زائران غریب

«زائران غریب» مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه از گابریل گارسیا مارکز (نویسنده‌ی کلمبیایی و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات، از ۱۹۲۷ تا ۲۰۱۴) است که برای اولین بار در سال ۱۹۹۲ منتشر شده است. این کتاب شامل ۱۲ داستان کوتاه است.

درباره‌ی زائران غریب

زائران غریب نام مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه به زبان اسپانیایی نوشته‌ی گابریل گارسیا مارکز است که چهارمین مجموعه‌ از مجموعه‌داستان‌های کوتاه این نویسنده پرآوازه به شمار می‌رود.

این مجموعه چهارمین مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه این نویسنده است. آنچه این اثر را از سایر آثار مارکز متمایز می‌سازد، محل وقوع حوادث و فضای داستان هاست. به این معنی که داستان‌های این مجموعه، بدبیاری‌های مردمان آمریکای لاتین در مکان‌هایی دور دست و در اروپا را تصویر می‌کند و نویسنده با الهام از حرفه‌ی روزنامه‌نگاری – که اهمیت بسیاری برای آن قائل است – با گذری از نئورئالیسم به نئورئالیسم جادویی، خاطرات اعجاب‌آور خود را به رشته‌ی تحریر می‌کشد.

وجود شخصیت‌هایی چون پابلو نرودا، چزاره زاواتینی و دیگران در متن داستان مؤید این مسئله است. گابریل گارسیا مارکز نزدیک به دو دهه زمان، صرف نوشتن این مجموعه کرده است. خود مارکز در مصاحبه‌ای گفته است:

«این داستان‌ها قطعاً، قطعاتی از خاطرات خود من هستند که آن‌ها را از دفتر گمشده‌ام بازسازی و بازآفرینی کرده‌ام.»

کتاب زائران غریب در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۴ با بیش از ۲۲ هزار رای و ۱۶۰۰ نقد و نظر است. هم‌چنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران تحت عنوان «مسافران غریب» نیز ترجمه و منتشر شده است.

فهرست داستان‌های زائران غریب

مجموعه داستان زائران غریب از ۱۲ داستان زیر تشکیل شده است:

  • قدیس
  • سفر به خیر، آقای رئیس جمهور!
  • زیبای خفته! در هواپیما
  • نور، مثلِ آب است
  • بادِ شمال
  • وحشتِ ماهِ اوت
  • ماریا پراسرس
  • حرفه‌ی من، خواب دیدن است
  • فقط برای تلفن زدن آمده‌ام
  • هفده انگلیسی مسموم
  • تابستان خوش خانم «فوریس»
  • لکه‌های خون روی برف

بخش‌هایی از زائران غریب

«من خواب تعبیر می‌کنم.»

در واقع این تنها حرفه او بود. از وقتی زبان باز کرده بود، در خانه این رسم را برقرار کرده بود که شکم ناشتا خواب‌ها را تعبیر کند. اول صبح بهترین زمان برای تعبیر خواب بود. در هفت سالگی خواب دیده بود یکی از برادرانش را سیل می‌برد. مادرش از روی خرافات پسربچه را از چیزی که بیش از هر چیز به آن علاقه داشت، منع کرد، یعنی آب‌تنی در نهر انتهای دره؛ ولی فریدا خانم تعبیر خاص خودش را داشت. گفت: «تعبیر خواب این است که او غرق نخواهد شد ولی نباید شیرینی بخورد.»

تعبیر بسیار نامناسبی به نظر می‌رسید چون درباره‌ی پسر پنج ساله‌ای بود که دلگی‌های روزهای یکشنبه اش کنترل نشدنی بود. مادر که به پیشگویی دخترش اطمینان تام داشت به پسرک اخطار داد؛ ولی در اولین سهل انگاری او، پسربچه دزدکی یک آبنبات به دهان گذاشت و آبنبات در گلویش گیر کرد. موفق نشدند نجاتش دهند.

فریدا خانم هرگز تصور نمی‌کرد آن استعداد خدادادی به حرفه اش تبدیل شود. اما وقتی زمستان‌های سنگدلانه وین عرصه را بر او تنگ کرد به دنبال کار می‌گشت و درِ اولین خانه‌ای را که دوست داشت در آن مسکن بگیرد زد. وقتی از او پرسیدند چه کاری بلد است واقعیت را بر زبان آورد: «من در خواب تخصص دارم.» کمی توضیح برای خانم صاحبخانه کافی بود تا استخدامش کنند. حقوقش بیش تر پول توجیبی بود، ولی اتاقی بسیار زیبا و سه وعده غذا هم بود، به خصوص صبحانه؛ یعنی وقتی اعضاء خانواده دور هم می‌نشستند تا از سرنوشت خود مطلع شوند.

……………………

او یک ناشناس دیگر در شهر ناشناس‌های مشهور بود. کت و شلوار سرمه‌ای راه‌راه و جلیقه ابریشمی به تن داشت و مثل قاضی‌های بازنشسته کلاه شق‌ و رقی به سرگذاشته بود. سبیل پُرپشت تفنگداران و موهای پَرکلاغی با موج‌های رمانتیک داشت. دست‌هایش مانند دست‌های یک چنگ‌نواز بود، با حلقه همسر متوفی‌اش در انگشت حلقه دست چپ و چشمانی شاد.

تنها چروک‌های پوستش بود که وضعیت سلامتی‌اش را فاش می‌کرد. با این حال، در سن هفتاد و سه سالگی، اندام قابل‌توجهی داشت. آن روز صبح، حس کرد همه غرورش را از دست داده و سال‌های شکوه و قدرت را برای همیشه پشت سر گذاشته و حالا تنها سال‌های مرگش باقی مانده بود.

 

اگر به کتاب «زائران غریب» علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی آثار گابریل گارسیا مارکز با دیگر آثار این نویسنده آشنا شوید. هم‌چنین در بخش معرفی برترین داستان‌های کوتاه خارجی، نمونه‌های بیشتری از این نوع آثار معرفی شده است.