«تب سکوها» اثری است از نیک هورنبی (نویسندهی انگلیسی، متولد ۱۹۵۷) که در سال ۱۹۹۲ منتشر شده است. در این کتاب نویسنده از علاقهاش به فوتبال، به ویژه تیم آرسنال، و تاثیر آن بر زندگی خود میگوید.
دربارهی تب سکوها
تب سکوها اثر نیک هورنبی یک شاهکار ادبی است که از مرزهای ورزشی نویسی فراتر میرود و کاوش عمیقی در هویت، وسواس و قدرت ماندگار هواداری ارائه می دهد. این خاطرات که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد، داستان عشق مادام العمر هورنبی به فوتبال، به ویژه وفاداری سرسختانه او به باشگاه فوتبال آرسنال را شرح می دهد. هورنبی از طریق مجموعهای از حکایتهای شخصی، پرترهای واضح از اوج و فرودهای حمایت از یک تیم فوتبال را ترسیم میکند و ماهیت معنای یک هوادار اختصاصی بودن را به تصویر میکشد.
هورنبی از اولین خاطراتش از تماشای مسابقات با پدرش گرفته تا لذت حضور در بازی ها در بزرگسالی، خوانندگان را به سفری احساسی از لنز فوتبال می برد. او با شوخ طبعی، شوخ طبعی و مشاهده دقیق، مجموعه پیچیده ای از احساسات را که همراه با یک حامی است، از شادی پیروزی تا ناامیدی خردکننده از شکست، بیان می کند. هر فصل مملو از نوستالژی است، زیرا هورنبی به لحظات مهمی می پردازد که رابطه او با آرسنال و کل ورزش را شکل داده است.
آنچه تب سکوها را متمایز می کند، جذابیت جهانی آن است. در حالی که این کتاب غیرقابل انکار در مورد فوتبال است، مضامین آن بسیار فراتر از زمین طنین انداز است. در هسته خود، داستانی درباره اشتیاق و هویت، در مورد یافتن آرامش و تعلق در یک وسواس مشترک است. خواه شما یک متعصب فوتبال باشید یا صرفاً کسی که در هرج و مرج زندگی روزمره به دنبال معنا می گردد، خاطرات هورنبی یادآور قدرت دگرگون کننده ورزش و ارتباطاتی است که آنها ایجاد می کنند.
علاوه بر این، تب سکوها ذوق یک دوره خاص در فوتبال انگلیس را به تصویر می کشد و تصویری از اهمیت فرهنگی این ورزش در اواخر قرن بیستم ارائه می دهد. از طریق مشاهدات دقیق هورنبی و شوخ طبعی تیغ تیز، خوانندگان بینشی در مورد چشم انداز اجتماعی و سیاسی گسترده تر آن زمان، و همچنین نقشی که فوتبال در شکل دادن به جوامع و هویت ها ایفا کرده است، به دست می آورند. از این نظر، این کتاب هم به عنوان یک روایت شخصی و هم یک تفسیر اجتماعی-فرهنگی عمل می کند و کاوشی چند وجهی از تقاطع بین ورزش، جامعه و خود ارائه می دهد.
در نهایت، تب سکوها به عنوان یک کلاسیک جاودانه نه تنها به دلیل شایستگی ادبی اش بلکه به دلیل توانایی اش در به تصویر کشیدن ماهیت معنای طرفدار بودن، ماندگار است. این گواهی بر قدرت پایدار ورزش به عنوان منبع شادی، رفاقت و معنا در زندگی ما است. همانطور که خوانندگان خود را در نثر خاطره انگیز هورنبی غوطه ور می کنند، تاثیر عمیقی که فوتبال – و به طور گسترده، هر اشتیاق مشترک – می تواند بر تجربه انسان بگذارد، به آنها یادآوری می شود.
کتاب تب سکوها در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۷۷ با بیش از ۴۰ هزار رای و ۱۸۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از کوروش کازرانی به بازار عرضه شده است. این کتاب جایزهی بهترین کتاب ورزشی سال ۱۹۹۲ را از آن خود کرده است.
خلاصهای از تب سکوها
تب سکوها نوشته نیک هورنبی خاطراتی است که وسواس مادام العمر نویسنده به فوتبال، به ویژه حمایت بی دریغ او از باشگاه فوتبال آرسنال را شرح می دهد. هورنبی از تجربیات خود به عنوان یک طرفدار استفاده می کند تا مضامین گسترده تری از هویت، جامعه، و اوج و فرودهای احساسی هواداران ورزشی را بررسی کند.
این کتاب بر اساس فصلهای آرسنال تنظیم شده است و هر فصل مربوط به دوره خاصی از تاریخ باشگاه است. هورنبی بازیها، بازیکنان و لحظات به یاد ماندنی را بازگو میکند و در عین حال به چگونگی شکلگیری عشقش به آرسنال به زندگیاش میپردازد. از خاطرات دوران کودکی حضور در بازیها با پدرش تا دوران بزرگسالی که با روابط و حرفهاش دست و پنجه نرم میکند، فوتبال یک حضور دائمی است که آرامش، شادی و احساس تعلق را فراهم میکند.
هورنبی از طریق نوشتههای طنزآمیز و درونگرایانهاش جوهره معنای هوادار فوتبال بودن را به تصویر میکشد – رفاقت با طرفداران دیگر، امید غیرمنطقی در مواجهه با ناامیدی، و خلسه افسارگسیخته پیروزی. او در آداب و رسوم و خرافاتی که فرهنگ هواداران را تعریف می کند و همچنین اهمیت اجتماعی و فرهنگی فوتبال در جامعه بریتانیا را بررسی می کند.
به طور کلی، تب سکوها فقط یک کتاب در مورد فوتبال نیست. این یک کاوش صمیمانه از اشتیاق، هویت، و قدرت پایدار ورزش برای اتحاد و الهام بخشی است. خاطرات هورنبی با خوانندگانی با هر پیشینه ای طنین انداز می شود و نگاهی اجمالی و تکان دهنده به دنیای هواداران ارائه می دهد.
بخشهایی از تب سکوها
«معمای استادیوم آرسنال» در سال ۱۹۳۹ منتشر شد، سال تولد پدرم و آخرین سالی که آرسنال قهرمان لیگ شد قبل از اینکه من شروع به حمایت از آنها کنم. من به خوبی می دانم که یک شات زودگذر از هایبری در فیلم وجود دارد، هر چند که اگر بتوانم آن را پیدا کنم، لعنت می کنم. یکی از دوستان آن را روی ویدیو دارد، و ما آن را یک بعدازظهر تماشا میکنیم، و به سرعت در مورد تهاجم به زمین در پایان فینال جام ۱۹۳۳ (آرسنال مقابل شفیلد یونایتد) و فینال جام ۱۹۲۷ غرق باران (آرسنال در مقابل کاردیف) به جلو میرویم.
توقف فقط برای صحنه با زمین معروف قدیمی ما. آنقدر زودگذر، آنقدر نامشخص است که ما حتی نمی توانیم بفهمیم کدام قسمت از زمین است. تیم فقط برای نیمه دوم آماده است. فقط چند ثانیه طول می کشد، و شات می توانست به راحتی در هر زمینی گرفته شود، اما با این حال، لحظه ای کمی از هیجان وجود دارد.
آخرین تیم قهرمان آرسنال قبل از ساخت فیلم، در سال ۱۹۳۸، حداقل بر اساس کتابچه راهنمای آن زمان، بهترین تیم جهان بود. آنها به پاس پاس هایشان و فوتبال سریع و پیچیده شان مشهور بودند. ظاهراً لیگ فوتبال از نوعی سلطه در این قاره برخوردار بود که باشگاه های انگلیسی از آن زمان تاکنون به آن دست نیافته اند. آنها منچستر یونایتد زمان خود بودند، بدون توجه رسانه ها و بدون خصومت. آنها فوتبال جذاب و برنده بازی کردند.
آنها سازش نکردند. آنها گل دریافت نکردند. آنها هرگز فاسد نبودند. آنها هرگز ظالم نبودند و آنها بازیکنان دوست داشتنی زیادی داشتند که نام های دوست داشتنی داشتند: کلیف باستین، تد دریک، ویلف کاپینگ. و پدرم هنوز معتقد است که اگر فوتبال به دنبال پیروزی است، آرسنال احتمالا بهترین تیمی است که تا به حال بوده است.
البته تا زمانی که من آمدم، آنها به یک تیم فوتبال نسبتاً معمولی تبدیل شده بودند، تیمی متشکل از افراد غیرمعمولی که تقریباً هر دو سال یک بار میتوانستند به جمع ده تیم برتر برسند و هر ده بار به ومبلی سفر کنند. وارد طبقه همکف شدم من در اوایل دهه هفتاد از آرسنال حمایت کردم، دوره ای به خصوص عقیم در تاریخ باشگاه. آنها آنقدر بد بودند که من حق بدبینی خود را داشتم. لحظه ای که آنها شروع به نشان دادن نشانه هایی از وعده کردند، من کاملاً موجه بودم که باور کنم مشکلی پیش خواهد آمد.
………………………
این قسمت ارتباط عمیق هورنبی با باشگاه فوتبال آرسنال را منعکس می کند و تاریخ آن را از طریق تجربیات خانوادگی و شخصی خود ردیابی می کند. او از طریق حکایات و تأملات، افتخارات گذشته باشگاه و انتقال آن به دورهای کمتر موفق را برجسته میکند، در حالی که سرمایهگذاری عاطفی و وابستگی را که نسبت به تیم احساس میکند، منتقل میکند. سبک نوشتاری هورنبی با نوستالژی، شوخ طبعی و دقت در جزئیات مشخص می شود و خوانندگان را با تصاویر زنده و حکایات قابل ربط به دنیای فوتبال او می کشاند.
اگر به کتاب تب سکوها علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین کتابهای ورزشی در وبسایت هر روز یک کتاب با دیگر موارد مشابه نیز آشنا شوید.
4 اسفند 1402
تب سکوها
«تب سکوها» اثری است از نیک هورنبی (نویسندهی انگلیسی، متولد ۱۹۵۷) که در سال ۱۹۹۲ منتشر شده است. در این کتاب نویسنده از علاقهاش به فوتبال، به ویژه تیم آرسنال، و تاثیر آن بر زندگی خود میگوید.
دربارهی تب سکوها
تب سکوها اثر نیک هورنبی یک شاهکار ادبی است که از مرزهای ورزشی نویسی فراتر میرود و کاوش عمیقی در هویت، وسواس و قدرت ماندگار هواداری ارائه می دهد. این خاطرات که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد، داستان عشق مادام العمر هورنبی به فوتبال، به ویژه وفاداری سرسختانه او به باشگاه فوتبال آرسنال را شرح می دهد. هورنبی از طریق مجموعهای از حکایتهای شخصی، پرترهای واضح از اوج و فرودهای حمایت از یک تیم فوتبال را ترسیم میکند و ماهیت معنای یک هوادار اختصاصی بودن را به تصویر میکشد.
هورنبی از اولین خاطراتش از تماشای مسابقات با پدرش گرفته تا لذت حضور در بازی ها در بزرگسالی، خوانندگان را به سفری احساسی از لنز فوتبال می برد. او با شوخ طبعی، شوخ طبعی و مشاهده دقیق، مجموعه پیچیده ای از احساسات را که همراه با یک حامی است، از شادی پیروزی تا ناامیدی خردکننده از شکست، بیان می کند. هر فصل مملو از نوستالژی است، زیرا هورنبی به لحظات مهمی می پردازد که رابطه او با آرسنال و کل ورزش را شکل داده است.
آنچه تب سکوها را متمایز می کند، جذابیت جهانی آن است. در حالی که این کتاب غیرقابل انکار در مورد فوتبال است، مضامین آن بسیار فراتر از زمین طنین انداز است. در هسته خود، داستانی درباره اشتیاق و هویت، در مورد یافتن آرامش و تعلق در یک وسواس مشترک است. خواه شما یک متعصب فوتبال باشید یا صرفاً کسی که در هرج و مرج زندگی روزمره به دنبال معنا می گردد، خاطرات هورنبی یادآور قدرت دگرگون کننده ورزش و ارتباطاتی است که آنها ایجاد می کنند.
علاوه بر این، تب سکوها ذوق یک دوره خاص در فوتبال انگلیس را به تصویر می کشد و تصویری از اهمیت فرهنگی این ورزش در اواخر قرن بیستم ارائه می دهد. از طریق مشاهدات دقیق هورنبی و شوخ طبعی تیغ تیز، خوانندگان بینشی در مورد چشم انداز اجتماعی و سیاسی گسترده تر آن زمان، و همچنین نقشی که فوتبال در شکل دادن به جوامع و هویت ها ایفا کرده است، به دست می آورند. از این نظر، این کتاب هم به عنوان یک روایت شخصی و هم یک تفسیر اجتماعی-فرهنگی عمل می کند و کاوشی چند وجهی از تقاطع بین ورزش، جامعه و خود ارائه می دهد.
در نهایت، تب سکوها به عنوان یک کلاسیک جاودانه نه تنها به دلیل شایستگی ادبی اش بلکه به دلیل توانایی اش در به تصویر کشیدن ماهیت معنای طرفدار بودن، ماندگار است. این گواهی بر قدرت پایدار ورزش به عنوان منبع شادی، رفاقت و معنا در زندگی ما است. همانطور که خوانندگان خود را در نثر خاطره انگیز هورنبی غوطه ور می کنند، تاثیر عمیقی که فوتبال – و به طور گسترده، هر اشتیاق مشترک – می تواند بر تجربه انسان بگذارد، به آنها یادآوری می شود.
کتاب تب سکوها در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۷۷ با بیش از ۴۰ هزار رای و ۱۸۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از کوروش کازرانی به بازار عرضه شده است. این کتاب جایزهی بهترین کتاب ورزشی سال ۱۹۹۲ را از آن خود کرده است.
خلاصهای از تب سکوها
تب سکوها نوشته نیک هورنبی خاطراتی است که وسواس مادام العمر نویسنده به فوتبال، به ویژه حمایت بی دریغ او از باشگاه فوتبال آرسنال را شرح می دهد. هورنبی از تجربیات خود به عنوان یک طرفدار استفاده می کند تا مضامین گسترده تری از هویت، جامعه، و اوج و فرودهای احساسی هواداران ورزشی را بررسی کند.
این کتاب بر اساس فصلهای آرسنال تنظیم شده است و هر فصل مربوط به دوره خاصی از تاریخ باشگاه است. هورنبی بازیها، بازیکنان و لحظات به یاد ماندنی را بازگو میکند و در عین حال به چگونگی شکلگیری عشقش به آرسنال به زندگیاش میپردازد. از خاطرات دوران کودکی حضور در بازیها با پدرش تا دوران بزرگسالی که با روابط و حرفهاش دست و پنجه نرم میکند، فوتبال یک حضور دائمی است که آرامش، شادی و احساس تعلق را فراهم میکند.
هورنبی از طریق نوشتههای طنزآمیز و درونگرایانهاش جوهره معنای هوادار فوتبال بودن را به تصویر میکشد – رفاقت با طرفداران دیگر، امید غیرمنطقی در مواجهه با ناامیدی، و خلسه افسارگسیخته پیروزی. او در آداب و رسوم و خرافاتی که فرهنگ هواداران را تعریف می کند و همچنین اهمیت اجتماعی و فرهنگی فوتبال در جامعه بریتانیا را بررسی می کند.
به طور کلی، تب سکوها فقط یک کتاب در مورد فوتبال نیست. این یک کاوش صمیمانه از اشتیاق، هویت، و قدرت پایدار ورزش برای اتحاد و الهام بخشی است. خاطرات هورنبی با خوانندگانی با هر پیشینه ای طنین انداز می شود و نگاهی اجمالی و تکان دهنده به دنیای هواداران ارائه می دهد.
بخشهایی از تب سکوها
«معمای استادیوم آرسنال» در سال ۱۹۳۹ منتشر شد، سال تولد پدرم و آخرین سالی که آرسنال قهرمان لیگ شد قبل از اینکه من شروع به حمایت از آنها کنم. من به خوبی می دانم که یک شات زودگذر از هایبری در فیلم وجود دارد، هر چند که اگر بتوانم آن را پیدا کنم، لعنت می کنم. یکی از دوستان آن را روی ویدیو دارد، و ما آن را یک بعدازظهر تماشا میکنیم، و به سرعت در مورد تهاجم به زمین در پایان فینال جام ۱۹۳۳ (آرسنال مقابل شفیلد یونایتد) و فینال جام ۱۹۲۷ غرق باران (آرسنال در مقابل کاردیف) به جلو میرویم.
توقف فقط برای صحنه با زمین معروف قدیمی ما. آنقدر زودگذر، آنقدر نامشخص است که ما حتی نمی توانیم بفهمیم کدام قسمت از زمین است. تیم فقط برای نیمه دوم آماده است. فقط چند ثانیه طول می کشد، و شات می توانست به راحتی در هر زمینی گرفته شود، اما با این حال، لحظه ای کمی از هیجان وجود دارد.
آخرین تیم قهرمان آرسنال قبل از ساخت فیلم، در سال ۱۹۳۸، حداقل بر اساس کتابچه راهنمای آن زمان، بهترین تیم جهان بود. آنها به پاس پاس هایشان و فوتبال سریع و پیچیده شان مشهور بودند. ظاهراً لیگ فوتبال از نوعی سلطه در این قاره برخوردار بود که باشگاه های انگلیسی از آن زمان تاکنون به آن دست نیافته اند. آنها منچستر یونایتد زمان خود بودند، بدون توجه رسانه ها و بدون خصومت. آنها فوتبال جذاب و برنده بازی کردند.
آنها سازش نکردند. آنها گل دریافت نکردند. آنها هرگز فاسد نبودند. آنها هرگز ظالم نبودند و آنها بازیکنان دوست داشتنی زیادی داشتند که نام های دوست داشتنی داشتند: کلیف باستین، تد دریک، ویلف کاپینگ. و پدرم هنوز معتقد است که اگر فوتبال به دنبال پیروزی است، آرسنال احتمالا بهترین تیمی است که تا به حال بوده است.
البته تا زمانی که من آمدم، آنها به یک تیم فوتبال نسبتاً معمولی تبدیل شده بودند، تیمی متشکل از افراد غیرمعمولی که تقریباً هر دو سال یک بار میتوانستند به جمع ده تیم برتر برسند و هر ده بار به ومبلی سفر کنند. وارد طبقه همکف شدم من در اوایل دهه هفتاد از آرسنال حمایت کردم، دوره ای به خصوص عقیم در تاریخ باشگاه. آنها آنقدر بد بودند که من حق بدبینی خود را داشتم. لحظه ای که آنها شروع به نشان دادن نشانه هایی از وعده کردند، من کاملاً موجه بودم که باور کنم مشکلی پیش خواهد آمد.
………………………
این قسمت ارتباط عمیق هورنبی با باشگاه فوتبال آرسنال را منعکس می کند و تاریخ آن را از طریق تجربیات خانوادگی و شخصی خود ردیابی می کند. او از طریق حکایات و تأملات، افتخارات گذشته باشگاه و انتقال آن به دورهای کمتر موفق را برجسته میکند، در حالی که سرمایهگذاری عاطفی و وابستگی را که نسبت به تیم احساس میکند، منتقل میکند. سبک نوشتاری هورنبی با نوستالژی، شوخ طبعی و دقت در جزئیات مشخص می شود و خوانندگان را با تصاویر زنده و حکایات قابل ربط به دنیای فوتبال او می کشاند.
اگر به کتاب تب سکوها علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین کتابهای ورزشی در وبسایت هر روز یک کتاب با دیگر موارد مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، زندگینامه، ورزشی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، معرفی کتاب، نیک هورنبی، هر روز یک کتاب