«آوای گرسنگی» اثری است از ژان ماری گوستاو لوکلزیو (نویسنده فرانسوی و برندهی جایزهی نوبل ادبیات، متولد ۱۹۴۰) که در سال ۲۰۰۸ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی دختری از طبقهی مرفه در زمان جنگ جهانی دوم میپردازد.
دربارهی آوای گرسنگی
رمان آوای گرسنگی، رمانی است که در سال ۲۰۰۸ و به نویسندگی برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات، ژان ماری گوستاو لوکلزیو به انتشار رسیده است. داستان کتاب در دهه ی ۱۹۳۰ در پاریس گذشته و زندگی زنی جوان به نام اتل را روایت می کند. او خود را مسئول نجات اعضای خانواده اش از نفرت موجود در میانشان، و همچنین از مسائل و مشکلات سیاسی زمان میداند.
داستان، خیلی ساده به نظر می رسد. راوی که شباهت های غیرقابل انکاری به خود نویسنده ی کتاب دارد، حکایت زندگی دختری جوان[اتل براون]که بی شباهت به مادر لوکلزیو نیست را روایت می کند. لوکلزیو در آغاز کتاب، متنی را به رشته ی تحریر درآورده است که در آن، تجربه ی قحطی و گرسنگی دوران کودکی اش در بحبوحهی جنگ جهانی دوم را به اختصار توصیف کرده است. به نظر می رسد که داستان کتاب، ماجرای زندگی خود نویسنده و به خصوص مادر اوست. لوکلزیو در این اثر، حقایق و شکیات خود دربارهی آن دوران را در قالب داستانی هیجان انگیز به مخاطبان عرضه کرده است.
از سوی دیگر، نویسنده برای آنکه اثرش به عنوان زندگینگاره شناخته نشود، با مهارت زیاد داستانی واقعی ـ خیالی را روایت کرده است. او در گفتوگو با روزنامهی فیگارو میگوید: «تخیلی که در خلق رمان به کار گرفته میشود، خاطرهی واقعی است چون از خاطراتمان مایه میگیرد، از یادها و یادبودها و نامهها اقتباس میکند، اما همچنان تخیل برجا میماند.»
مهستی بحرینی مترجم کتاب دربارهی این کتاب مینویسد:
«داستان با شعری از«جشن گرسنگی» آرتور رمبو آغاز میشود و با خاطره نخستین اجرای«بولرو» اثر راول، آهنگساز فرانسوی، پایان میپذیرد. درجای جای کتاب، ضرباهنگ گرسنگی، و نیز خشم، طنین میافکند و همچون ترجیعی تکرار میشود. زمان داستان به سالهای میان دو جنگ جهانی برمیگردد و چنانکه خود نویسنده میگوید، کتاب را به یاد مادر و با الهام از رویدادهای زندگی او نوشته است».
وی ادامه میدهد:
«بااینهمه، بازهم به گفته خود او، برای اینکه کتابش در شمار کتابهای شرححال قرار نگیرد، تخیل و واقعیت را درهمآمیخته و زمان داستان را ده سال به عقب برده است تا از این راه بتواند فضای داستان، شخصیتها و روابطشان را با یکدیگر تغییر دهد. نامهای شخصیتها، که بانامهای اصلیشان مطابقت ندارد، و نیز یهودی بودن پدر قهرمان داستان، که در عالم واقع بایستی پدربزرگ نویسنده باشد، ازجمله این تغییرات است. همچنین ساختار داستان که در عین رئالیستی بودن از ویژگیهای داستانهای پسامدرنیستی همچون عدم قطعیت و تا حدی عدم انسجام برخوردار است، موجب میشود که بههیچروی نتوانیم آن را در عداد زندگی نامهها قرار دهیم.»
کتاب آوای گرسنگی در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۴۳ با بیش از ۹۶۰ رای و ۹۳ نقد و نظر است. همچنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران تحت عنوان «ترجیع گرسنگی» نیز منتشر شده است. مترجمان کتاب در ایران نیز مهتاب صبوری و مهستی بحرینی بودهاند.
داستان آوای گرسنگی
داستان کتاب آوای گرسنگی دربارهی دختری به نام اتل در زمان جنگ جهانی دوم است. او کودکیاش را در خانوادهای مرفه میگذراند اما کودکی آشفتهای دارد. پدرش همهی اموالشان را به باد میدهد و معشوقهای میگیرد که سبب دعوای همیشگی بین والدینش میشود. درنتیجه جوانی خودش را در جنگ و گرسنگی میگذراند.
بخشی از آوای گرسنگی
گرسنگی را میشناسم. احساسش کردهام. در کودکی، در پایان جنگ، جزو آنهایی بودم که در جاده، کنار کامیونها میدویدند و دستهایم را دراز میکردم تا آدامس، شکلات، یا بسته نانی را که سربازان آمریکایی پرتاب میکردند، در هوا بگیرم. در کودکی چنان تشنه چربی بودم که روغن قوطیهای ساردین را مینوشیدم و قاشق روغن ماهی را که مادربزرگم برای تقویت به من میخوراند، با لذت میلیسیدم؛ و چنان نیازی به خوردن نمک داشتم، که مشتهایم را از نمک خاکستری بلورینی که در آشپزخانه، در شیشهای دهنگشاد ریخته شده بود، پر میکردم و میخوردم.
در کودکی، برای نخستین بار طعم نان سفید را چشیدم، نه از آن گردههای نانوایی – آن نان که مخلوطی از آرد فاسد و خاکاره بود و رنگش بیشتر به خاکستری میزد تا قهوهای، چیزی نمانده بود که مرا در سهسالگی بکشد–اینیکی، نانی بود چهارگوش، قالبی، از آرد گندم سفت، نانی سبک و خوشبو که خمیر وسط آن در سفیدی مانند کاغذی بود که روی آن مینویسم.
و اکنون، در حال نوشتن،دهنم از یاد آن آب افتاده، گویی زمان نگذشته است و من هنوز رابطه مستقیم خود را با نخستین سالهای کودکیام حفظ کردهام. آن تکه نان ترد بخارآلود را در دهان فرومیبردم و هنوز آن را قورت نداده، تکه دیگری میخواستم، و باز تکه دیگری، و اگر مادربزرگم نان را در قفسه نمیگذاشت و درش را قفل نمیکرد، میتوانستم در یکلحظه، حتی به قیمت مریض شدن، تمامش کنم. شاید هیچچیز مانند این نان مرا ارضا نکرده باشد. ازآنپس، هیچچیز نتوانست تا این اندازه گرسنگیام را فروبنشاند، تا این اندازه سیرم کند.
چنانچه به کتاب «آوای گرسنگی» علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای جهان در وبسایت هر روز یک کتاب با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
22 خرداد 1402
آوای گرسنگی
«آوای گرسنگی» اثری است از ژان ماری گوستاو لوکلزیو (نویسنده فرانسوی و برندهی جایزهی نوبل ادبیات، متولد ۱۹۴۰) که در سال ۲۰۰۸ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی دختری از طبقهی مرفه در زمان جنگ جهانی دوم میپردازد.
دربارهی آوای گرسنگی
رمان آوای گرسنگی، رمانی است که در سال ۲۰۰۸ و به نویسندگی برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات، ژان ماری گوستاو لوکلزیو به انتشار رسیده است. داستان کتاب در دهه ی ۱۹۳۰ در پاریس گذشته و زندگی زنی جوان به نام اتل را روایت می کند. او خود را مسئول نجات اعضای خانواده اش از نفرت موجود در میانشان، و همچنین از مسائل و مشکلات سیاسی زمان میداند.
داستان، خیلی ساده به نظر می رسد. راوی که شباهت های غیرقابل انکاری به خود نویسنده ی کتاب دارد، حکایت زندگی دختری جوان[اتل براون]که بی شباهت به مادر لوکلزیو نیست را روایت می کند. لوکلزیو در آغاز کتاب، متنی را به رشته ی تحریر درآورده است که در آن، تجربه ی قحطی و گرسنگی دوران کودکی اش در بحبوحهی جنگ جهانی دوم را به اختصار توصیف کرده است. به نظر می رسد که داستان کتاب، ماجرای زندگی خود نویسنده و به خصوص مادر اوست. لوکلزیو در این اثر، حقایق و شکیات خود دربارهی آن دوران را در قالب داستانی هیجان انگیز به مخاطبان عرضه کرده است.
از سوی دیگر، نویسنده برای آنکه اثرش به عنوان زندگینگاره شناخته نشود، با مهارت زیاد داستانی واقعی ـ خیالی را روایت کرده است. او در گفتوگو با روزنامهی فیگارو میگوید: «تخیلی که در خلق رمان به کار گرفته میشود، خاطرهی واقعی است چون از خاطراتمان مایه میگیرد، از یادها و یادبودها و نامهها اقتباس میکند، اما همچنان تخیل برجا میماند.»
مهستی بحرینی مترجم کتاب دربارهی این کتاب مینویسد:
«داستان با شعری از«جشن گرسنگی» آرتور رمبو آغاز میشود و با خاطره نخستین اجرای«بولرو» اثر راول، آهنگساز فرانسوی، پایان میپذیرد. درجای جای کتاب، ضرباهنگ گرسنگی، و نیز خشم، طنین میافکند و همچون ترجیعی تکرار میشود. زمان داستان به سالهای میان دو جنگ جهانی برمیگردد و چنانکه خود نویسنده میگوید، کتاب را به یاد مادر و با الهام از رویدادهای زندگی او نوشته است».
وی ادامه میدهد:
«بااینهمه، بازهم به گفته خود او، برای اینکه کتابش در شمار کتابهای شرححال قرار نگیرد، تخیل و واقعیت را درهمآمیخته و زمان داستان را ده سال به عقب برده است تا از این راه بتواند فضای داستان، شخصیتها و روابطشان را با یکدیگر تغییر دهد. نامهای شخصیتها، که بانامهای اصلیشان مطابقت ندارد، و نیز یهودی بودن پدر قهرمان داستان، که در عالم واقع بایستی پدربزرگ نویسنده باشد، ازجمله این تغییرات است. همچنین ساختار داستان که در عین رئالیستی بودن از ویژگیهای داستانهای پسامدرنیستی همچون عدم قطعیت و تا حدی عدم انسجام برخوردار است، موجب میشود که بههیچروی نتوانیم آن را در عداد زندگی نامهها قرار دهیم.»
کتاب آوای گرسنگی در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۴۳ با بیش از ۹۶۰ رای و ۹۳ نقد و نظر است. همچنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران تحت عنوان «ترجیع گرسنگی» نیز منتشر شده است. مترجمان کتاب در ایران نیز مهتاب صبوری و مهستی بحرینی بودهاند.
داستان آوای گرسنگی
داستان کتاب آوای گرسنگی دربارهی دختری به نام اتل در زمان جنگ جهانی دوم است. او کودکیاش را در خانوادهای مرفه میگذراند اما کودکی آشفتهای دارد. پدرش همهی اموالشان را به باد میدهد و معشوقهای میگیرد که سبب دعوای همیشگی بین والدینش میشود. درنتیجه جوانی خودش را در جنگ و گرسنگی میگذراند.
بخشی از آوای گرسنگی
گرسنگی را میشناسم. احساسش کردهام. در کودکی، در پایان جنگ، جزو آنهایی بودم که در جاده، کنار کامیونها میدویدند و دستهایم را دراز میکردم تا آدامس، شکلات، یا بسته نانی را که سربازان آمریکایی پرتاب میکردند، در هوا بگیرم. در کودکی چنان تشنه چربی بودم که روغن قوطیهای ساردین را مینوشیدم و قاشق روغن ماهی را که مادربزرگم برای تقویت به من میخوراند، با لذت میلیسیدم؛ و چنان نیازی به خوردن نمک داشتم، که مشتهایم را از نمک خاکستری بلورینی که در آشپزخانه، در شیشهای دهنگشاد ریخته شده بود، پر میکردم و میخوردم.
در کودکی، برای نخستین بار طعم نان سفید را چشیدم، نه از آن گردههای نانوایی – آن نان که مخلوطی از آرد فاسد و خاکاره بود و رنگش بیشتر به خاکستری میزد تا قهوهای، چیزی نمانده بود که مرا در سهسالگی بکشد–اینیکی، نانی بود چهارگوش، قالبی، از آرد گندم سفت، نانی سبک و خوشبو که خمیر وسط آن در سفیدی مانند کاغذی بود که روی آن مینویسم.
و اکنون، در حال نوشتن،دهنم از یاد آن آب افتاده، گویی زمان نگذشته است و من هنوز رابطه مستقیم خود را با نخستین سالهای کودکیام حفظ کردهام. آن تکه نان ترد بخارآلود را در دهان فرومیبردم و هنوز آن را قورت نداده، تکه دیگری میخواستم، و باز تکه دیگری، و اگر مادربزرگم نان را در قفسه نمیگذاشت و درش را قفل نمیکرد، میتوانستم در یکلحظه، حتی به قیمت مریض شدن، تمامش کنم. شاید هیچچیز مانند این نان مرا ارضا نکرده باشد. ازآنپس، هیچچیز نتوانست تا این اندازه گرسنگیام را فروبنشاند، تا این اندازه سیرم کند.
چنانچه به کتاب «آوای گرسنگی» علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای جهان در وبسایت هر روز یک کتاب با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان تاریخی، داستان خارجی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات جهان، ژان ماری گوستاو لوکلزیو، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب