«فاوست» اثری است از یوهان ولفگانگ گوته (نویسنده و فیلسوف آلمانی، از ۱۷۴۹ تا ۱۸۳۲) که در سال ۱۸۰۸ و ۱۸۳۲ منتشر شده است. این نمایشنامه در دو قسمت به روایت ماجرای دانشمندی سرخورده از دانش بشری میپردازد که تصمیم میگیرد با شیطان معامله کند.
دربارهی فاوست
«فاوست» نوشته یوهان ولفگانگ فون گوته اثری مهم در ادبیات غرب است که تجسم مبارزه اساسی بین خیر و شر، دانش و جهل، و انسان و الهی است. گوته، شخصیت برجسته ادبیات آلمان، بخش قابل توجهی از زندگی خود را صرف کار بر روی این اثر بزرگ کرد که در دو بخش منتشر شد: «فاوست: قسمت اول تراژدی» در سال ۱۸۰۸ و «فاوست: قسمت دوم تراژدی» پس از مرگ در سال ۱۸۳۲.
روایت این کتاب حول محور دکتر هاینریش فاوست، محققی است که از محدودیتهای دانش بشری سرخورده میشود و در آرزوی معنا و هدفی عمیقتر است. فاوست علیرغم یادگیری گستردهاش، خود را در یک حالت ناامیدی وجودی گرفتار میبیند و او را به فکر خودکشی سوق میدهد. در این مقطع حساس، او با مفیستوفل، نماینده شیطان، پیمان می بندد و روح خود را با دانش نامحدود و لذت های دنیوی معاوضه می کند. این پیمان زمینه را برای کاوش عمیق جاه طلبی، میل و معضلات اخلاقی انسانی که از دستیابی به قدرت و خوشبختی ناشی می شود، فراهم می کند.
این کتاب به دلیل آمیختگی غنی از سبک ها و ژانرهای ادبی مختلف از جمله تراژدی، کمدی، حماسی و غزل قابل توجه است. این تنوع نشان دهنده پیچیدگی تجربه انسانی است که گوته به دنبال به تصویر کشیدن آن است. نمایشنامه با «پرولوگ در بهشت» آغاز میشود، جایی که خدا و مفیستوفلس درباره ماهیت بشر و توانایی فاوست برای رستگاری بحث میکنند. این چارچوب الهیات، صحنه ای کیهانی را برای درام بعدی تنظیم می کند و مخاطرات اخلاقی و معنوی سفر فاوست را برجسته می کند.
در «قسمت اول»، سفر قهرمان داستان با روابط او با دو شخصیت محوری مشخص میشود: گرچن (مارگارت)، زن جوان و بیگناهی که فاوست او را اغوا میکند، و مفیستوفل، راهنمای بدبین و دستکاریگر او. تراژدی گرچن در حالی رخ می دهد که او عاشق دانشمند می شود و منجر به ویرانی اجتماعی او، مرگ مادر و برادرش و در نهایت سقوط خودش به جنون و زندان می شود. سرنوشت گرچن به منزله نقدی کوبنده از پیامدهای اخلاقی فاوست و در نتیجه، پیگیری بیوقفه بشریت برای رضایت شخصی است.
«قسمت دوم» از درام شخصی و صمیمی قسمت اول فاصله می گیرد و به روایتی تمثیلی و نمادین گسترده تر می رسد. این بخش به موضوعات قدرت سیاسی، آفرینش هنری و تلاش برای زندگی ابدی می پردازد. سفر فاوست او را در قلمروهای مختلفی از جمله دربار امپراتوری، دوران باستان کلاسیک و مناظر اساطیری می برد. این تنظیمات متنوع به گوته اجازه می دهد تا ماهیت چندوجهی تلاش انسان و ماهیت گریزان رضایت واقعی را کشف کند.
یکی از موضوعات محوری «فاوست» دوگانگی طبیعت انسان است. فاوست هم آمال نجیب و هم انگیزه های تاریک تری را که در درون هر فرد وجود دارد، تجسم می بخشد. اشتیاق سیری ناپذیر او به دانش و تجربه او را به ارتفاعات و اعماق بزرگی سوق می دهد و منعکس کننده اعتقاد رمانتیک خود گوته به پتانسیل بی حد و حصر و تضادهای ذاتی روح انسان است. گوته از طریق شخصیت فاوست تنش بین عقل و عواطف، عقل و شور و مادی و معنوی را بررسی می کند.
شخصیت مفیستوفل به همان اندازه پیچیده است و هم به عنوان آنتاگونیست و هم کاتالیزور دگرگونی فاوست عمل می کند. مفیستوفل به عنوان یک وسوسه گر و حیله گر، ریاکاری ها و محدودیت های جامعه بشری را، اغلب با حس کنایه ای گزنده، افشا می کند. با این حال، حضور او همچنین خودآگاهی عمیق تر فاوست و رستگاری نهایی را تسهیل می کند. این دوگانگی در نقش مفیستوفلس بر کاوش نمایشنامه در مورد تأثیر متقابل بین خیر و شر تأکید می کند و نشان می دهد که حتی تاریک ترین نیروها نیز می توانند به رشد شخصی و معنوی کمک کنند.
استفاده گوته از زبان در «فاوست» استادانه است و زیبایی شاعرانه را با عمق فلسفی آمیخته است. این نمایشنامه به دلیل خطوط و قسمت های به یاد ماندنی خود که بینش عمیقی را در مورد وضعیت انسان منتقل می کند مشهور است. گوته طیف وسیعی از فرمها و مترهای شاعرانه را به کار میگیرد و تأثیر عاطفی و فکری روایت را افزایش میدهد. غنای زبانی «فاوست» نه تنها خوانندگان را مجذوب خود می کند، بلکه آنها را به چالش می کشد تا با مضامین آن در سطوح مختلف درگیر شوند.
«فاوست» همچنین نشان دهنده تعامل گوته با جریان های فکری زمان خود از جمله عقل گرایی روشنگری، رمانتیسم و اندیشه اگزیستانسیالیستی اولیه است. این نمایشنامه با پرسش هایی درباره ماهیت دانش، حدود عقل و نقش فرد در جامعه دست و پنجه نرم می کند. گوته از طریق سفر فاوست، تأکید روشنگری بر پیشرفت علمی و فکری را نقد میکند و پیشنهاد میکند که حکمت واقعی در شناخت به هم پیوستگی همه جنبههای زندگی، از جمله جنبه عرفانی و غیرعقلانی نهفته است.
ساختار و مضامین نمایشنامه بر آثار ادبی، موسیقی و هنری بیشماری تأثیر گذاشته است. باید اشاره کرد که این کتاب الهام بخش اپراهای آهنگسازانی مانند چارلز گونو و آریگو بویتو و همچنین اقتباس ها و تفسیرهای متعدد در زمینه های مختلف فرهنگی است. کاوش آن در مضامین جهانی، ارتباط و طنین مداوم آن را با مخاطبان در دورهها و فرهنگهای مختلف تضمین میکند.
در نهایت می توان ادعا کرد که این کتاب داستان رستگاری است. علیرغم پیامدهای فاجعه بار اعمالش، تلاش بی وقفه فاوست برای معنا و بهبود خود منجر به نجات نهایی او می شود. در صحنههای پایانی «فاوست: قسمت دوم» او بخشیده میشود و به بهشت برده میشود که نمادی از پیروزی روح انسان بر نقصهای خودش است. این نتیجهگیری چشمانداز امیدوارکنندهای از پتانسیل انسانی و امکان تعالی، حتی در مواجهه با چالشهای عمیق اخلاقی و وجودی ارائه میدهد.
در خاتمه، کتاب حاضر از یوهان ولفگانگ فون گوته اثری به یاد ماندنی است که عمیقاً در پیچیدگیهای طبیعت انسان، جستجوی دانش و مبارزه ابدی بین خیر و شر میکاود. زبان غنی، شخصیتهای چندوجهی و مضامین عمیق آن را به یک اثر ادبی جاودانه تبدیل میکند که همچنان الهامبخش و برانگیختن اندیشه است. «فاوست» گواهی بر نبوغ گوته است و سنگ بنای قانون ادبی غرب است.
کتاب حاضر در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۰ با بیش از ۴۸ هزار رای و ۲۵۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از اسدالله مبشری، محمود اعتماد زاده (م.ا. به آذین)، سعید جوزی و محمود حدادی به بازار ارائه شده است.
داستان فاوست
این کتاب داستان دکتر هاینریش فاوست، دانشمندی بسیار آگاه و در عین حال سرخورده را روایت میکند که احساس میکند آموختههای گسترده او رضایت یا درک واقعی او را از جهان به ارمغان نیاورده است. این روایت با فاوست در مطالعهاش آغاز میشود، که از عدم تحقق او ابراز تاسف و به خودکشی فکر میکند. در این لحظه ناامیدی، او با مفیستوفل، یک شخصیت شیطانی که به فاوست دانش نامحدود و لذت های دنیوی را در ازای روحش ارائه می کند، پیمان سرنوشت سازی می بندد.
داستان با «پرولوگ در بهشت» آغاز میشود، جایی که خدا و مفیستوفل درباره ماهیت بشریت بحث میکنند. مفیستوفلس ادعا می کند که انسان ها اساساً دارای نقص هستند و می توانند به راحتی گمراه شوند، در حالی که خدا به پتانسیل آنها برای رستگاری اعتقاد دارد. آنها موافقت می کنند که فاوست را آزمایش کنند، که روحیه ناآرامش او را به یک سوژه ایده آل برای شرط بندی خود تبدیل می کند.
در «فاوست: قسمت اول» سفر کاوش و تفنن فاوست آغاز می شود. مفیستوفل او را همراهی می کند و در ابتدا باعث شادابی می شود و او را به لذت های مختلف می رساند. فاوست عاشق گرچن (مارگارت)، زن جوان زیبا و بی گناهی می شود. تحت تأثیر مفیستوفل، فاوست گرچن را اغوا می کند و زنجیره ای از حوادث غم انگیز را رقم می زند.
گرچن باردار میشود و زندگی او با مرگ مادرش از معجونهایی که فاوست فراهم میکند، از بین میرود، برادرش در دوئل با دانشمند کشته میشود و او در نهایت فرزند تازه متولد شدهاش را غرق میکند. گرچن که غرق در گناه و جنون شده است، زندانی و محکوم به مرگ می شود. در پایان، او برای رحمت الهی دعا می کند و روحش نجات می یابد، در حالی که فاوست با عواقب اعمال خود روبرو می شود.
«فاوست: قسمت دوم» از تراژدی صمیمی گرچن به روایتی گسترده تر و نمادین تر تغییر می کند. فاوست به دنبال دستیابی به ارتفاعات بیشتر، کاوش در موضوعات قدرت سیاسی، زیبایی کلاسیک و تلاش برای زندگی ابدی است. او درگیر امور یک امپراتور می شود، با هلن تروی دنیایی خارق العاده می سازد و پروژه های بلندپروازانه ای را برای بازپس گیری زمین از دریا آغاز می کند. در طول این تلاش ها، فاوست همچنان با خواسته های درونی خود و پیامدهای اخلاقی پیمان خود با مفیستوفل دست و پنجه نرم می کند.
با بالا رفتن سن، فاوست بیشتر متفکر می شود و در آرزوی صلح و رضایت واقعی است. او جامعهای آرمانشهری را متصور میشود که بر روی زمینهای احیا شده بنا شده است، که نماد آرزوی نهایی او برای یک میراث معنادار است. با این حال، مفیستوفلس تلاش می کند تا روح داتشمند را همانطور که در پیمان آنها توافق شده است، ادعا کند. فاوست در آخرین لحظات خود، دیدی از رضایت را تجربه می کند و می میرد. فرشتگان مداخله می کنند و روح او را از دست مفیستوفل نجات می دهند و او را به بهشت می برند که نماد رستگاری و پیروزی روح تلاشگر اوست.
داستان با نجات دانشمند، با تأکید بر موضوع رستگاری و پتانسیل پایدار برای رشد و روشنگری انسان به پایان می رسد. علیرغم نقصها و ویرانیهایی که فاوست ایجاد کرد، جستجوی بیوقفه معنا و درک نهایی او از ارزش تلاش و آرمانگرایی منجر به رستگاری او شد. بنابراین، این اثر گوته، کاوش عمیقی از ماهیت، جاهطلبی و امکان تعالی انسان ارائه میکند.
بخشهایی از فاوست
مردم نیمی جز به خوردن نمی اندیشند و نیمی دیگر به جلوه فروختن با رخت و لباس های روزهای جشن.
…………….
این پول کاغذی؛ مانند نامه های عاشقانه، سفرش را به آسانی از کنار سینه ی دلبران به پایان خواهند رساند.
…………….
همه ی ما سرانجام به موجوداتی که خود آفریدیم، وابسته هستیم.
اگر به کتاب فاوست علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین آثار یوهان ولفگانگ گوته در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده و ادیب بزرگ آلمانی نیز آشنا شوید.
11 خرداد 1403
فاوست
«فاوست» اثری است از یوهان ولفگانگ گوته (نویسنده و فیلسوف آلمانی، از ۱۷۴۹ تا ۱۸۳۲) که در سال ۱۸۰۸ و ۱۸۳۲ منتشر شده است. این نمایشنامه در دو قسمت به روایت ماجرای دانشمندی سرخورده از دانش بشری میپردازد که تصمیم میگیرد با شیطان معامله کند.
دربارهی فاوست
«فاوست» نوشته یوهان ولفگانگ فون گوته اثری مهم در ادبیات غرب است که تجسم مبارزه اساسی بین خیر و شر، دانش و جهل، و انسان و الهی است. گوته، شخصیت برجسته ادبیات آلمان، بخش قابل توجهی از زندگی خود را صرف کار بر روی این اثر بزرگ کرد که در دو بخش منتشر شد: «فاوست: قسمت اول تراژدی» در سال ۱۸۰۸ و «فاوست: قسمت دوم تراژدی» پس از مرگ در سال ۱۸۳۲.
روایت این کتاب حول محور دکتر هاینریش فاوست، محققی است که از محدودیتهای دانش بشری سرخورده میشود و در آرزوی معنا و هدفی عمیقتر است. فاوست علیرغم یادگیری گستردهاش، خود را در یک حالت ناامیدی وجودی گرفتار میبیند و او را به فکر خودکشی سوق میدهد. در این مقطع حساس، او با مفیستوفل، نماینده شیطان، پیمان می بندد و روح خود را با دانش نامحدود و لذت های دنیوی معاوضه می کند. این پیمان زمینه را برای کاوش عمیق جاه طلبی، میل و معضلات اخلاقی انسانی که از دستیابی به قدرت و خوشبختی ناشی می شود، فراهم می کند.
این کتاب به دلیل آمیختگی غنی از سبک ها و ژانرهای ادبی مختلف از جمله تراژدی، کمدی، حماسی و غزل قابل توجه است. این تنوع نشان دهنده پیچیدگی تجربه انسانی است که گوته به دنبال به تصویر کشیدن آن است. نمایشنامه با «پرولوگ در بهشت» آغاز میشود، جایی که خدا و مفیستوفلس درباره ماهیت بشر و توانایی فاوست برای رستگاری بحث میکنند. این چارچوب الهیات، صحنه ای کیهانی را برای درام بعدی تنظیم می کند و مخاطرات اخلاقی و معنوی سفر فاوست را برجسته می کند.
در «قسمت اول»، سفر قهرمان داستان با روابط او با دو شخصیت محوری مشخص میشود: گرچن (مارگارت)، زن جوان و بیگناهی که فاوست او را اغوا میکند، و مفیستوفل، راهنمای بدبین و دستکاریگر او. تراژدی گرچن در حالی رخ می دهد که او عاشق دانشمند می شود و منجر به ویرانی اجتماعی او، مرگ مادر و برادرش و در نهایت سقوط خودش به جنون و زندان می شود. سرنوشت گرچن به منزله نقدی کوبنده از پیامدهای اخلاقی فاوست و در نتیجه، پیگیری بیوقفه بشریت برای رضایت شخصی است.
«قسمت دوم» از درام شخصی و صمیمی قسمت اول فاصله می گیرد و به روایتی تمثیلی و نمادین گسترده تر می رسد. این بخش به موضوعات قدرت سیاسی، آفرینش هنری و تلاش برای زندگی ابدی می پردازد. سفر فاوست او را در قلمروهای مختلفی از جمله دربار امپراتوری، دوران باستان کلاسیک و مناظر اساطیری می برد. این تنظیمات متنوع به گوته اجازه می دهد تا ماهیت چندوجهی تلاش انسان و ماهیت گریزان رضایت واقعی را کشف کند.
یکی از موضوعات محوری «فاوست» دوگانگی طبیعت انسان است. فاوست هم آمال نجیب و هم انگیزه های تاریک تری را که در درون هر فرد وجود دارد، تجسم می بخشد. اشتیاق سیری ناپذیر او به دانش و تجربه او را به ارتفاعات و اعماق بزرگی سوق می دهد و منعکس کننده اعتقاد رمانتیک خود گوته به پتانسیل بی حد و حصر و تضادهای ذاتی روح انسان است. گوته از طریق شخصیت فاوست تنش بین عقل و عواطف، عقل و شور و مادی و معنوی را بررسی می کند.
شخصیت مفیستوفل به همان اندازه پیچیده است و هم به عنوان آنتاگونیست و هم کاتالیزور دگرگونی فاوست عمل می کند. مفیستوفل به عنوان یک وسوسه گر و حیله گر، ریاکاری ها و محدودیت های جامعه بشری را، اغلب با حس کنایه ای گزنده، افشا می کند. با این حال، حضور او همچنین خودآگاهی عمیق تر فاوست و رستگاری نهایی را تسهیل می کند. این دوگانگی در نقش مفیستوفلس بر کاوش نمایشنامه در مورد تأثیر متقابل بین خیر و شر تأکید می کند و نشان می دهد که حتی تاریک ترین نیروها نیز می توانند به رشد شخصی و معنوی کمک کنند.
استفاده گوته از زبان در «فاوست» استادانه است و زیبایی شاعرانه را با عمق فلسفی آمیخته است. این نمایشنامه به دلیل خطوط و قسمت های به یاد ماندنی خود که بینش عمیقی را در مورد وضعیت انسان منتقل می کند مشهور است. گوته طیف وسیعی از فرمها و مترهای شاعرانه را به کار میگیرد و تأثیر عاطفی و فکری روایت را افزایش میدهد. غنای زبانی «فاوست» نه تنها خوانندگان را مجذوب خود می کند، بلکه آنها را به چالش می کشد تا با مضامین آن در سطوح مختلف درگیر شوند.
«فاوست» همچنین نشان دهنده تعامل گوته با جریان های فکری زمان خود از جمله عقل گرایی روشنگری، رمانتیسم و اندیشه اگزیستانسیالیستی اولیه است. این نمایشنامه با پرسش هایی درباره ماهیت دانش، حدود عقل و نقش فرد در جامعه دست و پنجه نرم می کند. گوته از طریق سفر فاوست، تأکید روشنگری بر پیشرفت علمی و فکری را نقد میکند و پیشنهاد میکند که حکمت واقعی در شناخت به هم پیوستگی همه جنبههای زندگی، از جمله جنبه عرفانی و غیرعقلانی نهفته است.
ساختار و مضامین نمایشنامه بر آثار ادبی، موسیقی و هنری بیشماری تأثیر گذاشته است. باید اشاره کرد که این کتاب الهام بخش اپراهای آهنگسازانی مانند چارلز گونو و آریگو بویتو و همچنین اقتباس ها و تفسیرهای متعدد در زمینه های مختلف فرهنگی است. کاوش آن در مضامین جهانی، ارتباط و طنین مداوم آن را با مخاطبان در دورهها و فرهنگهای مختلف تضمین میکند.
در نهایت می توان ادعا کرد که این کتاب داستان رستگاری است. علیرغم پیامدهای فاجعه بار اعمالش، تلاش بی وقفه فاوست برای معنا و بهبود خود منجر به نجات نهایی او می شود. در صحنههای پایانی «فاوست: قسمت دوم» او بخشیده میشود و به بهشت برده میشود که نمادی از پیروزی روح انسان بر نقصهای خودش است. این نتیجهگیری چشمانداز امیدوارکنندهای از پتانسیل انسانی و امکان تعالی، حتی در مواجهه با چالشهای عمیق اخلاقی و وجودی ارائه میدهد.
در خاتمه، کتاب حاضر از یوهان ولفگانگ فون گوته اثری به یاد ماندنی است که عمیقاً در پیچیدگیهای طبیعت انسان، جستجوی دانش و مبارزه ابدی بین خیر و شر میکاود. زبان غنی، شخصیتهای چندوجهی و مضامین عمیق آن را به یک اثر ادبی جاودانه تبدیل میکند که همچنان الهامبخش و برانگیختن اندیشه است. «فاوست» گواهی بر نبوغ گوته است و سنگ بنای قانون ادبی غرب است.
کتاب حاضر در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۰ با بیش از ۴۸ هزار رای و ۲۵۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از اسدالله مبشری، محمود اعتماد زاده (م.ا. به آذین)، سعید جوزی و محمود حدادی به بازار ارائه شده است.
داستان فاوست
این کتاب داستان دکتر هاینریش فاوست، دانشمندی بسیار آگاه و در عین حال سرخورده را روایت میکند که احساس میکند آموختههای گسترده او رضایت یا درک واقعی او را از جهان به ارمغان نیاورده است. این روایت با فاوست در مطالعهاش آغاز میشود، که از عدم تحقق او ابراز تاسف و به خودکشی فکر میکند. در این لحظه ناامیدی، او با مفیستوفل، یک شخصیت شیطانی که به فاوست دانش نامحدود و لذت های دنیوی را در ازای روحش ارائه می کند، پیمان سرنوشت سازی می بندد.
داستان با «پرولوگ در بهشت» آغاز میشود، جایی که خدا و مفیستوفل درباره ماهیت بشریت بحث میکنند. مفیستوفلس ادعا می کند که انسان ها اساساً دارای نقص هستند و می توانند به راحتی گمراه شوند، در حالی که خدا به پتانسیل آنها برای رستگاری اعتقاد دارد. آنها موافقت می کنند که فاوست را آزمایش کنند، که روحیه ناآرامش او را به یک سوژه ایده آل برای شرط بندی خود تبدیل می کند.
در «فاوست: قسمت اول» سفر کاوش و تفنن فاوست آغاز می شود. مفیستوفل او را همراهی می کند و در ابتدا باعث شادابی می شود و او را به لذت های مختلف می رساند. فاوست عاشق گرچن (مارگارت)، زن جوان زیبا و بی گناهی می شود. تحت تأثیر مفیستوفل، فاوست گرچن را اغوا می کند و زنجیره ای از حوادث غم انگیز را رقم می زند.
گرچن باردار میشود و زندگی او با مرگ مادرش از معجونهایی که فاوست فراهم میکند، از بین میرود، برادرش در دوئل با دانشمند کشته میشود و او در نهایت فرزند تازه متولد شدهاش را غرق میکند. گرچن که غرق در گناه و جنون شده است، زندانی و محکوم به مرگ می شود. در پایان، او برای رحمت الهی دعا می کند و روحش نجات می یابد، در حالی که فاوست با عواقب اعمال خود روبرو می شود.
«فاوست: قسمت دوم» از تراژدی صمیمی گرچن به روایتی گسترده تر و نمادین تر تغییر می کند. فاوست به دنبال دستیابی به ارتفاعات بیشتر، کاوش در موضوعات قدرت سیاسی، زیبایی کلاسیک و تلاش برای زندگی ابدی است. او درگیر امور یک امپراتور می شود، با هلن تروی دنیایی خارق العاده می سازد و پروژه های بلندپروازانه ای را برای بازپس گیری زمین از دریا آغاز می کند. در طول این تلاش ها، فاوست همچنان با خواسته های درونی خود و پیامدهای اخلاقی پیمان خود با مفیستوفل دست و پنجه نرم می کند.
با بالا رفتن سن، فاوست بیشتر متفکر می شود و در آرزوی صلح و رضایت واقعی است. او جامعهای آرمانشهری را متصور میشود که بر روی زمینهای احیا شده بنا شده است، که نماد آرزوی نهایی او برای یک میراث معنادار است. با این حال، مفیستوفلس تلاش می کند تا روح داتشمند را همانطور که در پیمان آنها توافق شده است، ادعا کند. فاوست در آخرین لحظات خود، دیدی از رضایت را تجربه می کند و می میرد. فرشتگان مداخله می کنند و روح او را از دست مفیستوفل نجات می دهند و او را به بهشت می برند که نماد رستگاری و پیروزی روح تلاشگر اوست.
داستان با نجات دانشمند، با تأکید بر موضوع رستگاری و پتانسیل پایدار برای رشد و روشنگری انسان به پایان می رسد. علیرغم نقصها و ویرانیهایی که فاوست ایجاد کرد، جستجوی بیوقفه معنا و درک نهایی او از ارزش تلاش و آرمانگرایی منجر به رستگاری او شد. بنابراین، این اثر گوته، کاوش عمیقی از ماهیت، جاهطلبی و امکان تعالی انسان ارائه میکند.
بخشهایی از فاوست
مردم نیمی جز به خوردن نمی اندیشند و نیمی دیگر به جلوه فروختن با رخت و لباس های روزهای جشن.
…………….
این پول کاغذی؛ مانند نامه های عاشقانه، سفرش را به آسانی از کنار سینه ی دلبران به پایان خواهند رساند.
…………….
همه ی ما سرانجام به موجوداتی که خود آفریدیم، وابسته هستیم.
اگر به کتاب فاوست علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین آثار یوهان ولفگانگ گوته در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده و ادیب بزرگ آلمانی نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، فلسفی، فیلمنامه/نمایشنامه
۰ برچسبها: ادبیات جهان، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب، یوهان ولفگانگ گوته