26 فروردین 1403
مرگ با تشریفات پزشکی
«مرگ با تشریفات پزشکی» با نام اصلی «فانی بودن: پزشکی و آنچه در پایان مهم است» اثری است از آتول گاواندی (دانشمند و نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۶۵) که در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است. این کتاب به مرگ و عدم توانایی پزشکی مدرن برای مقابله با آن میپردازد.
دربارهی مرگ با تشریفات پزشکی
«مرگ با تشریفات پزشکی» نوشته آتول گاواندی یک کاوش عمیق از تقاطع بین پزشکی، پیری و مرگ و میر است. در هسته خود، این کتاب با یکی از اساسی ترین جنبه های تجربه انسانی روبرو می شود: مرگ و میر ما و نحوه برخورد ما با آن در چارچوب مراقبتهای بهداشتی مدرن. از طریق ترکیبی از حکایات شخصی، مطالعات موردی پزشکی، و تجزیه و تحلیل روشنگر، گاواندی یک استدلال قانع کننده برای ارزیابی مجدد رویکرد ما به مراقبت از پایان زندگی و پیری ارائه می دهد.
گاوندی با بازگویی تجربیات خود به عنوان یک جراح شروع می کند و با محدودیت های مداخلات پزشکی در مواجهه با بیماری لاعلاج و پیری دست و پنجه نرم می کند. او داستانهای دردناکی از بیماران و خانوادهها را به اشتراک میگذارد که پیچیدگیهای بیماری و مرگ و میر را دنبال میکنند و بر گسست بین تمرکز سیستم پزشکی بر افزایش طول عمر و تمایل بیمار برای زندگی معنادار، حتی در مراحل پایانی زندگی، تأکید میکند.
این کتاب به تاریخچه سالمندی و مراقبت از سالمندان می پردازد و سیر تکامل خانه های سالمندان و امکانات زندگی کمکی را ردیابی می کند. گاوند به طور انتقادی نهادینه شدن سالمندان و از دست دادن خودمختاری و منزلت را که اغلب با آن همراه است بررسی می کند. او این تصور رایج را که ایمنی و طول عمر باید از اهداف اولیه مراقبت از سالمندان باشد به چالش می کشد و در عوض رویکردی فرد محور تر که کیفیت زندگی و ترجیحات فردی را در اولویت قرار می دهد، بحث می کند.
محور بحث گاواندی مفهوم استقلال و اهمیت دادن به افراد برای تصمیم گیری در مورد مراقبت از خود، حتی در مواجهه با بیماری لاعلاج است. او نقش دستورالعملهای پیشرو و بحثهای پایان زندگی را در توانمندسازی بیماران برای بیان ارزشها و ترجیحات خود برای مراقبت، حصول اطمینان از احترام و احترام به خواستههایشان بررسی میکند.
علاوه بر این، گاواندی بر نیاز حیاتی ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی برای شرکت در گفتگوهای باز و صادقانه با بیماران در مورد واقعیت های پیری و مرگ و میر تاکید می کند. او ناراحتی و اکراهی را که اغلب پیرامون بحثهای مربوط به مرگ وجود دارد، تصدیق میکند، اما بر تأثیر عمیقی که این مکالمات میتواند بر بیماران و خانوادههایشان بگذارد، تأکید میکند و آنها را قادر میسازد تا درباره مراقبت از خود تصمیمگیری آگاهانه بگیرند و احساس آرامش و پذیرش پیدا کنند.
گاوندی در سراسر کتاب مرگ با تشریفات پزشکی، نگرشهای فرهنگی و هنجارهای اجتماعی را نیز بررسی میکند که درک ما از پیری و مرگ را شکل میدهد. او این تصور رایج را که پیری مترادف با زوال و وابستگی است به چالش می کشد و از درک دقیق تری از روند پیری حمایت می کند که تاب آوری و سرزندگی افراد مسن را تشخیص می دهد.
در نهایت، مرگ با تشریفات پزشکی فراخوانی برای اقدام برای ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی و جامعه به عنوان یک کل است تا در رویکرد ما به مراقبت از سالمندی و پایان زندگی تجدید نظر کنند. ما را ترغیب میکند که با ترسها و ناراحتیهای خود در مورد مرگ و میر مقابله کنیم و رویکردی دلسوزانهتر و جامعتر برای مراقبت از سالمندان و بیماران لاعلاج اتخاذ کنیم. با ارج نهادن به استقلال، کرامت و انسانیت هر فرد، میتوانیم اطمینان حاصل کنیم که فصل آخر زندگی با معنا، هدف و منزلت مشخص میشود.
کتاب مرگ با تشریفات پزشکی در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۴۹ با بیش از ۱۹۰ هزار رای و ۲۱ هزار نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از حامد قدیری به بازار عرضه شده است.
جوایز و افتخارات مرگ با تشریفات پزشکی
مرگ با تشریفات پزشکی برنده انتخاب رئیس شورای انجمن پزشکی بریتانیا، جایزه کلی، در جوایز کتاب پزشکی BMA، و برنده جایزه انجمن ملی MS Society Books for a Better Award شد. تقدیرهای دیگر عبارتند از: جایزه ساموئل جانسون برای نامزد غیرداستانی برای فهرست طولانی (۲۰۱۴)، جایزه کتاب عمومی انجمن سلطنتی زیست شناسی (۲۰۱۵)، بهترین کتاب سال Oprah.com، راهنمای کتاب های تعطیلات لس آنجلس تایمز شده است.
همچنین این کتاب به عنوان بهترین کتاب های BuzzFeed سال، Shelf Awareness بهترین کتاب های سال، Apple iBooks بهترین سال، جایزه کتاب لس آنجلس تایمز – فینالیست، NPR بهترین کتاب سال، برنده جوایز کتاب انتخاب هند، راهنمای میلواکی ژورنال Sentinel برای ۱۰۰ کتاب برتر سال، بارنز و نوبل نویسندگان بزرگ جدید، فینالیست جایزه Audie، بهترین کتابهای سال آمازون، بهترین کتابهای جدید سال بارنز و نوبل و کتابهای سال مجله اکونومیست شده است. به علاوه، این کتاب کتاب برگزیده سال به انتخاب وال استریت ژورنال اکونومیست، نیویورک تایمز و گاردین نیز شده است.
خلاصهی محتوای مرگ با تشریفات پزشکی
«مرگ با تشریفات پزشکی» یک تعمق در مورد چگونگی زندگی بهتر مردم با ضعف ناشی از افزایش سن، بیماری جدی و نزدیک شدن به مرگ است. «گاواندی» خواستار تغییر در نحوهی برخورد متخصصان پزشکی با بیمارانی است که به مرگ نزدیک میشوند. وی توصیه میکند که پزشکان باید به جای تمرکز بر افزایش طول زندگی، در بهبود کیفیت زندگی و امکان فراهم آوردن رفاه تلاش کنند.
گاواندی داستانهای شخصی بیمارانش و تجربههای نزدیکان آنها را که در مورد واقعیتهای پیری که شامل شکسته شدن لگن و زوال عقل (دمنشیا)، مشکلات خانوادگی و مراقبتهای گرانقیمت کهنسالی، تنهایی و از دست دادن استقلال فردی است، را به اشتراک میگذارد.
روزهای واپسین عمرِ سالمندان و بیماران لاعلاج اغلب در آسایشگاهها و بخش مراقبتهای ویژهی بیمارستانها میگذرد. پزشکان در این اوضاع درمانهایی را پیش میبرند که اندیشه آنها را گیج و منگ میکنند و شیرهی بدنهایشان را میکشد تا شاید اندکی طول عمر آنها افزایش یابد؛ اما در آخر افسوس است چرا که آن اتفاقی که نباید خواهد افتاد. پزشکی مدرن تنها در اندیشه درمان است، اما مرگ درمان ندارد.
این مسیر نهتنها بیماران و اطرافیانشان بلکه خود پزشکان را هم دچار بحرانهای روحی متعددی میکند. آتول گاواند، جراح و نویسندهی آمریکایی، در این کتاب داستانهای زیادی از بیماران و پزشکانی میگوید که گرفتار این موقعیتها بودهاند و سرانجام تسلیم مرگ شدهاند. گاواند این تجربهها را به چال میکشد تا ریشهی ناتوانی پزشکی مدرن در مواجهه با مرگ را بیابد و راههایی را به بیماران و پزشکان پیشنهاد دهد که چگونه نگاهی تازه به وظیفهی پزشکی داشته باشند و روزهای واپسین را بگذرانند.
وی در ابتدای کتاب به بررسی مدلهای مختلف زندگی سالمندان میپردازد، ازجمله مفاهیمی مانند نوانخانهها، خانههای چند نسلی و آسایشگاههای سالمندان. گاواندی داستانهای شخصی و همچنین سوابق پزشکی سالمندان، مانند «کرن براون ویلسون»، مبتکر مفهوم «زندگی کمک شده» را جستجو میکند.
او داستانهایی از افرادی را که با ضعف ناشی از افزایش سن، بیماری جدی و مرگ روبرو میشوند، و همچنین رویارویی خودش با مرگومیر را مرور میکند. گاوند بر این تصور تأکید میکند که باید به افرادی که در آستانه مرگ هستند فرصتی برای زندگی معنادار داده شود تا هنوز هدفی داشته باشند.
در بخش پایانی کتاب، گاواندی به سراغ مراقبتهای پزشکی در پایان زندگی میرود و مواردی مانند اتانازی (خودکشی با کمک پزشک) را ذکر میکند. او فرض میکند که «آسایشگاه مخصوص بیماران رو به مرگ»، انسانیترین مدل مراقبت است. این کتاب شامل دو مقاله از گاواندی در «نیویورکر» است که دو فصل از هشت فصل کتاب را تشکیل میدهد: «همهچیز از هم میپاشد» و «رها کردن».
بخشهایی از مرگ با تشریفات پزشکی
هیچ کس آن طور که او دلش می خواست به حالش ترحم نمی کرد. بعضی لحظات بعد از تحمل دردهای عمیق، بیشتر از هر چیزی دلش می خواست کسی دلش به حال او بسوزد، درست همان طور که دل آدم ها برای بچه های مریض می سوزد. دلش لک زده بود که کسی بیاید و او را نوازش کند و دلداری بدهد. او می دانست که حالا آدم گنده ای شده و ریشش به سفیدی می زند و به همین خاطر، تحقق این آرزو ممکن نیست. بااین حال، هنوز دلش دنبال چنین چیزهایی بود.
……………………..
شاید فکر کنید که آدم ها دست به قیام زده اند. شاید فکر کنید که باید این آسایشگاه ها را چنان آتش زد که به خاکستر تبدیل شوند. اما هرگز چنین نمی کنیم، چون بعید می دانیم که گزینه بهتری برای آن دوران از حیاتمان داشته باشیم که از فرط ضعف و تزلزل نمی توانیم از پس کارهایمان بربیاییم.
ما حتی تصوری از گزینه بدیل نداریم. عمدتا هنوز خانواده جایگزین اصلی چنین وضعیتی است. بخت و اقبال شما برای رهیدن از این آسایشگاه ها نسبت مستقیمی با تعداد فرزندانتان دارد و طبق تحقیق مختصری که انجام شده، ظاهرا داشتن دست کم یک دختر برای تامین این کمک ها ضروری است.
……………..
من بیرون اتاقش ایستاده بودم و با دستان عرق کرده پرونده اش را گرفته بودم و تلاش می کردم بفهمم چطور می توانم این موضوع را با او در میان بگذارم. ما امیدوار بودیم عمل جراحی جلوی پیشرفت آسیب های نخاعی او را بگیرد. البته این عمل نه او را درمان می کرد نه فلجش را رفع می کرد و نه او را به زندگی سابقش بازمی گرداند. هر کاری هم که می کردیم نهایتا چند ماه زنده می ماند.
البته کل این عملْ خودش هم خطرناک بود؛ لازم بود سینه اش را بشکافیم، دنده ای را برداریم و یکی از ریه هایش را کنار بزنیم تا به ستون فقراتش برسیم. در چنین عملی خون ریزی زیاد و ریکاوری دشوار است. همین حالا او ضعف داشت اما با این عمل با خطر جدی عوارضی مواجه بود که می توانست او را ضعیف تر از این بکند. حتی این خطر وجود داشت که بعد از عمل جراحی عمر او کوتاه تر شود و وضعش بدتر.
جراح مغز و اعصاب همهی این خطرها را برایش مرور کرد اما باز هم لازاروف مصمم بود و اصرار داشت که این جراحی انجام شود. در چنین وضعیتی، همهی کاری که من باید انجام می دادم این بود که داخل اتاق شوم و به فکر کاغذبازی ها و امضاگرفتن ها باشم.
………………….
تولستوی مینویسد «هیچکس آنطور که او دلش میخواست به حالش ترحم نمیکرد. بعضی لحظات بعد از تحمل دردهای عمیق، بیشتر از هر چیزی دلش میخواست کسی دلش به حال او بسوزد، درست همانطور که دل آدمها برای بچههای مریض میسوزد. دلش لک زده بود که کسی بیاید و او را نوازش کند و دلداری بدهد. او میدانست که حالا آدم گندهای شده و ریشش به سفیدی میزند و به همین خاطر تحقق این آرزو ممکن نیست. بااینحال، هنوز دلش دنبال چنین چیزهایی بود».
به خیالِ ما دانشجویان پزشکی، ناکامی اطرافیان ایوان ایلیچ در دلداریدادن یا پذیرفتن بلایی که سرِ او میآید همان ناکامی منش و فرهنگ روسیه است. روسیهی اواخر قرن نوزدهم که در داستان تولستوی به تصویر کشیده شده خشک و تا حدی بَدوی به نظرمان میآمد.
درست همانطور که معتقد بودیم پزشکی مدرن احتمالاً میتواند هر مرضی را که ایوان ایلیچ داشته درمان کند، این را هم پیشفرض گرفته بودیم که صداقت و مهربانی جزءِ مسئولیتهای بنیادین یک پزشک مدرن است. مطمئن بودیم اگر ما بودیم، قطعاً در چنین وضعیتی دلسوزی میکردیم.
با همهی این اوصاف، ما فقط دغدغهی دانش داشتیم. ما خیال میکردیم همدلی را بلدیم اما مطمئن نبودیم که اگر در آنجا میبودیم، میتوانستیم بیماری ایوان ایلیچ را بهدرستی تشخیص دهیم و درمان کنیم.
ما همهی همّ و غم پزشکیمان را گذاشته بودیم تا سر دربیاوریم از فرایند داخلی بدن انسان، سازوکارهای پیچیدهی آسیبشناختی آن و گنجینهی تمامناشدنی یافتهها و تکنولوژیهایی که روی هم انباشته شدهاند تا آن آسیبها را متوقف کنند. تصورش را هم نمیکردیم که باید به چیز دیگری هم فکر کنیم. پس ایوان ایلیچ را از سرمان بیرون کردیم.
اما در چند سالی که طبابت و جراحی را تجربه کردهام، با بیمارانی مواجه شدهام که مجبور بودند با واقعیت زوال و میرایی رودررو شوند، و خیلی زود فهمیدم که اصلاً آمادگی کمککردن به چنین بیمارانی را ندارم.
وقتی رزیدنت جراحی بودم نوشتن را شروع کردم و در یکی از همان مقالههای ابتداییام، ماجرای مردی را تعریف کردم که اسمش را جوزف لازاروف۶ گذاشته بودم. او یکی از مدیران شهری بود و چند سال قبلتر همسرش را بهخاطر سرطان ریه از دست داده بود. حالا او در دههی ششم زندگیاش قرار داشت و خودش از یک سرطان لاعلاج، یعنی سرطان پیشرفتهی پروستات، رنج میبرد.
بیشاز سی کیلوگرم وزن کم کرده بود. شکم و کیسهی بیضه و ران پایش پر از مایع شده بود. یک روز بیدار شده بود و دیده بود نمیتواند پای راستش را تکان دهد و دفعش را کنترل کند. بنابراین به بیمارستان آمده بود. در آنجا من بهعنوان انترن تیم جراحی مغز و اعصاب او را معاینه کردم. کاشف به عمل آمد که سرطانش به ستون فقرات و قفسهی سینهاش سرایت کرده و حالا تودهی سرطانی دارد به نخاعش فشار میآورد.
اگر به کتاب مرگ با تشریفات پزشکی علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین کتابهای پزشکی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
اگر به کتابهای پزشکی و به طور کلی این موضوع علاقه دارید حتماً توصیه میکنم این کتاب را بخوانید. نگاه شما را به پزشکی و تواناییهای آن تغییر میدهد.