«قاعدهی بازی» اثری است از فیروز زنوزی جلالی (نویسندهی اهل خرمآباد، از ۱۳۲۹ تا ۱۳۹۶) که در سال ۱۳۸۶ منتشر شده است. این رمان داستان جستجوی درونی مردی است که برای یافتن و نابودی جنبههای تاریک و پلید وجود خود، به گذشته و خاطراتش سفر میکند.
دربارهی قاعدهی بازی
رمان قاعدهی بازی اثر فیروز زنوزی جلالی یکی از برجستهترین آثار ادبیات سالهای اخیر ایران است که با نگاهی عمیق و روانکاوانه، به بررسی پیچیدگیهای روانی و اخلاقی انسانها میپردازد. این رمان به شیوه جریان سیال ذهن نوشته شده و خواننده را به سفری درونی همراه با شخصیت اصلی، داور علتخواه، میبرد. در این داستان، داور که در مرخصی چهار روزه از کار خود به جستجوی «او»یی پلید و پست پرداخته، در نهایت با حقیقتی تلخ و تکاندهنده روبهرو میشود: این «او»، همان خودِ اوست.
زنوزی جلالی با بهرهگیری از تکنیکهای روانشناختی و نشانهشناسی، خواننده را به دنیای درونی شخصیت اصلی میبرد و او را با کشمکشها و جدالهای درونی داور آشنا میکند. این رمان نه تنها یک سفر روانی است، بلکه نمایشی از چگونگی مواجهه انسان با جنبههای تاریک وجود خویش است. جستجوی داور برای یافتن و نابودی «او»، نمادی از تلاش انسان برای پالایش روح و یافتن هویت واقعی خویش است.
قاعدهی بازی با نثری پیچیده و پررمز و راز، خواننده را به تأمل در مورد ماهیت خوشبختی، بدبختی، و هویت انسانی دعوت میکند. داستان با طرح پرسشهای فلسفی و اخلاقی درباره خوشبختی و پستفطرتی، مرزهای میان خیر و شر را به چالش میکشد. از این منظر، رمان شباهتهای زیادی با آثار روانکاوانه و فلسفی همچون «بوف کور» اثر صادق هدایت دارد.
داور در این رمان، نماد فردی است که در جستجوی معنای زندگی و هویت گمشده خویش است. او با بررسی گذشته خود و مواجهه با شخصیتهای مختلف زندگیاش، از پدر و مادر گرفته تا دوستان و همسر، سعی دارد ریشههای پلیدی و ناراحتیهای درونی خود را بیابد و از بین ببرد. این جستجو نه تنها سفری به درون شخصیت اصلی است، بلکه تلاشی برای بازشناختن و بازسازی هویت فردی و اجتماعی او نیز هست.
رمان با استفاده از تکنیکهای روانشناختی و نمادپردازی، به بررسی عمیقترین و تاریکترین زوایای روح انسانی میپردازد. شخصیت داور به عنوان نماد انسان معاصر که در جستجوی معنای زندگی و رهایی از زنجیرهای روانی و اجتماعی است، نمایانگر کشمکشهای درونی و بیرونی انسان در دنیای مدرن است.
یکی از نقاط قوت این اثر، توانایی نویسنده در خلق فضایی است که خواننده را به عمق روان شخصیت اصلی میبرد و او را با چالشهای ذهنی و اخلاقی مواجه میسازد. این داستان به نوعی بازتابی از تجربیات نویسنده نیز هست، که با بهرهگیری از تجربههای شخصی خود در زندگی نظامی و دریانوردی، به خلق دنیایی پر از پیچیدگیهای روانی و اخلاقی پرداخته است.
فیروز زنوزی جلالی که تجربههای متعددی در زمینه داستاننویسی، نمایشنامهنویسی، و فیلمنامهنویسی دارد، در این اثر توانسته است از تمامی تواناییهای خود بهره گیرد و اثری ماندگار و تأثیرگذار خلق کند. او با بهرهگیری از تجربیات زیسته خود، از جمله دوران حضور در نیروی دریایی، به خلق فضایی رازآلود و معماگونه پرداخته که در آن داستان شخصیتهایش را به سمت کشف حقیقت و پالایش درونی هدایت میکند.
این رمان با نگاهی عمیق به مسائل فلسفی و اخلاقی، به بررسی مفاهیمی چون قدرت، اختیار، و مسئولیت فردی میپردازد. داور به عنوان شخصیتی که با گذشته و حال خود درگیر است، نمادی از انسان معاصر است که در جستجوی رهایی از زنجیرهای روانی و اجتماعی خویش است. تلاش او برای کشف «او»ی پلید، نمایانگر جستجوی انسان برای یافتن معنای زندگی و رهایی از پلیدیهای درونی است.
قاعدهی بازی یکی از آثار برجسته زنوزی جلالی است که در ادبیات معاصر ایران جایگاه ویژهای دارد. این رمان با بهرهگیری از تکنیکهای روانشناختی و جریان سیال ذهن، به یکی از آثار ماندگار و تأثیرگذار در حوزه رمانهای روانکاوانه تبدیل شده است. جایزههای متعددی که این اثر در جشنوارههای مختلف کسب کرده، گواهی بر موفقیت آن در جذب مخاطبان و منتقدان است. این کتاب برندهی جایزهی کتاب سال ۱۳۸۷و قلم زرین انجمن قلم ایران شده و در نخستین دورهی جایزهی جلال آل احمد مورد تقدیر قرار گرفته است.
این رمان نه تنها به دلیل محتوای عمیق و فلسفی خود، بلکه به خاطر سبک نوشتاری منحصر به فرد و توانایی نویسنده در خلق دنیایی پیچیده و رازآلود، یکی از آثار مهم و تاثیرگذار در ادبیات معاصر ایران محسوب میشود. داستان قاعدهی بازی، با همه پیچیدگیها و چالشهایش، سفری است به درون انسان، برای کشف حقیقت، هویت، و معنای واقعی زندگی.
رمان قاعدهی بازی در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۲۵ با بیش از ۸ رای و ۳ نقد و نظر است.
داستان قاعدهی بازی
قاعدهی بازی داستان زندگی داور علتخواه، مردی ۵۰ ساله است که در ادارهای به نام ضایعات کار میکند. داور در پی احساس عمیقی از اضطراب و ناآرامی، تصمیم میگیرد مرخصی بگیرد و به جستجوی منشأ این ناآرامی بپردازد. او بر این باور است که «چیزی» یا «کسی» باعث این احساسات منفی در اوست و باید آن را از بین ببرد تا به آرامش برسد.
در این سفر چهار روزه، داور به مرور گذشته خود میپردازد. او به دوران کودکی و جوانیاش بازمیگردد و روابطش با پدر، مادر، برادر ناتنی، دوستان و همسرش را بررسی میکند. هر یک از این افراد به نحوی در شکلگیری شخصیت و روان او نقش داشتهاند و داور به دنبال آن است که بفهمد کدام یک از این روابط یا خاطرات، منشأ پلیدی درونی او هستند.
داور در این سفر درونی، با خود گفتوگوهای زیادی دارد و به کشمکشهای درونی و بیرونیاش فکر میکند. او تلاش میکند بفهمد که این «او»ی پلید کیست و چرا چنین تأثیری بر زندگی او دارد. این جستجو نه تنها سفری در گذشته است، بلکه تلاش برای درک بهتر خود و هویت واقعیاش نیز هست.
با پیشروی داستان، داور به این نتیجه میرسد که این «او» که به دنبالش میگردد، در واقع بخشی از خودش است. او درمییابد که پلیدی و ناآرامی که به دنبال از بین بردنش است، درون خود اوست و برای رسیدن به آرامش، باید این جنبه از شخصیت خود را بشناسد و با آن مواجه شود.
رمان با تمرکز بر موضوعات فلسفی و روانشناختی، به بررسی مفهوم خوشبختی و بدبختی میپردازد و مرزهای میان خیر و شر را به چالش میکشد. داور در نهایت باید با حقیقت تلخی روبهرو شود: برای رهایی از پلیدیهای درونیاش، باید با خودش صادق باشد و این جنبههای تاریک را بپذیرد و با آنها روبرو شود.
قاعدهی بازی به عنوان یک رمان روانکاوانه و فلسفی، مخاطب را به تفکر عمیق درباره ماهیت وجود انسانی، هویت، و پیچیدگیهای روانی دعوت میکند. داستان با پایانبندی تأملبرانگیز، خواننده را با پرسشهایی درباره خودش و زندگیاش تنها میگذارد.
بخشهایی از قاعدهی بازی
از اداره کل ‹‹ضایعات›› که بیرون آمدم، دیگر تصمیم خودم را گرفته بودم، دیگر شک نداشتم که:‹‹باید او را بکشم!›› و درستش هم همین بود! همین که باید، هر طور شده ‹‹او›› را پیدا میکردم و میکشتم و خودم را از شر آن خبیث بالفطره راحت میکردم.
از اینکه بالاخره توانسته بودم تصمیم قطعیام را بگیرم نفس راحت و پرکینهای کشیدم و دیدم دیگر از محدوده آن اداره لعنتی هم یک قدم بیرون گذاشتهام و درست پشت در بزرگ آهنی اداره کل ضایعات ایستادهام و قلبم از نفرت ‹‹او›› انباشته است.
…………………
بلی بلی این خوشبختی بزرگی است اگر که آدم پستفطرت و دنیای بداند که پستفطرت و دنی است و بدبختی بزرگی است اگر آدم پست فطرت و دنیای فکر کند که نیک فطرت است. این است فاصله بدبختی و خوشبختی، و جهان از این سوءتفاهم رنج میبرد و بشر رنج میبرد.
خوشبختی بزرگی است اگر که آدم بالاسر خرچنگ سرخش نشسته باشد. با دو پای آشولاش، خرچنگی که از کالبدش بیرون افتاده باشد و از ترک حافظهاش بیرون لغزیده باشد.
اگر به کتاب قاعدهی بازی علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین رمانهای ایرانی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.
15 آبان 1403
قاعدهی بازی
«قاعدهی بازی» اثری است از فیروز زنوزی جلالی (نویسندهی اهل خرمآباد، از ۱۳۲۹ تا ۱۳۹۶) که در سال ۱۳۸۶ منتشر شده است. این رمان داستان جستجوی درونی مردی است که برای یافتن و نابودی جنبههای تاریک و پلید وجود خود، به گذشته و خاطراتش سفر میکند.
دربارهی قاعدهی بازی
رمان قاعدهی بازی اثر فیروز زنوزی جلالی یکی از برجستهترین آثار ادبیات سالهای اخیر ایران است که با نگاهی عمیق و روانکاوانه، به بررسی پیچیدگیهای روانی و اخلاقی انسانها میپردازد. این رمان به شیوه جریان سیال ذهن نوشته شده و خواننده را به سفری درونی همراه با شخصیت اصلی، داور علتخواه، میبرد. در این داستان، داور که در مرخصی چهار روزه از کار خود به جستجوی «او»یی پلید و پست پرداخته، در نهایت با حقیقتی تلخ و تکاندهنده روبهرو میشود: این «او»، همان خودِ اوست.
زنوزی جلالی با بهرهگیری از تکنیکهای روانشناختی و نشانهشناسی، خواننده را به دنیای درونی شخصیت اصلی میبرد و او را با کشمکشها و جدالهای درونی داور آشنا میکند. این رمان نه تنها یک سفر روانی است، بلکه نمایشی از چگونگی مواجهه انسان با جنبههای تاریک وجود خویش است. جستجوی داور برای یافتن و نابودی «او»، نمادی از تلاش انسان برای پالایش روح و یافتن هویت واقعی خویش است.
قاعدهی بازی با نثری پیچیده و پررمز و راز، خواننده را به تأمل در مورد ماهیت خوشبختی، بدبختی، و هویت انسانی دعوت میکند. داستان با طرح پرسشهای فلسفی و اخلاقی درباره خوشبختی و پستفطرتی، مرزهای میان خیر و شر را به چالش میکشد. از این منظر، رمان شباهتهای زیادی با آثار روانکاوانه و فلسفی همچون «بوف کور» اثر صادق هدایت دارد.
داور در این رمان، نماد فردی است که در جستجوی معنای زندگی و هویت گمشده خویش است. او با بررسی گذشته خود و مواجهه با شخصیتهای مختلف زندگیاش، از پدر و مادر گرفته تا دوستان و همسر، سعی دارد ریشههای پلیدی و ناراحتیهای درونی خود را بیابد و از بین ببرد. این جستجو نه تنها سفری به درون شخصیت اصلی است، بلکه تلاشی برای بازشناختن و بازسازی هویت فردی و اجتماعی او نیز هست.
رمان با استفاده از تکنیکهای روانشناختی و نمادپردازی، به بررسی عمیقترین و تاریکترین زوایای روح انسانی میپردازد. شخصیت داور به عنوان نماد انسان معاصر که در جستجوی معنای زندگی و رهایی از زنجیرهای روانی و اجتماعی است، نمایانگر کشمکشهای درونی و بیرونی انسان در دنیای مدرن است.
یکی از نقاط قوت این اثر، توانایی نویسنده در خلق فضایی است که خواننده را به عمق روان شخصیت اصلی میبرد و او را با چالشهای ذهنی و اخلاقی مواجه میسازد. این داستان به نوعی بازتابی از تجربیات نویسنده نیز هست، که با بهرهگیری از تجربههای شخصی خود در زندگی نظامی و دریانوردی، به خلق دنیایی پر از پیچیدگیهای روانی و اخلاقی پرداخته است.
فیروز زنوزی جلالی که تجربههای متعددی در زمینه داستاننویسی، نمایشنامهنویسی، و فیلمنامهنویسی دارد، در این اثر توانسته است از تمامی تواناییهای خود بهره گیرد و اثری ماندگار و تأثیرگذار خلق کند. او با بهرهگیری از تجربیات زیسته خود، از جمله دوران حضور در نیروی دریایی، به خلق فضایی رازآلود و معماگونه پرداخته که در آن داستان شخصیتهایش را به سمت کشف حقیقت و پالایش درونی هدایت میکند.
این رمان با نگاهی عمیق به مسائل فلسفی و اخلاقی، به بررسی مفاهیمی چون قدرت، اختیار، و مسئولیت فردی میپردازد. داور به عنوان شخصیتی که با گذشته و حال خود درگیر است، نمادی از انسان معاصر است که در جستجوی رهایی از زنجیرهای روانی و اجتماعی خویش است. تلاش او برای کشف «او»ی پلید، نمایانگر جستجوی انسان برای یافتن معنای زندگی و رهایی از پلیدیهای درونی است.
قاعدهی بازی یکی از آثار برجسته زنوزی جلالی است که در ادبیات معاصر ایران جایگاه ویژهای دارد. این رمان با بهرهگیری از تکنیکهای روانشناختی و جریان سیال ذهن، به یکی از آثار ماندگار و تأثیرگذار در حوزه رمانهای روانکاوانه تبدیل شده است. جایزههای متعددی که این اثر در جشنوارههای مختلف کسب کرده، گواهی بر موفقیت آن در جذب مخاطبان و منتقدان است. این کتاب برندهی جایزهی کتاب سال ۱۳۸۷و قلم زرین انجمن قلم ایران شده و در نخستین دورهی جایزهی جلال آل احمد مورد تقدیر قرار گرفته است.
این رمان نه تنها به دلیل محتوای عمیق و فلسفی خود، بلکه به خاطر سبک نوشتاری منحصر به فرد و توانایی نویسنده در خلق دنیایی پیچیده و رازآلود، یکی از آثار مهم و تاثیرگذار در ادبیات معاصر ایران محسوب میشود. داستان قاعدهی بازی، با همه پیچیدگیها و چالشهایش، سفری است به درون انسان، برای کشف حقیقت، هویت، و معنای واقعی زندگی.
رمان قاعدهی بازی در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۲۵ با بیش از ۸ رای و ۳ نقد و نظر است.
داستان قاعدهی بازی
قاعدهی بازی داستان زندگی داور علتخواه، مردی ۵۰ ساله است که در ادارهای به نام ضایعات کار میکند. داور در پی احساس عمیقی از اضطراب و ناآرامی، تصمیم میگیرد مرخصی بگیرد و به جستجوی منشأ این ناآرامی بپردازد. او بر این باور است که «چیزی» یا «کسی» باعث این احساسات منفی در اوست و باید آن را از بین ببرد تا به آرامش برسد.
در این سفر چهار روزه، داور به مرور گذشته خود میپردازد. او به دوران کودکی و جوانیاش بازمیگردد و روابطش با پدر، مادر، برادر ناتنی، دوستان و همسرش را بررسی میکند. هر یک از این افراد به نحوی در شکلگیری شخصیت و روان او نقش داشتهاند و داور به دنبال آن است که بفهمد کدام یک از این روابط یا خاطرات، منشأ پلیدی درونی او هستند.
داور در این سفر درونی، با خود گفتوگوهای زیادی دارد و به کشمکشهای درونی و بیرونیاش فکر میکند. او تلاش میکند بفهمد که این «او»ی پلید کیست و چرا چنین تأثیری بر زندگی او دارد. این جستجو نه تنها سفری در گذشته است، بلکه تلاش برای درک بهتر خود و هویت واقعیاش نیز هست.
با پیشروی داستان، داور به این نتیجه میرسد که این «او» که به دنبالش میگردد، در واقع بخشی از خودش است. او درمییابد که پلیدی و ناآرامی که به دنبال از بین بردنش است، درون خود اوست و برای رسیدن به آرامش، باید این جنبه از شخصیت خود را بشناسد و با آن مواجه شود.
رمان با تمرکز بر موضوعات فلسفی و روانشناختی، به بررسی مفهوم خوشبختی و بدبختی میپردازد و مرزهای میان خیر و شر را به چالش میکشد. داور در نهایت باید با حقیقت تلخی روبهرو شود: برای رهایی از پلیدیهای درونیاش، باید با خودش صادق باشد و این جنبههای تاریک را بپذیرد و با آنها روبرو شود.
قاعدهی بازی به عنوان یک رمان روانکاوانه و فلسفی، مخاطب را به تفکر عمیق درباره ماهیت وجود انسانی، هویت، و پیچیدگیهای روانی دعوت میکند. داستان با پایانبندی تأملبرانگیز، خواننده را با پرسشهایی درباره خودش و زندگیاش تنها میگذارد.
بخشهایی از قاعدهی بازی
از اداره کل ‹‹ضایعات›› که بیرون آمدم، دیگر تصمیم خودم را گرفته بودم، دیگر شک نداشتم که:‹‹باید او را بکشم!›› و درستش هم همین بود! همین که باید، هر طور شده ‹‹او›› را پیدا میکردم و میکشتم و خودم را از شر آن خبیث بالفطره راحت میکردم.
از اینکه بالاخره توانسته بودم تصمیم قطعیام را بگیرم نفس راحت و پرکینهای کشیدم و دیدم دیگر از محدوده آن اداره لعنتی هم یک قدم بیرون گذاشتهام و درست پشت در بزرگ آهنی اداره کل ضایعات ایستادهام و قلبم از نفرت ‹‹او›› انباشته است.
…………………
بلی بلی این خوشبختی بزرگی است اگر که آدم پستفطرت و دنیای بداند که پستفطرت و دنی است و بدبختی بزرگی است اگر آدم پست فطرت و دنیای فکر کند که نیک فطرت است. این است فاصله بدبختی و خوشبختی، و جهان از این سوءتفاهم رنج میبرد و بشر رنج میبرد.
خوشبختی بزرگی است اگر که آدم بالاسر خرچنگ سرخش نشسته باشد. با دو پای آشولاش، خرچنگی که از کالبدش بیرون افتاده باشد و از ترک حافظهاش بیرون لغزیده باشد.
اگر به کتاب قاعدهی بازی علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین رمانهای ایرانی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، داستان ایرانی، داستان معاصر، رمان، روانشناسی، فلسفی
۰ برچسبها: ادبیات ایران، فیروز زنوزی جلالی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب