تاجر ونیزی

«تاجر ونیزی» اثری است از ویلیام شکسپیر (نمایش‌نامه‌نویس و شاعر انگلیسی، از ۱۵۶۴ تا ۱۶۱۶) که در فاصله‌ی سال‌های ۱۵۹۶ تا ۱۵۹۸ نگاشته شده است. این نمایش‌نامه به روایت ماجرای تاجری اهل ونیز ایتالیا می‌پردازد که برای کمک به دوست خود از یک فرد رباخوار وام می‌گیرد.

درباره‌ی تاجر ونیزی

تاجر ونیزی نوشته ویلیام شکسپیر درام جذابی است که مضامین عشق، عدالت و رحمت را در هم می آمیزد. این نمایش‌نامه که در شهر تجاری شلوغ ونیز و بلمونت بت‌نشین می‌گذرد، تعامل پیچیده‌ای بین خواسته‌های شخصیت‌هایش و معضلات اخلاقی که با آن‌ها روبرو هستند را ارائه می‌کند. در قلب آن تنش بین تاجر مسیحی آنتونیو و مالدار یهودی شالوک است، درگیری که مسائل عدم تحمل مذهبی و سختگیری قانون را آشکار می کند.

آنتونیو، تاجر ونیزی، مالیخولیایی اما محبوب دوستانش است. ارادت او به دوست جوانش باسانیو او را به معامله خطرناکی با شایلاک سوق می دهد، مردی که آشکارا از او نفرت دارد. آنتونیو با وثیقه ای موافقت می کند که اگر نتواند وام را بازپرداخت کند، یک پوند از گوشت او را به خطر می اندازد، همه اینها برای کمک به باسانیو برای خواستگاری وارث ثروتمند پورتیا. این عمل از خودگذشتگی توسط دوستی هدایت می شود، اما همچنین زمینه را برای درگیری مرکزی درام فراهم می کند.

شایلاک، یکی از پیچیده ترین شخصیت های شکسپیر، مردی است که از سال ها بدرفتاری و تعصب تلخ شده است. نفرت او از آنتونیو نه تنها شخصی است، بلکه نمادین است و نشان دهنده خصومت گسترده‌تر بین مسیحیان و یهودیان در ونیز است. تقاضای شایلاک برای یک پوند گوشت به عنوان وثیقه، هم به معنای واقعی کلمه و هم به معنای واقعی کلمه انتقام است، که نشان دهنده تمایل او برای اعمال قدرت بر جامعه ای است که مدت هاست او را به حاشیه رانده است.

همانطور که داستان باز می شود، باسانیو به لطف آزمایش شخصیتی که شایستگی او را نشان می دهد، دست پورتیا را به دست می آورد. با این حال، خبر گم شدن کشتی های آنتونیو در دریا و ناتوانی او در بازپرداخت وام، بر شادی آنها سایه افکنده است. این امر درام را به صحنه دادگاه اوج خود می رساند، جایی که شایلاک با استناد به شرایط سخت پیوند آنها، یک پوند گوشت خود را از آنتونیو می خواهد.

صحنه دادگاه یک استاد کلاس در درام شکسپیر است که تنش بین عدالت و رحمت را برجسته می کند. پورتیا، در لباس یک وکیل جوان، یکی از معروف ترین سخنرانی های نمایش‌نامه را در مورد کیفیت رحمت ارائه می کند و استدلال می کند که این یک صفت الهی و قدرتمندتر از عدالت سخت است. شایلاک علی‌رغم سخنوری‌اش، بی‌تحرک باقی می‌ماند و قصد دارد پیوندش را ادعا کند.

با این حال، زیرکی قانونی پورتیا جریان را تغییر می دهد. او اشاره می کند که در حالی که این پیوند به شایلاک اجازه می دهد یک پوند گوشت بگیرد، اما چیزی در مورد ریختن خون نمی گوید. این تعبیر هوشمندانه شایلاک را به دام می اندازد و او را مجبور می کند که ادعای خود را از دست بدهد و در نهایت ثروت و منزلت خود را از دست بدهد. حل و فصل دادگاه هم پیروزمندانه و هم دردسرساز است و باعث می‌شود مخاطبان اخلاقی بودن اقدامات انجام شده علیه شایلاک را زیر سوال ببرند.

علاوه بر درام دادگاه، این نمایش همچنین مضامین عشق و وفاداری را از طریق روابط بین باسانیو و پورتیا و دوستانشان گراتیانو و نریسا بررسی می کند. این شخصیت‌ها جنبه سبک‌تر و رمانتیک‌تری از نمایش‌نامه را نشان می‌دهند و تعادلی را برای مضامین تیره‌تر انتقام و عدالت فراهم می‌کنند. مبادلات شوخ‌آمیز و تلاش‌های عاشقانه آنها یادآور شادی و همراهی است که در تضاد با دشمنی‌های تلخ در مرکز نمایش است.

تنش بین دنیای عمومی تجارت در ونیز و دنیای خصوصی عشق در بلمونت یکی دیگر از موضوعات کلیدی است. ونیز به‌عنوان مکانی پرخطر، جایی که ثروت‌ها و ثروت‌ها به دست می‌آید و از دست می‌رود، و قانون نیرویی خشن و نابخشودنی است، به تصویر کشیده می‌شود. در مقابل، بلمونت قلمرو هماهنگی و شادی است، جایی که عشق پیروز می شود و سخاوت غالب است. این کنار هم قرار دادن تفسیر گسترده‌تر شکسپیر در مورد شرایط انسانی را منعکس می‌کند، که خواسته‌های جامعه را با نیازهای قلبی متعادل می‌کند.

هویت مذهبی و فرهنگی نقش مهمی در نمایش‌نامه دارد، به‌ویژه در شخصیت شایلاک که ایمان یهودی او را از اکثریت مسیحی منزوی می‌کند. این نمایش‌نامه سوالاتی را در مورد ماهیت عدالت، اثرات تبعیض و پیچیدگی های انگیزه انسانی مطرح می کند. شخصیت شایلاک بحث های زیادی را برانگیخته است، به طوری که برخی او را به عنوان یک شخصیت شرور و برخی دیگر به عنوان یک شخصیت تراژیک، مردی که بر اساس بی عدالتی هایی که متحمل شده است، می بینند.

وضوح نمایش‌نامه جای تامل زیادی برای تماشاگر دارد. در حالی که آنتونیو در امان است و نظم برقرار می شود، برخورد خشن با شایلاک سؤالات ناراحت کننده ای در مورد رحمت و انتقام ایجاد می کند. شکسپیر پاسخ های آسانی ارائه نمی دهد، در عوض جهانی را ارائه می دهد که در آن عدالت مملو از ابهام است و مرز بین درست و غلط اغلب مبهم است.

تاجر ونیزی علیرغم عناصر بحث برانگیزش، یکی از ماندگارترین نمایش‌نامه های شکسپیر است که به خاطر شخصیت پردازی های غنی، طرح پیچیده و کاوش در مضامین پیچیده اش مشهور است. تلفیقی از کمدی و درام این نمایش‌نامه، همراه با زبان شاعرانه اش، قرن ها مخاطبان را مجذوب خود کرده است و آن را به یکی از اصلی ترین رپرتوارهای تئاتر تبدیل کرده است.

در خاتمه، تاجر ونیزی اثری چند وجهی است که مخاطبان خود را به تأمل در ماهیت انسانیت، تأثیر هنجارهای اجتماعی و مبارزه ابدی بین عدالت و رحمت به چالش می‌کشد. از طریق شخصیت های به یاد ماندنی و روایت تفکر برانگیز خود، همچنان با خوانندگان و مخاطبان به طور یکسان طنین انداز می شود و تفسیری قدرتمند از تجربه انسانی ارائه می دهد.

کتاب تاجر ونیزی در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۷۸ با بیش از ۱۹۰ هزار رای و ۵۸۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌هایی از ابوالحسن تهامی، علاالدین پازارگادی، ابوالقاسم‌خان ناصرالملک، مهران صفوی، نوید سیدعلی اکبر و علی‌اکبر عبدالهی به بازار عرضه شده است.

داستان تاجر ونیزی

تاجر ونیزی از تلفیق دو داستان اصلی و دو داستان فرعی دیگر به وجود آمده‌است. یکی از دو داستان، مربوط به قرضی است که آنتونیو تاجر ونیزی برای کمک به دوست خود بسانیو و تهیه مقدمات خواستگاری و عروسی وی با دختری به نام پورشیا از یک رباخوار یهودی (شایلاک) می‌گیرد.

آنتونیو به یهودیان علاقه زیادی ندارد و جملات یهودستیزانه‌ای بر زبان میاورد. عادت آنتونیو در وام دادن بدون سود باعث می‌شود که شایلاک مجبور شود سود کمتری درخواست کند.

شایلاک در نهایت راضی می‌شود که وام را با سود کم بدهد ولیکن تنها به شرطی حاضر می‌شود که اینکار را انجام دهد که آنتونیو سندی به او بدهد که در صورت عدم امکان در پرداخت آن در موعد مقرر مقداری از گوشت بدن خود را، از هر قسمتی که طلبکار مایل باشد، به عنوان جریمه به او بدهد.

بسانیو به آنتونیو می‌گوید که چنین شرط خطرناکی را قبول نکند ولیکن آنتونیو قرارداد را امضا می‌کند. بسانیو به بلمونت برای ازدواج با پورشیا می‌رود. پدر پورشیا از دنیا رفته‌است و وصیتی از خود به جای گذاشته‌است که هر کسی سبد درست را از سه سبد باقی گذاشته انتخاب کند دختر او را به همسری خواهد برد.

اولین خواستگار شاهزاده‌ی مراکشی است که سبد طلا را انتخاب می‌کند. خواستگار دوم شاهزاده‌ی آراگون سبد نقره‌ای را انتخاب می‌کند. آخرین خواستگار بسانیو است که پورشیا برای او آرزوی موفقیت می‌کند زیرا او را قبلاً ملاقات کرده‌است. بسانیو سبد سربی را انتخاب می‌کند و موفق می‌شود با پورشیا ازدواج کند.

در همین زمان در ونیز، کشتیهای آنتونیو در دریا گم شدند و تاجر ونیزی نمی‌تواند قرض خود را بازپس دهد. شایلاک یهودی مصمم است که قرض را از او پس بگیرد زیرا به خاطر اینکه دخترش جسیکا با یک مسیحی ازدواج کرده و مسیحی شده‌است از مسیحیان متنفر است. شایلاک آنتونیو را به دادگاه می‌برد.

در بلمونت بسانیو نامه‌ای دریافت می‌کند که خبر دستگیر شدن آنتونیو به خاطر قرض شایلاک را به او می‌دهد. بسانیو به همراه پورشیا به سمت ونیز حرکت می‌کند تا به کمک پولی که از پورشیا گرفته‌است قرض شایلاک را بازپس دهد. اوج داستان در دادگاه دوک ونیز صورت می‌گیرد که در آن شایلاک حاضر نمی‌شود مبلغ ۶۰۰۰ دوکات را که دوبرابر مقدار قرض داده شده‌است قبول کند.

او در عوض مایل به گرفتن گوشت آنتونیو است. دوک ونیز که دلش نمی‌خواهد اینکار را انجام بدهد از یک غریبه درخواست کمک می‌کند. این غریبه بالتازار وکیل پورشیا است. بالتازار به شایلاک می‌گوید که رحم داشته باشد ولیکن شایلاک با اصرار درخواست گوشت آنتونیو را می‌کند. دادگاه مجبور می‌شود که به شایلاک اجازه اینکار را بدهد و شایلاک به سراغ چاقوی خود می‌رود.

در این هنگام پورشیا اعتراض می‌کند و می‌گوید که قرارداد تنها به شایلاک اجازه گرفتن یک تکه گوشت آنتونیو و نه خون او را می‌دهد. از این رو اگر شایلاک قطره‌ای از خون آنتونیو را بریزد بر اساس قانون باید مجازات شود. شایلاک شکست خورده و درخواست می‌کند که سه برابر مبلغ قرض به او داده شود.

پورشیا این درخواست را رد می‌کند و اشاره به قانونی می‌کند که بر اساس آن چون شایلاک که یک غریبه و یک یهودی است تلاش کرده‌است که جان یک شهروند را بگیرد باید نیمی از ثروت خود را به دولت و نیمی را به آنتونیو داده و زندگی او در دست دوک باشد. دوک جان شایلاک را می‌بخشد.آنتونیو درخواست می‌کند که نیمی از ثروت شایلاک به لورنزو و جسیکا داده شود.

به درخواست آنتونیو، دوک نیمی دیگر از ثروت را که سهم دولت است می‌بخشد به شرطی که شایلاک مسیحی شود. در این نمایش‌نامه دو داستان فرعی دیگر نیز وجود دارد که یکی از آن‌ها فرار دختر یهودی با مقداری جواهر و پول متعلق به او و ازدواج با یک جوان مسیحی است و دیگر موضوع اصرار وکیل در گرفتن انگشتری نامزدی از موکل خود به عنوان پاداش است که منجر به صحنه‌های خنده‌آور اختلاف و مشاجره ظاهری بین دو عروس و دو داماد می‌شود.

بخش‌هایی از تاجر ونیزی

پورشیا: [با خود] بنگر که چگونه هر گمان و آفتی که بر نطع دلم نقش بسته بود، هم‌چون تردید ناروا و حرمان جگرخوار و واهمۀ بی‌نشان و حرص بی‌حساب – که گویند دارندۀ دیدگانی میشی‌فام است – به شتاب رخت بربست و رهایم ساخت.

‌ای عشق، که در‌عوض تمامی این گمان‌ها و آفات وجودم را مشحون کرده‌ای، آرام بگیر و خروش خویش بنشان. سرورت را سنجه‌ای قایل شو و حساب پیمانه را نگاه دار که مبادا سرریز گردد. آخر تاب از من ربوده‌ای، اندکی از شتابت بکاه که تحمل چنین غلیانی از طاقت من بیرون است.

[باسانیو درج سربی را می‌گشاید.]

باسانیو: چه چیزی نصیبم گشته است؟ آری، صورت پورشیای نازنین است… دست کدام خداوندگاری توانسته است تصویری چنین مقارن واقعیت بیافریند؟ آیا دیدگان او در گردش‌اند؟ یا که جنبش‌شان بر اثر انعکاس نقشی است که بر دیدگان من افتاده است؟

نیز، لبان نیم‌گشوده‌اش محمل نکهتی عنبرین است‌؛ نکهت حایلی که موجب جدایی لبانش، این قند مکرر، شده است. در زلف چون کمندش بنگر که رَسّام در چین و شکن آن‌چه بسیار دام‌های زرینِ عنکبوت‌نشان تنیده و گسترانیده است تا دل مردان را امان ندهد و نه چون مگسان که بسی زار و ذلیل‌تر، گرفتار خویش‌شان گرداند.

باری، از دیدگانش چه گویم؟ در عجب‌ام که رَسّام چگونه در آن‌ها نگریسته و ترسیم‌شان کرده است؟ چنین می‌نمایدم که در اولی نگریسته و ترسیمش کرده و در پی‌اش، به طور قطع، مجالی برای دومی نیافته، از آن‌که مسحورش گشته و کار خویش را ناتمام باقی گذاشته است. باری، چه گویم که زبانم از وصف قاصر است و از ادای حق مطلب به دور، هم‌چنان که کُمیت این تصویر در‌باب نمایش گوهر واقعیتش سخت می‌لنگد. بنگر.

 

اگر به کتاب تاجر ونیزی علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین آثار ویلیام شکسپیر در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده‌ی شهیر نیز آشنا شوید.