مجموعه داستان‌های ادگار آلن‌پو

«مجموعه داستان‌های ادگار آلن‌‌پو» شامل ۲۱ داستان کوتاه از ادگار آلن‌پو (نویسنده‌ و شاعر آمریکایی و بنیان‌گذار جنبش رمانتیک، از ۱۸۰۹ تا ۱۸۴۹) که به همت انتشارات نگاه در قطع رقعی و در ۳۶۷ صفحه در سال ۱۴۰۰ چاپ و منتشر شده است.

داستان‌های پو به خاطر رازآلود و ترسناک بودن مشهور شده‌اند. پو از اولین نویسندگان داستان کوتاه آمریکایی به حساب می‌آید و از او به عنوان مبدع داستان‌های کارآگاهی نیز یاد می‌شود. همچنین از نخستین افرادی بود که از ژانر علمی‌تخیلی استفاده کرد.  او اولین نویسنده مشهور آمریکایی بود که سعی کرد تنها از راه نویسندگی مخارج زندگی‌اش را تأمین کند که به همین خاطر دچار مشکلات مالی در کار و زندگی‌اش شد. یکی از آثار زیبای او تیمارستان استون‌هیرست است که فیلمی از ان ساخته شده‌است.

فهرست مجموعه داستان‌های ادگار آلن‌‌پو

داستان های کتاب «مجموعه داستان‌های ادگار آلن‌پو» عبارتند از:

  • گربه‌ی سیاه
  • سوسک طلایی
  • قصه ی هزارودوّم شهرزاد
  • بالماسکه ی مرگ سرخ
  • خمره‌ی آمونتیلادو
  • روش دکتر قییر و پروفسور پرر
  • نامه‌ی ربوده شده
  • افسانه ی سکوت
  • سقوط در گرداب مالستروم
  • لیجیا
  • قلب افشاگر
  • قتل در خیابان مورگ
  • سقوط خانه‌ی آشر
  • میعاد
  • چاه و آونگ
  • قورباغه‌ی لنگ
  • پیامی پیدا شده در یک بطری
  • تصویر بیضی شکل
  • تدفین پیش هنگام

لازم به ذکر است که اغلب داستان‌های ادگار آلن‌پو در وب‌سایت goodreads دارای امتیازی بالاتر از ۴ هستند و این امر نشان‌دهنده‌ی علاقه‌ی دوستداران کتاب به این داستان‌ها و هم‌چنین کیفیت بالای آن‌ها است.

خلاصه‌ی داستان گربه‌ی سیاه

گربه‌ی سیاه اولین داستان در مجموعه داستان‌های ادگار آلن‌پو است.  خلاصه‌ی این داستان به شرح زیراست:

راوی که بی‌نام است از بچگی فرد خشنی نبوده. او تعریف می‌کند که در نوجوانی و جوانی به حیوانات علاقه داشته و این علاقه اش تا زمانی که ازدواج می‌کند ادامه پیدا کرده. خوشبختانه، همسر وی نیز به حیوانات اهلی علاقه‌مند بوده و طولی نمی‌کشد که خانه آن‌ها پر از حیوانات مختلف می‌شود. این‌طور که راوی می‌گوید، گربه سیاه بزرگی به نام «پلوتو» حیوان محبوب اوست.

با گذشت زمان از سالروز ازدواج آن‌ها، راوی کم‌کم تبدیل به فردی الکلی می‌شود و شروع به دست زدن به کارهای پلید می‌کند. شبی وقتی به خانه میاید متوجه می‌شود که گربه دارد به او نگاه می‌کند، با این که گربه به او آزاری نرسانده، او آن را برمیدارد و با چاقو یکی از چشم‌هایش را از کاسه در می‌آورد. دلیل این کار را وی چنین توصیف کرده‌است: «می‌دانستم که او مرا دوست دارد، ولی می‌خواستم به او صدمه بزنم».

روز بعد وی از کار خود پشیمان می‌شود ولی راه بازگشتی نیست. از آن پس، گربه همیشه او را آزار می‌دهد. یک روز وقتی به خانه برمی‌گردد، کنترل خود را از دست داده، و گربه را از درختی آویزان می‌کند و دار می‌زند؛ سپس جسد آن را مخفی می‌کند.

شب بعد، به طرز عجیبی، خانهٔ آن‌ها در آتش می‌سوزد. یک روز، وقتی او و همسرش به زیرزمین می‌روند تا مقداری هیزم جمع کنند، ناگهان از همسرش متنفر شده و او را با تبری به قتل می‌رساند. سپس جسد او را در پشت الوارهای زیرزمین مخفی می‌کند. مردم متوجه ناپدید شدن وی می‌شوند، و طولی نمی‌کشد که پلیس برای جستجو به خانه وی میاید؛ ولی راوی آن‌ها را با خونسردی می‌پذیرد زیرا اطمینان دارد آن‌ها چیزی پیدا نخواهند کرد؛ و همینطور هم می‌شود، ولی در لحظهٔ آخر که پلیس‌ها گشتن زیرزمین را نیز تمام کرده و قصد بر ترک خانه می‌کنند، صدای جیغ‌های وحشتناکی از پشت الوارهای دیوار میاید.

پلیس‌ها به سرعت الوار را باز می‌کنند و با جسد زن راوی، و البته گربه سیاهی که روی سر او نشسته و جیغ می‌کشد، روبه‌رو می‌شوند. آخرین جمله‌ی داستان که راوی می‌گوید به شرح زیر است:

«من آن موجود وحشتناک را، زنده، همراه با همسرم پشت الوارها مخفی کرده بودم!»

 

چنانچه به کتاب‌های دیگری از سبک و جنس «مجموعه داستان‌های ادگار آلن‌پو» علاقه دارید می‌توانید با برخی از آن‌ها از طریق بخش معرفی داستان‌های جنایی و پلیسی آشنا شوید. هم‌چنین برای آشنا شدن با مجموعه داستان‌های کوتاه دیگر نیز از بخش معرفی برترین داستان‌های کوتاه بازدید کنید.