«صبح روز یادبود» اثری است از آلیستر مکلاود (نویسندهی کانادایی، از ۱۹۳۶ تا ۲۰۱۴) که در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است. این کتاب به روایت تاثیر جنگ بر سه نسل از مردان یک خانواده میپردازد.
دربارهی صبح روز یادبود
صبح روز یادبود نوشته آلیستر مکلاود، رمانی است که بهطور هنرمندانه و عمیق به موضوعات خانواده، تاریخ، و هویت میپردازد. مکلاود در این اثر، توانسته است زندگی مردم کانادایی از نسلهای مختلف را با جزئیات دقیق و ملموس به تصویر بکشد و از طریق روایتهای پیچیده و چندلایه، احساسات و تجربیات انسانی را بررسی کند.
این کتاب بیشتر بر زندگی افرادی تمرکز دارد که در جزیره کیپ برتون در کانادا زندگی میکنند؛ جزیرهای که همواره با هویت تاریخی و فرهنگی خاص خود شناخته میشود. مکلاود از طریق زندگی شخصیتهایش به روابط عمیق انسانی و پیوندهای خانوادگی میپردازد، و داستانهایی از تلاش، شکست و امید را روایت میکند.
تم اصلی رمان حول محور موضوعات زمان، فقدان، و یادبود شکل گرفته است. عنوان کتاب نیز خود به یادآوری و احترام به کسانی که از دست رفتهاند اشاره دارد. نویسنده با ظرافت و مهارت، چگونگی تأثیر زمان بر زندگی شخصیتها و روابط آنها را به تصویر میکشد. گویی هر شخصیت حامل خاطرات و تجربیاتی است که از گذشتههای دور به ارث برده است.
روایت مکلاود، با نگاهی شاعرانه و حساس، تصویری زنده و واقعی از مکانها و مردمانی ارائه میدهد که در عین سادگی، سرشار از پیچیدگیهای روانی و احساسی هستند. جزئیات کوچک زندگی روزمره در این رمان به گونهای بازگو میشود که مخاطب احساس میکند در کنار شخصیتها زندگی میکند و نفس میکشد.
یکی از جنبههای برجسته این کتاب، شیوهای است که مکلاود از طبیعت و محیط اطراف برای بازتاب احساسات و وضعیت روانی شخصیتها بهره میبرد. جزیره کیپ برتون، با تمام زیباییها و سختیهایش، به نوعی به یکی از شخصیتهای اصلی داستان تبدیل میشود و در کنار شخصیتهای انسانی، به توسعه داستان کمک میکند.
در کنار بررسی روابط خانوادگی، کتاب به موضوع جنگ و تأثیرات آن بر زندگی مردم نیز میپردازد. شخصیتها اغلب با خاطرات جنگ دست و پنجه نرم میکنند و این خاطرات به عنوان بخشی از میراث مشترک آنها به نمایش درمیآید.
روایتهای مکلاود سرشار از استعارههای قدرتمند است که به خواننده کمک میکند تا عمق بیشتری از معنای داستانها را درک کند. او به جای روایت مستقیم، از طریق لایههای معنایی و تصاویری نمادین، پیامهای خود را منتقل میکند.
از دیگر نقاط قوت این کتاب، شخصیتپردازیهای دقیق و واقعی است. مکلاود توانسته است شخصیتهایی خلق کند که هر یک دارای صدایی منحصربهفرد هستند و از طریق گفتوگوها و تعاملات خود با یکدیگر، به زندگی و روابطشان عمق بیشتری میبخشند.
فضای ملودیک و آرام داستان، بهنوعی منعکسکننده همان زندگی آهسته و پیوسته مردم جزیره است. اما در پس این آرامش، تعارضها و کشمکشهای عاطفی بسیاری نهفته است که به تدریج در طول داستان آشکار میشوند.
در نهایت، صبح روز یادبود یک داستان کوتاه زیبا درباره هویت، گذشته، و پیوندهای انسانی است. مکلاود با نثر دقیق و زیبا، اثری خلق کرده که هم از نظر ادبی و هم از نظر احساسی، تأثیری عمیق بر مخاطب میگذارد و او را به فکر فرو میبرد.
این کتاب از جمله آثاری است که خواننده را به تأمل در مورد زندگی و تاریخ خود و دیگران دعوت میکند و از طریق داستانهای شخصیتهایش، به ما نشان میدهد که چگونه گذشتههای ما، همچنان در زندگی حال ما حضور دارند و آینده ما را شکل میدهند.
کتاب صبح روز یادبود در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۸ با بیش از ۲۵۵ رای و ۵۴ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از پژمان طهرانیان به بازار عرضه شده است.
داستان صبح روز یادبود
صبح روز یادبود داستانی است که در جزیره کیپ برتون در کانادا جریان دارد و به بررسی زندگی یک خانوادهی چندنسلی میپردازد. داستان حول محور شخصیت اصلی، الکساندر مکدونالد، میچرخد که بهعنوان یک معلم و نویسنده در این جزیره زندگی میکند.
او با گذشتهی خانوادگیاش، که در آن جنگ و مهاجرت نقش مهمی داشته، درگیر است. روایت داستان بهطور موازی به زمان حال و گذشتهی شخصیتها میپردازد و تأثیرات تصمیمات اجداد او را بر زندگی کنونیاش بازگو میکند.
خاطرات جنگ جهانی اول و دوم نقش پررنگی در داستان دارند. پدر و عموهای الکساندر بهعنوان سربازانی که در این جنگها شرکت داشتهاند، تجربههای تلخی از نبرد را به همراه آوردهاند که همچنان بر زندگی خانواده و نسلهای بعدی آنها سایه انداخته است.
این خاطرات و تأثیرات جنگ بر زندگی افراد خانواده، یکی از تمهای اصلی داستان است و نشان میدهد که چگونه گذشته میتواند به شکل ناخودآگاه بر تصمیمات و روابط حال تأثیر بگذارد.
داستان همچنین به روابط پیچیده میان اعضای خانواده مکدونالد میپردازد. الکساندر با پدرش رابطهای پر از تنش دارد و این تنشها ریشه در گذشته و تجربیات تلخ پدرش از جنگ و زندگی سخت در جزیره دارد. در عین حال، پیوندهای عمیقی میان اعضای خانواده وجود دارد که با وجود مشکلات و تنشها، آنها را به هم نزدیک نگه میدارد.
یکی از محورهای دیگر داستان، مسئله مهاجرت و ترک سرزمین است. بسیاری از شخصیتهای داستان، بهویژه پدر و اجداد الکساندر، با ترک جزیره یا بازگشت به آن در طول زندگی خود مواجه بودهاند. این مهاجرتها و بازگشتها بهعنوان بخشی از هویت خانوادگی آنها به تصویر کشیده میشود و نویسنده از این طریق به بررسی مفهوم خانه، هویت و تعلق پرداخته است.
در نهایت، صبح روز یادبود داستانی است درباره تلاش برای آشتی با گذشته، فهمیدن ریشههای خانوادگی و جستوجوی هویت. الکساندر در طول داستان به مرور میفهمد که چگونه گذشتهی خانوادهاش بر زندگی او سایه انداخته و تلاش میکند تا راهی برای برقراری ارتباط با این گذشته و زندگی در زمان حال پیدا کند.
این داستان کوتاه با ترکیب دقیق عناصر تاریخی، خانوادگی و روانشناختی، تصویری از زندگی انسانها در مواجهه با میراثهای پیچیده و سنگین گذشته ارائه میدهد.
بخشهایی از صبح روز یادبود
در بارانداز، یکی از سربازهای همقطارش به او پیشنهاد خرید یک تفنگ ارتش را داد که قاچاقی توی ساک کیسه ای اش از اقیانوس رد کرده بود. بخشی از لوله ی تفنگ را با اره بریده بود تا توی ساک جا شود، و بعد نشانه گیر سر لوله را دوباره به لوله ی کوتاه شده وصل کرده بود. چندتا گلوله هم داشت که آنها را مجانی می داد. معامله با یک دلار سر گرفت.
………………..
باد از سمت دریا میوزید و بوی نمک و جلبکها را به سمت زمین میآورد. موجها آرام به ساحل برخورد میکردند، اما در دل این آرامش، حس عمیقی از تنهایی و سکوت وجود داشت. مرد، ایستاده در ساحل، به خط افق نگاه میکرد، جایی که دریا و آسمان در هم میآمیختند و به نظر میرسید که هیچ پایانی ندارد.
گاهی فکر میکرد که در این سکوت بیانتها، صدای اجدادش را میشنود؛ کسانی که در اینجا زیسته بودند، در این خاک دفن شده بودند و همچنان بخشی از این زمین و این دریا بودند.
………………….
خانه قدیمی، با دیوارهای چوبی که در اثر سالها در معرض باد و باران پوسیده شده بودند، همچنان سرپا بود. هر بار که به این خانه قدم میگذاشت، گویی خاطرات تمام کسانی که پیش از او در اینجا زیسته بودند، زنده میشدند. صدای خندههای دور، بحثهای خانوادگی و سکوتهای پر از تنش، همه در این دیوارها باقی مانده بود. او در این خانه بزرگ شده بود، اما با گذشت زمان، احساس میکرد که بیشتر از آن که اینجا خانهاش باشد، محلی است که روحهای گذشته در آن زندگی میکنند.
………………
هر بار که به جنگ فکر میکرد، خاطرات پدرش در ذهنش زنده میشد. پدرش از آن دسته مردانی بود که زیاد حرف نمیزد، اما وقتی از جنگ صحبت میکرد، در چشمهایش چیزی دیده میشد که الکساندر نمیتوانست آن را درک کند. چیزی فراتر از خستگی؛ شاید ترکیبی از ترس و اندوه.
انگار که پدرش در طول سالها چیزی از خودش را در آن میدانهای جنگ از دست داده بود، چیزی که دیگر هرگز به دست نمیآمد. جنگ برای او نه تنها خاطراتی از دست دادن همرزمانش بود، بلکه گویی بخشی از هویتش را هم با خود برده بود.»
…………………..
جزیره کیپ برتون همیشه با او بود، حتی وقتی که از آن دور میشد. او میدانست که این جزیره بخشی از وجودش است، بخشی که نمیتواند از آن جدا شود. زمینهای سنگلاخی، آبهای سرد و جنگلهای انبوه؛ همه اینها با او حرف میزدند و به او یادآوری میکردند که به کجا تعلق دارد. و هرچند که گاهی از این جزیره بیزار میشد، اما نمیتوانست از آن فرار کند. جزیره در خون او جاری بود، در خاطراتش و در آیندهاش.
اگر به کتاب صبح روز یادبود علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای کوتاه جهان در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر موارد مشابه نیز آشنا شوید.
9 مهر 1403
صبح روز یادبود
«صبح روز یادبود» اثری است از آلیستر مکلاود (نویسندهی کانادایی، از ۱۹۳۶ تا ۲۰۱۴) که در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است. این کتاب به روایت تاثیر جنگ بر سه نسل از مردان یک خانواده میپردازد.
دربارهی صبح روز یادبود
صبح روز یادبود نوشته آلیستر مکلاود، رمانی است که بهطور هنرمندانه و عمیق به موضوعات خانواده، تاریخ، و هویت میپردازد. مکلاود در این اثر، توانسته است زندگی مردم کانادایی از نسلهای مختلف را با جزئیات دقیق و ملموس به تصویر بکشد و از طریق روایتهای پیچیده و چندلایه، احساسات و تجربیات انسانی را بررسی کند.
این کتاب بیشتر بر زندگی افرادی تمرکز دارد که در جزیره کیپ برتون در کانادا زندگی میکنند؛ جزیرهای که همواره با هویت تاریخی و فرهنگی خاص خود شناخته میشود. مکلاود از طریق زندگی شخصیتهایش به روابط عمیق انسانی و پیوندهای خانوادگی میپردازد، و داستانهایی از تلاش، شکست و امید را روایت میکند.
تم اصلی رمان حول محور موضوعات زمان، فقدان، و یادبود شکل گرفته است. عنوان کتاب نیز خود به یادآوری و احترام به کسانی که از دست رفتهاند اشاره دارد. نویسنده با ظرافت و مهارت، چگونگی تأثیر زمان بر زندگی شخصیتها و روابط آنها را به تصویر میکشد. گویی هر شخصیت حامل خاطرات و تجربیاتی است که از گذشتههای دور به ارث برده است.
روایت مکلاود، با نگاهی شاعرانه و حساس، تصویری زنده و واقعی از مکانها و مردمانی ارائه میدهد که در عین سادگی، سرشار از پیچیدگیهای روانی و احساسی هستند. جزئیات کوچک زندگی روزمره در این رمان به گونهای بازگو میشود که مخاطب احساس میکند در کنار شخصیتها زندگی میکند و نفس میکشد.
یکی از جنبههای برجسته این کتاب، شیوهای است که مکلاود از طبیعت و محیط اطراف برای بازتاب احساسات و وضعیت روانی شخصیتها بهره میبرد. جزیره کیپ برتون، با تمام زیباییها و سختیهایش، به نوعی به یکی از شخصیتهای اصلی داستان تبدیل میشود و در کنار شخصیتهای انسانی، به توسعه داستان کمک میکند.
در کنار بررسی روابط خانوادگی، کتاب به موضوع جنگ و تأثیرات آن بر زندگی مردم نیز میپردازد. شخصیتها اغلب با خاطرات جنگ دست و پنجه نرم میکنند و این خاطرات به عنوان بخشی از میراث مشترک آنها به نمایش درمیآید.
روایتهای مکلاود سرشار از استعارههای قدرتمند است که به خواننده کمک میکند تا عمق بیشتری از معنای داستانها را درک کند. او به جای روایت مستقیم، از طریق لایههای معنایی و تصاویری نمادین، پیامهای خود را منتقل میکند.
از دیگر نقاط قوت این کتاب، شخصیتپردازیهای دقیق و واقعی است. مکلاود توانسته است شخصیتهایی خلق کند که هر یک دارای صدایی منحصربهفرد هستند و از طریق گفتوگوها و تعاملات خود با یکدیگر، به زندگی و روابطشان عمق بیشتری میبخشند.
فضای ملودیک و آرام داستان، بهنوعی منعکسکننده همان زندگی آهسته و پیوسته مردم جزیره است. اما در پس این آرامش، تعارضها و کشمکشهای عاطفی بسیاری نهفته است که به تدریج در طول داستان آشکار میشوند.
در نهایت، صبح روز یادبود یک داستان کوتاه زیبا درباره هویت، گذشته، و پیوندهای انسانی است. مکلاود با نثر دقیق و زیبا، اثری خلق کرده که هم از نظر ادبی و هم از نظر احساسی، تأثیری عمیق بر مخاطب میگذارد و او را به فکر فرو میبرد.
این کتاب از جمله آثاری است که خواننده را به تأمل در مورد زندگی و تاریخ خود و دیگران دعوت میکند و از طریق داستانهای شخصیتهایش، به ما نشان میدهد که چگونه گذشتههای ما، همچنان در زندگی حال ما حضور دارند و آینده ما را شکل میدهند.
کتاب صبح روز یادبود در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۸ با بیش از ۲۵۵ رای و ۵۴ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از پژمان طهرانیان به بازار عرضه شده است.
داستان صبح روز یادبود
صبح روز یادبود داستانی است که در جزیره کیپ برتون در کانادا جریان دارد و به بررسی زندگی یک خانوادهی چندنسلی میپردازد. داستان حول محور شخصیت اصلی، الکساندر مکدونالد، میچرخد که بهعنوان یک معلم و نویسنده در این جزیره زندگی میکند.
او با گذشتهی خانوادگیاش، که در آن جنگ و مهاجرت نقش مهمی داشته، درگیر است. روایت داستان بهطور موازی به زمان حال و گذشتهی شخصیتها میپردازد و تأثیرات تصمیمات اجداد او را بر زندگی کنونیاش بازگو میکند.
خاطرات جنگ جهانی اول و دوم نقش پررنگی در داستان دارند. پدر و عموهای الکساندر بهعنوان سربازانی که در این جنگها شرکت داشتهاند، تجربههای تلخی از نبرد را به همراه آوردهاند که همچنان بر زندگی خانواده و نسلهای بعدی آنها سایه انداخته است.
این خاطرات و تأثیرات جنگ بر زندگی افراد خانواده، یکی از تمهای اصلی داستان است و نشان میدهد که چگونه گذشته میتواند به شکل ناخودآگاه بر تصمیمات و روابط حال تأثیر بگذارد.
داستان همچنین به روابط پیچیده میان اعضای خانواده مکدونالد میپردازد. الکساندر با پدرش رابطهای پر از تنش دارد و این تنشها ریشه در گذشته و تجربیات تلخ پدرش از جنگ و زندگی سخت در جزیره دارد. در عین حال، پیوندهای عمیقی میان اعضای خانواده وجود دارد که با وجود مشکلات و تنشها، آنها را به هم نزدیک نگه میدارد.
یکی از محورهای دیگر داستان، مسئله مهاجرت و ترک سرزمین است. بسیاری از شخصیتهای داستان، بهویژه پدر و اجداد الکساندر، با ترک جزیره یا بازگشت به آن در طول زندگی خود مواجه بودهاند. این مهاجرتها و بازگشتها بهعنوان بخشی از هویت خانوادگی آنها به تصویر کشیده میشود و نویسنده از این طریق به بررسی مفهوم خانه، هویت و تعلق پرداخته است.
در نهایت، صبح روز یادبود داستانی است درباره تلاش برای آشتی با گذشته، فهمیدن ریشههای خانوادگی و جستوجوی هویت. الکساندر در طول داستان به مرور میفهمد که چگونه گذشتهی خانوادهاش بر زندگی او سایه انداخته و تلاش میکند تا راهی برای برقراری ارتباط با این گذشته و زندگی در زمان حال پیدا کند.
این داستان کوتاه با ترکیب دقیق عناصر تاریخی، خانوادگی و روانشناختی، تصویری از زندگی انسانها در مواجهه با میراثهای پیچیده و سنگین گذشته ارائه میدهد.
بخشهایی از صبح روز یادبود
در بارانداز، یکی از سربازهای همقطارش به او پیشنهاد خرید یک تفنگ ارتش را داد که قاچاقی توی ساک کیسه ای اش از اقیانوس رد کرده بود. بخشی از لوله ی تفنگ را با اره بریده بود تا توی ساک جا شود، و بعد نشانه گیر سر لوله را دوباره به لوله ی کوتاه شده وصل کرده بود. چندتا گلوله هم داشت که آنها را مجانی می داد. معامله با یک دلار سر گرفت.
………………..
باد از سمت دریا میوزید و بوی نمک و جلبکها را به سمت زمین میآورد. موجها آرام به ساحل برخورد میکردند، اما در دل این آرامش، حس عمیقی از تنهایی و سکوت وجود داشت. مرد، ایستاده در ساحل، به خط افق نگاه میکرد، جایی که دریا و آسمان در هم میآمیختند و به نظر میرسید که هیچ پایانی ندارد.
گاهی فکر میکرد که در این سکوت بیانتها، صدای اجدادش را میشنود؛ کسانی که در اینجا زیسته بودند، در این خاک دفن شده بودند و همچنان بخشی از این زمین و این دریا بودند.
………………….
خانه قدیمی، با دیوارهای چوبی که در اثر سالها در معرض باد و باران پوسیده شده بودند، همچنان سرپا بود. هر بار که به این خانه قدم میگذاشت، گویی خاطرات تمام کسانی که پیش از او در اینجا زیسته بودند، زنده میشدند. صدای خندههای دور، بحثهای خانوادگی و سکوتهای پر از تنش، همه در این دیوارها باقی مانده بود. او در این خانه بزرگ شده بود، اما با گذشت زمان، احساس میکرد که بیشتر از آن که اینجا خانهاش باشد، محلی است که روحهای گذشته در آن زندگی میکنند.
………………
هر بار که به جنگ فکر میکرد، خاطرات پدرش در ذهنش زنده میشد. پدرش از آن دسته مردانی بود که زیاد حرف نمیزد، اما وقتی از جنگ صحبت میکرد، در چشمهایش چیزی دیده میشد که الکساندر نمیتوانست آن را درک کند. چیزی فراتر از خستگی؛ شاید ترکیبی از ترس و اندوه.
انگار که پدرش در طول سالها چیزی از خودش را در آن میدانهای جنگ از دست داده بود، چیزی که دیگر هرگز به دست نمیآمد. جنگ برای او نه تنها خاطراتی از دست دادن همرزمانش بود، بلکه گویی بخشی از هویتش را هم با خود برده بود.»
…………………..
جزیره کیپ برتون همیشه با او بود، حتی وقتی که از آن دور میشد. او میدانست که این جزیره بخشی از وجودش است، بخشی که نمیتواند از آن جدا شود. زمینهای سنگلاخی، آبهای سرد و جنگلهای انبوه؛ همه اینها با او حرف میزدند و به او یادآوری میکردند که به کجا تعلق دارد. و هرچند که گاهی از این جزیره بیزار میشد، اما نمیتوانست از آن فرار کند. جزیره در خون او جاری بود، در خاطراتش و در آیندهاش.
اگر به کتاب صبح روز یادبود علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای کوتاه جهان در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر موارد مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان تاریخی، داستان کوتاه، داستان کوتاه خارجی
۰ برچسبها: آلیستر مکلاود، ادبیات جهان، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب