«خالکوب آشویتس» اثری است به قلم هدر موریس (نویسندهی نیوزلندی) که در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است. این کتاب به روایت عشق مردی به نام لالی سوکولوف به دختری به نام گیتا در اردوگاه اسرای جنگ جهانی میپردازد.
دربارهی خالکوب آشوتیس
خالکوب آشویتس نخستین رمان هدر موریس نویسنده نیوزلندی است. او پیش از خالق این رمان فیلمنامه اثر را تهیه کرده بود. فرایند شکلگیری روایت هم مبتنی بر گفتگوهای متعدد نویسنده با لالی سوکولوف – راوی و قهرمان – داستان است و پس یادداشت برداریهای متعدد از خاطرههای راوی سرانجام به نگارش رمان خالکوب آشویتس اقدام کرد.
داستان خالکوب آشویتس مستند به روایتهای تاریخی است اما کارشناسان مرکز یادبود آشویتس به پارهای از ادعاها و دادههای ارائه شده در روایت نقد وارد میدانند. همچنین در نقدی منتشر شده در مجله مطالعات یهودی استرالیا عنوان شدهاست اعتماد تمام عیار نویسنده گفتگوهایش با لالی سوکولوف به سادهسازی روایت آشویتس و فجایع آن دامن زدهاست و این منجر به محدوده شدن درک واقعیت آشویتس میشود.
کتاب خالکوب آشویتس، داستان لالی سوکولوف یهودی اهل اسلواکی در اردوگاه آشویتس به سال ۱۹۴۲ در دوران جنگ جهانی دوم است که عاشق گیتا دختر تازهوارد اردوگاه میشود. داستان بر اساس زندگی واقعی لالی سوکولوف و همسرش گیتا فورمن است و نقدهای متعددی به آن وارد شدهاست. لالی سوکولوف، یکی از هزاران زندانی اردوگاه آشویتس است که وظیفه خالکوبی شماره بر ساعد تازهواردها به او سپرده میشود. او یکباره نگاهاش به گیتا یکی از صدها زندانی ایستاده در صف خالکوبی میافتد و در یک نگاه عاشقش میشود.
برخی از مخاطبها از اینکه نویسنده خالکوب آشویتس داستانی جذاب و تأثیرگذار بر اساس واقعیتهای تاریخی به دست داده آن را تمجید کردند اما مرکز تحقیقات یادبود آشویتس آن را به خاطر عدم صحت اطلاعات نقد کردهاست و این مرکز معتقد است روایتهای تاریخی اشتباه در رمان ارائه شدهاست. این رمان در شمار آثار پرفروش ادبیات جهان بودهاست و بر اساس گزارش رسانهها تا اکتبر سال ۲۰۱۹ بیش از سه میلیون نسخه از آن در سراسر جهان فروختهاست.
کتاب خالکوب آشویتس در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۸ با بیش از ۷۰۶ هزار رای و ۴۶ هزار نقد و نظر است. در ایران نیز ناشران مختلف با ترجمههای متفاوت این کتاب را به بازار عرضه کردهاند.
داستان خالکوب آشویتس
داستان خالکوب آشویتس از دیدگاه لالی سوکولوف روایت میشود، داستان سفر او به عنوان یک زندانی اردوگاه کار اجباری آشویتس در طول جنگ جهانی دوم را دنبال میکند. لالی پس از انتقال اجباری به یک سفر طولانی در قطار دامداری با سایر زندانیان یهودی، به اردوگاه کاری آشویتس میرسد، جایی که در اولین شب خود شاهد کشته شدن دو مرد توسط اساس است.
لالی با زندگی جدید خود به عنوان یک زندانی یهودی سازگار می شود، که شامل مشاهده گازگرفتگی سایر زندانیان و بیمار شدن به تیفوس است. در حالی که لالی بیمار است، خالکوب فعلی اردوگاه، پپان، به او علاقه مند میشود و ترتیبی میدهد که او شاگرد او شود. لالی کار خالکوبی زندانیان جدید را تحمل می کند تا بقای بیشتر خود را ممکن کند.
لالی در بدو ورود به کمپ با یک زن زیبا و جوان در حالی که بازوی او را خالکوبی می کند، به طور خلاصه ملاقات می کند و عشق در نگاه اول را تجربه می کند. پس از ناپدید شدن پپان، لالی خالکوب اصلی می شود. لالی از افسر اس اس که مسئول او است، یک دستیار میخواهد، درست همانطور که پپان از او خواسته بود دستیار او باشد. بارتسکی یک زندانی جوان به نام لئون را انتخاب می کند.
لالی از رابطه خود با بارتسکی برای به دست آوردن امتیازات بیشتر در اردوگاه استفاده میکند، از جمله توانایی برقراری ارتباط با زن زیبایی که قبلاً ملاقات کرده بود، گیتا. گیتا در یکی از انبارهای اردوگاه که وسایل مصادره شده زندانیان را در خود جای داده کار میکند و اغلب اقلام با ارزش را به لالی می برد.
لالی سپس جان خود را به خطر می اندازد تا جواهرات و پول را با یک کارگر آلمانی دلسوز مبادله کند که هر روز برای دریافت دارو و لباس به اردوگاه می آید تا به زندانیانی که در رنج هستند یا از اس اس برخوردار شوند، کمک کند. برای مثال، در حالی که گیتا مبتلا به تیفوس است، لالی داروی او را می آورد و قول می دهد که روزی پس از بهبودی دوباره با او تشکیل خانواده دهد.
بخشی از خالکوب آشویتس
لالی میکوشد سرش را بلند نکند. دستش را دراز میکند، تکه کاغذی را میگیرد که دختر به سمتش گرفته است. شمارهای پنج رقمی روی آن نوشته شده که باید بر دستِ دختر منتقلش کند. از پیش، شمارهای وجود دارد که دیگر محو شده است. سوزن را در دست چپ دختر فرو میبرد و با ملایمت عدد ۳ را حک میکند.
خون بیرون میزند، اما سوزن هنوز عمیق فرو نرفته است، از اینرو باید دوباره روی عدد بکشد. دختر دردش میآید، اما خود را عقب نمیکشد. لالی میداند که چه دردی را به او تحمیل میکند. به آنها هشدار دادهاند: چیزی نگویید، کاری نکنید. لالی خون را پاک میکند و روی زخمْ جوهر سبز میمالد.
پِپان زمزمه میکند: «عجله کن!»
لالی زیادی طولش داده است. خالکوبی دست مردها یک چیز است، زخمی کردن بدن دخترها چیز دیگر. به بالا نگاهی میاندازد، مردی با کت سفید به آرامی کنار صف دختران قدم میزند. هر چند دقیقه یکبار، توقفی میکند تا چهره و بدن دختر وحشت زدۀ جوانی را وارسی کند. بالاخره به لالی میرسد.
لالی دست دختر را تا جایی که میتواند باملایمت نگه داشته است. مرد صورتِ دختر را در دست میگیرد و باخشونت به این طرف و آن طرف میچرخاند. لالی به چشمهای پُرهراس دختر نگاه میکند؛ دختر میخواهد چیزی بگوید، اما لالی دستش را محکم میفشرد تا مانعش شود. دختر به او نگاه میکند و لالی میگوید: «هیس!» مرد صورت دختر را رها میکند و دور میشود.
لالی زیر لبی به دختر میگوید: «آفرین!» و شروع به خالکوبی چهار رقم دیگر میکند: ۴۹۰۲. کارش که تمام میشود دست او را کمی بیشتر نگه میدارد و بار دیگر به چشمهای دختر نگاه میکند. به او لبخند بیرمقی میزند؛ دختر نیز با لبخندی محو پاسخش میدهد، هرچند چشمهایش دربرابر لالی میرقصند. با نگریستن به چشمهای دختر گویی قلبِ لالی متوقف میشود و برای اولینبار با شدت میزند، طوری میکوبد که انگار میخواهد هر لحظه از سینه بیرون بزند. پایین را نگاه میکند و زمین زیر پایش تاب میخورد. تکه کاغذ دیگری بهسمتش دراز میشود.
پپان مصرانه زیرلب میگوید: «لالی! زود باش.»
لالی سر که بلند میکند، دختر رفته است.
برای آشنایی با سایر آثار مشابه، بخش معرفی برترین رمانهای خارجی را در وبسایت هر روز یک کتاب مشاهده کنید. همچنین چنانچه به خالکوب آشویتس و سایر داستانهای مرتبط با جنگهای جهانی علاقه دارید، میتوانید کتابهای وادع با اسلحه و دزد کتاب را نیز مطالعه کنید.
30 تیر 1401
خالکوب آشویتس
«خالکوب آشویتس» اثری است به قلم هدر موریس (نویسندهی نیوزلندی) که در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است. این کتاب به روایت عشق مردی به نام لالی سوکولوف به دختری به نام گیتا در اردوگاه اسرای جنگ جهانی میپردازد.
دربارهی خالکوب آشوتیس
خالکوب آشویتس نخستین رمان هدر موریس نویسنده نیوزلندی است. او پیش از خالق این رمان فیلمنامه اثر را تهیه کرده بود. فرایند شکلگیری روایت هم مبتنی بر گفتگوهای متعدد نویسنده با لالی سوکولوف – راوی و قهرمان – داستان است و پس یادداشت برداریهای متعدد از خاطرههای راوی سرانجام به نگارش رمان خالکوب آشویتس اقدام کرد.
داستان خالکوب آشویتس مستند به روایتهای تاریخی است اما کارشناسان مرکز یادبود آشویتس به پارهای از ادعاها و دادههای ارائه شده در روایت نقد وارد میدانند. همچنین در نقدی منتشر شده در مجله مطالعات یهودی استرالیا عنوان شدهاست اعتماد تمام عیار نویسنده گفتگوهایش با لالی سوکولوف به سادهسازی روایت آشویتس و فجایع آن دامن زدهاست و این منجر به محدوده شدن درک واقعیت آشویتس میشود.
کتاب خالکوب آشویتس، داستان لالی سوکولوف یهودی اهل اسلواکی در اردوگاه آشویتس به سال ۱۹۴۲ در دوران جنگ جهانی دوم است که عاشق گیتا دختر تازهوارد اردوگاه میشود. داستان بر اساس زندگی واقعی لالی سوکولوف و همسرش گیتا فورمن است و نقدهای متعددی به آن وارد شدهاست. لالی سوکولوف، یکی از هزاران زندانی اردوگاه آشویتس است که وظیفه خالکوبی شماره بر ساعد تازهواردها به او سپرده میشود. او یکباره نگاهاش به گیتا یکی از صدها زندانی ایستاده در صف خالکوبی میافتد و در یک نگاه عاشقش میشود.
برخی از مخاطبها از اینکه نویسنده خالکوب آشویتس داستانی جذاب و تأثیرگذار بر اساس واقعیتهای تاریخی به دست داده آن را تمجید کردند اما مرکز تحقیقات یادبود آشویتس آن را به خاطر عدم صحت اطلاعات نقد کردهاست و این مرکز معتقد است روایتهای تاریخی اشتباه در رمان ارائه شدهاست. این رمان در شمار آثار پرفروش ادبیات جهان بودهاست و بر اساس گزارش رسانهها تا اکتبر سال ۲۰۱۹ بیش از سه میلیون نسخه از آن در سراسر جهان فروختهاست.
کتاب خالکوب آشویتس در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۸ با بیش از ۷۰۶ هزار رای و ۴۶ هزار نقد و نظر است. در ایران نیز ناشران مختلف با ترجمههای متفاوت این کتاب را به بازار عرضه کردهاند.
داستان خالکوب آشویتس
داستان خالکوب آشویتس از دیدگاه لالی سوکولوف روایت میشود، داستان سفر او به عنوان یک زندانی اردوگاه کار اجباری آشویتس در طول جنگ جهانی دوم را دنبال میکند. لالی پس از انتقال اجباری به یک سفر طولانی در قطار دامداری با سایر زندانیان یهودی، به اردوگاه کاری آشویتس میرسد، جایی که در اولین شب خود شاهد کشته شدن دو مرد توسط اساس است.
لالی با زندگی جدید خود به عنوان یک زندانی یهودی سازگار می شود، که شامل مشاهده گازگرفتگی سایر زندانیان و بیمار شدن به تیفوس است. در حالی که لالی بیمار است، خالکوب فعلی اردوگاه، پپان، به او علاقه مند میشود و ترتیبی میدهد که او شاگرد او شود. لالی کار خالکوبی زندانیان جدید را تحمل می کند تا بقای بیشتر خود را ممکن کند.
لالی در بدو ورود به کمپ با یک زن زیبا و جوان در حالی که بازوی او را خالکوبی می کند، به طور خلاصه ملاقات می کند و عشق در نگاه اول را تجربه می کند. پس از ناپدید شدن پپان، لالی خالکوب اصلی می شود. لالی از افسر اس اس که مسئول او است، یک دستیار میخواهد، درست همانطور که پپان از او خواسته بود دستیار او باشد. بارتسکی یک زندانی جوان به نام لئون را انتخاب می کند.
لالی از رابطه خود با بارتسکی برای به دست آوردن امتیازات بیشتر در اردوگاه استفاده میکند، از جمله توانایی برقراری ارتباط با زن زیبایی که قبلاً ملاقات کرده بود، گیتا. گیتا در یکی از انبارهای اردوگاه که وسایل مصادره شده زندانیان را در خود جای داده کار میکند و اغلب اقلام با ارزش را به لالی می برد.
لالی سپس جان خود را به خطر می اندازد تا جواهرات و پول را با یک کارگر آلمانی دلسوز مبادله کند که هر روز برای دریافت دارو و لباس به اردوگاه می آید تا به زندانیانی که در رنج هستند یا از اس اس برخوردار شوند، کمک کند. برای مثال، در حالی که گیتا مبتلا به تیفوس است، لالی داروی او را می آورد و قول می دهد که روزی پس از بهبودی دوباره با او تشکیل خانواده دهد.
بخشی از خالکوب آشویتس
لالی میکوشد سرش را بلند نکند. دستش را دراز میکند، تکه کاغذی را میگیرد که دختر به سمتش گرفته است. شمارهای پنج رقمی روی آن نوشته شده که باید بر دستِ دختر منتقلش کند. از پیش، شمارهای وجود دارد که دیگر محو شده است. سوزن را در دست چپ دختر فرو میبرد و با ملایمت عدد ۳ را حک میکند.
خون بیرون میزند، اما سوزن هنوز عمیق فرو نرفته است، از اینرو باید دوباره روی عدد بکشد. دختر دردش میآید، اما خود را عقب نمیکشد. لالی میداند که چه دردی را به او تحمیل میکند. به آنها هشدار دادهاند: چیزی نگویید، کاری نکنید. لالی خون را پاک میکند و روی زخمْ جوهر سبز میمالد.
پِپان زمزمه میکند: «عجله کن!»
لالی زیادی طولش داده است. خالکوبی دست مردها یک چیز است، زخمی کردن بدن دخترها چیز دیگر. به بالا نگاهی میاندازد، مردی با کت سفید به آرامی کنار صف دختران قدم میزند. هر چند دقیقه یکبار، توقفی میکند تا چهره و بدن دختر وحشت زدۀ جوانی را وارسی کند. بالاخره به لالی میرسد.
لالی دست دختر را تا جایی که میتواند باملایمت نگه داشته است. مرد صورتِ دختر را در دست میگیرد و باخشونت به این طرف و آن طرف میچرخاند. لالی به چشمهای پُرهراس دختر نگاه میکند؛ دختر میخواهد چیزی بگوید، اما لالی دستش را محکم میفشرد تا مانعش شود. دختر به او نگاه میکند و لالی میگوید: «هیس!» مرد صورت دختر را رها میکند و دور میشود.
لالی زیر لبی به دختر میگوید: «آفرین!» و شروع به خالکوبی چهار رقم دیگر میکند: ۴۹۰۲. کارش که تمام میشود دست او را کمی بیشتر نگه میدارد و بار دیگر به چشمهای دختر نگاه میکند. به او لبخند بیرمقی میزند؛ دختر نیز با لبخندی محو پاسخش میدهد، هرچند چشمهایش دربرابر لالی میرقصند. با نگریستن به چشمهای دختر گویی قلبِ لالی متوقف میشود و برای اولینبار با شدت میزند، طوری میکوبد که انگار میخواهد هر لحظه از سینه بیرون بزند. پایین را نگاه میکند و زمین زیر پایش تاب میخورد. تکه کاغذ دیگری بهسمتش دراز میشود.
پپان مصرانه زیرلب میگوید: «لالی! زود باش.»
لالی سر که بلند میکند، دختر رفته است.
برای آشنایی با سایر آثار مشابه، بخش معرفی برترین رمانهای خارجی را در وبسایت هر روز یک کتاب مشاهده کنید. همچنین چنانچه به خالکوب آشویتس و سایر داستانهای مرتبط با جنگهای جهانی علاقه دارید، میتوانید کتابهای وادع با اسلحه و دزد کتاب را نیز مطالعه کنید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان خارجی، داستان معاصر، رمان، عاشقانه
۰ برچسبها: ادبیات جهان، معرفی کتاب، هدر موریس، هر روز یک کتاب