30 مرداد 1401
بینایی
«بینایی» کتابی است به قلم ژوزه ساراماگو (نویسندهی پرتغالی برندهی جایزهی نوبل ادبیات، از ۱۹۲۲ تا ۲۰۱۰ ) که در سال ۲۰۰۴ به زبان پرتغالی و در سال ۲۰۰۶ به زبان انگلیسی منتشر شد. این رمان در ادامهی رمان کوری از همین نویسنده نوشته و منتشر شده است.
دربارهی بینایی
ژوزه ساراماگو در کوری از بیهویتی آدمها میگوید و شناخت آنها را نسبت به خودشان و مسایلی که در اجتماع آنها رخ میدهد، بهنقد میکشد و این بیهویتی اجتماعی و سیاسی آدمهای یک شهر که پایتخت یک کشور فرضی است، در نماد بیماری کوری ظاهر شده و باعث بروز کوری سفیدی در آنها میشود. ساراماگو میگوید که این آدمها با وجود نور و روشنبودن مسیر زندگیشان آن را نمیبینند و دچار کوری سمبلیک شدهاند.
تنها یکنفر است که از هویت خود و مسایلی که در جامعه میگذرد آگاه است و او کسی است که از این بیماری سمبلیک مصون میماند. در پایان رمان کوری میبینیم که آدمها متوجهی هویت واقعی خود شده و چشمشان به مسایل اجتماعی و سیاسی جامعهی خود باز شده و با نگاهی دیگر به دنیای خود نگاه میکنند.
در بینایی، تمام آدمهایی که از بیماری کوری رهایی یافتهاند به یک شناخت عمیق نسبت به موجودیت خود و نقششان در اجتماع رسیدهاند. بهخاطر همین هم آنها کوری سفید خود را به برگههای رأی میدهند و در انتخابات، همگی با یک انسجام هماهنگ، آرای سفید به درون صندوقها میاندازند. ازنظر حکومت که مدعی حراست از اصول دموکراسی است و حق آزادی را برای همگان محترم میشمارد، این کار مردم آشوبطلبی نام میگیرد و دولت درپی یافتن کسانی است که در این شورش همگانی دخیل بوده و مردم را رهبری کردهاند.
راهحل حکومت این است که مردم این شهر را دوباره در یک قرنطینهی سیاسی و اقتصادی قرار دهد تا بتواند با فشاری که بر مردم میآورد آنها را وادار سازد تا از کار خود اظهار پشیمانی کرده و دوباره در برابر حکومت سرِ اطاعت فرود آورند. اما مردم که اینبار به بینایی عمیقی دست یافتهاند دربرابر تمامی فشارها ایستادگی میکنند و دولت مستأصل نیز درپی یافتن رهبران این بینایی است.
کتاب بینایی در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۳ با بیش از ۲۳ هزار رای و ۲ هزار نقد و نظر است.
ترجمهی بینایی در ایران
کتاب بینایی در ایران به وسیلهی مترجمان متعددی مانند سید حبیب گوهری راد، کیومرث پارسای، عبدالرضا روزخوش، اسدالله امرایی، ساناز علمی و فرزانه حاجیلوئیان ترجمه و منتشر شده است.
داستان بینایی
داستان از یک روز بارانی در یک حوزهی اخذ رأی شروع میشود. بعدازظهر است و هنوز هیچکس برای دادن رأی به حوزه نیامدهاست. مسئولین حوزه با نگرانی افراد خانوادهٔ خود را به حوزه فرامیخوانند، اما گویا کسی قصد رأی دادن ندارد؛ اما بهناگاه حوزه شلوغ میشود. مردم، مصمم و شتابان، به حوزهی رأیگیری میآیند و رأی خود را به صندوق میریزند. فردای آن روز شمارش آرا آغاز میگردد. نتیجه باورنکردنی است: بیشتر مردم رأی سفید به داخل صندوق ریختهاند و احزاب تنها مقدار کمی از آرا را از آنِ خود کردهاند.
رئیسجمهور و دولت، انتخابات را باطل اعلام میکنند و دوباره فراخوان برای انتخابات مجدد میدهند. رئیسجمهور در تلویزیون ظاهر میشود و از مردم میخواهد سرنوشت خود را با رأی دادن رقم بزنند. انتخابات مجدد برگزار میشود، ولی این بار نتیجه بدتر است. تعداد رأیهای باطلهی سفید افزایش مییابد.
دولت کمیتهی بررسی تشکیل میدهد. گروههای تفتیش عقاید بهکار میافتند. در خیابانها، جلو افراد را میگیرند و میپرسند: به چه کسی رأی دادهای؟ مردم مقاومت میکنند. دولت، حرکتهای تفتیشی را افزایش میدهد، ولی به نتیجه نمیرسد. دولت شهر را رها میکند و با تمامی افراد وابسته به دولت شبانه از شهر میگریزند و راههای خروج از شهر را میبندند و از طریق رادیو سعی در برهمزدن امنیت و آرامش شهر میکنند، اما اهالی، آرامش شهر را کنترل میکنند.
وزیر کشور، که خود سودای ریاستجمهوری را در سر دارد، شروع به خرابکاری در شهر مینماید. در شهر بمب منفجر میکنند و تقصیرات را به گردن آشوبطلبان میاندازند. شهردار شهر در کنار مردم میمانَد و به حفظ آرامش شهر کمک میکند. افراد دولت بهمرور از بدنهی آن جدا میشوند و به صف ناراضیان میپیوندند.
دروازههای شهر کاملاً بسته شده و اهالی در واقع در شهر زندانیاند. کمیتههای اطلاعاتی به بررسی اتفاقات شهر میپردازند و با کمک جاسوسان و فردی که در داستان کوری، اول از همه نابینا شدهبود، منشأ ناآرامیها را زنی مییابند؛ زن یک چشمپزشک که در دورهی کوری، ناقل نابینایی در آسایشگاه بودهاست.
بخشی از بینایی
چه کسی میتواند از طریق این استدلال، فراموش کند که جهان قانونهای خاصّ خودش را دارد. قانونهایی که برای رؤیاها و امیال متناقض انسانی بسیار شگفتانگیزند و ما از ساختار فرمولی آنها چیزی جز کلماتی ابتدائی و خشن که به عنوان اسم روی آنها گذاشتهایم، نمیدانیم.
همینقدر برایمان کفایت میکند که در زمان عملکرد اشیاء و موجودات آنها را به کار ببریم و همیشه هم بالاتر از ظرفیت درک ما هستند. خبرنگاران رادیو، تلویزیون و مطبوعات به این طرف و آن طرف میدوند، ضبط صوت و میکروفنهای خود را در برابر صورت مردم قرار میدهند و میپرسند: «چه چیزی باعث شد تا شما رأس ساعت چهار، برای رأی دادن از منزل خارج شوید؟ به نظر شما عجیب نیست که همه در همین زمان به خیابانها آمدهاند؟»
برای آشنا شدن با دیگر آثار نویسندهی بینایی، به بخش معرفی آثار ژوزه ساراماگو در وبسایت هر روز یک کتاب مراجعه کنید.
بسیار عالی
ممنونم از معرفی کامل و مفیدتون
کتاب خوبی است ولی قبل از خواندن این کتاب حتما کتاب کوری را بخوانید.چون این کتاب در ادامه داستان کوری است.