«کنیز ملکهی مصر» یا «کلئوپاتر: ملکهی نیل» اثری است به قلم میکل پیرامو (نویسندهی فرانسوی، متولد ۱۹۲۲) که در سال ۱۹۵۷ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی کلئوپاترا، ملکهی مصر، از زبان کنیز وی میپردازد.
دربارهی کنیز ملکهی مصر
کنیز ملکهی مصر با نام اصلی «کلئوپاترا: ملکهی نیل» رمانی است نوشتهی میکل پیرامو که توسط ذبیحالله منصوری به فارسی ترجمه شد. داستان درباره کنیزی به نام شرمیون است که زندگی خود و خانمش کلئوپاترا را با جرئیات به رشته تحریر دراورده است. شرمیون در کنار روایت ماجراهای عشقی اربابش با ژولیوس سزار و آنتوان جوان به اتفاقات تاریخی در زمان سلسله بطالسه میپردازد. نگارش جزئیاتی همچون فانوس اسکندریه و آتش یونانی از نقاط مثبت این کتاب میباشد.
همانگونه که اشاره شد، ترجمه و اقتباس این اثر توسط ذبیحالله منصوری انجام شده است. منصوری در این اثر کوشیدهاست تا با بسط موضوعات جالب توجه، ترجمه ای روان به خواننده ارائه دهد. توصیف حمامهای رم و صحنه ترور شدن ژولیوس سزار از نقاط برجسته این کتاب به شمار میآید.
این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۴ با بیش از ۱۵۰۰ رای و ۵۰ نقد و نظر است.
داستان کنیز ملکهی مصر
داستان این کتاب در قالب اول شخص روایت میشود و به طور موازی زندگی چند شخصیت را پوشش میدهد. شرمیون با بیان زندگی خود در جایگاه یک کنیز پرده از اسرار جالب توجه خانمش کلوئوپاترا ملکه شهیر مصر برمیدارد. شخصیتهای اصلی این رمان تاریخی به ترتیب کلوئوپاترا، شرمیون، کال،آنتوان، ژولیوس سزار و بطلمیوس ۱۳ نام دارند.
بعد از مرگ پادشاه نیزن، کلوئوپاتر مجبور به ازدواج با برادر خود میشود اما از آنجا که ملکه دلباخته آنتوان جوان است سعی میکند تا با کمک کنیز خود شرمیون، برای برادر و همسرش مشکلاتی ایجاد کند. نقطه اوج این رمان تاریخی بعد از مرگ سزار و آشفتگی سیاسی اتفاق میافتد.
این کتاب تنها زندگی روزمره و روابط عاشقانه ملکه را شامل نمیشود بلکه از دوران روم و مصر باستان نیز صحبت کرده و به مسائل سیاسی آن دوران نیز میپردازد. شرمیون به دلیل نزدیکی که با ملکه داشت در محافل و مجالسی شرکت میکرد که هیچ خدمتکاری اجازهی حضور در آنجا را نداشت، بنابراین روایات او مستند هستند.
شرمیون کلئوپاتر را زنی سیاستمدار، باهوش و بسیار زیبا توصیف کرده است که با همین زیبایی و جذابیت خیرهکننده، دو پادشاه روم را به سوی خود کشاند که باعث رقم خوردن جنگهایی در تاریخ شد. کلئوپاتر ابتدا روابط عاشقانهای را با ژولیس سزار و سپس با آنتونی شروع کرد که از هر دوی آنها صاحب فرزند نیز شد. بعد از کشته شدن سزار و آشفتگیهای سیاسی که رخ میدهد، نقطهی اوج کتاب شکل میگیرد.
بخشی از کنیز ملکهی مصر
من تا آن روز تصور نمیکردم که پیر شده باشم، چون هر مرتبه که نظر به آینه میانداختم، رخسار خود را مثل روز قبل میدیدم. گرچه قدری موهایم، بهخصوص در طرفین سر، سفید شده بود، ولی من سفیدی آن مقدار از مو را دلیل بر پیری نمیدانستم و خویش را جوان میدیدم.
در مصر زنها موی خود را رنگ میکردند و زنهای اشراف هر چند روز یک مرتبه رنگ موی سر را مطابق رنگ لباس خود تغییر میدادند و کسی به آنها نمیگفت که پیر شدهاید، در آن صورت برای چه من که شرمیون هستم، برای مقداری موی سفید که در سرم نمایان شده، مضطرب شوم و خود را پیر بدانم؟
اما دو دندان جلوی دهان من افتادهاند و من بعد از دیدن هریسه و شنیدن صدای او از وحشت لرزیدم، زیرا چون هریسه دندانهای جلو نداشت، نمیتوانست درست تکلم کند و کلمات وقتی از دهانش خارج میشدند، طوری به گوش میرسیدند که انسان را متنفر میکرد.
به خود گفتم از این قرار من هم موقع صحبت کردن مثل هریسه حرف میزنم، زیرا دو دندان جلوی دهانم افتادهاند و اگر من مثل هریسه صحبت کنم، وای بر من.
من تصور نمیکردم پیر شده باشم. اطراف من، کسانی که در دورۀ جوانی همسن من بودند، پیر میشدند، ولی من خود را مصون از خرابیِ گذشتِ زمان میدانستم.
برای آشنایی با سایر کتابهای مشابه، بخش معرفی داستانهای تاریخی را در وبسایت هر روز یک کتاب ببینید. همچنین چنانچه به کتاب کنیز ملکهی مصر علاقمند هستید، شاید از خواندن کتاب سینوهه نیز لذت ببرید.
4 شهریور 1401
کنیز ملکهی مصر
«کنیز ملکهی مصر» یا «کلئوپاتر: ملکهی نیل» اثری است به قلم میکل پیرامو (نویسندهی فرانسوی، متولد ۱۹۲۲) که در سال ۱۹۵۷ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی کلئوپاترا، ملکهی مصر، از زبان کنیز وی میپردازد.
دربارهی کنیز ملکهی مصر
کنیز ملکهی مصر با نام اصلی «کلئوپاترا: ملکهی نیل» رمانی است نوشتهی میکل پیرامو که توسط ذبیحالله منصوری به فارسی ترجمه شد. داستان درباره کنیزی به نام شرمیون است که زندگی خود و خانمش کلئوپاترا را با جرئیات به رشته تحریر دراورده است. شرمیون در کنار روایت ماجراهای عشقی اربابش با ژولیوس سزار و آنتوان جوان به اتفاقات تاریخی در زمان سلسله بطالسه میپردازد. نگارش جزئیاتی همچون فانوس اسکندریه و آتش یونانی از نقاط مثبت این کتاب میباشد.
همانگونه که اشاره شد، ترجمه و اقتباس این اثر توسط ذبیحالله منصوری انجام شده است. منصوری در این اثر کوشیدهاست تا با بسط موضوعات جالب توجه، ترجمه ای روان به خواننده ارائه دهد. توصیف حمامهای رم و صحنه ترور شدن ژولیوس سزار از نقاط برجسته این کتاب به شمار میآید.
این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۴ با بیش از ۱۵۰۰ رای و ۵۰ نقد و نظر است.
داستان کنیز ملکهی مصر
داستان این کتاب در قالب اول شخص روایت میشود و به طور موازی زندگی چند شخصیت را پوشش میدهد. شرمیون با بیان زندگی خود در جایگاه یک کنیز پرده از اسرار جالب توجه خانمش کلوئوپاترا ملکه شهیر مصر برمیدارد. شخصیتهای اصلی این رمان تاریخی به ترتیب کلوئوپاترا، شرمیون، کال،آنتوان، ژولیوس سزار و بطلمیوس ۱۳ نام دارند.
بعد از مرگ پادشاه نیزن، کلوئوپاتر مجبور به ازدواج با برادر خود میشود اما از آنجا که ملکه دلباخته آنتوان جوان است سعی میکند تا با کمک کنیز خود شرمیون، برای برادر و همسرش مشکلاتی ایجاد کند. نقطه اوج این رمان تاریخی بعد از مرگ سزار و آشفتگی سیاسی اتفاق میافتد.
این کتاب تنها زندگی روزمره و روابط عاشقانه ملکه را شامل نمیشود بلکه از دوران روم و مصر باستان نیز صحبت کرده و به مسائل سیاسی آن دوران نیز میپردازد. شرمیون به دلیل نزدیکی که با ملکه داشت در محافل و مجالسی شرکت میکرد که هیچ خدمتکاری اجازهی حضور در آنجا را نداشت، بنابراین روایات او مستند هستند.
شرمیون کلئوپاتر را زنی سیاستمدار، باهوش و بسیار زیبا توصیف کرده است که با همین زیبایی و جذابیت خیرهکننده، دو پادشاه روم را به سوی خود کشاند که باعث رقم خوردن جنگهایی در تاریخ شد. کلئوپاتر ابتدا روابط عاشقانهای را با ژولیس سزار و سپس با آنتونی شروع کرد که از هر دوی آنها صاحب فرزند نیز شد. بعد از کشته شدن سزار و آشفتگیهای سیاسی که رخ میدهد، نقطهی اوج کتاب شکل میگیرد.
بخشی از کنیز ملکهی مصر
من تا آن روز تصور نمیکردم که پیر شده باشم، چون هر مرتبه که نظر به آینه میانداختم، رخسار خود را مثل روز قبل میدیدم. گرچه قدری موهایم، بهخصوص در طرفین سر، سفید شده بود، ولی من سفیدی آن مقدار از مو را دلیل بر پیری نمیدانستم و خویش را جوان میدیدم.
در مصر زنها موی خود را رنگ میکردند و زنهای اشراف هر چند روز یک مرتبه رنگ موی سر را مطابق رنگ لباس خود تغییر میدادند و کسی به آنها نمیگفت که پیر شدهاید، در آن صورت برای چه من که شرمیون هستم، برای مقداری موی سفید که در سرم نمایان شده، مضطرب شوم و خود را پیر بدانم؟
اما دو دندان جلوی دهان من افتادهاند و من بعد از دیدن هریسه و شنیدن صدای او از وحشت لرزیدم، زیرا چون هریسه دندانهای جلو نداشت، نمیتوانست درست تکلم کند و کلمات وقتی از دهانش خارج میشدند، طوری به گوش میرسیدند که انسان را متنفر میکرد.
به خود گفتم از این قرار من هم موقع صحبت کردن مثل هریسه حرف میزنم، زیرا دو دندان جلوی دهانم افتادهاند و اگر من مثل هریسه صحبت کنم، وای بر من.
من تصور نمیکردم پیر شده باشم. اطراف من، کسانی که در دورۀ جوانی همسن من بودند، پیر میشدند، ولی من خود را مصون از خرابیِ گذشتِ زمان میدانستم.
برای آشنایی با سایر کتابهای مشابه، بخش معرفی داستانهای تاریخی را در وبسایت هر روز یک کتاب ببینید. همچنین چنانچه به کتاب کنیز ملکهی مصر علاقمند هستید، شاید از خواندن کتاب سینوهه نیز لذت ببرید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان تاریخی، داستان خارجی، رمان، زندگینامه
۰ برچسبها: ادبیات جهان، معرفی کتاب، میکل پیرامو، هر روز یک کتاب