«سرگذشت کندوها» رمانی است به قلم جلال آل احمد (نویسندهی اهل تهران، از ۱۳۰۲ تا ۱۳۴۸) که در سال ۱۳۳۳ منتشر شده است. این کتاب به روایت موازی داستان یک زنبوردار و زنبورهای وی میپردازد.
دربارهی سرگذشت کندوها
سرگذشت کندوها قصهای دارای دو لایه مفهومی است که نویسنده با بهکارگیری از نثری عامیانه این قصه را در دو خط سیر جداگانه پیش میبرد. اول روش زندگی گروهی و مکانیسم کار زنبورها را بهطور واضحی بیان میکند. انواع زنبورها را تقسیمبندی و کار هر دسته را بهشکلی ملموس شرح میدهد و وظایف هریک را بیان میکند که از این نظر خواننده با چگونگی کار و تلاش زنبورها و فراهمآوردن محصولشان آشنا میکند.
همه ما کم و بیش با زندگی اجتماعی زنبورها آشنایی نسبی داریم و میدانیم که آنها با پشتکار و تلاشی جدی و در سایه اتحاد و همدلی و در سایه رهبری و هدایت ملکه خود سراسر زندگی خود را وقف کار و تلاش میکنند و همگی میدانند که باید حریم زندگیشان را پاس بدارند و وقتی مورد هجوم و تهدید بیگانهای قرار میگیرند، تمام همّ و غم خود را در دفع متجاوز بهکار بگیرند و تا پای جان برای دفع خصم بکوشند و در نهایت اگر حریف خصم نبودند، کوچ کرده و اجتماع یکرنگ خود را در جایی دیگر بنا کنند.
در حقیقت، سرگذشت کندوها، داستانی از زبان زنبورهاست که بر علیه زورگویی صاحب مزرعه شورش میکنند تا حق خود را بازستانند. داستانی انتقادی بر علیه استعمار قدرتهای بزرگ که حکومتهای کوچک و ناتوان را به یوغ استعمار خود کشیدهاند. باید اشاره کرد که این کتاب هفدهمین کتاب جلال آل احمد به شمار میرود.
سرگذشت کندوها در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۱۵ با بیش از ۴۵۰ رای و ۶۵ نقد و نظر است.
داستان سرگذشت کندوها
جلال آلاحمد در «سرگذشت کندوها» دو داستان را به صورت موازی پیش میبرد. یکی داستان کمندعلیبک و طمعورزی او و دیگری سرگذشت کندوها و زنبورهای کمندعلیبک را.
در فصل اول کتاب با کمندعلیبک آشنا میشویم و میبینیم چگونه صاحب کندو میشود و کندوها را تکثیر میکند و باز هم تلاش میکند تابا نارو زدن به زنبورها روزگارش را رونق دهد.
در فصل دوم کتاب که از نگاه زنبورها روایت میشود، میبینیم که چطور زنبورها به غارت کمندعلیبک خو کرده اند یا گمان میکنند این بلا یا سرنوشتی است که نصیبشان گشته و به راحتی حاصل تلاش و دسترنجشان را تقدیم او میکنند. نهایتا طمع کمند علی بک اوضاع را به هم میریزد.
در بخش سوم داستان میبینیم که با کوچ و رفتن زنبورها صاحب زنبورها خانه خراب میشود.
بخشی از سرگذشت کندوها
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. یک کمندعلیبکی بود یک باغ داشت. تو باغش هم دوازده تا کندوی عسل داشت. کندوها را سینهکش آفتاب، وسط سبزهها و گلها، زیر درختهای سیب و زردآلو، روی سکو کار گذاشته بود و زمستان که میشد جلوی انباری اطاق بالاش را خالی میکرد و کندوها را تو درگاهیش میچید و سالی پنجاه من عسل میفروخت.
دیگر نه غصهای داشت نه دلهرهای و نه شببیداری و نه آبیاری و نه لازم بود داسغاله بردارد و صبح تا غروب زیر آفتاب درو کند. درست است که کمندعلیبک مزرعه هم داشت، بستان هم داشت، دو سنگ هم از قنات بالا آسیاب، سهم آباء اجدادیش بود، باغ تو دهش هم از باغهای سوگلی بود- درست است که سالی هفتاد خروار گندم و جو میفروخت و پنج خروار کشمش، صیفیکاریش هم از اول تابستان تا وسطهای قوس، خیار و خربزه و کلم و چغندر میداد- همه اینها درست، اما چیزی که تو همه دهات اطراف مایه اسم و رسم کمندعلیبک بود، همین دروازه تا کندوی عسل بود، که نه پولی بالاش داده بود و نه زحمتی پاش کشیده بود.
……………………..
اول باید برایتان بگویم که زنبورها از همان عهد دقیانوس از بلاهایی که بابا آدم سر ننه حوا آورده بود چشمشان ترسیده بود و از کار آدمیزاد پند گرفته بودند و همه کار و زندگیشون رو سپرده بودند دست علیا مخدرات. یعنی دست عمقزیها و بیبی گیسدرازها و خاله خان باجیها و شاباجی خانمها و نرینهها رو فرستاده بودند مرخصی.
برای آشنا شدن با سایر آثار نویسندهی سرگذشت کندوها، بخش معرفی آثار جلال آل احمد را در وبسایت هر روز یک کتاب دنبال کنید. همچنین در بخشهای معرفی برترین رمانهای ایرانی و معرفی بهترین داستانها با موضوعات اجتماعی میتوانید نمونههای دیگری از این آثار را ببینید.
12 مهر 1401
سرگذشت کندوها
«سرگذشت کندوها» رمانی است به قلم جلال آل احمد (نویسندهی اهل تهران، از ۱۳۰۲ تا ۱۳۴۸) که در سال ۱۳۳۳ منتشر شده است. این کتاب به روایت موازی داستان یک زنبوردار و زنبورهای وی میپردازد.
دربارهی سرگذشت کندوها
سرگذشت کندوها قصهای دارای دو لایه مفهومی است که نویسنده با بهکارگیری از نثری عامیانه این قصه را در دو خط سیر جداگانه پیش میبرد. اول روش زندگی گروهی و مکانیسم کار زنبورها را بهطور واضحی بیان میکند. انواع زنبورها را تقسیمبندی و کار هر دسته را بهشکلی ملموس شرح میدهد و وظایف هریک را بیان میکند که از این نظر خواننده با چگونگی کار و تلاش زنبورها و فراهمآوردن محصولشان آشنا میکند.
همه ما کم و بیش با زندگی اجتماعی زنبورها آشنایی نسبی داریم و میدانیم که آنها با پشتکار و تلاشی جدی و در سایه اتحاد و همدلی و در سایه رهبری و هدایت ملکه خود سراسر زندگی خود را وقف کار و تلاش میکنند و همگی میدانند که باید حریم زندگیشان را پاس بدارند و وقتی مورد هجوم و تهدید بیگانهای قرار میگیرند، تمام همّ و غم خود را در دفع متجاوز بهکار بگیرند و تا پای جان برای دفع خصم بکوشند و در نهایت اگر حریف خصم نبودند، کوچ کرده و اجتماع یکرنگ خود را در جایی دیگر بنا کنند.
در حقیقت، سرگذشت کندوها، داستانی از زبان زنبورهاست که بر علیه زورگویی صاحب مزرعه شورش میکنند تا حق خود را بازستانند. داستانی انتقادی بر علیه استعمار قدرتهای بزرگ که حکومتهای کوچک و ناتوان را به یوغ استعمار خود کشیدهاند. باید اشاره کرد که این کتاب هفدهمین کتاب جلال آل احمد به شمار میرود.
سرگذشت کندوها در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۱۵ با بیش از ۴۵۰ رای و ۶۵ نقد و نظر است.
داستان سرگذشت کندوها
جلال آلاحمد در «سرگذشت کندوها» دو داستان را به صورت موازی پیش میبرد. یکی داستان کمندعلیبک و طمعورزی او و دیگری سرگذشت کندوها و زنبورهای کمندعلیبک را.
در فصل اول کتاب با کمندعلیبک آشنا میشویم و میبینیم چگونه صاحب کندو میشود و کندوها را تکثیر میکند و باز هم تلاش میکند تابا نارو زدن به زنبورها روزگارش را رونق دهد.
در فصل دوم کتاب که از نگاه زنبورها روایت میشود، میبینیم که چطور زنبورها به غارت کمندعلیبک خو کرده اند یا گمان میکنند این بلا یا سرنوشتی است که نصیبشان گشته و به راحتی حاصل تلاش و دسترنجشان را تقدیم او میکنند. نهایتا طمع کمند علی بک اوضاع را به هم میریزد.
در بخش سوم داستان میبینیم که با کوچ و رفتن زنبورها صاحب زنبورها خانه خراب میشود.
بخشی از سرگذشت کندوها
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. یک کمندعلیبکی بود یک باغ داشت. تو باغش هم دوازده تا کندوی عسل داشت. کندوها را سینهکش آفتاب، وسط سبزهها و گلها، زیر درختهای سیب و زردآلو، روی سکو کار گذاشته بود و زمستان که میشد جلوی انباری اطاق بالاش را خالی میکرد و کندوها را تو درگاهیش میچید و سالی پنجاه من عسل میفروخت.
دیگر نه غصهای داشت نه دلهرهای و نه شببیداری و نه آبیاری و نه لازم بود داسغاله بردارد و صبح تا غروب زیر آفتاب درو کند. درست است که کمندعلیبک مزرعه هم داشت، بستان هم داشت، دو سنگ هم از قنات بالا آسیاب، سهم آباء اجدادیش بود، باغ تو دهش هم از باغهای سوگلی بود- درست است که سالی هفتاد خروار گندم و جو میفروخت و پنج خروار کشمش، صیفیکاریش هم از اول تابستان تا وسطهای قوس، خیار و خربزه و کلم و چغندر میداد- همه اینها درست، اما چیزی که تو همه دهات اطراف مایه اسم و رسم کمندعلیبک بود، همین دروازه تا کندوی عسل بود، که نه پولی بالاش داده بود و نه زحمتی پاش کشیده بود.
……………………..
اول باید برایتان بگویم که زنبورها از همان عهد دقیانوس از بلاهایی که بابا آدم سر ننه حوا آورده بود چشمشان ترسیده بود و از کار آدمیزاد پند گرفته بودند و همه کار و زندگیشون رو سپرده بودند دست علیا مخدرات. یعنی دست عمقزیها و بیبی گیسدرازها و خاله خان باجیها و شاباجی خانمها و نرینهها رو فرستاده بودند مرخصی.
برای آشنا شدن با سایر آثار نویسندهی سرگذشت کندوها، بخش معرفی آثار جلال آل احمد را در وبسایت هر روز یک کتاب دنبال کنید. همچنین در بخشهای معرفی برترین رمانهای ایرانی و معرفی بهترین داستانها با موضوعات اجتماعی میتوانید نمونههای دیگری از این آثار را ببینید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات ایران، داستان ایرانی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات ایران، جلال آل احمد، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب