«وداع با اسلحه» اثری است از ارنست همینگوی(نویسنده آمریکایی، از ۱۸۹۹ تا ۱۹۶۱) که در سال ۱۹۲۹ منتشر شده است. این کتاب به روایت داستان جوانی آمریکایی میپردازد که در ارتش ایتالیا مشغول به خدمت است.
دربارهی وداع با اسلحه
وداع با اسلحه رمانی از ارنست همینگوین ویسنده آمریکایی است که در جریان مبارزات ایتالیایی در جنگ جهانی اول اتفاق میافتد. این رمان برای اولین بار در سال ۱۹۲۹ منتشر شد وروایت اول شخص یک آمریکایی به نام فردریک هنری است که به عنوان ستوان و رانندهی آمبولانس در ارتش ایتالیا خدمت میکند. عنوان کتاب نیز از شعری از جورج پیل نمایشنامه نویس انگلیسی قرن شانزدهم گرفت هشده است.
این رمان که در پسزمینهی جنگ جهانی اول اتفاق میافتد، یک رابطه عاشقانه بین هنری مهاجر و یک پرستار انگلیسی به نام کاترین بارکلی را توصیف میکند. انتشار وداع با اسلحه جایگاه همینگوی را به عنوان یک نویسنده مدرن آمریکایی تضمین کرد. این کتاب اولین کتاب پرفروش ارنست همینگوی است و«برترین رمان جنگی آمریکایی در ا رتباط با جنگ جهانی اول» نامیده میشود.
کتاب وداع با اسلحه در بین صد کتاب برتر تاریخ ادبیات به انتخاب انجمن کتاب نروژ و همچنین صد رمان برتر به انتخاب کتابخانه مدرن قرار گرفته است.
لازم به ذکر است که کتاب وداع با اسلحه چندین بار و در قالب آثار نمایشی مورد اقتباس قرار گرفته است. همچنین باید اشاره کرد که این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۱ با بیش از ۲۹۰ هزار رای و حدود ۱۱.۴ هزار نقد و نظر است.
داستان وداع با اسلحه
جنگ جهانی اول، که در کتاب وداع با اسلحه از گوریتسیا، شهر کوچکی در شمال تریسته، در منتهیالیه سرحد ایتالیا به آن نگریسته شدهاست، چندان ترسناک به نظر نمیرسد و در انعکاس گنگ چند صدای توپ دوردست خلاصه میشود. ستوان فردریک هنری آمریکایی، که بر اثر جوانی و لاقیدی و ذوق به ورزش در ارتش ایتالیا استخدام شدهاست، در میان آمبولانسهای خود و تالار ناهارخوری و شراب و زن زندگی بسیار مطبوعی دارد.
با نزدیک شدن تدریجی زمستان صدای توپها بسیار کمتر میشود و درخواست مرخصی هنری را برای تمام زمستان میپذیرند. هنری از این فرصت برای خوشگذرانی در شبه جزیره استفاده میکند. وقتی به جبهه برمیگردد، با پرستاری انگلیسی با نام کاترین بارکلیآشنا میشود و تظاهر به دوست داشتن او میکند؛ در حالی که دروغ میگوید.
پرستار هم تظاهر به باور کردن حرف او میکند؛ در حالی که چنین نیست. در خلال این احوال جنگ جان تازه مییابد. هنوز صحبت هنری با اطرافیانش راجع به جنگ تمام نشدهاست که میفهمد آنها چقدر از جنگ بیزارند. در طی نبردی زخمی میشود. او را به بیمارستانی آمریکایی در شهر میلان منتقل میکنند که پرستار انگلیسی نیز به آنجا فرستاده میشود. او و پرستار عاشق یکدیگر میشوند. جراحتش به تدریج معالجه میشود. پرستار از او باردار شده و هنری باید به جبهه برگردد.
در جبهه اوضاع به کلی تغییر کردهاست و دیگر صحبت از بازی در بین نیست. همه سخت میجنگند. بیزاری و خستگی چنان است که خفقان میآورد و فلج میکند. سروان رینالدی، بهترین دوست هنری، شب و روز خود را به جراحی زخمیها میگذراند و احتمال میدهد که سیفلیس گرفته باشد. در ادامه، هنری را به منطقه کوهستانی منتقل میکنند؛ هنوز به آنجا نرسیدهاست که با حمله آلمانیها و اتریشیها عقبنشینی شروع میشود.
هنری با سه آمبولانس تحت فرمانش به عقب برمیگردند. در جاده چنان آشفتگیای حکمفرماست که اتومبیلها قدم به قدم پیش میروند. مجبور به حرکت از جادههای فرعی میشوند که آمبولانسها به گل فرو میروند و هنری با سه سرباز تحت امرش پیاده ادامه میدهند. گلولهای بیهدف از نیروهای ایتالیایی در حال عقبنشینی یکی از مردان او را (آیمو) میکشد. یکی دیگر خود را تسلیم آلمانیها میکند.
ستوان هنری و راننده باقیمانده، پس از مدتی راهپیمایی بیهدفی، جادهای را پیدا میکنند. روی پلی، افراد دژبانی ارتش ایتالیا راه را بر افسران در حال عقبنشینی میبندند و آنها را به چمنزاری میبرند و پس از چیزی شبیه به محاکمه، تیرباران میکنند. هنری درست وقتی که باید در این به اصطلاح دادگاه حضور یابد، با پریدن در رودخانه خودش را نجات میدهد.
از این لحظه به بعد، او احساس میکند که دیگر هیچ دِینی به ارتش ایتالیا ندارد و فراری شده و با پریدن بر قطاری باری خود را به نزد خود کاترین میرساند و با او از ایتالیا گریخته و به سوئیس میروند و در آنجا منتظر تولد فرزند خود میشوند اما فرزند در زایمان میمیرد و باعث مرگ مادر میشود.
ترجمههای فارسی وداع با اسلحه
اولین برگردان فارسی کتاب توسط «نجف دریابندری» انجام شد. او زمانیکه تنها ۲۳ سال داشت دست به ترجمه کتاب زد. پس از آن «دریابندری» در مقاطع مختلف متن ترجمه شدهی کتاب را تصحیح کرد. ترجمهی او توسط انتشاراتهای «علمی فرهنگی»، «نیلوفر» و «امیرکبیر» در بازار موجود است.
«هانیه چوپانی» در سال ۱۳۹۲ این اثر را در انتشارات «کوله پشتی» ترجمه کرد که دارای با نثری شیوا به زبان امروزی نوشته شده است. «علیاکبر یاغیتبار» ترجمهی ذکر شده را ویرایش کرده است.
«کیومرث پارسای» در سال ۱۳۹۳ کتاب همینگوی را به فارسی ترجمه کرد. این برگردان از سوی نشر «ناژ» روانهی بازار شد.
نشر «هنر پارینه» در سال ۱۳۹۴ ترجمهی فارسی کتاب وداع با اسلحه راب ابرگردان «هاجرزینیوند» منتشر کرده است.
سال ۱۳۹۵ کتاب وداع با اسلحه با ترجمهی «مهدی افشار» از سوی انتشارات «به سخن» منتشر شد.
ترجمهی جدیدی از کتاب همینگوی به قلم «نازی عظیما» به فارسی برگردانده شده است. این ترجمه در سال ۱۳۹۷ از سوس نشر افق روانهی بازار نشر شد.
بخشی از وداع با اسلحه
روی برگ های درختان می نشست. تنه درختها هم گرد و خاکی بود. آن سال برگها زود شروع به ریختن کرد و ما می دیدیم که قشون در طول جاده حرکت می کرد و گرد و خاک بر میخاست و برگ ها با وزش نسیم می ریخت و سربازها می رفتند و پشت سرشان جاده لخت و سفید به جا می ماند و فقط برگ روی جاده به چشم می خورد…
می فهمیدم مغزشان چگونه کار می کند، اگر مغزی داشتند و اگر کار می کرد! همه آنها مردان جوانی بودند و داشتند کشورشان را نجات می دانند… از سرگرد به بالا، افسرانی را که از نفراتشان جدا شده بودند، اعدام میکردند… زیر باران ایستاده بودیم و یک به یک ما را می بردند، بازپرسی میکردند و گلوله میزدند. بازپرسها دارای آن انصاف و عدالت و بینظری زیبای کسانی بودند که با مرگ سر و کار داشته باشند، بی آنکه خطرش آنها را تهدید کند. داشتند از یک سرهنگ تمام فوج جبهه، بازپرسی می کردند…
و اکنون مدتی گذشته بود و من هیچ چیز مقدسی ندیده بودم و چیزهایی که پر افتخار بودند افتخاری نداشتند و قربانیان مانند انبارهای خواربار شیکاگو بودند که با موجودی گوشت کاری نمیکردند جز اینکه دفنش کنند…
برای آشنایی با دیگر آثار نویسندهی وداع با اسلحه، بخش معرفی آثار ارنست همینگوی در وبسایت هر روز یک کتاب را ببینید.
5 تیر 1401
وداع با اسلحه
«وداع با اسلحه» اثری است از ارنست همینگوی(نویسنده آمریکایی، از ۱۸۹۹ تا ۱۹۶۱) که در سال ۱۹۲۹ منتشر شده است. این کتاب به روایت داستان جوانی آمریکایی میپردازد که در ارتش ایتالیا مشغول به خدمت است.
دربارهی وداع با اسلحه
وداع با اسلحه رمانی از ارنست همینگوین ویسنده آمریکایی است که در جریان مبارزات ایتالیایی در جنگ جهانی اول اتفاق میافتد. این رمان برای اولین بار در سال ۱۹۲۹ منتشر شد وروایت اول شخص یک آمریکایی به نام فردریک هنری است که به عنوان ستوان و رانندهی آمبولانس در ارتش ایتالیا خدمت میکند. عنوان کتاب نیز از شعری از جورج پیل نمایشنامه نویس انگلیسی قرن شانزدهم گرفت هشده است.
این رمان که در پسزمینهی جنگ جهانی اول اتفاق میافتد، یک رابطه عاشقانه بین هنری مهاجر و یک پرستار انگلیسی به نام کاترین بارکلی را توصیف میکند. انتشار وداع با اسلحه جایگاه همینگوی را به عنوان یک نویسنده مدرن آمریکایی تضمین کرد. این کتاب اولین کتاب پرفروش ارنست همینگوی است و«برترین رمان جنگی آمریکایی در ا رتباط با جنگ جهانی اول» نامیده میشود.
کتاب وداع با اسلحه در بین صد کتاب برتر تاریخ ادبیات به انتخاب انجمن کتاب نروژ و همچنین صد رمان برتر به انتخاب کتابخانه مدرن قرار گرفته است.
لازم به ذکر است که کتاب وداع با اسلحه چندین بار و در قالب آثار نمایشی مورد اقتباس قرار گرفته است. همچنین باید اشاره کرد که این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۱ با بیش از ۲۹۰ هزار رای و حدود ۱۱.۴ هزار نقد و نظر است.
داستان وداع با اسلحه
جنگ جهانی اول، که در کتاب وداع با اسلحه از گوریتسیا، شهر کوچکی در شمال تریسته، در منتهیالیه سرحد ایتالیا به آن نگریسته شدهاست، چندان ترسناک به نظر نمیرسد و در انعکاس گنگ چند صدای توپ دوردست خلاصه میشود. ستوان فردریک هنری آمریکایی، که بر اثر جوانی و لاقیدی و ذوق به ورزش در ارتش ایتالیا استخدام شدهاست، در میان آمبولانسهای خود و تالار ناهارخوری و شراب و زن زندگی بسیار مطبوعی دارد.
با نزدیک شدن تدریجی زمستان صدای توپها بسیار کمتر میشود و درخواست مرخصی هنری را برای تمام زمستان میپذیرند. هنری از این فرصت برای خوشگذرانی در شبه جزیره استفاده میکند. وقتی به جبهه برمیگردد، با پرستاری انگلیسی با نام کاترین بارکلیآشنا میشود و تظاهر به دوست داشتن او میکند؛ در حالی که دروغ میگوید.
پرستار هم تظاهر به باور کردن حرف او میکند؛ در حالی که چنین نیست. در خلال این احوال جنگ جان تازه مییابد. هنوز صحبت هنری با اطرافیانش راجع به جنگ تمام نشدهاست که میفهمد آنها چقدر از جنگ بیزارند. در طی نبردی زخمی میشود. او را به بیمارستانی آمریکایی در شهر میلان منتقل میکنند که پرستار انگلیسی نیز به آنجا فرستاده میشود. او و پرستار عاشق یکدیگر میشوند. جراحتش به تدریج معالجه میشود. پرستار از او باردار شده و هنری باید به جبهه برگردد.
در جبهه اوضاع به کلی تغییر کردهاست و دیگر صحبت از بازی در بین نیست. همه سخت میجنگند. بیزاری و خستگی چنان است که خفقان میآورد و فلج میکند. سروان رینالدی، بهترین دوست هنری، شب و روز خود را به جراحی زخمیها میگذراند و احتمال میدهد که سیفلیس گرفته باشد. در ادامه، هنری را به منطقه کوهستانی منتقل میکنند؛ هنوز به آنجا نرسیدهاست که با حمله آلمانیها و اتریشیها عقبنشینی شروع میشود.
هنری با سه آمبولانس تحت فرمانش به عقب برمیگردند. در جاده چنان آشفتگیای حکمفرماست که اتومبیلها قدم به قدم پیش میروند. مجبور به حرکت از جادههای فرعی میشوند که آمبولانسها به گل فرو میروند و هنری با سه سرباز تحت امرش پیاده ادامه میدهند. گلولهای بیهدف از نیروهای ایتالیایی در حال عقبنشینی یکی از مردان او را (آیمو) میکشد. یکی دیگر خود را تسلیم آلمانیها میکند.
ستوان هنری و راننده باقیمانده، پس از مدتی راهپیمایی بیهدفی، جادهای را پیدا میکنند. روی پلی، افراد دژبانی ارتش ایتالیا راه را بر افسران در حال عقبنشینی میبندند و آنها را به چمنزاری میبرند و پس از چیزی شبیه به محاکمه، تیرباران میکنند. هنری درست وقتی که باید در این به اصطلاح دادگاه حضور یابد، با پریدن در رودخانه خودش را نجات میدهد.
از این لحظه به بعد، او احساس میکند که دیگر هیچ دِینی به ارتش ایتالیا ندارد و فراری شده و با پریدن بر قطاری باری خود را به نزد خود کاترین میرساند و با او از ایتالیا گریخته و به سوئیس میروند و در آنجا منتظر تولد فرزند خود میشوند اما فرزند در زایمان میمیرد و باعث مرگ مادر میشود.
ترجمههای فارسی وداع با اسلحه
اولین برگردان فارسی کتاب توسط «نجف دریابندری» انجام شد. او زمانیکه تنها ۲۳ سال داشت دست به ترجمه کتاب زد. پس از آن «دریابندری» در مقاطع مختلف متن ترجمه شدهی کتاب را تصحیح کرد. ترجمهی او توسط انتشاراتهای «علمی فرهنگی»، «نیلوفر» و «امیرکبیر» در بازار موجود است.
«هانیه چوپانی» در سال ۱۳۹۲ این اثر را در انتشارات «کوله پشتی» ترجمه کرد که دارای با نثری شیوا به زبان امروزی نوشته شده است. «علیاکبر یاغیتبار» ترجمهی ذکر شده را ویرایش کرده است.
«کیومرث پارسای» در سال ۱۳۹۳ کتاب همینگوی را به فارسی ترجمه کرد. این برگردان از سوی نشر «ناژ» روانهی بازار شد.
نشر «هنر پارینه» در سال ۱۳۹۴ ترجمهی فارسی کتاب وداع با اسلحه راب ابرگردان «هاجرزینیوند» منتشر کرده است.
سال ۱۳۹۵ کتاب وداع با اسلحه با ترجمهی «مهدی افشار» از سوی انتشارات «به سخن» منتشر شد.
ترجمهی جدیدی از کتاب همینگوی به قلم «نازی عظیما» به فارسی برگردانده شده است. این ترجمه در سال ۱۳۹۷ از سوس نشر افق روانهی بازار نشر شد.
بخشی از وداع با اسلحه
روی برگ های درختان می نشست. تنه درختها هم گرد و خاکی بود. آن سال برگها زود شروع به ریختن کرد و ما می دیدیم که قشون در طول جاده حرکت می کرد و گرد و خاک بر میخاست و برگ ها با وزش نسیم می ریخت و سربازها می رفتند و پشت سرشان جاده لخت و سفید به جا می ماند و فقط برگ روی جاده به چشم می خورد…
می فهمیدم مغزشان چگونه کار می کند، اگر مغزی داشتند و اگر کار می کرد! همه آنها مردان جوانی بودند و داشتند کشورشان را نجات می دانند… از سرگرد به بالا، افسرانی را که از نفراتشان جدا شده بودند، اعدام میکردند… زیر باران ایستاده بودیم و یک به یک ما را می بردند، بازپرسی میکردند و گلوله میزدند. بازپرسها دارای آن انصاف و عدالت و بینظری زیبای کسانی بودند که با مرگ سر و کار داشته باشند، بی آنکه خطرش آنها را تهدید کند. داشتند از یک سرهنگ تمام فوج جبهه، بازپرسی می کردند…
و اکنون مدتی گذشته بود و من هیچ چیز مقدسی ندیده بودم و چیزهایی که پر افتخار بودند افتخاری نداشتند و قربانیان مانند انبارهای خواربار شیکاگو بودند که با موجودی گوشت کاری نمیکردند جز اینکه دفنش کنند…
برای آشنایی با دیگر آثار نویسندهی وداع با اسلحه، بخش معرفی آثار ارنست همینگوی در وبسایت هر روز یک کتاب را ببینید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان خارجی، رمان، عاشقانه
۰ برچسبها: ادبیات جهان، ارنست همینگوی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب