به سوی فانوس دریایی

«به سوی فانوس دریایی» اثری است از ویرجینیا وولف (نویسنده‌ی انگلیسی، از ۱۸۸۲ تا ۱۹۴۱) که در سال ۱۹۲۷ منتشر شده است. این کتاب روایتگر دیدار خانواده‌ی رمزی از جزیره‌ی اسکای در اسکاتلند است.

درباره‌ی به سوی فانوس دریایی

به‌سوی فانوس دریایی رمانی است از ویرجینیا وولف که داستان خانواده رمزی و دیدار آن‌ها از جزیره اسکای (آسمان) در اسکاتلند بین سال‌های ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ را حکایت می‌کند. این اثر یکی از موفق‌ترین تجربه‌های وی در سبک جریان سیال ذهن است.

رمان به سوی فانوس دریایی معروفترین اثر ویرجینیا وولف است؛ رمانی که به نوعی تاریخچۀ زندگی خود نویسنده است. در این رمان زندگی، مرگ و خانم رمزی مسائل اصلی‌اند و فانوس دریایی که در دریا منزوی است و به فواصل مرتب پرتو می‌افکند، تصویر نیرومندی است.

این رمان مظهر این مدرنیسم است و هرج‌ و‌ مرج شخصیت‌ها را در فرمی می‌گنجاند که بر اثر تجزیه و تحلیل به‌دست می‌آید. نخستین واژه‌ی این رمان «بله» است و آخرین جمله‌اش: «من هم تصویر خیالی‌ام را دیدم» که حاکی از رویکردی مثبت و رسیدن به آرزوهاست.

این رمان دارای متنی رمزآمیز و سیستم نشانه‌ای برمبنای سلسله مراتب نیست بلکه بیش‌تر به خوراک فرانسوی خانم رمزی شباهت دارد: ترکیبی نحوی که هریک از مواد تشکیل‌دهنده‌اش غنی و متفاوت‌اند و تأثیر همراهی و ترکیب‌شان غیرمنتظره است. در صحنه‌ای که بچه‌ها برای خواب به اتاق‌ها می‌روند گفت‌وگو، اندیشه، نقل‌قول و احساسات کنار هم قرار می‌گیرند.

حال و هوای این رمان مثل یک تعطیلات خانوادگی در عین حال شاد و غمگین است و در قالب همان خانواده بیان می‌شود، ولی حس مصیبتی در آن جاری است که در قالب مبارزه هر فرد برای زنده ماندن، تأکید بر فردیت و اشتیاق برای عشق بی‌قید و شرط به تعادل می‌رسد. علم و منطق که مردان قهرمانان آنند، بر اثر احساسات غریزی زنان و هنر به چالش کشیده می‌شود و با موسیقی خاطرات، و قطعاتی از اشعار یا بروز ناگهانی احساسات همراه می‌گردد.

ویرجینیا وولف با کاربرد تکنیک جریان سیال ذهن، چشم‌اندازی صمیمانه به رمان بخشیده و به این وسیله، افکار، احساسات و مشاهدات فوری ناشی از تجربیات انسانی شخصیت‌ها را بیان می‌کند، اما مسائلی که مطرح می‌شوند از تجربه‌ی فردی فراتر می‌روند و فلسفه، روان‌شناسی و جنسیت را نیز دربر می‌گیرند.

به‌سوی فانوس دریایی تاکنون سه بار و به دست صالح حسینی، سیلویا بجانیان و خجسته کیهان به فارسی برگردانده شده‌است. این کتاب در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۰ با بیش از ۱۶۶ هزار رای و ۱۱ هزار نقد و نظر است.

داستان به سوی فانوس دریایی

داستان کتاب به سوی فانوس دریایی از سه بخش تشکیل شده‌است:
بخش اول که بیشترین حجم کتاب را هم در بر می‌گیرد، پنجره نام دارد. پنجره معانی مختلفی می‌تواند داشته باشد. شاید پنجره‌ای برای ما برای شناخت قهرمانان داستان، شاید پنجره‌ای برای قهرمانان داستان تا از آن به فانوس دریایی برسند و شاید خود داستان که با راوی‌های مختلفی و به عبارتی دیگر از پنجره‌های مختلفی روایت می‌شود، در این بخش، نویسنده داستان، یک روز خانواده رمزی را همراه با مهمانان آنان، از زبان خودشان روایت می‌کند.

این روایت راویان مختلفی دارد و این یکی از برجسته‌ترین نکات رمان است که از زبان راوی‌های مختلف روایت می‌شود. زندگی تک تک شخصیت‌های داستان با تفصیلی باورنکردنی از زبان خودشان بیان می‌شود. زندگی و بیان همه‌ی آن‌ها در خانم رمزی به اشتراک می‌رسد که حلقه‌ی پیوند تمامی قهرمانان داستان است.

قسمت دوم کتاب: زمان می‌گذرد، روایتی سریع از سرنوشت قهرمانان داستان طی ده سال آینده است و اینکه خانم رمزی می‌میرد، خانواده‌ی رمزی از هم می‌پاشد و دیگر اتفاقات کوچک و بزرگی که می‌افتد.

بخش سوم و پایانی داستان تحت عنوان فانوس دریایی، برمی گردد به اینکه در غیاب خانم رمزی قهرمانان داستان دوباره به خانه‌ی قدیمی برمی گردند، آقای رمزی و پسرهایش به فانوس دریایی می‌روند، لی لی بریسکو نقاشی‌اش را در حالتی که به شهود رسیده‌است کامل می‌کند و کارمایکل به شهرت زیادی در شعر دست می‌یابد. همه‌ی آن‌ها راه خویش را پیدا می‌کنند و به شناخت می‌رسند در واقع خانم رمزی که واسطه‌ی شناخت آن‌ها از زندگی بود به آرزویش می‌رسد.

بخشی از به سوی فانوس دریایی

خانم رمزی گفت: «بله، البته اگر فردا هوا خوب باشد.» و سپس افرود: «اما باید سحرخیز باشی.»

شنیدن این کلمات برای پسرش شادی خارق‌العاده‌ای به همراه آورد، زیرا گویی از موافقت او برای رفتن به سفر خبر می‌داد و ظاهرا معجره‌ای که

سالیان دراز انتظارش را کشیده بود، درپایان تیرگی آن شب و سفر دریایی روز بعد به‌وقوع می‌پیوست. از آن‌جا که حتی در شش سالگی به آن دسته

از افرادی تعلق داشت که نمی‌توانند احساسات خود را از یکدیگر متمایز کنند و اجازه می‌دهند چشم‌انداز آینده با غم‌ها و شادی‌هایش بر آن چه هم

اکنون روی می‌دهد سایه بیافکند، از آنجا که برای این قبیل افراد از اوان کودکی هر چرخش احساسات نیروی آن را دارد که لحظه‌ای را که با دلتنگی یا درخشش توام باشد، متبلور و میخکوب کند، جیمز رمزی که بر زمین نشسته بود و عکس‌هایی از کاتالوگ مصور «فروشگاه‌های ارتش و نیروی دربایی» می‌چید، هم‌زمان با شنیدن جمله‌ی مادر تصویر یک یخچال را آکنده از موهبتی بهشتی یافت.

شادی بر آن سایه افکنده بود. چرخ دستی،چرخ‌دستی. چمن‌زن, آوای سپیدارها، برگ‌هایی که پیش از باران به سفیدی می‌زدند، کلاغ‌هایی که قارقار می‌کردند، جاروهایی که بر زمین می‌افتادند. لباس‌هایی که خش‌خش می‌کردند. همه‌ی این‌ها چنان در ذهنش پر رنگ و مشخص بودند که زبان مخفی آن‌ها و رمز شخصی خود یافته بود. جیمز به‌نحو سازش‌ناپذیری جدی به‌نظر می‌آمد. با پیشانی بلند و چشمان آبی نافذش کاملا صادق و بی‌نقص می‌نمود و هرچند با به‌ نظر آوردن ضعف انسان اندکی اخم کرده بود.

مادر تماشایش می‌کرد و می‌دید چگونه بااحتیاط عکس یخچال را می‌چیند. او را به‌صورت یک قاضی سرخ‌پوش یا به هنگام مدیریت موسسه‌ای بسیار مهم در لحظه‌های بحرانی اجتماعی مجسم کرد.

 

اگر به کتاب «به سوی فانوس دریایی» علاقه دارید می‌توانید با مراجعه به بخش معرفی آثار ویرجینیا وولف در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.