«ما در برابر شما» اثری است از فردریک بکمن (نویسنده و وبلاگنویس سوئدی، متولد ۱۹۸۱) که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است. این کتاب دنبالهی داستان کتاب شهر خرس را روایت میکند.
دربارهی ما در برابر شما
کتاب «ما در برابر شما» نوشته فردریک بکمن، ادامهای بر رمان موفق «شهر خرس» است و به بررسی زندگی مردم یک شهر کوچک در سوئد میپردازد. داستان در بئرن، شهری کوچک که به هاکی روی یخ وابسته است، جریان دارد. پس از اتفاقات تلخ و جدالهای داخلی که در رمان پیشین رخ داد، «ما در برابر شما» عمق بیشتری به مسائل اجتماعی، اخلاقی و روانی جامعه میبخشد و به کشمکشهای انسانها در دنیای پیچیده و پرتنش خود میپردازد.
در این کتاب، بئرن شهری است که به وسیله تیم هاکیاش شناسایی میشود و تقریباً همه چیز در این شهر به موفقیت یا شکست تیم مرتبط است. پس از جنایتی که در «شهر خرسها» رخ داد، جامعه بئرن دچار بحرانهای عمیق و تعارضات شدیدی میشود. این حوادث تأثیر زیادی بر روابط اجتماعی و تعاملات مردم این شهر دارد، بهطوری که خصومت و جدایی میان افراد شدت میگیرد و شکافهای عمیقی در اجتماع ایجاد میکند.
کتاب با محوریت موضوع «ما در برابر شما» به بررسی تضادها و تفاوتهایی میپردازد که همواره در جوامع انسانی وجود دارند. بکمن با دقت به این مسئله میپردازد که چگونه مردم یک جامعه کوچک به سرعت به دو دسته تبدیل میشوند و در برابر هم قرار میگیرند. این تضادها از ترسها، ناامنیها و احساسات عمیقی ناشی میشود که افراد را به سوی جدایی و مقابله با یکدیگر سوق میدهد.
شخصیتهای این رمان همچون قطعاتی از یک پازل بزرگتر عمل میکنند که هر کدام نماینده گروهها و دیدگاههای متفاوتی هستند. بکمن با ظرافت این شخصیتها را پرورش میدهد و به لایههای عمیقتری از احساسات و افکار آنها میپردازد. هر شخصیت با چالشهای خاص خود مواجه است و نحوه واکنش آنها به این چالشها باعث شکلگیری داستانی پر از تنش و احساسات متناقض میشود.
این رمان نه تنها به موضوعات اجتماعی و جمعی میپردازد، بلکه به مسائل خانوادگی و فردی نیز توجه ویژهای دارد. بکمن نشان میدهد که چگونه روابط خانوادگی و دوستانه تحت تأثیر بحرانهای اجتماعی قرار میگیرند و چگونه این روابط میتوانند منبع امید و یا درد باشند. عشق، اعتماد و وفاداری در این روابط به چالش کشیده میشوند و شخصیتها باید با تصمیماتی سخت مواجه شوند.
زبان ساده و احساسی بکمن به خوبی داستان را پیش میبرد و او توانسته است با استفاده از جزییات دقیق و توصیفهای مؤثر، فضای پرتنش و احساسات عمیق شخصیتها را به خواننده منتقل کند. او بهجای استفاده از زبان پیچیده، از روایتی انسانی و قابل فهم استفاده میکند که باعث میشود مخاطب به راحتی با شخصیتها همزادپنداری کند و با آنها همراه شود.
در «ما در برابر شما»، نقش رسانهها و سیاست نیز به شکلی برجسته مطرح میشود. بکمن به تأثیرگذاری این نیروها در بحرانهای اجتماعی و نحوه استفاده آنها از شرایط برای پیشبرد اهداف خود توجه دارد. این بخش از داستان، بازتابدهنده واقعیتهایی است که در بسیاری از جوامع مدرن رخ میدهد و نشان میدهد که چگونه قدرتهای بیرونی میتوانند بر زندگی فردی و جمعی افراد تأثیر بگذارند.
درگیریهای اخلاقی یکی از مهمترین بخشهای این کتاب است. شخصیتهای داستان مجبورند با مسائل پیچیدهای چون انتقام و بخشش روبهرو شوند. بکمن به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه افراد میتوانند راهی برای بخشش پیدا کنند یا چگونه انتقام میتواند به یک انتخاب خطرناک تبدیل شود. این درگیریها نه تنها در سطح فردی، بلکه در مقیاس جامعه نیز به تصویر کشیده میشود.
با وجود تمام تضادها و درگیریها، «ما در برابر شما» به ما یادآوری میکند که امید همیشه وجود دارد. حتی در تاریکترین لحظات، انسانها میتوانند راهی برای بازسازی و ادامه زندگی پیدا کنند. بکمن با ظرافت نشان میدهد که حتی در جوامعی که دچار بحرانهای عمیق هستند، عشق و همبستگی میتواند راهی برای خروج از تاریکی باشد.
این رمان درباره مردم و چالشهای واقعی آنهاست؛ مردمانی که با ترسها، امیدها، شکستها و پیروزیهایشان تلاش میکنند تا در دنیایی پیچیده جایی برای خود پیدا کنند. بکمن با ترکیب احساسات انسانی و واقعیتهای اجتماعی، داستانی خلق کرده است که مخاطب را به تفکر درباره ماهیت زندگی و جوامع انسانی دعوت میکند.
کتاب «ما در برابر شما» نه تنها دنبالهای بر «شهر خرسها» است، بلکه یک اثر مستقل و قوی است که به بررسی عمیقتر از مسائل اجتماعی و روانی میپردازد. این کتاب به مخاطبان خود نشان میدهد که چگونه انسانها در مواجهه با بحرانها میتوانند راهی برای تغییر پیدا کنند و چگونه عشق، اعتماد و همبستگی میتواند نیروهای مخربی را که جامعه را تهدید میکنند، از بین ببرد.
در نهایت، «ما در برابر شما» کتابی است که به ما یادآوری میکند که هیچ جامعهای کامل نیست و همیشه چالشها و تضادهایی وجود خواهد داشت. اما بکمن با قلم هنرمندانهاش ما را امیدوار میسازد که حتی در مواجهه با این چالشها، انسانها قادرند با همبستگی و عشق، راهی برای ساختن آیندهای بهتر پیدا کنند.
کتاب ما در برابر شما در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۳۶ با بیش از ۲۰۶ هزار رای و ۲۳ هزار نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از فاطمه نفری و الهام رعایی به بازار عرضه شده است.
داستان ما در برابر شما
کتاب «ما در برابر شما» نوشته فردریک بکمن دنبالهای بر رمان «شهر خرس« است و داستان آن در شهر کوچک بئرن روایت میشود، جایی که تیم هاکی روی یخ نماد اصلی هویت و افتخار مردم است. پس از حادثه تجاوز در «شهر خرس« که تیم هاکی و جامعه را به لرزه درآورد، مردم شهر در حال دست و پنجه نرم کردن با پیامدهای آن هستند. این حادثه باعث ایجاد شکاف عمیقی در جامعه شده و شهروندان به دو دسته مخالف تقسیم شدهاند.
در این کتاب، جامعه بئرن به واسطه این بحران دچار تنشهای بیشتری میشود و رقابتها و دشمنیهای قدیمی تشدید میشوند. تیم هاکی شهر همچنان نقش مهمی در زندگی مردم دارد و شکست یا پیروزی آن برای افراد شهر اهمیت فراوانی دارد. با این حال، بحرانها و اختلافات داخلی مردم بئرن را به دو گروه مخالف تقسیم کرده است: کسانی که به دنبال حفظ وحدت شهر و تیم هاکی هستند و کسانی که دیگر به این ایده اعتقاد ندارند.
در میان این تنشها، داستان بر روی شخصیتهای مختلفی تمرکز میکند که هر کدام با چالشهای فردی و اجتماعی خود دست و پنجه نرم میکنند. مایا، دختر نوجوانی که قربانی تجاوز شد، هنوز با ترومای این حادثه مواجه است. در عین حال، شهروندان دیگر مانند پیتر، مدیر تیم هاکی، و میراث سیاسی و اجتماعی او نیز با مسائل پیچیدهای روبرو هستند. بکمن با دقت به لایههای مختلف روابط این شخصیتها پرداخته و نشان میدهد که چگونه زندگی آنها تحت تأثیر این بحران قرار میگیرد.
همزمان با این درگیریها، سیاستمداران محلی و رسانهها از وضعیت شهر سوءاستفاده میکنند و سعی دارند به منافع خود دست یابند. این وضعیت باعث میشود تا تعارضات و بحرانها عمیقتر شوند و روابط انسانی بیشتر به سمت تجزیه و تضاد حرکت کند. رسانهها به انتشار شایعات دامن میزنند و سیاستمداران محلی از نارضایتی عمومی برای پیشبرد اهداف خود بهرهبرداری میکنند.
بکمن در این کتاب به موضوعاتی چون عشق، انتقام، بخشش، و همبستگی میپردازد. شخصیتها هر کدام با بحرانهایی عمیق دست و پنجه نرم میکنند و باید تصمیمات سختی در مواجهه با این چالشها بگیرند. این تصمیمات نه تنها بر زندگی شخصی آنها، بلکه بر کل جامعه تأثیرگذار است و خواننده را وادار به تفکر درباره انتخابهای اخلاقی و اجتماعی میکند.
در نهایت، «ما در برابر شما» داستانی است درباره انسانها و جامعهای که با بحرانهای پیچیدهای روبرو هستند. این کتاب نشان میدهد که در دل تنشها و اختلافات، همیشه راهی برای بازسازی روابط و بازگشت به همبستگی وجود دارد. با وجود تمام تلخیها و شکستها، امید و عشق هنوز هم به عنوان عواملی قدرتمند در زندگی انسانها نقش دارند و میتوانند باعث بازسازی و بهبود جامعه شوند.
بخشهایی از ما در برابر شما
هجده سالۀ توی جنگل کولهپشتیاش را از دوش درمیآورد، پرت میکند روی چمن و از درختی بالا میرود. تابستان آن طرۀ بلند موها را روشنتر کرده و پوست پیرامون خالکوبی خرس را تیرهتر. نامش بنیامین است اما فقط مادر و خواهرهایش او را بنیامین صدا میکنند. برای بقیه او بنی است.
این نام کمتر تداعیکنندۀ رفتاری مناسب و خوب بوده، تا جایی که از پیشدبستانی همه میگفتند این پسر عاقبت یا از زندان سر درمیآورد یا از گورستان. اما هاکی به شکلی هم او را نجات داد و هم محکومش کرد، چون برای همان ویژگیهای شخصیتی منفیاش در بیرون زمین یخ بود که توی آن ستوده میشد.
کوین ستاره است و بنی محافظ او. مثل دو تا برادر. شهر عاشق دستان کوین بود، اما مشتهای او را میپرستید. این شوخی قدیمی در بیورناستاد برای او بود که ساخته شد: «دیدم دعواست، رفتم ببینم سر چی بوده، دیدم اِاِاِ! مسابقۀ هاکیه!»
شهر شوکه شد وقتی کوین را متهم کردند، و بیشتر هم شوکه شد وقتی بنی طرف مایا اندرشون را گرفت. علیه کوین در تیم هاکی بیورناستاد ماند بهجای اینکه همراه او و بقیه به تیم هد بپیوندد. بنی اوویچ کار درست را کرد.
اما به چه خاطر؟ و حالا این پیامکهای توهینآمیز یکی پس از دیگری از شمارههای ناشناس از راه میرسند تا به رخش بکشند که تیمش دیگر وجود خارجی ندارد. طرف اشتباه را گرفت و حالا دستش به هیچ جایی بند نیست.
تا همین چند وقت پیش، در کنار بهترین دوستش در یکی از بهترین تیمهای کشور بازی میکرد و حالا تنها روی یک درخت نشسته و میکشد و در آستانه چت کردن است تا تمام ظنها را دربارۀ خودش به حقیقت تبدیل کند: «این بچه دیر یا زود یه بلایی یا سر خودش میآره یا سر دیگران.»
………………
هر کس که تمام زندگیاش را وقف چیزی کرده باشد دیر یا زود با این پرسش مواجه میشود: «چرا؟» چون اگر بخواهی در چیزی بهترین باشی، باید هر چیز دیگر را قربانی آن کنی. وقتی آن شب در نخستین دیدارشان پیتر، درهمشکسته و ویران از باخت بزرگترین بازی زندگیاش در پایتخت، پا به رستوران خانواده میرا گذاشت، دقیقاً با همین پرسش روبهرو شد: چرا؟
پیتر هرگز نتوانست به این پرسش پاسخ درستی بدهد و این میرا را دیوانه میکرد. تا اینکه چند سال بعد، پس از ازدواج و بچهدار شدنشان و پس از اینکه تقریباً نصف زندگیشان را با هم گذراندند، میرا جایی نقل قولی از یک کوهنورد قدیمی خواند.
از او پرسیده بودند: «چرا تصمیم گرفتی قله اورست را فتح کنی؟» واکنش کوهنورد به این سؤال حیرت و شگفتی بود، انگار که چنین پرسشی بیمعنی است و پاسخ آن روشن: «چون اورست وجود دارد، هست.»
آنوقت بود که میرا مسئله را درک کرد. چرا خودش وارد دانشگاه شد، در حالی که هیچکدام از افراد خانوادهاش چنین کاری نکرده بودند؟ چرا حقوق را انتخاب کرد، در حالی که همه میگفتند حقوق رشته خیلی سختی است؟ چرا؟ تا نشان بدهد که میتواند. تا آن قله لعنتی را فتح کند. چون چنین قلهای بود، وجود داشت.
پس حالا، حتی شاید پیش از آنکه خود پیتر متوجه شود، دقیقاً میداند چه چیز در حال رخ دادن است. پشت در ورودی خانه ایستاده و گفتوگوی او را با تئو میشنود. قرار است شوهرش باشگاه را نجات دهد و دوباره خودش را مهم و حیاتی جلوه دهد. مثل همیشه.
توی راهرو مینشیند. ولوو روشن میشود و او از پنجره رفتن شوهرش را تماشا میکند. بطری نوشیدنی بسته است. میرا گیلاسها را میگذارد توی کابینت و میرود و دراز میکشد. پوست زیر حلقه ازدواجش سرد است.
امشب هم میگذرد و فردا که از راه برسد سعی میکند وانمود کند همهچیز خوب است، گیرم که میداند هر روز این روزها که میگذرد یعنی باید یک سال دیگر هم صبر کرد.
پیتر ساعتها بیهدف رانندگی میکند. ذهنش درگیر است: «ارزش یک باشگاه هاکی چقدر است؟ به چه کسی تعلق دارد؟ به چه بهایی؟» و جایی در اعماق وجودش پرسشهای دیگری سر برمیآورد: «غیر از هاکی، چه کاری بلدم؟ مردی مثل من چهکاره میتواند بشود اگر هاکی کار نکند؟»
تا به حال، جز میرا، دل به کسی نبسته و میداند میرا چقدر خوشحال میشود اگر او هاکی را رها کند. اما آیا واقعاً خوشحال میشود؟ میرا عاشق مردی شد با آمال و آرزوهای بسیار. بعدها، از پی چند سال، نگاهش به او چگونه خواهد بود اگر پیتر برای خودش کسی نشده باشد؟
سپیده میزند و آفتاب میپاشد روی شهر. مادر پیتر همیشه درباره سپیده تابستان میگفت: «مثل اینه که خدا آب پرتقال پاشیده باشه رو درختها.»
پیتر با چشمانی خوابآلود جلوی یک بقالی نشسته و ذهنش هنوز درگیر است. فکر میکند، فکر میکند، فکر میکند.
اگر به کتاب ما در برابر شما علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین آثار فردریک بکمن در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.
14 شهریور 1403
ما در برابر شما
«ما در برابر شما» اثری است از فردریک بکمن (نویسنده و وبلاگنویس سوئدی، متولد ۱۹۸۱) که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است. این کتاب دنبالهی داستان کتاب شهر خرس را روایت میکند.
دربارهی ما در برابر شما
کتاب «ما در برابر شما» نوشته فردریک بکمن، ادامهای بر رمان موفق «شهر خرس» است و به بررسی زندگی مردم یک شهر کوچک در سوئد میپردازد. داستان در بئرن، شهری کوچک که به هاکی روی یخ وابسته است، جریان دارد. پس از اتفاقات تلخ و جدالهای داخلی که در رمان پیشین رخ داد، «ما در برابر شما» عمق بیشتری به مسائل اجتماعی، اخلاقی و روانی جامعه میبخشد و به کشمکشهای انسانها در دنیای پیچیده و پرتنش خود میپردازد.
در این کتاب، بئرن شهری است که به وسیله تیم هاکیاش شناسایی میشود و تقریباً همه چیز در این شهر به موفقیت یا شکست تیم مرتبط است. پس از جنایتی که در «شهر خرسها» رخ داد، جامعه بئرن دچار بحرانهای عمیق و تعارضات شدیدی میشود. این حوادث تأثیر زیادی بر روابط اجتماعی و تعاملات مردم این شهر دارد، بهطوری که خصومت و جدایی میان افراد شدت میگیرد و شکافهای عمیقی در اجتماع ایجاد میکند.
کتاب با محوریت موضوع «ما در برابر شما» به بررسی تضادها و تفاوتهایی میپردازد که همواره در جوامع انسانی وجود دارند. بکمن با دقت به این مسئله میپردازد که چگونه مردم یک جامعه کوچک به سرعت به دو دسته تبدیل میشوند و در برابر هم قرار میگیرند. این تضادها از ترسها، ناامنیها و احساسات عمیقی ناشی میشود که افراد را به سوی جدایی و مقابله با یکدیگر سوق میدهد.
شخصیتهای این رمان همچون قطعاتی از یک پازل بزرگتر عمل میکنند که هر کدام نماینده گروهها و دیدگاههای متفاوتی هستند. بکمن با ظرافت این شخصیتها را پرورش میدهد و به لایههای عمیقتری از احساسات و افکار آنها میپردازد. هر شخصیت با چالشهای خاص خود مواجه است و نحوه واکنش آنها به این چالشها باعث شکلگیری داستانی پر از تنش و احساسات متناقض میشود.
این رمان نه تنها به موضوعات اجتماعی و جمعی میپردازد، بلکه به مسائل خانوادگی و فردی نیز توجه ویژهای دارد. بکمن نشان میدهد که چگونه روابط خانوادگی و دوستانه تحت تأثیر بحرانهای اجتماعی قرار میگیرند و چگونه این روابط میتوانند منبع امید و یا درد باشند. عشق، اعتماد و وفاداری در این روابط به چالش کشیده میشوند و شخصیتها باید با تصمیماتی سخت مواجه شوند.
زبان ساده و احساسی بکمن به خوبی داستان را پیش میبرد و او توانسته است با استفاده از جزییات دقیق و توصیفهای مؤثر، فضای پرتنش و احساسات عمیق شخصیتها را به خواننده منتقل کند. او بهجای استفاده از زبان پیچیده، از روایتی انسانی و قابل فهم استفاده میکند که باعث میشود مخاطب به راحتی با شخصیتها همزادپنداری کند و با آنها همراه شود.
در «ما در برابر شما»، نقش رسانهها و سیاست نیز به شکلی برجسته مطرح میشود. بکمن به تأثیرگذاری این نیروها در بحرانهای اجتماعی و نحوه استفاده آنها از شرایط برای پیشبرد اهداف خود توجه دارد. این بخش از داستان، بازتابدهنده واقعیتهایی است که در بسیاری از جوامع مدرن رخ میدهد و نشان میدهد که چگونه قدرتهای بیرونی میتوانند بر زندگی فردی و جمعی افراد تأثیر بگذارند.
درگیریهای اخلاقی یکی از مهمترین بخشهای این کتاب است. شخصیتهای داستان مجبورند با مسائل پیچیدهای چون انتقام و بخشش روبهرو شوند. بکمن به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه افراد میتوانند راهی برای بخشش پیدا کنند یا چگونه انتقام میتواند به یک انتخاب خطرناک تبدیل شود. این درگیریها نه تنها در سطح فردی، بلکه در مقیاس جامعه نیز به تصویر کشیده میشود.
با وجود تمام تضادها و درگیریها، «ما در برابر شما» به ما یادآوری میکند که امید همیشه وجود دارد. حتی در تاریکترین لحظات، انسانها میتوانند راهی برای بازسازی و ادامه زندگی پیدا کنند. بکمن با ظرافت نشان میدهد که حتی در جوامعی که دچار بحرانهای عمیق هستند، عشق و همبستگی میتواند راهی برای خروج از تاریکی باشد.
این رمان درباره مردم و چالشهای واقعی آنهاست؛ مردمانی که با ترسها، امیدها، شکستها و پیروزیهایشان تلاش میکنند تا در دنیایی پیچیده جایی برای خود پیدا کنند. بکمن با ترکیب احساسات انسانی و واقعیتهای اجتماعی، داستانی خلق کرده است که مخاطب را به تفکر درباره ماهیت زندگی و جوامع انسانی دعوت میکند.
کتاب «ما در برابر شما» نه تنها دنبالهای بر «شهر خرسها» است، بلکه یک اثر مستقل و قوی است که به بررسی عمیقتر از مسائل اجتماعی و روانی میپردازد. این کتاب به مخاطبان خود نشان میدهد که چگونه انسانها در مواجهه با بحرانها میتوانند راهی برای تغییر پیدا کنند و چگونه عشق، اعتماد و همبستگی میتواند نیروهای مخربی را که جامعه را تهدید میکنند، از بین ببرد.
در نهایت، «ما در برابر شما» کتابی است که به ما یادآوری میکند که هیچ جامعهای کامل نیست و همیشه چالشها و تضادهایی وجود خواهد داشت. اما بکمن با قلم هنرمندانهاش ما را امیدوار میسازد که حتی در مواجهه با این چالشها، انسانها قادرند با همبستگی و عشق، راهی برای ساختن آیندهای بهتر پیدا کنند.
کتاب ما در برابر شما در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۳۶ با بیش از ۲۰۶ هزار رای و ۲۳ هزار نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از فاطمه نفری و الهام رعایی به بازار عرضه شده است.
داستان ما در برابر شما
کتاب «ما در برابر شما» نوشته فردریک بکمن دنبالهای بر رمان «شهر خرس« است و داستان آن در شهر کوچک بئرن روایت میشود، جایی که تیم هاکی روی یخ نماد اصلی هویت و افتخار مردم است. پس از حادثه تجاوز در «شهر خرس« که تیم هاکی و جامعه را به لرزه درآورد، مردم شهر در حال دست و پنجه نرم کردن با پیامدهای آن هستند. این حادثه باعث ایجاد شکاف عمیقی در جامعه شده و شهروندان به دو دسته مخالف تقسیم شدهاند.
در این کتاب، جامعه بئرن به واسطه این بحران دچار تنشهای بیشتری میشود و رقابتها و دشمنیهای قدیمی تشدید میشوند. تیم هاکی شهر همچنان نقش مهمی در زندگی مردم دارد و شکست یا پیروزی آن برای افراد شهر اهمیت فراوانی دارد. با این حال، بحرانها و اختلافات داخلی مردم بئرن را به دو گروه مخالف تقسیم کرده است: کسانی که به دنبال حفظ وحدت شهر و تیم هاکی هستند و کسانی که دیگر به این ایده اعتقاد ندارند.
در میان این تنشها، داستان بر روی شخصیتهای مختلفی تمرکز میکند که هر کدام با چالشهای فردی و اجتماعی خود دست و پنجه نرم میکنند. مایا، دختر نوجوانی که قربانی تجاوز شد، هنوز با ترومای این حادثه مواجه است. در عین حال، شهروندان دیگر مانند پیتر، مدیر تیم هاکی، و میراث سیاسی و اجتماعی او نیز با مسائل پیچیدهای روبرو هستند. بکمن با دقت به لایههای مختلف روابط این شخصیتها پرداخته و نشان میدهد که چگونه زندگی آنها تحت تأثیر این بحران قرار میگیرد.
همزمان با این درگیریها، سیاستمداران محلی و رسانهها از وضعیت شهر سوءاستفاده میکنند و سعی دارند به منافع خود دست یابند. این وضعیت باعث میشود تا تعارضات و بحرانها عمیقتر شوند و روابط انسانی بیشتر به سمت تجزیه و تضاد حرکت کند. رسانهها به انتشار شایعات دامن میزنند و سیاستمداران محلی از نارضایتی عمومی برای پیشبرد اهداف خود بهرهبرداری میکنند.
بکمن در این کتاب به موضوعاتی چون عشق، انتقام، بخشش، و همبستگی میپردازد. شخصیتها هر کدام با بحرانهایی عمیق دست و پنجه نرم میکنند و باید تصمیمات سختی در مواجهه با این چالشها بگیرند. این تصمیمات نه تنها بر زندگی شخصی آنها، بلکه بر کل جامعه تأثیرگذار است و خواننده را وادار به تفکر درباره انتخابهای اخلاقی و اجتماعی میکند.
در نهایت، «ما در برابر شما» داستانی است درباره انسانها و جامعهای که با بحرانهای پیچیدهای روبرو هستند. این کتاب نشان میدهد که در دل تنشها و اختلافات، همیشه راهی برای بازسازی روابط و بازگشت به همبستگی وجود دارد. با وجود تمام تلخیها و شکستها، امید و عشق هنوز هم به عنوان عواملی قدرتمند در زندگی انسانها نقش دارند و میتوانند باعث بازسازی و بهبود جامعه شوند.
بخشهایی از ما در برابر شما
هجده سالۀ توی جنگل کولهپشتیاش را از دوش درمیآورد، پرت میکند روی چمن و از درختی بالا میرود. تابستان آن طرۀ بلند موها را روشنتر کرده و پوست پیرامون خالکوبی خرس را تیرهتر. نامش بنیامین است اما فقط مادر و خواهرهایش او را بنیامین صدا میکنند. برای بقیه او بنی است.
این نام کمتر تداعیکنندۀ رفتاری مناسب و خوب بوده، تا جایی که از پیشدبستانی همه میگفتند این پسر عاقبت یا از زندان سر درمیآورد یا از گورستان. اما هاکی به شکلی هم او را نجات داد و هم محکومش کرد، چون برای همان ویژگیهای شخصیتی منفیاش در بیرون زمین یخ بود که توی آن ستوده میشد.
کوین ستاره است و بنی محافظ او. مثل دو تا برادر. شهر عاشق دستان کوین بود، اما مشتهای او را میپرستید. این شوخی قدیمی در بیورناستاد برای او بود که ساخته شد: «دیدم دعواست، رفتم ببینم سر چی بوده، دیدم اِاِاِ! مسابقۀ هاکیه!»
شهر شوکه شد وقتی کوین را متهم کردند، و بیشتر هم شوکه شد وقتی بنی طرف مایا اندرشون را گرفت. علیه کوین در تیم هاکی بیورناستاد ماند بهجای اینکه همراه او و بقیه به تیم هد بپیوندد. بنی اوویچ کار درست را کرد.
اما به چه خاطر؟ و حالا این پیامکهای توهینآمیز یکی پس از دیگری از شمارههای ناشناس از راه میرسند تا به رخش بکشند که تیمش دیگر وجود خارجی ندارد. طرف اشتباه را گرفت و حالا دستش به هیچ جایی بند نیست.
تا همین چند وقت پیش، در کنار بهترین دوستش در یکی از بهترین تیمهای کشور بازی میکرد و حالا تنها روی یک درخت نشسته و میکشد و در آستانه چت کردن است تا تمام ظنها را دربارۀ خودش به حقیقت تبدیل کند: «این بچه دیر یا زود یه بلایی یا سر خودش میآره یا سر دیگران.»
………………
هر کس که تمام زندگیاش را وقف چیزی کرده باشد دیر یا زود با این پرسش مواجه میشود: «چرا؟» چون اگر بخواهی در چیزی بهترین باشی، باید هر چیز دیگر را قربانی آن کنی. وقتی آن شب در نخستین دیدارشان پیتر، درهمشکسته و ویران از باخت بزرگترین بازی زندگیاش در پایتخت، پا به رستوران خانواده میرا گذاشت، دقیقاً با همین پرسش روبهرو شد: چرا؟
پیتر هرگز نتوانست به این پرسش پاسخ درستی بدهد و این میرا را دیوانه میکرد. تا اینکه چند سال بعد، پس از ازدواج و بچهدار شدنشان و پس از اینکه تقریباً نصف زندگیشان را با هم گذراندند، میرا جایی نقل قولی از یک کوهنورد قدیمی خواند.
از او پرسیده بودند: «چرا تصمیم گرفتی قله اورست را فتح کنی؟» واکنش کوهنورد به این سؤال حیرت و شگفتی بود، انگار که چنین پرسشی بیمعنی است و پاسخ آن روشن: «چون اورست وجود دارد، هست.»
آنوقت بود که میرا مسئله را درک کرد. چرا خودش وارد دانشگاه شد، در حالی که هیچکدام از افراد خانوادهاش چنین کاری نکرده بودند؟ چرا حقوق را انتخاب کرد، در حالی که همه میگفتند حقوق رشته خیلی سختی است؟ چرا؟ تا نشان بدهد که میتواند. تا آن قله لعنتی را فتح کند. چون چنین قلهای بود، وجود داشت.
پس حالا، حتی شاید پیش از آنکه خود پیتر متوجه شود، دقیقاً میداند چه چیز در حال رخ دادن است. پشت در ورودی خانه ایستاده و گفتوگوی او را با تئو میشنود. قرار است شوهرش باشگاه را نجات دهد و دوباره خودش را مهم و حیاتی جلوه دهد. مثل همیشه.
توی راهرو مینشیند. ولوو روشن میشود و او از پنجره رفتن شوهرش را تماشا میکند. بطری نوشیدنی بسته است. میرا گیلاسها را میگذارد توی کابینت و میرود و دراز میکشد. پوست زیر حلقه ازدواجش سرد است.
امشب هم میگذرد و فردا که از راه برسد سعی میکند وانمود کند همهچیز خوب است، گیرم که میداند هر روز این روزها که میگذرد یعنی باید یک سال دیگر هم صبر کرد.
پیتر ساعتها بیهدف رانندگی میکند. ذهنش درگیر است: «ارزش یک باشگاه هاکی چقدر است؟ به چه کسی تعلق دارد؟ به چه بهایی؟» و جایی در اعماق وجودش پرسشهای دیگری سر برمیآورد: «غیر از هاکی، چه کاری بلدم؟ مردی مثل من چهکاره میتواند بشود اگر هاکی کار نکند؟»
تا به حال، جز میرا، دل به کسی نبسته و میداند میرا چقدر خوشحال میشود اگر او هاکی را رها کند. اما آیا واقعاً خوشحال میشود؟ میرا عاشق مردی شد با آمال و آرزوهای بسیار. بعدها، از پی چند سال، نگاهش به او چگونه خواهد بود اگر پیتر برای خودش کسی نشده باشد؟
سپیده میزند و آفتاب میپاشد روی شهر. مادر پیتر همیشه درباره سپیده تابستان میگفت: «مثل اینه که خدا آب پرتقال پاشیده باشه رو درختها.»
پیتر با چشمانی خوابآلود جلوی یک بقالی نشسته و ذهنش هنوز درگیر است. فکر میکند، فکر میکند، فکر میکند.
اگر به کتاب ما در برابر شما علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین آثار فردریک بکمن در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان خارجی، داستان معاصر، رمان، ورزشی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، فردریک بکمن، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب