«هزار و یک روز» اثری است از فرانسوا پتیس دلاکروا (نویسنده و شرقشناس فرانسوی، از ۱۶۵۳ تا ۱۷۱۳) که در فاصلهی سالهای ۱۷۱۰ تا ۱۷۱۲ منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای پیچیده و فلسفی است که به بررسی عشق، خیانت، وفاداری و فداکاری در روابط انسانی میپردازد.
دربارهی هزار و یک روز
کتاب هزار و یک روز اثر فرانسوا پتیس دلاکروا، یکی از آثار برجستهای است که در قرن هجدهم در فرانسه منتشر شد. این مجموعه داستانی که میان سالهای ۱۷۱۰ تا ۱۷۱۲ در پنج جلد به چاپ رسید، از ساختاری مشابه هزار و یک شب بهره میبرد. این اثر به عنوان یک اقتباس آزاد از مجموعهای داستانی به زبان ترکی عثمانی با نام فرج بعد از شدت به شمار میرود. در این کتاب، دلاکروا با استفاده از تجربههای خود در سفرهای شرق و شناخت فرهنگهای مختلف، داستانهایی جذاب و آموزنده را در قالب حکایاتی پیچیده و لایهبهلایه روایت کرده است.
داستان اصلی کتاب حول شخصیت فرخناز، شاهزادهخانم کشمیر، میچرخد که بر اثر یک خواب از مردان بیزار میشود. در این خواب، او شاهد خیانت یک گوزن نر به مادهگوزنی است که پس از فداکاریاش در نجات او از دام، به حال خود رها میشود. این تجربه فرخناز را به شدت از ازدواج و اعتماد به مردان دور میکند. در ادامه، دایه او، جرعهبخش، تلاش میکند تا با داستانسراییهای مختلف، این نگرش منفی شاهزادهخانم را تغییر دهد.
ساختار کتاب هزار و یک روز بسیار پیچیده و لایهای است. در ابتدا، داستان اصلی فرخناز روایت میشود، اما به تدریج قصهگو وارد داستانهایی دیگر میشود که در درون هر یک از آنها، حکایات متعددی دیگر قرار دارد. این ساختار داستانی، شباهت زیادی به هزار و یک شب دارد، که خود یک نمونه مشهور از داستانهای لایهای است. این کتاب با بیش از هفتاد حکایت کوتاه در قالب داستانهای تودرتو، مخاطب را به دنیایی از قصهها و افسانههای شرقی میبرد.
در حقیقت، هزار و یک روز از لحاظ ساختار و محتوا، شباهتهای زیادی به هزار و یک شب دارد. هر دو مجموعه از سنت قصهگویی ایرانی پیروی میکنند و در آنها شخصیت اصلی، زنی است که داستانها را روایت میکند. این شباهتها در استفاده از داستانهای عاشقانه و معماهای انسانی نیز به وضوح قابل مشاهده است. با این حال، هزار و یک روز به شیوهای متفاوت به دنبال نمایش وفاداری و حسن نیت مردان است و در تلاش است تا دیدگاههای منفی نسبت به جنس مخالف را تغییر دهد.
پتیس دلاکروا در نگارش این اثر، علاوه بر استفاده از منابع فارسی و ترکی، از ادبیات عربی و فرهنگهای مختلف نیز بهره جسته است. این کتاب به نوعی پلی است میان فرهنگهای مختلف شرقی و غربی و تاثیر بسیاری بر ادبیات اروپا در قرن هجدهم گذاشت. این اثر پس از انتشار در فرانسه، به سرعت به زبانهای مختلف ترجمه و در اروپا و خاورمیانه منتشر شد.
در ایران، این کتاب ابتدا توسط محمد حسن میرزا کمالالدوله و محمد کریمخان قاجار به فارسی ترجمه شد و در سال ۱۲۷۵ خورشیدی با نام الف النهار به چاپ رسید. این ترجمهها به شدت مورد توجه قرار گرفت و باعث شد تا آثار مشابه دیگری در حوزه ادبیات شرقی و قصههای هزار و یک شب منتشر شوند. در ادامه، کتابهای مختلفی از این مجموعه با ویرایشهای متفاوت به چاپ رسید، از جمله نسخهای که در سال ۱۳۶۱ توسط لطفعلی بریمانی بازنویسی و منتشر شد.
هزار و یک روز با وجود شباهتهای فراوان با هزار و یک شب، داستانهای منحصر به فرد خود را دارد که همگی با هدف تغییر نگرش منفی فرخناز نسبت به مردان روایت میشوند. داستانها نه تنها در پی درمان احساسات فردی یک شخصیت هستند بلکه به نوعی ارزشهای انسانی و اجتماعی را نیز بررسی میکنند. در واقع، این کتاب در کنار تمام زیباییهای داستانی خود، پیامی اخلاقی و انسانی نیز به خواننده منتقل میکند.
یکی از ویژگیهای برجسته این کتاب، تاثیر آن بر فرهنگ و ادبیات اروپایی است. پس از انتشار هزار و یک روز، بسیاری از نویسندگان و هنرمندان اروپایی از این اثر الهام گرفتند و آن را در آثار خود گنجاندند. داستانهایی مانند توراندوت و شاهزاده کالیف که در این مجموعه آمده، در ادبیات و هنرهای اروپایی به شدت تاثیرگذار بوده است.
کتاب هزار و یک روز علاوه بر اینکه از نظر ساختاری و محتوایی به هزار و یک شب شباهت دارد، از لحاظ فرهنگی و تاریخی نیز ارتباط نزدیکی با دنیای اسلام و فرهنگهای شرقی دارد. این ارتباطات فرهنگی باعث شد تا این کتاب در دنیای غرب با استقبال گستردهای روبهرو شود و به یکی از آثار مهم در تاریخ ادبیات شرقی و غربی تبدیل گردد.
در نهایت، هزار و یک روز اثری است که میتواند به خوانندگان امروزین نیز ارزشهای انسانی و اخلاقی را منتقل کند. این کتاب با داستانهای خود که در لایههای مختلف به هم پیوستهاند، به ما یادآوری میکند که قصهها و افسانهها علاوه بر سرگرمی، میتوانند به عنوان ابزارهایی برای انتقال پیامهای اخلاقی و اجتماعی نیز عمل کنند.
این مجموعه داستانی، علاوه بر جنبههای ادبی، به نوعی یک اثر فرهنگی و تاریخی نیز به شمار میرود که توانسته است فرهنگ شرقی را به دنیای غرب معرفی کند و تأثیرات آن تا قرنها پس از انتشار همچنان باقی بماند.
کتاب هزار و یک روز در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۳ است. این کتاب در ایران اخیراً با مقدمه و تصحیحی از رضا طاهری به چاپ رسیده است.
خلاصهی داستان هزار و یک روز
کتاب هزار و یک روز داستان شاهزادهخانم کشمیر به نام فرّخناز را روایت میکند که پس از دیدن خوابی ناراحتکننده، اعتماد خود را به مردان از دست میدهد و نسبت به آنها احساس نفرت پیدا میکند. در این خواب، او میبیند که مادهگوزنی گوزن نری را از دام صیاد نجات میدهد، اما زمانی که مادهگوزن به دام افتاده و اسیر میشود، گوزن نر او را ترک میکند و میگریزد. این خواب باعث میشود فرّخناز تصمیم بگیرد هیچگاه ازدواج نکند و از مردان متنفر شود.
پادشاه که نگران حال دخترش است، با دایهاش به نام جرعهبخش مشورت میکند. جرعهبخش قول میدهد که با قصهگویی و حکایتدرمانی، نظر فرّخناز را تغییر دهد. این دایه با داستانهایی از وفاداری و فداکاری مردان عاشق، تلاش میکند تا نفرت شاهزاده را از مردان کاهش دهد و او را به زندگی و ازدواج بازگرداند. در طی این مدت، فرّخناز روزانه از حکایات دایه بهره میبرد.
ساختار کتاب بهصورت تو در تو و لایهبهلایه است. در لایه اول، حکایت اصلی فرّخناز روایت میشود. سپس در لایه دوم، شش داستان بلند به این روایت افزوده میشود. این داستانها بهطور مداوم در لایههای بعدی به ۵۰ روایت تقسیم میشوند و در نهایت به ۷۲ روایت کوتاه میانجامند.
این کتاب در پنج مجلد بین سالهای ۱۷۱۰ و ۱۷۱۲ توسط فرانسوا پتیس دلاکروا منتشر شد. دلاکروا مدعی بود که این مجموعه ترجمهای از مجموعهای فارسی به نام هزار و یک روز است که توسط درویش مخلص در اصفهان در سال ۱۶۷۵ تألیف شده است. با این حال، این ادعا مورد شک و تردید منتقدان قرار گرفت و تحقیقات نشان داد که متن اصلی این مجموعه بیشتر برگرفته از یک مجموعه داستان ترکی به نام فرج بعد از شدت است که به شکلی آزادانه و با تغییرات زیاد توسط دلاکروا بازنویسی شده است.
کتاب هزار و یک روز به دلیل ساختار پیچیده و جذاب خود، تأثیر زیادی بر داستاننویسی غربی گذاشته است. این کتاب با الهام از هزار و یک شب، از همان الگوی ساختاری داستانها استفاده میکند. هر دو کتاب بهعنوان نمونههای برجستهای از داستانهای شرقی و روایتهای پیچیده و تودرتو شناخته میشوند.
بهعنوان یکی از آثار مهم ادبیات اروپا، هزار و یک روز تأثیرات زیادی بر فرهنگ اروپایی گذاشته است. داستانهای آن در بسیاری از آثار نویسندگان و هنرمندان اروپایی بازتاب یافتهاند و همچنان در حوزههای مختلف هنر و ادبیات مورد استفاده قرار میگیرند.
در نهایت، هزار و یک روز همچنان اثری ماندگار است که نه تنها در تاریخ ادبیات داستانی جایگاه ویژهای دارد، بلکه بهعنوان پلی میان فرهنگهای مختلف، به معرفی جنبههای گوناگون فرهنگ شرقی به دنیای غرب کمک کرده است.
بخشهایی از هزار و یک روز
در آغاز روزی از روزها، در کنار شهری شگفتانگیز که در دل کوههای بلند قرار داشت، مردی به نام داوود زندگی میکرد. او هنرمندی با دستهای جادویی بود که میتوانست با هر قلم یا چاقوی خود تصاویری زنده خلق کند. مردم آن شهر از هنر او شگفتزده بودند، اما هیچکس از راز واقعی داوود باخبر نبود.
………………
یکی از شبها، وقتی داوود در دل شب در کنار دریاچهای نشسته بود، دختری با لباسهای درخشان به او نزدیک شد. او گفت: «من در جستجوی حقیقتی هستم که در درون قلب تو پنهان است.» داوود، با چشمانی پر از سوال، به او نگاه کرد و گفت: «هر کسی باید این حقیقت را در خود بیابد، اما داستانی که از آن سخن میگویی، ممکن است من را به سوی سرنوشت جدیدی هدایت کند».
………………
در روزهای بعد، داوود از قصههایی که در دل شبها شنیده بود، شروع به ساختن نقاشیهایی کرد که به طور عجیب و غریبی جادوی خود را در دل داشتند. هر تصویری که خلق میکرد، حقیقتی نهفته در آن بود که زندگی مردم را تغییر میداد. اما همچنان در پی جواب سوالاتش بود: آیا هنر میتواند به حقیقت دست یابد یا خود حقیقت به هنر نیاز دارد؟
………………
در یکی از روزها، داوود به جنگلی مرموز وارد شد، جایی که درختان بلند و سایهدار به نظر میرسیدند که همواره در حال نجوا کردن هستند. او به آرامی قدم میزد و به صدای باد در میان برگها گوش میداد که ناگهان صدای عجیبی از میان درختان شنید. یک پیرمرد با موهای سفید و دستان لرزان از سایه بیرون آمد و گفت: «به اینجا آمدهای تا حقیقت را بیابی، اما باید آماده باشی برای پذیرش آنچه که در انتظار توست.»
………………
پیرمرد با صدای آرام و عمیق خود ادامه داد: «این جنگل، جایی است که مرز میان دنیای واقعی و دنیای خیال از هم گسیخته است. اگر تو وارد آن شوی، دیگر نمیتوانی به دنیای قبلیات بازگردی. باید تصمیم بگیری که میخواهی در جستجوی چه چیزی باشی.» داوود با قلبی پر از اضطراب و شجاعت از پیرمرد پرسید: «آیا این حقیقتی که در جستجوی آن هستم در آن سوی این مرزها قرار دارد؟»
………………
پیرمرد لبخندی زد و با اشاره به درختی که در دوردستها ایستاده بود، گفت: «اگر این درخت را به مقصدی که قلبت میخواهد دنبال کند، بیابی، حقیقت برای تو آشکار خواهد شد. اما این راه آسان نیست. در این جنگل، هر چیزی که میبینی، همزمان میتواند دروغ و حقیقت باشد.» داوود نگاهی به درخت انداخت، اما در دلش آگاهی عمیقی از این داشت که هیچ چیز در این دنیا به سادگی ظاهرش نیست.
………………
با هر گامی که داوود به سوی درخت برداشت، حس میکرد که چیزی در درونش تغییر میکند. جهان اطراف او شفافتر از همیشه به نظر میرسید، اما در عین حال، تاریکتر و پیچیدهتر از هر زمان دیگری هم شده بود. هر صدا و هر سایه در جنگل چیزی را به او میگفت، اما او نمیتوانست آنها را کامل درک کند. آیا این حقیقت یا فریب است؟ آیا تنها با رسیدن به درخت میتواند به این سوال پاسخ دهد؟
………………
در لحظهای که داوود به درخت نزدیک شد، شعاعی از نور از میان برگها به چشمش خورد و ناگهان تمامی تصاویر در ذهنش از هم پاشیدند. او میفهمید که دیگر هیچچیز مانند گذشته نخواهد بود. حقیقتی که جستجو کرده بود، نه تنها او را تغییر داده بود، بلکه سرنوشت کسانی که در آینده به دنبال همین راه میآمدند را نیز دگرگون میساخت.
اگر به کتاب هزار و یک روز علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین کتابهای ادبیات کهن در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
19 آبان 1403
هزار و یک روز
«هزار و یک روز» اثری است از فرانسوا پتیس دلاکروا (نویسنده و شرقشناس فرانسوی، از ۱۶۵۳ تا ۱۷۱۳) که در فاصلهی سالهای ۱۷۱۰ تا ۱۷۱۲ منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای پیچیده و فلسفی است که به بررسی عشق، خیانت، وفاداری و فداکاری در روابط انسانی میپردازد.
دربارهی هزار و یک روز
کتاب هزار و یک روز اثر فرانسوا پتیس دلاکروا، یکی از آثار برجستهای است که در قرن هجدهم در فرانسه منتشر شد. این مجموعه داستانی که میان سالهای ۱۷۱۰ تا ۱۷۱۲ در پنج جلد به چاپ رسید، از ساختاری مشابه هزار و یک شب بهره میبرد. این اثر به عنوان یک اقتباس آزاد از مجموعهای داستانی به زبان ترکی عثمانی با نام فرج بعد از شدت به شمار میرود. در این کتاب، دلاکروا با استفاده از تجربههای خود در سفرهای شرق و شناخت فرهنگهای مختلف، داستانهایی جذاب و آموزنده را در قالب حکایاتی پیچیده و لایهبهلایه روایت کرده است.
داستان اصلی کتاب حول شخصیت فرخناز، شاهزادهخانم کشمیر، میچرخد که بر اثر یک خواب از مردان بیزار میشود. در این خواب، او شاهد خیانت یک گوزن نر به مادهگوزنی است که پس از فداکاریاش در نجات او از دام، به حال خود رها میشود. این تجربه فرخناز را به شدت از ازدواج و اعتماد به مردان دور میکند. در ادامه، دایه او، جرعهبخش، تلاش میکند تا با داستانسراییهای مختلف، این نگرش منفی شاهزادهخانم را تغییر دهد.
ساختار کتاب هزار و یک روز بسیار پیچیده و لایهای است. در ابتدا، داستان اصلی فرخناز روایت میشود، اما به تدریج قصهگو وارد داستانهایی دیگر میشود که در درون هر یک از آنها، حکایات متعددی دیگر قرار دارد. این ساختار داستانی، شباهت زیادی به هزار و یک شب دارد، که خود یک نمونه مشهور از داستانهای لایهای است. این کتاب با بیش از هفتاد حکایت کوتاه در قالب داستانهای تودرتو، مخاطب را به دنیایی از قصهها و افسانههای شرقی میبرد.
در حقیقت، هزار و یک روز از لحاظ ساختار و محتوا، شباهتهای زیادی به هزار و یک شب دارد. هر دو مجموعه از سنت قصهگویی ایرانی پیروی میکنند و در آنها شخصیت اصلی، زنی است که داستانها را روایت میکند. این شباهتها در استفاده از داستانهای عاشقانه و معماهای انسانی نیز به وضوح قابل مشاهده است. با این حال، هزار و یک روز به شیوهای متفاوت به دنبال نمایش وفاداری و حسن نیت مردان است و در تلاش است تا دیدگاههای منفی نسبت به جنس مخالف را تغییر دهد.
پتیس دلاکروا در نگارش این اثر، علاوه بر استفاده از منابع فارسی و ترکی، از ادبیات عربی و فرهنگهای مختلف نیز بهره جسته است. این کتاب به نوعی پلی است میان فرهنگهای مختلف شرقی و غربی و تاثیر بسیاری بر ادبیات اروپا در قرن هجدهم گذاشت. این اثر پس از انتشار در فرانسه، به سرعت به زبانهای مختلف ترجمه و در اروپا و خاورمیانه منتشر شد.
در ایران، این کتاب ابتدا توسط محمد حسن میرزا کمالالدوله و محمد کریمخان قاجار به فارسی ترجمه شد و در سال ۱۲۷۵ خورشیدی با نام الف النهار به چاپ رسید. این ترجمهها به شدت مورد توجه قرار گرفت و باعث شد تا آثار مشابه دیگری در حوزه ادبیات شرقی و قصههای هزار و یک شب منتشر شوند. در ادامه، کتابهای مختلفی از این مجموعه با ویرایشهای متفاوت به چاپ رسید، از جمله نسخهای که در سال ۱۳۶۱ توسط لطفعلی بریمانی بازنویسی و منتشر شد.
هزار و یک روز با وجود شباهتهای فراوان با هزار و یک شب، داستانهای منحصر به فرد خود را دارد که همگی با هدف تغییر نگرش منفی فرخناز نسبت به مردان روایت میشوند. داستانها نه تنها در پی درمان احساسات فردی یک شخصیت هستند بلکه به نوعی ارزشهای انسانی و اجتماعی را نیز بررسی میکنند. در واقع، این کتاب در کنار تمام زیباییهای داستانی خود، پیامی اخلاقی و انسانی نیز به خواننده منتقل میکند.
یکی از ویژگیهای برجسته این کتاب، تاثیر آن بر فرهنگ و ادبیات اروپایی است. پس از انتشار هزار و یک روز، بسیاری از نویسندگان و هنرمندان اروپایی از این اثر الهام گرفتند و آن را در آثار خود گنجاندند. داستانهایی مانند توراندوت و شاهزاده کالیف که در این مجموعه آمده، در ادبیات و هنرهای اروپایی به شدت تاثیرگذار بوده است.
کتاب هزار و یک روز علاوه بر اینکه از نظر ساختاری و محتوایی به هزار و یک شب شباهت دارد، از لحاظ فرهنگی و تاریخی نیز ارتباط نزدیکی با دنیای اسلام و فرهنگهای شرقی دارد. این ارتباطات فرهنگی باعث شد تا این کتاب در دنیای غرب با استقبال گستردهای روبهرو شود و به یکی از آثار مهم در تاریخ ادبیات شرقی و غربی تبدیل گردد.
در نهایت، هزار و یک روز اثری است که میتواند به خوانندگان امروزین نیز ارزشهای انسانی و اخلاقی را منتقل کند. این کتاب با داستانهای خود که در لایههای مختلف به هم پیوستهاند، به ما یادآوری میکند که قصهها و افسانهها علاوه بر سرگرمی، میتوانند به عنوان ابزارهایی برای انتقال پیامهای اخلاقی و اجتماعی نیز عمل کنند.
این مجموعه داستانی، علاوه بر جنبههای ادبی، به نوعی یک اثر فرهنگی و تاریخی نیز به شمار میرود که توانسته است فرهنگ شرقی را به دنیای غرب معرفی کند و تأثیرات آن تا قرنها پس از انتشار همچنان باقی بماند.
کتاب هزار و یک روز در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۳ است. این کتاب در ایران اخیراً با مقدمه و تصحیحی از رضا طاهری به چاپ رسیده است.
خلاصهی داستان هزار و یک روز
کتاب هزار و یک روز داستان شاهزادهخانم کشمیر به نام فرّخناز را روایت میکند که پس از دیدن خوابی ناراحتکننده، اعتماد خود را به مردان از دست میدهد و نسبت به آنها احساس نفرت پیدا میکند. در این خواب، او میبیند که مادهگوزنی گوزن نری را از دام صیاد نجات میدهد، اما زمانی که مادهگوزن به دام افتاده و اسیر میشود، گوزن نر او را ترک میکند و میگریزد. این خواب باعث میشود فرّخناز تصمیم بگیرد هیچگاه ازدواج نکند و از مردان متنفر شود.
پادشاه که نگران حال دخترش است، با دایهاش به نام جرعهبخش مشورت میکند. جرعهبخش قول میدهد که با قصهگویی و حکایتدرمانی، نظر فرّخناز را تغییر دهد. این دایه با داستانهایی از وفاداری و فداکاری مردان عاشق، تلاش میکند تا نفرت شاهزاده را از مردان کاهش دهد و او را به زندگی و ازدواج بازگرداند. در طی این مدت، فرّخناز روزانه از حکایات دایه بهره میبرد.
ساختار کتاب بهصورت تو در تو و لایهبهلایه است. در لایه اول، حکایت اصلی فرّخناز روایت میشود. سپس در لایه دوم، شش داستان بلند به این روایت افزوده میشود. این داستانها بهطور مداوم در لایههای بعدی به ۵۰ روایت تقسیم میشوند و در نهایت به ۷۲ روایت کوتاه میانجامند.
این کتاب در پنج مجلد بین سالهای ۱۷۱۰ و ۱۷۱۲ توسط فرانسوا پتیس دلاکروا منتشر شد. دلاکروا مدعی بود که این مجموعه ترجمهای از مجموعهای فارسی به نام هزار و یک روز است که توسط درویش مخلص در اصفهان در سال ۱۶۷۵ تألیف شده است. با این حال، این ادعا مورد شک و تردید منتقدان قرار گرفت و تحقیقات نشان داد که متن اصلی این مجموعه بیشتر برگرفته از یک مجموعه داستان ترکی به نام فرج بعد از شدت است که به شکلی آزادانه و با تغییرات زیاد توسط دلاکروا بازنویسی شده است.
کتاب هزار و یک روز به دلیل ساختار پیچیده و جذاب خود، تأثیر زیادی بر داستاننویسی غربی گذاشته است. این کتاب با الهام از هزار و یک شب، از همان الگوی ساختاری داستانها استفاده میکند. هر دو کتاب بهعنوان نمونههای برجستهای از داستانهای شرقی و روایتهای پیچیده و تودرتو شناخته میشوند.
بهعنوان یکی از آثار مهم ادبیات اروپا، هزار و یک روز تأثیرات زیادی بر فرهنگ اروپایی گذاشته است. داستانهای آن در بسیاری از آثار نویسندگان و هنرمندان اروپایی بازتاب یافتهاند و همچنان در حوزههای مختلف هنر و ادبیات مورد استفاده قرار میگیرند.
در نهایت، هزار و یک روز همچنان اثری ماندگار است که نه تنها در تاریخ ادبیات داستانی جایگاه ویژهای دارد، بلکه بهعنوان پلی میان فرهنگهای مختلف، به معرفی جنبههای گوناگون فرهنگ شرقی به دنیای غرب کمک کرده است.
بخشهایی از هزار و یک روز
در آغاز روزی از روزها، در کنار شهری شگفتانگیز که در دل کوههای بلند قرار داشت، مردی به نام داوود زندگی میکرد. او هنرمندی با دستهای جادویی بود که میتوانست با هر قلم یا چاقوی خود تصاویری زنده خلق کند. مردم آن شهر از هنر او شگفتزده بودند، اما هیچکس از راز واقعی داوود باخبر نبود.
………………
یکی از شبها، وقتی داوود در دل شب در کنار دریاچهای نشسته بود، دختری با لباسهای درخشان به او نزدیک شد. او گفت: «من در جستجوی حقیقتی هستم که در درون قلب تو پنهان است.» داوود، با چشمانی پر از سوال، به او نگاه کرد و گفت: «هر کسی باید این حقیقت را در خود بیابد، اما داستانی که از آن سخن میگویی، ممکن است من را به سوی سرنوشت جدیدی هدایت کند».
………………
در روزهای بعد، داوود از قصههایی که در دل شبها شنیده بود، شروع به ساختن نقاشیهایی کرد که به طور عجیب و غریبی جادوی خود را در دل داشتند. هر تصویری که خلق میکرد، حقیقتی نهفته در آن بود که زندگی مردم را تغییر میداد. اما همچنان در پی جواب سوالاتش بود: آیا هنر میتواند به حقیقت دست یابد یا خود حقیقت به هنر نیاز دارد؟
………………
در یکی از روزها، داوود به جنگلی مرموز وارد شد، جایی که درختان بلند و سایهدار به نظر میرسیدند که همواره در حال نجوا کردن هستند. او به آرامی قدم میزد و به صدای باد در میان برگها گوش میداد که ناگهان صدای عجیبی از میان درختان شنید. یک پیرمرد با موهای سفید و دستان لرزان از سایه بیرون آمد و گفت: «به اینجا آمدهای تا حقیقت را بیابی، اما باید آماده باشی برای پذیرش آنچه که در انتظار توست.»
………………
پیرمرد با صدای آرام و عمیق خود ادامه داد: «این جنگل، جایی است که مرز میان دنیای واقعی و دنیای خیال از هم گسیخته است. اگر تو وارد آن شوی، دیگر نمیتوانی به دنیای قبلیات بازگردی. باید تصمیم بگیری که میخواهی در جستجوی چه چیزی باشی.» داوود با قلبی پر از اضطراب و شجاعت از پیرمرد پرسید: «آیا این حقیقتی که در جستجوی آن هستم در آن سوی این مرزها قرار دارد؟»
………………
پیرمرد لبخندی زد و با اشاره به درختی که در دوردستها ایستاده بود، گفت: «اگر این درخت را به مقصدی که قلبت میخواهد دنبال کند، بیابی، حقیقت برای تو آشکار خواهد شد. اما این راه آسان نیست. در این جنگل، هر چیزی که میبینی، همزمان میتواند دروغ و حقیقت باشد.» داوود نگاهی به درخت انداخت، اما در دلش آگاهی عمیقی از این داشت که هیچ چیز در این دنیا به سادگی ظاهرش نیست.
………………
با هر گامی که داوود به سوی درخت برداشت، حس میکرد که چیزی در درونش تغییر میکند. جهان اطراف او شفافتر از همیشه به نظر میرسید، اما در عین حال، تاریکتر و پیچیدهتر از هر زمان دیگری هم شده بود. هر صدا و هر سایه در جنگل چیزی را به او میگفت، اما او نمیتوانست آنها را کامل درک کند. آیا این حقیقت یا فریب است؟ آیا تنها با رسیدن به درخت میتواند به این سوال پاسخ دهد؟
………………
در لحظهای که داوود به درخت نزدیک شد، شعاعی از نور از میان برگها به چشمش خورد و ناگهان تمامی تصاویر در ذهنش از هم پاشیدند. او میفهمید که دیگر هیچچیز مانند گذشته نخواهد بود. حقیقتی که جستجو کرده بود، نه تنها او را تغییر داده بود، بلکه سرنوشت کسانی که در آینده به دنبال همین راه میآمدند را نیز دگرگون میساخت.
اگر به کتاب هزار و یک روز علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین کتابهای ادبیات کهن در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، ادبیات کهن، داستان کوتاه، داستان کوتاه خارجی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، فرانسوا پتیس دلاکروا، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب