«هزار و یک شب» اثری است به کوشش عبداللطیف تسوجی (نویسنده و مترجم اهل طسوج در آذربایجان، متوفی در سال ۱۲۹۴) که در سال ۱۲۵۹ هجری قمری منتشر شده است. این کتاب به روایت قصههایی میپردازد که دختری به نام شهرزاد به منظور نجات از مرگ برای پادشاه تعریف میکند.
دربارهی هزار و یک شب
هزار و یک شب داستانی به نقل از پادشاهی، با عنوان شهریار و روایتگر آن شهرزاد(دختر وزیر) است. اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران باستان میگذرد و داستانهای آن را از ریشهی ایرانی و برگردانی از «هزارافسان» دانستهاند. داستانهای زیادی زیر نام «هزار و یک شب» نوشته شدهاست.
بهگفتهی علیاصغر حکمت، ادیب و پژوهشگر معاصر، این کتاب پیش از دوره هخامنشی در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر، به فارسی (احتمالاً فارسی باستان) ترجمه شده و در قرن سوم هجری بعد از حمله اعراب به ایران زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوی به عربی برگردانده شدهاست.
متأسفانه اصل پهلوی کتاب را زمانی که به عربی ترجمه شد از بین بردند. او دلیل آنکه کتاب پیش از اسکندر به فارسی درآمده را به مروجالذهب مسعودی (درگذشته به سال ۳۴۶ ه.ق) و الفهرست ابن ندیم (درگذشته به سال ۳۸۵ ه.ق) مراجعه میدهد و سپس با اشاراتی به مشابهت هزار و یک شب با کتاب استر تورات استدلال میکند که هر دو کتاب در یک زمان و پیش از حمله اسکندر نوشته شدهاند و ریشه واحد دارند.
نام ایرانی آن هزار افسان است و وقتی به عربی ترجمه شده، نخست الف خرافه و سپس الف لیله خوانده شده، و چنانکه حکمت میگوید در زمان خلفای فاطمی مصر به صورت الف لیله و لیله (هزار شب و یک شب) درآمدهاست.
کتاب هزار و یک شب به سه نسخه تقسیم میشود: نسخهی هندی که پیش از دوره هخامنشی به زبان سانسکریت نوشته شده، نسخهی ایرانی که ترجمهای از نسخه سانسکریت به فارسی باستان میباشد و نسخهی عربی که در دوران هارون الرشید از زبان پهلوی به عربی ترجمه شده. میتوان گفت در تمام ترجمهها تعدادی داستان جدید به آن اضافه شدهاست.
رضا طاهری در مقدمهی کتاب قصههای ایرانی هزار و یک روز از فرانسوا پتیس دلاکروا ساختار داستانی کتاب هزار و یک شب را از رستهی کتابهای جامع الحکایات و ادبیات تو در تو میداند و ساختار داستانی این کتاب را این گونه بررسی میکند: ساختار کمیتی «هزار و یک شب»: ۱۱ داستان دنبالهدار، ۴۱ داستان بلند و ۲۰۲ داستان کوتاه است و دهها داستان خطی که جمعاً ۲۴۴ قصهی کلاسیک است.
بهرام بیضایی از دیگر کسانی که در این زمینه کار کردهاست و در جواب به شرق شناسانی که ریشهی هزار و یک شب را به اعراب و یونانیان نسبت میدهند اما از ایرانی بودن آن سخنی به میان نمیآورند، چنین میگوید:
«هزار و یک شب اصلیتی ایرانی دارد چرا که داستان اصلی یا داستان بنیادین آن ایرانی است و آن قصه خود شهرزاد است.»
در سال ۱۲۵۹ هجری قمری، در زمان محمدشاه به دست ملا عبداللطیف تسوجی به فارسی ترجمه شده (این کتاب دارای ارزش تاریخی است، اما در کل یک سوم کتاب اصلی را هم شامل نمیشود) و میرزامحمدعلی سروش اصفهانی اشعاری به فارسی برای داستانهای آن سرودهاست که تا زمان ناصرالدین شاه ادامه داشتهاست. داستانهای این کتاب دارای محتوای بسیار بوده ازجمله طنز، تعالیم اخلاقی؛ آداب و سنن ملل مختلف، مشکلات اجتماعی، مسافرت و سیاحت و غیره.
نسخهی کنونی فارسی را عبداللطیف تسوجی در زمان محمدشاه و پسرش ناصرالدین شاه به فارسی درآورد و به چاپ سنگی رسید. «هزار و یک شب» نامی است که از زمان ترجمه تسوجی در دوره قاجار در ایران شهرت یافته و نام قدیم آن هزار افسان بودهاست. چاپ کتاب تا زمان انقلاب اسلامی به همان سیاقی که چاپ کلاله خاور درآمده بود، مشکلی نداشت. بعد از انقلاب هم انتشارات هرمس این کتاب را در سال ۱۳۸۳ منتشر کرد که در ۱۳۸۶ به چاپ دوم رسید.
نخستین ترجمهی هزار و یک شب به زبانهای اروپایی در قرن هجدهم میلادی به دست آنتوان گالان به فرانسوی درآمد و در سال ۱۷۰۴ میلادی منتشر شد. سر ریچارد برتون نخستین ترجمه انگلیسی این کتاب را در ۱۸۸۵ عرضه کرد. بورخس همه آثارش را مدیون هزار و یک شب میدانست و تأثیر آن بر بسیاری از نویسندگان معروف جهان ازجمله کسانی چون جیمز جویس انکارناپذیر است.
داستان هزار و یک شب
دو شاهزاده برادر، به نامهای شهریار (یا شهرباز) و شاه زمان، مورد خیانت زنان خود قرار میگیرند شاه زمان تَرک پادشاهی کرده و راهی دیار برادر میشود و شهریار هم به انتقام خیانت همسرش هر شب دختری را به نکاح درمیآورد و بامداد دستور قتلش را میداد. تا اینکه دیگر دختری در شهر نمیماند و وزیر شهریار که دو دختر به نامهای شهرزاد و دنیازاد داشت و به شدت نگران این قضیه بود به پیشنهاد شهرزاد وی را به عقد پادشاه درمیآورد.
شهرزاد همان شب به شهریار میگوید که خواهری دارد که هر شب با قصههای او به خواب میرود و درخواست میکند که همان شب خواهرش را به قصر بیاورند تا برای بار آخر برایش قصه بگوید. دنیازاد میآید و شهرزاد قصه گویی را آغاز میکند، شهریار هم که مسحور این قصه شده بود مهلت میدهد که فردا شب ادامه قصه را بشنود و بنابراین کشتن شهرزاد را موکول به بعد میکند و این قصه گوییها هرشب ادامه پیدا میکند.
بخشی از هزار و یک شب
پس از آن گدای نخستین پیش آمده گفت: ای خاتون بدان که سبب تراشیده شدن زنخ و نابینایی چشم من این است که پدرم پادشاه شهری و عمّم پادشاه شهر دیگر بود. روزی که مادر مرا بزاد، زن عمّم نیز پسری بزاد. سالها بر این بگذشت هر دو بزرگ شدیم. من به زیارت عم رفتم پسر عمّم همه روزه میزبانی کردی و گونهگونه مهربانی به جا آوردی. روزی با هم نشسته باده خوردیم و مست گشتیم.
پسر عمّم گفت: حاجتی به تو دارم باید مخالفت نکنی. من سوگندها یاد کردم که مخالفت نکنم. در حال برخاست و زمانی از من پنهان شد. چون باز آمد دختری ماهمنظر با خود بیاورد و با من گفت که این دختر را در فلان گورستان و فلان مکان به سردابه اندر برده به انتظار من بنشینید. من نتوانستم که مخالفت کنم دختر را برداشتم و به همانجا بردم.
هنوز ننشسته بودیم که پسر عمّم بیامد و کیسهای که گچ و تیشهای در آن بود و طاسک آبی بیاورد و گوری را که در میان سردابه بود بشکافت و خاک و سنگ به یکسو ریخت تخته سنگی پیدا گشت و به زیر اندر دریچه نردبانی پدید شد. پسر عمّم به آن دختر اشارتی کرد. در حال آن دختر از نردبان به زیر شد. پسر عمّم روی به من آورده گفت: احسان بر من تمام کن.
گفتم: هرچه گویی چنان کنم. گفت: چون من از نردبان به زیر شوم سنگ بر دریچه بینداز و خاک بر آن بریز پس از آن گچ را با آب عجین کرده گور را گچاندود گردان بدانسان که کسی نداند که این گور شکافته است و بدانکه یک سال است من در این مکان زحمت میبرم تا این مکان را آماده ساختهام و حاجت من از تو همین بود. این بگفت و از نردبان به زیر رفت.
چنانچه به کتابهایی نظیر «هزار و یک شب» علاقه دارید میتوانید با مراجعه به بخش معرفی آثار ادبیات کهن در وبسایت هر روز یک کتاب با سایر نمونههای این آثار آشنا شوید.
22 آبان 1401
هزار و یک شب
«هزار و یک شب» اثری است به کوشش عبداللطیف تسوجی (نویسنده و مترجم اهل طسوج در آذربایجان، متوفی در سال ۱۲۹۴) که در سال ۱۲۵۹ هجری قمری منتشر شده است. این کتاب به روایت قصههایی میپردازد که دختری به نام شهرزاد به منظور نجات از مرگ برای پادشاه تعریف میکند.
دربارهی هزار و یک شب
هزار و یک شب داستانی به نقل از پادشاهی، با عنوان شهریار و روایتگر آن شهرزاد(دختر وزیر) است. اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران باستان میگذرد و داستانهای آن را از ریشهی ایرانی و برگردانی از «هزارافسان» دانستهاند. داستانهای زیادی زیر نام «هزار و یک شب» نوشته شدهاست.
بهگفتهی علیاصغر حکمت، ادیب و پژوهشگر معاصر، این کتاب پیش از دوره هخامنشی در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر، به فارسی (احتمالاً فارسی باستان) ترجمه شده و در قرن سوم هجری بعد از حمله اعراب به ایران زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوی به عربی برگردانده شدهاست.
متأسفانه اصل پهلوی کتاب را زمانی که به عربی ترجمه شد از بین بردند. او دلیل آنکه کتاب پیش از اسکندر به فارسی درآمده را به مروجالذهب مسعودی (درگذشته به سال ۳۴۶ ه.ق) و الفهرست ابن ندیم (درگذشته به سال ۳۸۵ ه.ق) مراجعه میدهد و سپس با اشاراتی به مشابهت هزار و یک شب با کتاب استر تورات استدلال میکند که هر دو کتاب در یک زمان و پیش از حمله اسکندر نوشته شدهاند و ریشه واحد دارند.
نام ایرانی آن هزار افسان است و وقتی به عربی ترجمه شده، نخست الف خرافه و سپس الف لیله خوانده شده، و چنانکه حکمت میگوید در زمان خلفای فاطمی مصر به صورت الف لیله و لیله (هزار شب و یک شب) درآمدهاست.
کتاب هزار و یک شب به سه نسخه تقسیم میشود: نسخهی هندی که پیش از دوره هخامنشی به زبان سانسکریت نوشته شده، نسخهی ایرانی که ترجمهای از نسخه سانسکریت به فارسی باستان میباشد و نسخهی عربی که در دوران هارون الرشید از زبان پهلوی به عربی ترجمه شده. میتوان گفت در تمام ترجمهها تعدادی داستان جدید به آن اضافه شدهاست.
رضا طاهری در مقدمهی کتاب قصههای ایرانی هزار و یک روز از فرانسوا پتیس دلاکروا ساختار داستانی کتاب هزار و یک شب را از رستهی کتابهای جامع الحکایات و ادبیات تو در تو میداند و ساختار داستانی این کتاب را این گونه بررسی میکند: ساختار کمیتی «هزار و یک شب»: ۱۱ داستان دنبالهدار، ۴۱ داستان بلند و ۲۰۲ داستان کوتاه است و دهها داستان خطی که جمعاً ۲۴۴ قصهی کلاسیک است.
بهرام بیضایی از دیگر کسانی که در این زمینه کار کردهاست و در جواب به شرق شناسانی که ریشهی هزار و یک شب را به اعراب و یونانیان نسبت میدهند اما از ایرانی بودن آن سخنی به میان نمیآورند، چنین میگوید:
«هزار و یک شب اصلیتی ایرانی دارد چرا که داستان اصلی یا داستان بنیادین آن ایرانی است و آن قصه خود شهرزاد است.»
در سال ۱۲۵۹ هجری قمری، در زمان محمدشاه به دست ملا عبداللطیف تسوجی به فارسی ترجمه شده (این کتاب دارای ارزش تاریخی است، اما در کل یک سوم کتاب اصلی را هم شامل نمیشود) و میرزامحمدعلی سروش اصفهانی اشعاری به فارسی برای داستانهای آن سرودهاست که تا زمان ناصرالدین شاه ادامه داشتهاست. داستانهای این کتاب دارای محتوای بسیار بوده ازجمله طنز، تعالیم اخلاقی؛ آداب و سنن ملل مختلف، مشکلات اجتماعی، مسافرت و سیاحت و غیره.
نسخهی کنونی فارسی را عبداللطیف تسوجی در زمان محمدشاه و پسرش ناصرالدین شاه به فارسی درآورد و به چاپ سنگی رسید. «هزار و یک شب» نامی است که از زمان ترجمه تسوجی در دوره قاجار در ایران شهرت یافته و نام قدیم آن هزار افسان بودهاست. چاپ کتاب تا زمان انقلاب اسلامی به همان سیاقی که چاپ کلاله خاور درآمده بود، مشکلی نداشت. بعد از انقلاب هم انتشارات هرمس این کتاب را در سال ۱۳۸۳ منتشر کرد که در ۱۳۸۶ به چاپ دوم رسید.
نخستین ترجمهی هزار و یک شب به زبانهای اروپایی در قرن هجدهم میلادی به دست آنتوان گالان به فرانسوی درآمد و در سال ۱۷۰۴ میلادی منتشر شد. سر ریچارد برتون نخستین ترجمه انگلیسی این کتاب را در ۱۸۸۵ عرضه کرد. بورخس همه آثارش را مدیون هزار و یک شب میدانست و تأثیر آن بر بسیاری از نویسندگان معروف جهان ازجمله کسانی چون جیمز جویس انکارناپذیر است.
داستان هزار و یک شب
دو شاهزاده برادر، به نامهای شهریار (یا شهرباز) و شاه زمان، مورد خیانت زنان خود قرار میگیرند شاه زمان تَرک پادشاهی کرده و راهی دیار برادر میشود و شهریار هم به انتقام خیانت همسرش هر شب دختری را به نکاح درمیآورد و بامداد دستور قتلش را میداد. تا اینکه دیگر دختری در شهر نمیماند و وزیر شهریار که دو دختر به نامهای شهرزاد و دنیازاد داشت و به شدت نگران این قضیه بود به پیشنهاد شهرزاد وی را به عقد پادشاه درمیآورد.
شهرزاد همان شب به شهریار میگوید که خواهری دارد که هر شب با قصههای او به خواب میرود و درخواست میکند که همان شب خواهرش را به قصر بیاورند تا برای بار آخر برایش قصه بگوید. دنیازاد میآید و شهرزاد قصه گویی را آغاز میکند، شهریار هم که مسحور این قصه شده بود مهلت میدهد که فردا شب ادامه قصه را بشنود و بنابراین کشتن شهرزاد را موکول به بعد میکند و این قصه گوییها هرشب ادامه پیدا میکند.
بخشی از هزار و یک شب
پس از آن گدای نخستین پیش آمده گفت: ای خاتون بدان که سبب تراشیده شدن زنخ و نابینایی چشم من این است که پدرم پادشاه شهری و عمّم پادشاه شهر دیگر بود. روزی که مادر مرا بزاد، زن عمّم نیز پسری بزاد. سالها بر این بگذشت هر دو بزرگ شدیم. من به زیارت عم رفتم پسر عمّم همه روزه میزبانی کردی و گونهگونه مهربانی به جا آوردی. روزی با هم نشسته باده خوردیم و مست گشتیم.
پسر عمّم گفت: حاجتی به تو دارم باید مخالفت نکنی. من سوگندها یاد کردم که مخالفت نکنم. در حال برخاست و زمانی از من پنهان شد. چون باز آمد دختری ماهمنظر با خود بیاورد و با من گفت که این دختر را در فلان گورستان و فلان مکان به سردابه اندر برده به انتظار من بنشینید. من نتوانستم که مخالفت کنم دختر را برداشتم و به همانجا بردم.
هنوز ننشسته بودیم که پسر عمّم بیامد و کیسهای که گچ و تیشهای در آن بود و طاسک آبی بیاورد و گوری را که در میان سردابه بود بشکافت و خاک و سنگ به یکسو ریخت تخته سنگی پیدا گشت و به زیر اندر دریچه نردبانی پدید شد. پسر عمّم به آن دختر اشارتی کرد. در حال آن دختر از نردبان به زیر شد. پسر عمّم روی به من آورده گفت: احسان بر من تمام کن.
گفتم: هرچه گویی چنان کنم. گفت: چون من از نردبان به زیر شوم سنگ بر دریچه بینداز و خاک بر آن بریز پس از آن گچ را با آب عجین کرده گور را گچاندود گردان بدانسان که کسی نداند که این گور شکافته است و بدانکه یک سال است من در این مکان زحمت میبرم تا این مکان را آماده ساختهام و حاجت من از تو همین بود. این بگفت و از نردبان به زیر رفت.
چنانچه به کتابهایی نظیر «هزار و یک شب» علاقه دارید میتوانید با مراجعه به بخش معرفی آثار ادبیات کهن در وبسایت هر روز یک کتاب با سایر نمونههای این آثار آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، ادبیات کهن
۰ برچسبها: ادبیات ایران، عبداللطیف تسوجی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب