«حقیقت عاشورا» با نام کامل «حقیقت عاشورا: از عاشورای حسین (ع) تا تحریفات عاشورا» اثری است از محمد اسفندیاری (نویسندهی زاده تهران، متولد ۱۳۳۸) که در سال ۱۳۹۸ منتشر شده است. این کتاب به آسیبشناسی واقعهی عاشور از ابعاد مختلف و تحریفهای رخ داده در آن میپردازد.
دربارهی حقیقت عاشورا
کتاب «حقیقت عاشورا» نوشته محمد اسفندیاری، به بررسی دقیق و جامع نهضت امام حسین (ع) پرداخته و تلاش میکند تا تمامی ابعاد این واقعه را تحلیل کند. نویسنده در این اثر به دو جنبه مهم عاشورا توجه دارد: حماسه و عقلانیت. از یک سو، عاشورا نمادی از ظلمستیزی و مقاومت در برابر ستم است، و از سوی دیگر، امام حسین (ع) با نگرشی عقلانی از افراطگرایی پرهیز میکند.
این کتاب در دو بخش کلی تنظیم شده است. در بخش اول، اسفندیاری به تحلیل تاریخی و عقلانی واقعه عاشورا میپردازد و سؤالاتی چون چرایی قیام، اهداف امام حسین (ع)، و درسهای آن را با توجه به اسناد تاریخی بررسی میکند. او نشان میدهد که نهضت حسینی، نه تنها یک قیام دینی بلکه حرکتی برای بازگرداندن عدالت و احیای اصول اخلاقی بوده است.
در بخش دوم، نویسنده به بررسی تحریفاتی میپردازد که در طول زمان به عاشورا افزوده شده یا از آن کاسته شدهاند. وی معتقد است که برخی تفاسیر غیرواقعی، افراطی و خشن به این واقعه نسبت داده شدهاند و از سوی دیگر، برخی از جنبههای حقیقی و عقلانی آن کمرنگ شدهاند. این بخش، تلاش میکند تا آسیبهایی که به عاشورا وارد شده را بررسی کند و به خواننده نشان دهد که چگونه باید این تحریفات را تشخیص داد و از آنها دوری کرد.
یکی از ویژگیهای بارز این کتاب، بررسی تحلیلی و علمی نهضت عاشورا است. اسفندیاری با نگاهی به متون تاریخی و منابع معتبر، تلاش میکند تا تصویری روشن از حقیقت این واقعه ارائه دهد. او معتقد است که حق عاشورا بیش از حد به عشق و احساسات پرداخته شده است و به جنبههای عقلانی آن کمتر توجه شده است.
نویسنده در فصلهای ابتدایی کتاب، به درسهایی میپردازد که میتوان از نهضت حسینی آموخت. او به ما یادآوری میکند که عاشورا تنها یک واقعه تراژیک نیست، بلکه حماسهای است که درسهای فراوانی در مورد مقاومت در برابر ظلم، تلاش برای عدالت و اهمیت عقلانیت به ما میآموزد. این بخش از کتاب، به ویژه برای کسانی که در پی درک عمیقتری از فلسفه عاشورا هستند، بسیار ارزشمند است.
اسفندیاری در تحلیلهای خود از منابع مختلف بهره برده و تلاش کرده است تا نظرات گوناگون درباره هدف امام حسین (ع) را مطرح و نقد کند. او نشان میدهد که برخی از تفاسیر تاریخی، مبتنی بر تحریفات و افسانهها هستند و باید با دقت و تحلیل منطقی بررسی شوند. او تأکید میکند که هدف امام حسین (ع) از قیام نه تنها شهادت بود، بلکه اصلاح امت و احیای اصول دینی و اخلاقی نیز بوده است.
یکی از موضوعات جذاب کتاب، بررسی مذاکرات امام حسین (ع) با عمر بن سعد است. اسفندیاری به تحلیل این گفتگوها میپردازد و نشان میدهد که امام حسین (ع) تا آخرین لحظه سعی در جلوگیری از جنگ داشته است. این بخش از کتاب، نشاندهنده عزم امام حسین (ع) برای حفظ صلح و جلوگیری از خونریزی است، حتی در شرایطی که او به وضوح در معرض خطر قرار داشت.
همچنین نویسنده به نقد برخی از روایات مشهور درباره عاشورا پرداخته و با دقت علمی، اشکالاتی را به این روایات وارد میکند. او معتقد است که برخی از این روایات ممکن است به مرور زمان تحریف شده باشند و نیازمند بازنگری هستند.
بخش دوم کتاب، به ویژه به تحریفات وارد شده به عاشورا اختصاص دارد. اسفندیاری به ما نشان میدهد که چگونه این تحریفات نه تنها به واقعیت عاشورا آسیب زدهاند، بلکه برخی از پیامهای اصلی این واقعه را مخدوش کردهاند. او تأکید میکند که باید از عاشورا به عنوان یک حماسه ظلمستیز و عقلانی یاد کنیم و از تفسیرهای افراطی و خشونتآمیز پرهیز کنیم.
اسفندیاری در انتهای کتاب، خواننده را به تفکر و تعمق بیشتر در مورد عاشورا دعوت میکند. او معتقد است که عاشورا یک مسئله تاریخی و دینی پیچیده است که باید با دقت و تحلیل علمی بررسی شود. نویسنده از مخاطبان خود میخواهد تا از تعصب و احساسات غیرمنطقی پرهیز کرده و با نگاهی عقلانی به این واقعه بپردازند.
کتاب «حقیقت عاشورا» از جمله آثاری است که تلاش میکند تا پرده از چهره واقعی عاشورا بردارد و حقیقت این واقعه را برای نسل جدید روشن کند. اسفندیاری در این کتاب، نه تنها به جنبههای تاریخی و دینی عاشورا پرداخته است، بلکه به جنبههای فلسفی و عقلانی آن نیز توجه ویژهای دارد. این کتاب، میتواند برای کسانی که به دنبال درک عمیقتر و دقیقتری از عاشورا هستند، منبعی ارزشمند باشد.
از آنجا که اسفندیاری در این اثر از منابع مختلف و تحلیلهای علمی استفاده کرده است، کتاب «حقیقت عاشورا» میتواند به عنوان یک مرجع معتبر برای پژوهشگران و علاقهمندان به مطالعات عاشورا و تاریخ اسلام مورد استفاده قرار گیرد.
کتاب حقیقت عاشورا در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۰ است.
خلاصهی محتوای حقیقت عاشورا
کتاب «حقیقت عاشورا» به قلم محمد اسفندیاری به تحلیل جامع نهضت عاشورا و قیام امام حسین (ع) پرداخته است. نویسنده با بررسی دقیق و علمی، به جوانب مختلف این رویداد تاریخی میپردازد و تلاش میکند تا از زاویهای تازه، این قیام را تحلیل و تشریح کند.
اسفندیاری بر این باور است که نهضت عاشورا دارای دو ویژگی برجسته است: نخست، حماسهای شجاعانه و ظلمستیزانه، و دوم، عقلانیتی که امام حسین (ع) در اقدامات خود بروز داد. این نگاه نویسنده به عاشورا، تلاشی است برای جدا کردن این واقعه از افراطگرایی و تحریفات رایج.
در بخش اول کتاب، اسفندیاری با استفاده از مستندات تاریخی و دلایل منطقی، به بررسی سوالات مهمی مانند چرایی قیام امام حسین (ع)، اهداف و انگیزههای آن میپردازد. او از حماسهسازی و تلاش امام برای جلوگیری از جنگ و نیز عدالتطلبی و خردورزی ایشان سخن میگوید. این بخش بهطور مفصل به درسهایی که از عاشورا میتوان آموخت پرداخته و مخاطب را دعوت به تفکر و تأمل میکند. این رویکرد علمی نویسنده باعث میشود که خواننده نگاهی نو و متفاوت به این واقعه پیدا کند.
بخش دوم کتاب به آسیبشناسی تحریفات عاشورا اختصاص دارد. اسفندیاری بر این باور است که عاشورا در طول تاریخ دچار تحریفات زیادی شده است؛ از افزودن داستانها و وقایعی که واقعیت نداشتهاند، تا حذف بخشهایی از این واقعه که اهمیت زیادی داشتهاند. او این تحریفات را در پنج دسته تقسیمبندی میکند: تقلیل قیام به صرف عزاداری، تفسیرهای غیرعقلانی، تفسیرهای افراطی و خشونتآمیز، و نگاههای عامیانه به عاشورا.
یکی از جذابترین بخشهای کتاب، تحلیل مذاکرات امام حسین (ع) با عمر بن سعد است. نویسنده به بررسی دقیق این رویداد تاریخی میپردازد و روایتهای مختلف را تحلیل میکند. او به گزارشهایی که نشان میدهند امام قصد داشت از جنگ جلوگیری کند، اشاره کرده و نظرات متفاوتی درباره صحت این گزارشها مطرح میکند. این بخش از کتاب به ویژه در میان پژوهشگران و علاقهمندان به تاریخ عاشورا توجه خاصی را به خود جلب کرده است.
در نهایت، کتاب «حقیقت عاشورا» به عنوان یکی از مهمترین آثار محمد اسفندیاری در حوزه عاشوراپژوهی، به خوانندگان کمک میکند تا با نگاهی عقلانیتر و علمیتر به این واقعه بنگرند. نویسنده در این اثر تلاش کرده تا ضمن حفظ احساسات و عشق حسینی، عقلانیت و واقعنگری را نیز وارد بحث کند و به سوالات تاریخی و فکری پیرامون عاشورا پاسخ دهد.
بخشهایی از حقیقت عاشورا
نزاع و جنگ هیچگاه از زندگى عربها جدا نبود. آنان قومى درشتخو و خشونتگرا و جنگطلب و قبیلهگرا بودند که به اندکبهانهاى به روى هم شمشیر مىکشیدند. نزاع دو نفر بر سر آب و چراگاه و یا تفاخر به قومشان، به جنگ میان دو قبیله مىانجامید و چه خونها که مىریخت.
این رخدادهاى جنگى را، در پیش از اسلام و در صدر اسلام، «ایام العرب» مىنامند. این جنگها میان طایفههاى مختلف عرب عدنانى، یا عدنانیان با قحطانیان، یا عرب با غیر عرب بود. در شمار آنها اختلاف است و تعدادشان را از ۷۵۰ تا ۷۰۰/ ۱ روز شمردهاند. علاوه بر آثارى مستقل که در این باره نوشتهاند، مانند ایام العرب و ایام العرب فى الجاهلیه و ایام العرب فى الاسلام، در ضمن برخى آثار نیز از این موضوع سخن رفته است.
ابن عبد ربّه در بیش از صد صفحه از العقد الفرید بدین بحث پرداخته،(۸) و مَیدانى در مجمع الامثال فهرستى آورده است از «اسماء ایام العرب» (۱۳۲ روز) و «ایام الاسلام خاصّه» (۹۳ روز).(۹) ولى بحث ما در این باره است که «لا یومَ کیومِ الْحُسینِ.»
اغلب این ایام از یادها رفته است و بسیارى حتّى نامشان را نمىدانند. آنها هم که از یاد نرفته (مانند یوم بدر، یوم احد، یوم الخندق، یوم الحَرَّه)، چنان ذهن و ضمیر مسلمانان را اشغال نکرده است که روز عاشورا.
بسیارى را مىتوان یافت که چیزى از جنگ بدر و احد نمىدانند، امّا چه بسیار چیزها که از عاشورا مىدانند. عاشورا در کربلا زمینگیر نشد، بلکه زمین و زمان را درنوردید. به گفته مولوى: پیش مؤمن، ماتم آن پاکروح/ شهرهتر باشد ز صد طوفان نوح.
روز عاشورا اکنون روز عرب نیست، بلکه روز عمومى است. اگر در گذشته به شیعیان اختصاص داشت، اکنون از آنِ همه مسلمانان و آزادگان است. این روز، همه روزهاى پیش و پس از خود را تحت الشّعاع قرار داده و بر صدر ایام قرار گرفته است. هزاران کتاب در باره آن نوشتهاند و هر سال مجالس بسیارى در سالگرد آن برگزار مىکنند.
در دورهاى نام حسین بن على ممنوع بود، و در دورهاى قبر او نامعلوم بود، و در دورهاى عزادارى براى او نامشروع شمرده مىشد، ولى سرانجام مخالفان آن حضرت به فراموشخانه تاریخ رفتند و نام حسین جاودانه شد. تاریخ نام همه بزرگان را ثبت نمىکند، بلکه از افرادى استثنایى یاد مىکند که چون خورشید مىدرخشند و این خاکدان را روشنایى و گرمى مىبخشند.
این چنین است که از میان رجال عصر امام حسین، فقط نام او و همراهانش در تاریخ ثبت شده است. البتّه در حافظه تاریخ نام دشمنان و قاتلان امام حسین نیز آمده است، امّا به زشتى. بر هیچ قومى چندان لعن و نفرین نکردهاند که بر دشمنان امام حسین.
عاشورا به دو لحاظ جاودانه ماند: یکى از آن رو که امام حسین حماسهاى بىمانند آفرید. همه هستى خود را داد و تن به ظلم و زور نداد. عاشورا از این نظر درسآموزِ آزادگى، عزّت نفس، ایثار، دینیارى، ظلمستیزى و استقامت است.
عاشورا بدین لحاظ هم جاودانه ماند که مصیبتى بزرگ در آن رخ داد. فرزند پیامبر، با خانواده و یارانش، که جز چند ده نفر بیشتر نبودند، به دست سپاهى انبوه و خشونتکیش، به بىرحمانهترین شکل قتل عام شدند. عاشورا از این نظر تراژدى بزرگى است و چشم تاریخ را قرنها اشکبار کرده است.
این چنین است که امام سجّاد ـ ع ـ فرمود هیچ روزى مانند روز حسین نیست: لا یومَ کیومِ الْحُسینِ.(۱۰) و در روایتى دیگر فرمود این مصیبتى است که مانندى ندارد: هذهِ الرَّزیهُ الَّتى لا مِثلُها رَزِیهٌ.(۱۱) و در ادامه این حدیث آمده است به خدا سوگند اگر پیامبر به جاى آن وصیتها در حقّ ما، فرمان جنگ با ما را مىداد، بیش از این نمىتوانستند کارى بکنند: وَ اللّهِ لَو اَنَّ النَّبىَ ـ صلّى اللّه علیه و آله ـ تَقدَّمَ اِلَیهِم فِى قِتالِنا، کما تَقدَّمَ اِلَیهِم فِى الْوِصایهِ بِنا، لَما زادُوا عَلى ما فَعَلُوا بِنا.(۱۲)
هیچ روزى، چون روز عاشورا، خشم خداوند را برنینگیخت. این را امام حسین در همان روز به دشمنانش فرمود: وَ اللّهِ لاتَقتلُونَ بَعدِى عَبدا مِنْ عِبادِ اللّهِ، اللّهُ اَسخَطَ عَلَیکم لِقَتلِهِ مِنِّى.(۱۳) یعنى به خدا سوگند که هیچ بندهاى از بندگان خدا را پس از من نمىکشید که بیشتر از کشتن من، خدا را به خشم آورد.
گفتنى است هر رخدادى به خبر تبدیل نمىشود، و هر خبرى به تاریخ نمىرود، و بسیارى از موضوعاتى هم که جزء تاریخ شود، تا مدّتى باقى مىماند و پس از آن فراموش مىشود. امّا رخداد عاشورا از جنسى بود که خبر تاریخىِ ماندگار شد. هر عاشورایى که مىآید، گویا امام حسین در همین عاشورا کشته شده است.
ارنست کاسیرر مىگوید: «تاریخ به امورى مىپردازد که فراموشىناپذیر باشد، و به وقایعى رو مىکند که ارزش یادآورى را داشته باشند.»(۱۴) پس رواست بگوییم یکى از مهمترینهاى این وقایع، که غبار زمان بر آن ننشست، حماسه عاشوراست؛ حماسهاى که پیروزىاش در تاریخ، در گرو شکست موقّت بود، ولى النّهایه توانست اسلام نبوى را از اسلام اموى تفکیک کند.
کاسیرر در ادامه سخن فوق، این پرسش مهم را درمىاندازد که «اختلاف میان این امور فراموشىناپذیر و بقیه، که در بوته فراموشى مىافتند، در کجاست؟»(۱۵) آنگاه موافق با تاریخنگاران بزرگ مىگوید: «صفت تاریخى، زمانى قابل اطلاق به یک واقعه است که بر این واقعه نتایج مهمّى مترتّب شده باشد.»(۱۶) و واقعه عاشورا از آن وقایعى بود که نتایجى مهم بر آن مترتّب شد، و هنوز نیز مسلمانان از برکات آن بهرهمند مىشوند.
امّا اینکه گفتهاند «کلُّ یومٍ عاشوراء وَ کلُّ اَرض ٍ کربلاء»، و آن را به امام صادق ـ ع ـ نسبت دادهاند، در جوامع روایى نیامده است.(۱۷) وانگهى اگر چنین باشد، آن عاشورا و آن کربلا را قدر نباشد و در صدر نشاید. چنانکه اگر شبها همه قدر باشد، شب قدر بىقدر باشد، و اگر سنگها همه لعل باشد، قیمت سنگ و لعل یکسان باشد.(۱۸)
امّا آن جمله معناى مجازى دارد؛ یعنى نزاع میان حق و باطل در همه زمانها و مکانها استمرار دارد، و چنین نیست که فقط یک ظالم و مظلوم وجود داشتهاند. منظور نویسندگان و گویندگانى که در دهههاى اخیر این جمله را نقل کردهاند همین بود و مىخواستند راه امام حسین ـ ع ـ در هر زمان و زمین ادامه یابد و مردم علیه قدرتهاى استعمارى و حکومتهاى استبدادى قیام کنند.
امّا اینکه برخى تصوّر کردهاند که همواره باید جنگى باشد و ما نیز در جبهه سید الشّهدا هستیم و مخالفانمان به مانند دشمنان آن حضرتند، مانندسازى خیالى و دشمنتراشى مىکنند و به دون کیشوت مىمانند. هیچکس «حسین زمان» نیست و براى امام معصوم، تالى تلو هم نمىتوان تصوّر کرد.
بنابراین از جمله پیشگفته نباید سوء استفاده شود. همواره نزاع میان عدل و ظلم وجود دارد، امّا هیچ نزاعى به پررنگى عاشورا نیست که یک طرف، حسین بن على و خاندان پیامبر باشند و طرف دیگرش یزید بن معاویه و عبیداللّه بن زیاد و شمر و دیگر چهرههاى سیاه روزگاران. هیچ نهضتى را با نهضت امام حسین نمىتوان قابل مقایسه دانست.
از آن رو که هیچ روزى مانند عاشورا نیست، مىتوان گفت که عاشورا معجزهمانند است؛ معجزهاى برتر از همه معجزاتى که براى امام حسین برمىشمارند. پس به جاى اینکه آن حضرت را در میان معجزات بجوییم، و چه بسا برخى از آنها مجعولات باشد، نخست باید معجزه عاشورا را ببینیم. فاضل دربندى که گاه توهّماتش را واقعیت مىپنداشت و بر آن بود که فقط در روز عاشورا بیش از هزار معجزه از امام حسین صادر شد،(۱۹) همه چیز را دید و حتّى نادیدهها را دیده پنداشت، ولى معجزه عاشورا را ندید.
معجزاتى که براى سید الشّهدا برمىشمارند، از ولادت تا شهادت آن حضرت را شامل مىشود: از شیر خوردن امام از انگشت پیامبر، تا حاضر شدن شیرى در کربلا و صیانت از بدن امام!(۲۰) ولى واقع اینکه نفس قیام آن حضرت معجزه است؛ معجزهاى بزرگتر از آن شیر و این شیر. معجزه در عصرى که حکومت، با تثلیث زر و زور و تزویر، مردم را تطمیع و تهدید و تحمیق کرده بود تا کسى لب به اعتراض نگشاید.
…………………
یک بعد نهضت عاشورا حماسه است؛ از آن رو که امام حسین ـ ع ـ رویاروى حکومتى ستمگر ایستاد. در مقابل زور، سر خم نکرد و به ذلّت تن نداد و آشکارا گفت: «مرگ با عزّت، بهتر است از زندگى با ذلّت.»(۲۱) ایستاد، جنگید، زخم برداشت، کشته شد؛ امّا همه زخمها در جلو بدنش بود؛ از آن رو که به دشمن پشت نکرد.(۲۲)
بدین ترتیب، به گفته ابن ابىالحدید، امام حسین کسى است که تسلیم نشدن و زیر بار زور نرفتن را در میان عرب [ بلکه در میان همه مسلمانان]، بنیاد نهاد. «هُوَ الَّذِى سَنَّ لِلْعَربِ الاِباءَ.»(۲۳) همو مىگوید:
سرور کسانى که تسلیم نشدند، کسى که به مردم غیرت و مرگ زیر سایه شمشیر را آموخت، و چنین مرگى را بر خوارى ترجیح داد، ابوعبداللّه حسین بن علىّ بن ابىطالب ـ علیهما السّلام ـ است. به او و یارانش امان دادند، ولى چون نمىخواست تن به ذلّت دهد، و نیز بیم آن داشت که اگر هم ابن زیاد او را نکشد، به گونهاى خوارش کند، مرگ را بر خوارى ترجیح داد.(۲۴)
در باره تعداد شهداى کربلا اختلاف است. شمار آنان را از بیش از هفتاد تن تا دویست نفر و بیشتر گفتهاند. سخن من در این باره نیست، بلکه در این است که امام حسین با همه هستىاش به میدان جهاد رفت؛ کم یا زیاد. کمال جود به بذل موجود است و آن حضرت همه موجودى خود را در این حماسه نهاد.
اگر به کتاب حقیقت عاشورا علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار محمد اسفندیاری در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.
4 شهریور 1403
حقیقت عاشورا
«حقیقت عاشورا» با نام کامل «حقیقت عاشورا: از عاشورای حسین (ع) تا تحریفات عاشورا» اثری است از محمد اسفندیاری (نویسندهی زاده تهران، متولد ۱۳۳۸) که در سال ۱۳۹۸ منتشر شده است. این کتاب به آسیبشناسی واقعهی عاشور از ابعاد مختلف و تحریفهای رخ داده در آن میپردازد.
دربارهی حقیقت عاشورا
کتاب «حقیقت عاشورا» نوشته محمد اسفندیاری، به بررسی دقیق و جامع نهضت امام حسین (ع) پرداخته و تلاش میکند تا تمامی ابعاد این واقعه را تحلیل کند. نویسنده در این اثر به دو جنبه مهم عاشورا توجه دارد: حماسه و عقلانیت. از یک سو، عاشورا نمادی از ظلمستیزی و مقاومت در برابر ستم است، و از سوی دیگر، امام حسین (ع) با نگرشی عقلانی از افراطگرایی پرهیز میکند.
این کتاب در دو بخش کلی تنظیم شده است. در بخش اول، اسفندیاری به تحلیل تاریخی و عقلانی واقعه عاشورا میپردازد و سؤالاتی چون چرایی قیام، اهداف امام حسین (ع)، و درسهای آن را با توجه به اسناد تاریخی بررسی میکند. او نشان میدهد که نهضت حسینی، نه تنها یک قیام دینی بلکه حرکتی برای بازگرداندن عدالت و احیای اصول اخلاقی بوده است.
در بخش دوم، نویسنده به بررسی تحریفاتی میپردازد که در طول زمان به عاشورا افزوده شده یا از آن کاسته شدهاند. وی معتقد است که برخی تفاسیر غیرواقعی، افراطی و خشن به این واقعه نسبت داده شدهاند و از سوی دیگر، برخی از جنبههای حقیقی و عقلانی آن کمرنگ شدهاند. این بخش، تلاش میکند تا آسیبهایی که به عاشورا وارد شده را بررسی کند و به خواننده نشان دهد که چگونه باید این تحریفات را تشخیص داد و از آنها دوری کرد.
یکی از ویژگیهای بارز این کتاب، بررسی تحلیلی و علمی نهضت عاشورا است. اسفندیاری با نگاهی به متون تاریخی و منابع معتبر، تلاش میکند تا تصویری روشن از حقیقت این واقعه ارائه دهد. او معتقد است که حق عاشورا بیش از حد به عشق و احساسات پرداخته شده است و به جنبههای عقلانی آن کمتر توجه شده است.
نویسنده در فصلهای ابتدایی کتاب، به درسهایی میپردازد که میتوان از نهضت حسینی آموخت. او به ما یادآوری میکند که عاشورا تنها یک واقعه تراژیک نیست، بلکه حماسهای است که درسهای فراوانی در مورد مقاومت در برابر ظلم، تلاش برای عدالت و اهمیت عقلانیت به ما میآموزد. این بخش از کتاب، به ویژه برای کسانی که در پی درک عمیقتری از فلسفه عاشورا هستند، بسیار ارزشمند است.
اسفندیاری در تحلیلهای خود از منابع مختلف بهره برده و تلاش کرده است تا نظرات گوناگون درباره هدف امام حسین (ع) را مطرح و نقد کند. او نشان میدهد که برخی از تفاسیر تاریخی، مبتنی بر تحریفات و افسانهها هستند و باید با دقت و تحلیل منطقی بررسی شوند. او تأکید میکند که هدف امام حسین (ع) از قیام نه تنها شهادت بود، بلکه اصلاح امت و احیای اصول دینی و اخلاقی نیز بوده است.
یکی از موضوعات جذاب کتاب، بررسی مذاکرات امام حسین (ع) با عمر بن سعد است. اسفندیاری به تحلیل این گفتگوها میپردازد و نشان میدهد که امام حسین (ع) تا آخرین لحظه سعی در جلوگیری از جنگ داشته است. این بخش از کتاب، نشاندهنده عزم امام حسین (ع) برای حفظ صلح و جلوگیری از خونریزی است، حتی در شرایطی که او به وضوح در معرض خطر قرار داشت.
همچنین نویسنده به نقد برخی از روایات مشهور درباره عاشورا پرداخته و با دقت علمی، اشکالاتی را به این روایات وارد میکند. او معتقد است که برخی از این روایات ممکن است به مرور زمان تحریف شده باشند و نیازمند بازنگری هستند.
بخش دوم کتاب، به ویژه به تحریفات وارد شده به عاشورا اختصاص دارد. اسفندیاری به ما نشان میدهد که چگونه این تحریفات نه تنها به واقعیت عاشورا آسیب زدهاند، بلکه برخی از پیامهای اصلی این واقعه را مخدوش کردهاند. او تأکید میکند که باید از عاشورا به عنوان یک حماسه ظلمستیز و عقلانی یاد کنیم و از تفسیرهای افراطی و خشونتآمیز پرهیز کنیم.
اسفندیاری در انتهای کتاب، خواننده را به تفکر و تعمق بیشتر در مورد عاشورا دعوت میکند. او معتقد است که عاشورا یک مسئله تاریخی و دینی پیچیده است که باید با دقت و تحلیل علمی بررسی شود. نویسنده از مخاطبان خود میخواهد تا از تعصب و احساسات غیرمنطقی پرهیز کرده و با نگاهی عقلانی به این واقعه بپردازند.
کتاب «حقیقت عاشورا» از جمله آثاری است که تلاش میکند تا پرده از چهره واقعی عاشورا بردارد و حقیقت این واقعه را برای نسل جدید روشن کند. اسفندیاری در این کتاب، نه تنها به جنبههای تاریخی و دینی عاشورا پرداخته است، بلکه به جنبههای فلسفی و عقلانی آن نیز توجه ویژهای دارد. این کتاب، میتواند برای کسانی که به دنبال درک عمیقتر و دقیقتری از عاشورا هستند، منبعی ارزشمند باشد.
از آنجا که اسفندیاری در این اثر از منابع مختلف و تحلیلهای علمی استفاده کرده است، کتاب «حقیقت عاشورا» میتواند به عنوان یک مرجع معتبر برای پژوهشگران و علاقهمندان به مطالعات عاشورا و تاریخ اسلام مورد استفاده قرار گیرد.
کتاب حقیقت عاشورا در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۰ است.
خلاصهی محتوای حقیقت عاشورا
کتاب «حقیقت عاشورا» به قلم محمد اسفندیاری به تحلیل جامع نهضت عاشورا و قیام امام حسین (ع) پرداخته است. نویسنده با بررسی دقیق و علمی، به جوانب مختلف این رویداد تاریخی میپردازد و تلاش میکند تا از زاویهای تازه، این قیام را تحلیل و تشریح کند.
اسفندیاری بر این باور است که نهضت عاشورا دارای دو ویژگی برجسته است: نخست، حماسهای شجاعانه و ظلمستیزانه، و دوم، عقلانیتی که امام حسین (ع) در اقدامات خود بروز داد. این نگاه نویسنده به عاشورا، تلاشی است برای جدا کردن این واقعه از افراطگرایی و تحریفات رایج.
در بخش اول کتاب، اسفندیاری با استفاده از مستندات تاریخی و دلایل منطقی، به بررسی سوالات مهمی مانند چرایی قیام امام حسین (ع)، اهداف و انگیزههای آن میپردازد. او از حماسهسازی و تلاش امام برای جلوگیری از جنگ و نیز عدالتطلبی و خردورزی ایشان سخن میگوید. این بخش بهطور مفصل به درسهایی که از عاشورا میتوان آموخت پرداخته و مخاطب را دعوت به تفکر و تأمل میکند. این رویکرد علمی نویسنده باعث میشود که خواننده نگاهی نو و متفاوت به این واقعه پیدا کند.
بخش دوم کتاب به آسیبشناسی تحریفات عاشورا اختصاص دارد. اسفندیاری بر این باور است که عاشورا در طول تاریخ دچار تحریفات زیادی شده است؛ از افزودن داستانها و وقایعی که واقعیت نداشتهاند، تا حذف بخشهایی از این واقعه که اهمیت زیادی داشتهاند. او این تحریفات را در پنج دسته تقسیمبندی میکند: تقلیل قیام به صرف عزاداری، تفسیرهای غیرعقلانی، تفسیرهای افراطی و خشونتآمیز، و نگاههای عامیانه به عاشورا.
یکی از جذابترین بخشهای کتاب، تحلیل مذاکرات امام حسین (ع) با عمر بن سعد است. نویسنده به بررسی دقیق این رویداد تاریخی میپردازد و روایتهای مختلف را تحلیل میکند. او به گزارشهایی که نشان میدهند امام قصد داشت از جنگ جلوگیری کند، اشاره کرده و نظرات متفاوتی درباره صحت این گزارشها مطرح میکند. این بخش از کتاب به ویژه در میان پژوهشگران و علاقهمندان به تاریخ عاشورا توجه خاصی را به خود جلب کرده است.
در نهایت، کتاب «حقیقت عاشورا» به عنوان یکی از مهمترین آثار محمد اسفندیاری در حوزه عاشوراپژوهی، به خوانندگان کمک میکند تا با نگاهی عقلانیتر و علمیتر به این واقعه بنگرند. نویسنده در این اثر تلاش کرده تا ضمن حفظ احساسات و عشق حسینی، عقلانیت و واقعنگری را نیز وارد بحث کند و به سوالات تاریخی و فکری پیرامون عاشورا پاسخ دهد.
بخشهایی از حقیقت عاشورا
نزاع و جنگ هیچگاه از زندگى عربها جدا نبود. آنان قومى درشتخو و خشونتگرا و جنگطلب و قبیلهگرا بودند که به اندکبهانهاى به روى هم شمشیر مىکشیدند. نزاع دو نفر بر سر آب و چراگاه و یا تفاخر به قومشان، به جنگ میان دو قبیله مىانجامید و چه خونها که مىریخت.
این رخدادهاى جنگى را، در پیش از اسلام و در صدر اسلام، «ایام العرب» مىنامند. این جنگها میان طایفههاى مختلف عرب عدنانى، یا عدنانیان با قحطانیان، یا عرب با غیر عرب بود. در شمار آنها اختلاف است و تعدادشان را از ۷۵۰ تا ۷۰۰/ ۱ روز شمردهاند. علاوه بر آثارى مستقل که در این باره نوشتهاند، مانند ایام العرب و ایام العرب فى الجاهلیه و ایام العرب فى الاسلام، در ضمن برخى آثار نیز از این موضوع سخن رفته است.
ابن عبد ربّه در بیش از صد صفحه از العقد الفرید بدین بحث پرداخته،(۸) و مَیدانى در مجمع الامثال فهرستى آورده است از «اسماء ایام العرب» (۱۳۲ روز) و «ایام الاسلام خاصّه» (۹۳ روز).(۹) ولى بحث ما در این باره است که «لا یومَ کیومِ الْحُسینِ.»
اغلب این ایام از یادها رفته است و بسیارى حتّى نامشان را نمىدانند. آنها هم که از یاد نرفته (مانند یوم بدر، یوم احد، یوم الخندق، یوم الحَرَّه)، چنان ذهن و ضمیر مسلمانان را اشغال نکرده است که روز عاشورا.
بسیارى را مىتوان یافت که چیزى از جنگ بدر و احد نمىدانند، امّا چه بسیار چیزها که از عاشورا مىدانند. عاشورا در کربلا زمینگیر نشد، بلکه زمین و زمان را درنوردید. به گفته مولوى: پیش مؤمن، ماتم آن پاکروح/ شهرهتر باشد ز صد طوفان نوح.
روز عاشورا اکنون روز عرب نیست، بلکه روز عمومى است. اگر در گذشته به شیعیان اختصاص داشت، اکنون از آنِ همه مسلمانان و آزادگان است. این روز، همه روزهاى پیش و پس از خود را تحت الشّعاع قرار داده و بر صدر ایام قرار گرفته است. هزاران کتاب در باره آن نوشتهاند و هر سال مجالس بسیارى در سالگرد آن برگزار مىکنند.
در دورهاى نام حسین بن على ممنوع بود، و در دورهاى قبر او نامعلوم بود، و در دورهاى عزادارى براى او نامشروع شمرده مىشد، ولى سرانجام مخالفان آن حضرت به فراموشخانه تاریخ رفتند و نام حسین جاودانه شد. تاریخ نام همه بزرگان را ثبت نمىکند، بلکه از افرادى استثنایى یاد مىکند که چون خورشید مىدرخشند و این خاکدان را روشنایى و گرمى مىبخشند.
این چنین است که از میان رجال عصر امام حسین، فقط نام او و همراهانش در تاریخ ثبت شده است. البتّه در حافظه تاریخ نام دشمنان و قاتلان امام حسین نیز آمده است، امّا به زشتى. بر هیچ قومى چندان لعن و نفرین نکردهاند که بر دشمنان امام حسین.
عاشورا به دو لحاظ جاودانه ماند: یکى از آن رو که امام حسین حماسهاى بىمانند آفرید. همه هستى خود را داد و تن به ظلم و زور نداد. عاشورا از این نظر درسآموزِ آزادگى، عزّت نفس، ایثار، دینیارى، ظلمستیزى و استقامت است.
عاشورا بدین لحاظ هم جاودانه ماند که مصیبتى بزرگ در آن رخ داد. فرزند پیامبر، با خانواده و یارانش، که جز چند ده نفر بیشتر نبودند، به دست سپاهى انبوه و خشونتکیش، به بىرحمانهترین شکل قتل عام شدند. عاشورا از این نظر تراژدى بزرگى است و چشم تاریخ را قرنها اشکبار کرده است.
این چنین است که امام سجّاد ـ ع ـ فرمود هیچ روزى مانند روز حسین نیست: لا یومَ کیومِ الْحُسینِ.(۱۰) و در روایتى دیگر فرمود این مصیبتى است که مانندى ندارد: هذهِ الرَّزیهُ الَّتى لا مِثلُها رَزِیهٌ.(۱۱) و در ادامه این حدیث آمده است به خدا سوگند اگر پیامبر به جاى آن وصیتها در حقّ ما، فرمان جنگ با ما را مىداد، بیش از این نمىتوانستند کارى بکنند: وَ اللّهِ لَو اَنَّ النَّبىَ ـ صلّى اللّه علیه و آله ـ تَقدَّمَ اِلَیهِم فِى قِتالِنا، کما تَقدَّمَ اِلَیهِم فِى الْوِصایهِ بِنا، لَما زادُوا عَلى ما فَعَلُوا بِنا.(۱۲)
هیچ روزى، چون روز عاشورا، خشم خداوند را برنینگیخت. این را امام حسین در همان روز به دشمنانش فرمود: وَ اللّهِ لاتَقتلُونَ بَعدِى عَبدا مِنْ عِبادِ اللّهِ، اللّهُ اَسخَطَ عَلَیکم لِقَتلِهِ مِنِّى.(۱۳) یعنى به خدا سوگند که هیچ بندهاى از بندگان خدا را پس از من نمىکشید که بیشتر از کشتن من، خدا را به خشم آورد.
گفتنى است هر رخدادى به خبر تبدیل نمىشود، و هر خبرى به تاریخ نمىرود، و بسیارى از موضوعاتى هم که جزء تاریخ شود، تا مدّتى باقى مىماند و پس از آن فراموش مىشود. امّا رخداد عاشورا از جنسى بود که خبر تاریخىِ ماندگار شد. هر عاشورایى که مىآید، گویا امام حسین در همین عاشورا کشته شده است.
ارنست کاسیرر مىگوید: «تاریخ به امورى مىپردازد که فراموشىناپذیر باشد، و به وقایعى رو مىکند که ارزش یادآورى را داشته باشند.»(۱۴) پس رواست بگوییم یکى از مهمترینهاى این وقایع، که غبار زمان بر آن ننشست، حماسه عاشوراست؛ حماسهاى که پیروزىاش در تاریخ، در گرو شکست موقّت بود، ولى النّهایه توانست اسلام نبوى را از اسلام اموى تفکیک کند.
کاسیرر در ادامه سخن فوق، این پرسش مهم را درمىاندازد که «اختلاف میان این امور فراموشىناپذیر و بقیه، که در بوته فراموشى مىافتند، در کجاست؟»(۱۵) آنگاه موافق با تاریخنگاران بزرگ مىگوید: «صفت تاریخى، زمانى قابل اطلاق به یک واقعه است که بر این واقعه نتایج مهمّى مترتّب شده باشد.»(۱۶) و واقعه عاشورا از آن وقایعى بود که نتایجى مهم بر آن مترتّب شد، و هنوز نیز مسلمانان از برکات آن بهرهمند مىشوند.
امّا اینکه گفتهاند «کلُّ یومٍ عاشوراء وَ کلُّ اَرض ٍ کربلاء»، و آن را به امام صادق ـ ع ـ نسبت دادهاند، در جوامع روایى نیامده است.(۱۷) وانگهى اگر چنین باشد، آن عاشورا و آن کربلا را قدر نباشد و در صدر نشاید. چنانکه اگر شبها همه قدر باشد، شب قدر بىقدر باشد، و اگر سنگها همه لعل باشد، قیمت سنگ و لعل یکسان باشد.(۱۸)
امّا آن جمله معناى مجازى دارد؛ یعنى نزاع میان حق و باطل در همه زمانها و مکانها استمرار دارد، و چنین نیست که فقط یک ظالم و مظلوم وجود داشتهاند. منظور نویسندگان و گویندگانى که در دهههاى اخیر این جمله را نقل کردهاند همین بود و مىخواستند راه امام حسین ـ ع ـ در هر زمان و زمین ادامه یابد و مردم علیه قدرتهاى استعمارى و حکومتهاى استبدادى قیام کنند.
امّا اینکه برخى تصوّر کردهاند که همواره باید جنگى باشد و ما نیز در جبهه سید الشّهدا هستیم و مخالفانمان به مانند دشمنان آن حضرتند، مانندسازى خیالى و دشمنتراشى مىکنند و به دون کیشوت مىمانند. هیچکس «حسین زمان» نیست و براى امام معصوم، تالى تلو هم نمىتوان تصوّر کرد.
بنابراین از جمله پیشگفته نباید سوء استفاده شود. همواره نزاع میان عدل و ظلم وجود دارد، امّا هیچ نزاعى به پررنگى عاشورا نیست که یک طرف، حسین بن على و خاندان پیامبر باشند و طرف دیگرش یزید بن معاویه و عبیداللّه بن زیاد و شمر و دیگر چهرههاى سیاه روزگاران. هیچ نهضتى را با نهضت امام حسین نمىتوان قابل مقایسه دانست.
از آن رو که هیچ روزى مانند عاشورا نیست، مىتوان گفت که عاشورا معجزهمانند است؛ معجزهاى برتر از همه معجزاتى که براى امام حسین برمىشمارند. پس به جاى اینکه آن حضرت را در میان معجزات بجوییم، و چه بسا برخى از آنها مجعولات باشد، نخست باید معجزه عاشورا را ببینیم. فاضل دربندى که گاه توهّماتش را واقعیت مىپنداشت و بر آن بود که فقط در روز عاشورا بیش از هزار معجزه از امام حسین صادر شد،(۱۹) همه چیز را دید و حتّى نادیدهها را دیده پنداشت، ولى معجزه عاشورا را ندید.
معجزاتى که براى سید الشّهدا برمىشمارند، از ولادت تا شهادت آن حضرت را شامل مىشود: از شیر خوردن امام از انگشت پیامبر، تا حاضر شدن شیرى در کربلا و صیانت از بدن امام!(۲۰) ولى واقع اینکه نفس قیام آن حضرت معجزه است؛ معجزهاى بزرگتر از آن شیر و این شیر. معجزه در عصرى که حکومت، با تثلیث زر و زور و تزویر، مردم را تطمیع و تهدید و تحمیق کرده بود تا کسى لب به اعتراض نگشاید.
…………………
یک بعد نهضت عاشورا حماسه است؛ از آن رو که امام حسین ـ ع ـ رویاروى حکومتى ستمگر ایستاد. در مقابل زور، سر خم نکرد و به ذلّت تن نداد و آشکارا گفت: «مرگ با عزّت، بهتر است از زندگى با ذلّت.»(۲۱) ایستاد، جنگید، زخم برداشت، کشته شد؛ امّا همه زخمها در جلو بدنش بود؛ از آن رو که به دشمن پشت نکرد.(۲۲)
بدین ترتیب، به گفته ابن ابىالحدید، امام حسین کسى است که تسلیم نشدن و زیر بار زور نرفتن را در میان عرب [ بلکه در میان همه مسلمانان]، بنیاد نهاد. «هُوَ الَّذِى سَنَّ لِلْعَربِ الاِباءَ.»(۲۳) همو مىگوید:
سرور کسانى که تسلیم نشدند، کسى که به مردم غیرت و مرگ زیر سایه شمشیر را آموخت، و چنین مرگى را بر خوارى ترجیح داد، ابوعبداللّه حسین بن علىّ بن ابىطالب ـ علیهما السّلام ـ است. به او و یارانش امان دادند، ولى چون نمىخواست تن به ذلّت دهد، و نیز بیم آن داشت که اگر هم ابن زیاد او را نکشد، به گونهاى خوارش کند، مرگ را بر خوارى ترجیح داد.(۲۴)
در باره تعداد شهداى کربلا اختلاف است. شمار آنان را از بیش از هفتاد تن تا دویست نفر و بیشتر گفتهاند. سخن من در این باره نیست، بلکه در این است که امام حسین با همه هستىاش به میدان جهاد رفت؛ کم یا زیاد. کمال جود به بذل موجود است و آن حضرت همه موجودى خود را در این حماسه نهاد.
اگر به کتاب حقیقت عاشورا علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار محمد اسفندیاری در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، مذهبی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، محمد اسفندیاری، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب