«پل رودخانهی درینا» اثری است از ایوو آندریچ (نویسندهی اهل بوسنی، از ۱۸۹۲ تا ۱۹۷۵) که در سال ۱۹۴۵ منتشر شده است. این رمان روایتی است تاریخی و انسانی که سرگذشت پل معروف وییشگراد و مردمانی را که در طول چهار قرن در سایهی آن زیستهاند، با تأکید بر تأثیر تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بر زندگی عادی مردم، به تصویر میکشد.
دربارهی پل رودخانهی درینا
پل رودخانهی درینا نوشتهی ایوو آندریچ، نویسندهی برجستهی بوسنیایی، شاهکاری ادبی است که در آن تاریخ، فرهنگ و انسانیت در هم تنیده شدهاند. این رمان که برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۶۱ شد، به شکلی هنری و شگفتانگیز، تاریخچهای از مردم و حوادث پیرامون پل تاریخی در شهر وییشگراد را روایت میکند. آندریچ با زبانی ساده اما پرقدرت، زندگی نسلهای مختلف را که با این پل ارتباط داشتهاند، به تصویر میکشد.
پل رودخانهی درینا، که نمادی از ارتباط و جدایی است، مرکز ثقل داستان به شمار میرود. این پل، با ستونهای سنگی مستحکم و طاقهای زیبا، به نوعی شخصیت اصلی داستان محسوب میشود. آندریچ از این پل به عنوان شاهدی خاموش بر فراز تاریخ استفاده میکند، پلی که گواه خوشیها و غمهای مردمانی است که در سایهی آن زندگی کردهاند.
رمان از دوران امپراتوری عثمانی آغاز میشود، زمانی که این پل توسط وزیر بزرگ عثمانی، محمد پاشا سوکولوویچ، ساخته شد. این وزیر که اصالت بوسنیایی داشت، نمادی از تضادها و پیوندهای فرهنگی میان شرق و غرب است. داستان با توصیف ساخت پل و تلاشها و دشواریهای کارگران ادامه مییابد، روایتی که سرشار از نمادها و معانی پنهان است.
با گذر زمان، پل به صحنهای برای رویدادهای تاریخی و اجتماعی تبدیل میشود. از دوران امپراتوری عثمانی تا جنگهای بالکان و جنگ جهانی اول، این پل نه تنها یک سازهی معماری، بلکه نمادی از تحولات عمیق تاریخی و اجتماعی است. آندریچ با دقتی بینظیر این رویدادها را روایت میکند و خواننده را به سفری در عمق تاریخ میبرد.
شخصیتهای رمان به گونهای طراحی شدهاند که هر کدام نمایندهی بخشی از جامعه یا یک دوره تاریخی باشند. از تاجرانی که از پل عبور میکنند تا سربازانی که بر آن میجنگند، هر شخصیت داستانی منحصربهفرد دارد که در کنار هم تصویر کاملی از جامعهی وییشگراد ارائه میدهند.
یکی از نقاط قوت برجستهی این رمان، توانایی آندریچ در خلق فضای داستانی است. او با جزئیات دقیق، تصاویر زندهای از زندگی روزمره، فرهنگ و آداب و رسوم مردم ارائه میدهد. این توصیفات، همراه با روایتهای انسانی و ملموس، اثری تأثیرگذار و فراموشنشدنی را به وجود آوردهاند.
موضوعات مطرح شده در این کتاب، همچون دوستی، دشمنی، عشق، خشونت و نژادپرستی، به شکل عمیقی با تاریخ و فرهنگ منطقهی بالکان گره خوردهاند. آندریچ در این اثر به شکلی هنرمندانه نشان میدهد که چگونه تاریخ بر زندگی مردم عادی تأثیر میگذارد و چگونه انسانها، با وجود همهی اختلافات، همواره در پی معنا و ارتباط هستند.
یکی دیگر از جنبههای جذاب این رمان، ترکیب زیبای اسطوره و واقعیت است. آندریچ در برخی بخشها از داستانهای عامیانه و باورهای سنتی بهره میگیرد تا به روایت خود عمق بیشتری ببخشد. این ترکیب، اثری ایجاد کرده که هم تاریخی است و هم اسطورهای.
آندریچ در «پل رودخانهی درینا» نه تنها داستانی از گذشته را روایت میکند، بلکه پرسشهای عمیقی دربارهی هویت، فرهنگ و پیوندهای انسانی مطرح مینماید. او به خواننده یادآوری میکند که تاریخ تنها یک روایت از گذشته نیست، بلکه آیینهای است که در آن میتوان ریشههای حال و آینده را مشاهده کرد.
این رمان، در کنار داستانهای فردی و جزئیات روزمره، به تحلیل مسائل کلانتری همچون قدرت، سیاست و تأثیر آنها بر زندگی افراد میپردازد. آندریچ با نگاهی تیزبین و موشکافانه این مسائل را واکاوی کرده و اثری ایجاد کرده که هم محلی است و هم جهانی.
ترجمههای متعدد این کتاب به زبانهای مختلف، گواهی بر تأثیرگذاری و محبوبیت آن در سراسر جهان است. «پل رودخانهی درینا» اثری است که نه تنها تاریخ و فرهنگ منطقهٔ بالکان را به خوانندگان معرفی میکند، بلکه به موضوعاتی جهانی میپردازد که برای همهٔ انسانها قابل درک و لمس هستند.
در نهایت، این کتاب یادآوری است از اینکه چگونه مکانها، همانند انسانها، حامل داستانها و خاطراتی هستند که ما را به گذشته پیوند میدهند و الهامبخش آینده میشوند. «پل رودخانهی درینا» با روایت عمیق و تاثیرگذار خود، پلی میان ادبیات و تاریخ ساخته است که برای همیشه در ذهن خوانندگان باقی خواهد ماند.
کتاب پل رودخانهی درینا در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۳۳ با بیش از ۲۲۷۰۰ رای و ۱۷۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از رضا براهنی و دنیس آژیری به بازار عرضه شده است.
داستان پل رودخانهی درینا
پل رودخانهی درینا نوشتهی ایوو آندریچ، داستانی است دربارهی تاریخچهی پل معروف شهر وییشگراد در بوسنی و وقایعی که طی چهار قرن بر این پل و مردمان اطراف آن گذشته است. این پل، ساخته شده به دستور وزیر بزرگ عثمانی، محمد پاشا سوکولوویچ، نماد پیوند فرهنگی میان شرق و غرب است و محور اصلی روایت محسوب میشود.
رمان از دوران ساخت پل در قرن شانزدهم آغاز میشود و با شرح زندگی کارگران و مشکلاتی که در مسیر ساخت این شاهکار مهندسی پیش میآید، فضایی پرتنش و در عین حال جذاب ایجاد میکند.
پس از ساخت پل، داستان وارد دورههایی مختلف از تاریخ میشود و زندگی مردمانی را که از این پل عبور میکنند یا در اطراف آن زندگی میکنند، روایت میکند. این پل به تدریج به مرکز زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شهر تبدیل میشود. حوادث کوچک و بزرگ، از ماجراهای روزمره تا رویدادهای تاریخی، در این مکان به وقوع میپیوندند.
آندریچ با پرداختن به شخصیتهایی از اقشار مختلف جامعه، زندگی در بوسنیِ چندفرهنگی و تأثیر تحولات سیاسی و اجتماعی بر مردم عادی را به تصویر میکشد. یکی از داستانهای فرعی برجسته، حکایت دختری جوان است که به خاطر ازدواج اجباری از روی پل به رودخانه میپرد و میمیرد، روایتی که تلخی و نابرابری زندگی آن زمان را بهخوبی نشان میدهد.
با گذر زمان، پل شاهد تغییراتی بزرگ در تاریخ منطقه میشود. از سقوط امپراتوری عثمانی و ورود امپراتوری اتریش-مجارستان به بوسنی گرفته تا جنگهای بالکان و جنگ جهانی اول. هر کدام از این رویدادها تأثیر عمیقی بر زندگی مردم میگذارد و پل همچنان به عنوان نمادی پایدار در برابر تحولات باقی میماند.
جنگ جهانی اول، نقطهی عطفی در داستان است. این پل به میدان نبردی خونین تبدیل میشود و تخریب بخشی از آن به نشانهای از زوال یک دورهی تاریخی بدل میگردد. آندریچ این وقایع را با نگاهی دقیق به تحولات اجتماعی و سیاسی روایت میکند و نشان میدهد که چگونه جنگها و قدرتطلبیهای سیاسی میتوانند تأثیرات ویرانگری بر جوامع محلی داشته باشند.
شخصیتهای داستان، هر کدام به نوعی با پل ارتباط دارند و نمادی از مردمانی هستند که در طول تاریخ، در سایهی این سازه زندگی کردهاند. برخی از آنها نمایندهی عشق و امیدند، در حالی که دیگران نماد خشونت و قدرتطلبی هستند. این تنوع شخصیتها، عمق و واقعگرایی خاصی به روایت میبخشد.
در پایان، پل که زمانی نمادی از ارتباط و پیوند بود، به نمادی از جدایی و تخریب تبدیل میشود. اما حتی در لحظات سخت تاریخ، این سازه همچنان گواهی بر ایستادگی و پایداری مردمان اطراف خود باقی میماند. داستان با پایانی تأثیرگذار، اهمیت خاطرات، تاریخ و پیوندهای انسانی را برجسته میکند.
پل رودخانهی درینا نه تنها داستانی دربارهی یک سازهی تاریخی است، بلکه روایتگر تاریخ، فرهنگ و زندگی مردم بوسنی در طول قرون است. آندریچ با تلفیق وقایع تاریخی و داستانهای انسانی، اثری خلق کرده که مخاطب را به تفکر دربارهی تأثیر گذر زمان و تحولات تاریخی بر جوامع و انسانها دعوت میکند.
بخشهایی از پل رودخانهی درینا
اکنون باید به زمانی برگشت که حتی فکر ساخت پلی روی درینا به ذهن کسی خطور نکرده بود.
شاید در آن زمانهای دور مسافری خسته و خیس گذرش به اینجا افتاده و آرزو کرده که ای کاش پلی روی این رودخانهی خروشان بود تا میتوانست مسیرش را سریعتر و آسانتر طی کند. مسافران همواره دنبال جادههای هموار و همراهان خوب و مسافرخانههای گرمونرم هستند.
بیشک نخستین مسافرانی که با پشتسر گذاشتن موانع بسیار به اینجا رسیده بودند، آرزو داشتند بتوانند بهراحتی از این نقطه عبور کنند. اما هر آرزویی قرار نیست برآورده شود و هرکسی هم قدرت و ارادهی جامهی عمل پوشاندن به رؤیاهایش را ندارد.
گفته میشود ایدهی ساخت این پل نخستین بار بهصورت فکری مبهم و خام، در ذهن پسربچهای دهساله اهل روستای سوکولوویچی شکل گرفته است؛ صبح یکی از روزهای سال ۱۵۱۶، که او را از طریق این جاده، به دوردستها، به استانبول پرآفتاب و خوفناک میبردهاند.
در آن روزگار، درینای سبزرنگ و باابهت، این رودخانهی کوهستانی «خروشان و خشمگین»، میان سواحل سنگی و ماسه ای در حرکت بود. شهر کنار درینا آن زمان هم وجود داشت، اما به شکلی دیگر و در ابعادی متفاوت.
در کرانهی راست رودخانه، بالای تپه ای شیب دار، دژی قدیمی که امروز مخروبه ای بیش نیست با برج و باروها و دیوارهایی بلند بود که به دوران اقتدار پادشاهی بوسنی تعلق داشت و به یکی از اعضای خانوادهی قدرتمند اشرافی و اربابی پاولوویچ. در دامنه های پایین این دژ و پایین تر از مناطق حفاظت شدهی آن، روستاهای مسیحی نشین میدان و بیکوواتس قرار داشتند و کنارشان دهکدهی دوشچه. کسانی که تغییر دین می دادند و مسلمان می شدند در دوشچه زندگی می کردند.
شهر اصلی بعدها پایین تر و روی زمین مسطح میان درینا و رزاو گسترده شد ولی آن زمان آن منطقه هنوز پوشیده از کشتزار بود. جاده ای از میان این کشتزارها می گذشت و در مسیر آن مسافرخانهی بین راهی قدیمی و تعدادی کلبه و آسیاب آبی قرار داشت.
………………
فعالیتها و فشار مقامات کمکم بیشتر و آشکارتر شد. نخست مقامات کشوری بودند و سپس مقامات نظامی نیز وارد عمل شدند. فشارها شکل جدیدی به خود گرفته بودند؛ اوایل، مقامات فقط مراقب حرفها و اعمال مردم بودند، اما حالا در مورد افکار و نحوۀ ابراز عقیدهشان هم پرسوجو میکردند.
بهتدریج تعداد ژاندارمها در روستاهای مرزی اطراف افزایش یافت. افسر اطلاعاتی ویژهای به نام لیکا در مرکز فرماندهی ویشهگراد مستقر شد. جوانان به خاطر اظهارات بیپروا و خواندن ترانههای ممنوع صربی دستگیر شدند و بیگانگان مشکوک از شهر اخراج شدند. در این شرایط، اختلاف عقیدۀ شهروندان نیز به بحث و مشاجره میانجامید.
با آغاز به کار خطّآهن و سرعت گرفتن انجام سفرها و نقلوانتقال کالا، سرعت وقایع هم به نوعی افزایش یافت. مردم شهر این تغییرات را حس نمیکردند، زیرا این سرعت گرفتن تدریجی بود و همه در جریان آن گرفتار بودند.
آنها به این هیجانات نیز عادت کردند؛ شنیدن اخبار هیجانانگیز دیگر نه اتفاقی نادر و غریب که نیاز روزانه و اساسیشان شده بود. زندگی ناگهان سرعت گرفته بود؛ گویی شتاب داشت و باید بهجایی میرسید. مثل جویباری شده بود که سرعت میگیرد و میجهد و در عبور از صخرههای شیبدار به آبشار مبدل میشود.
چهار سال پس از ورود نخستین قطار به شهر، صبح یکی از روزهای اکتبر، دراگو، مأمور شهرداری، اعلامیۀ سفید بزرگی را در وعدهگاه، زیر لوح ترکی، نصب کرد. ابتدا فقط افراد بیکار و کودکان دورش جمع شدند، اما کمی بعد مابقی شهروندان هم از راه رسیدند و کسانی که خواندن میدانستند، دست به کار شدند.
نوشته را میخواندند و به لغات ناآشنا و بیگانه که میرسیدند، مکث میکردند. مابقی در سکوت سر به زیر انداخته بودند و گوش میدادند. بعد از کمی گوش سپردن، بیآنکه سرشان را بالا بیاورند، متفرق شدند. حین راه رفتن به ریش و سبیلشان دست میکشیدند و سعی میکردند شنیدههایشان را فراموش کنند.
بعد از نماز ظهر، سروکلۀ علیحجا هم پیدا شد. تختهای جلوی در مغازهاش گذاشت و مغازه را تعطیل کرد. این اعلامیه دیگر به زبان ترکی نبود و حجا خود نمیتوانست آن را بخواند. پسربچهای داشت با صدایی بلند و طوطیوار آن را میخواند:
«اعلامیهای خطاب به مردم بوسنیوهرزگوین از جانب فرانتس یوزف، امپراتور اتریش، شاه بوهم و غیره و شاه مجارستان و مورد تا… تا… تأیید پاپ، به ساکنان بوسنیوهرزگوین: یک نس… نس… نسل پیشتر، هنگامی که ارتش ما از مرزهای سرزمین شما عبور کرد…»
اگر به کتاب پل رودخانهی درینا علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای تاریخی جهان در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه آشنا میسازد.
29 آبان 1403
پل رودخانهی درینا
«پل رودخانهی درینا» اثری است از ایوو آندریچ (نویسندهی اهل بوسنی، از ۱۸۹۲ تا ۱۹۷۵) که در سال ۱۹۴۵ منتشر شده است. این رمان روایتی است تاریخی و انسانی که سرگذشت پل معروف وییشگراد و مردمانی را که در طول چهار قرن در سایهی آن زیستهاند، با تأکید بر تأثیر تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بر زندگی عادی مردم، به تصویر میکشد.
دربارهی پل رودخانهی درینا
پل رودخانهی درینا نوشتهی ایوو آندریچ، نویسندهی برجستهی بوسنیایی، شاهکاری ادبی است که در آن تاریخ، فرهنگ و انسانیت در هم تنیده شدهاند. این رمان که برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۶۱ شد، به شکلی هنری و شگفتانگیز، تاریخچهای از مردم و حوادث پیرامون پل تاریخی در شهر وییشگراد را روایت میکند. آندریچ با زبانی ساده اما پرقدرت، زندگی نسلهای مختلف را که با این پل ارتباط داشتهاند، به تصویر میکشد.
پل رودخانهی درینا، که نمادی از ارتباط و جدایی است، مرکز ثقل داستان به شمار میرود. این پل، با ستونهای سنگی مستحکم و طاقهای زیبا، به نوعی شخصیت اصلی داستان محسوب میشود. آندریچ از این پل به عنوان شاهدی خاموش بر فراز تاریخ استفاده میکند، پلی که گواه خوشیها و غمهای مردمانی است که در سایهی آن زندگی کردهاند.
رمان از دوران امپراتوری عثمانی آغاز میشود، زمانی که این پل توسط وزیر بزرگ عثمانی، محمد پاشا سوکولوویچ، ساخته شد. این وزیر که اصالت بوسنیایی داشت، نمادی از تضادها و پیوندهای فرهنگی میان شرق و غرب است. داستان با توصیف ساخت پل و تلاشها و دشواریهای کارگران ادامه مییابد، روایتی که سرشار از نمادها و معانی پنهان است.
با گذر زمان، پل به صحنهای برای رویدادهای تاریخی و اجتماعی تبدیل میشود. از دوران امپراتوری عثمانی تا جنگهای بالکان و جنگ جهانی اول، این پل نه تنها یک سازهی معماری، بلکه نمادی از تحولات عمیق تاریخی و اجتماعی است. آندریچ با دقتی بینظیر این رویدادها را روایت میکند و خواننده را به سفری در عمق تاریخ میبرد.
شخصیتهای رمان به گونهای طراحی شدهاند که هر کدام نمایندهی بخشی از جامعه یا یک دوره تاریخی باشند. از تاجرانی که از پل عبور میکنند تا سربازانی که بر آن میجنگند، هر شخصیت داستانی منحصربهفرد دارد که در کنار هم تصویر کاملی از جامعهی وییشگراد ارائه میدهند.
یکی از نقاط قوت برجستهی این رمان، توانایی آندریچ در خلق فضای داستانی است. او با جزئیات دقیق، تصاویر زندهای از زندگی روزمره، فرهنگ و آداب و رسوم مردم ارائه میدهد. این توصیفات، همراه با روایتهای انسانی و ملموس، اثری تأثیرگذار و فراموشنشدنی را به وجود آوردهاند.
موضوعات مطرح شده در این کتاب، همچون دوستی، دشمنی، عشق، خشونت و نژادپرستی، به شکل عمیقی با تاریخ و فرهنگ منطقهی بالکان گره خوردهاند. آندریچ در این اثر به شکلی هنرمندانه نشان میدهد که چگونه تاریخ بر زندگی مردم عادی تأثیر میگذارد و چگونه انسانها، با وجود همهی اختلافات، همواره در پی معنا و ارتباط هستند.
یکی دیگر از جنبههای جذاب این رمان، ترکیب زیبای اسطوره و واقعیت است. آندریچ در برخی بخشها از داستانهای عامیانه و باورهای سنتی بهره میگیرد تا به روایت خود عمق بیشتری ببخشد. این ترکیب، اثری ایجاد کرده که هم تاریخی است و هم اسطورهای.
آندریچ در «پل رودخانهی درینا» نه تنها داستانی از گذشته را روایت میکند، بلکه پرسشهای عمیقی دربارهی هویت، فرهنگ و پیوندهای انسانی مطرح مینماید. او به خواننده یادآوری میکند که تاریخ تنها یک روایت از گذشته نیست، بلکه آیینهای است که در آن میتوان ریشههای حال و آینده را مشاهده کرد.
این رمان، در کنار داستانهای فردی و جزئیات روزمره، به تحلیل مسائل کلانتری همچون قدرت، سیاست و تأثیر آنها بر زندگی افراد میپردازد. آندریچ با نگاهی تیزبین و موشکافانه این مسائل را واکاوی کرده و اثری ایجاد کرده که هم محلی است و هم جهانی.
ترجمههای متعدد این کتاب به زبانهای مختلف، گواهی بر تأثیرگذاری و محبوبیت آن در سراسر جهان است. «پل رودخانهی درینا» اثری است که نه تنها تاریخ و فرهنگ منطقهٔ بالکان را به خوانندگان معرفی میکند، بلکه به موضوعاتی جهانی میپردازد که برای همهٔ انسانها قابل درک و لمس هستند.
در نهایت، این کتاب یادآوری است از اینکه چگونه مکانها، همانند انسانها، حامل داستانها و خاطراتی هستند که ما را به گذشته پیوند میدهند و الهامبخش آینده میشوند. «پل رودخانهی درینا» با روایت عمیق و تاثیرگذار خود، پلی میان ادبیات و تاریخ ساخته است که برای همیشه در ذهن خوانندگان باقی خواهد ماند.
کتاب پل رودخانهی درینا در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۳۳ با بیش از ۲۲۷۰۰ رای و ۱۷۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از رضا براهنی و دنیس آژیری به بازار عرضه شده است.
داستان پل رودخانهی درینا
پل رودخانهی درینا نوشتهی ایوو آندریچ، داستانی است دربارهی تاریخچهی پل معروف شهر وییشگراد در بوسنی و وقایعی که طی چهار قرن بر این پل و مردمان اطراف آن گذشته است. این پل، ساخته شده به دستور وزیر بزرگ عثمانی، محمد پاشا سوکولوویچ، نماد پیوند فرهنگی میان شرق و غرب است و محور اصلی روایت محسوب میشود.
رمان از دوران ساخت پل در قرن شانزدهم آغاز میشود و با شرح زندگی کارگران و مشکلاتی که در مسیر ساخت این شاهکار مهندسی پیش میآید، فضایی پرتنش و در عین حال جذاب ایجاد میکند.
پس از ساخت پل، داستان وارد دورههایی مختلف از تاریخ میشود و زندگی مردمانی را که از این پل عبور میکنند یا در اطراف آن زندگی میکنند، روایت میکند. این پل به تدریج به مرکز زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شهر تبدیل میشود. حوادث کوچک و بزرگ، از ماجراهای روزمره تا رویدادهای تاریخی، در این مکان به وقوع میپیوندند.
آندریچ با پرداختن به شخصیتهایی از اقشار مختلف جامعه، زندگی در بوسنیِ چندفرهنگی و تأثیر تحولات سیاسی و اجتماعی بر مردم عادی را به تصویر میکشد. یکی از داستانهای فرعی برجسته، حکایت دختری جوان است که به خاطر ازدواج اجباری از روی پل به رودخانه میپرد و میمیرد، روایتی که تلخی و نابرابری زندگی آن زمان را بهخوبی نشان میدهد.
با گذر زمان، پل شاهد تغییراتی بزرگ در تاریخ منطقه میشود. از سقوط امپراتوری عثمانی و ورود امپراتوری اتریش-مجارستان به بوسنی گرفته تا جنگهای بالکان و جنگ جهانی اول. هر کدام از این رویدادها تأثیر عمیقی بر زندگی مردم میگذارد و پل همچنان به عنوان نمادی پایدار در برابر تحولات باقی میماند.
جنگ جهانی اول، نقطهی عطفی در داستان است. این پل به میدان نبردی خونین تبدیل میشود و تخریب بخشی از آن به نشانهای از زوال یک دورهی تاریخی بدل میگردد. آندریچ این وقایع را با نگاهی دقیق به تحولات اجتماعی و سیاسی روایت میکند و نشان میدهد که چگونه جنگها و قدرتطلبیهای سیاسی میتوانند تأثیرات ویرانگری بر جوامع محلی داشته باشند.
شخصیتهای داستان، هر کدام به نوعی با پل ارتباط دارند و نمادی از مردمانی هستند که در طول تاریخ، در سایهی این سازه زندگی کردهاند. برخی از آنها نمایندهی عشق و امیدند، در حالی که دیگران نماد خشونت و قدرتطلبی هستند. این تنوع شخصیتها، عمق و واقعگرایی خاصی به روایت میبخشد.
در پایان، پل که زمانی نمادی از ارتباط و پیوند بود، به نمادی از جدایی و تخریب تبدیل میشود. اما حتی در لحظات سخت تاریخ، این سازه همچنان گواهی بر ایستادگی و پایداری مردمان اطراف خود باقی میماند. داستان با پایانی تأثیرگذار، اهمیت خاطرات، تاریخ و پیوندهای انسانی را برجسته میکند.
پل رودخانهی درینا نه تنها داستانی دربارهی یک سازهی تاریخی است، بلکه روایتگر تاریخ، فرهنگ و زندگی مردم بوسنی در طول قرون است. آندریچ با تلفیق وقایع تاریخی و داستانهای انسانی، اثری خلق کرده که مخاطب را به تفکر دربارهی تأثیر گذر زمان و تحولات تاریخی بر جوامع و انسانها دعوت میکند.
بخشهایی از پل رودخانهی درینا
اکنون باید به زمانی برگشت که حتی فکر ساخت پلی روی درینا به ذهن کسی خطور نکرده بود.
شاید در آن زمانهای دور مسافری خسته و خیس گذرش به اینجا افتاده و آرزو کرده که ای کاش پلی روی این رودخانهی خروشان بود تا میتوانست مسیرش را سریعتر و آسانتر طی کند. مسافران همواره دنبال جادههای هموار و همراهان خوب و مسافرخانههای گرمونرم هستند.
بیشک نخستین مسافرانی که با پشتسر گذاشتن موانع بسیار به اینجا رسیده بودند، آرزو داشتند بتوانند بهراحتی از این نقطه عبور کنند. اما هر آرزویی قرار نیست برآورده شود و هرکسی هم قدرت و ارادهی جامهی عمل پوشاندن به رؤیاهایش را ندارد.
گفته میشود ایدهی ساخت این پل نخستین بار بهصورت فکری مبهم و خام، در ذهن پسربچهای دهساله اهل روستای سوکولوویچی شکل گرفته است؛ صبح یکی از روزهای سال ۱۵۱۶، که او را از طریق این جاده، به دوردستها، به استانبول پرآفتاب و خوفناک میبردهاند.
در آن روزگار، درینای سبزرنگ و باابهت، این رودخانهی کوهستانی «خروشان و خشمگین»، میان سواحل سنگی و ماسه ای در حرکت بود. شهر کنار درینا آن زمان هم وجود داشت، اما به شکلی دیگر و در ابعادی متفاوت.
در کرانهی راست رودخانه، بالای تپه ای شیب دار، دژی قدیمی که امروز مخروبه ای بیش نیست با برج و باروها و دیوارهایی بلند بود که به دوران اقتدار پادشاهی بوسنی تعلق داشت و به یکی از اعضای خانوادهی قدرتمند اشرافی و اربابی پاولوویچ. در دامنه های پایین این دژ و پایین تر از مناطق حفاظت شدهی آن، روستاهای مسیحی نشین میدان و بیکوواتس قرار داشتند و کنارشان دهکدهی دوشچه. کسانی که تغییر دین می دادند و مسلمان می شدند در دوشچه زندگی می کردند.
شهر اصلی بعدها پایین تر و روی زمین مسطح میان درینا و رزاو گسترده شد ولی آن زمان آن منطقه هنوز پوشیده از کشتزار بود. جاده ای از میان این کشتزارها می گذشت و در مسیر آن مسافرخانهی بین راهی قدیمی و تعدادی کلبه و آسیاب آبی قرار داشت.
………………
فعالیتها و فشار مقامات کمکم بیشتر و آشکارتر شد. نخست مقامات کشوری بودند و سپس مقامات نظامی نیز وارد عمل شدند. فشارها شکل جدیدی به خود گرفته بودند؛ اوایل، مقامات فقط مراقب حرفها و اعمال مردم بودند، اما حالا در مورد افکار و نحوۀ ابراز عقیدهشان هم پرسوجو میکردند.
بهتدریج تعداد ژاندارمها در روستاهای مرزی اطراف افزایش یافت. افسر اطلاعاتی ویژهای به نام لیکا در مرکز فرماندهی ویشهگراد مستقر شد. جوانان به خاطر اظهارات بیپروا و خواندن ترانههای ممنوع صربی دستگیر شدند و بیگانگان مشکوک از شهر اخراج شدند. در این شرایط، اختلاف عقیدۀ شهروندان نیز به بحث و مشاجره میانجامید.
با آغاز به کار خطّآهن و سرعت گرفتن انجام سفرها و نقلوانتقال کالا، سرعت وقایع هم به نوعی افزایش یافت. مردم شهر این تغییرات را حس نمیکردند، زیرا این سرعت گرفتن تدریجی بود و همه در جریان آن گرفتار بودند.
آنها به این هیجانات نیز عادت کردند؛ شنیدن اخبار هیجانانگیز دیگر نه اتفاقی نادر و غریب که نیاز روزانه و اساسیشان شده بود. زندگی ناگهان سرعت گرفته بود؛ گویی شتاب داشت و باید بهجایی میرسید. مثل جویباری شده بود که سرعت میگیرد و میجهد و در عبور از صخرههای شیبدار به آبشار مبدل میشود.
چهار سال پس از ورود نخستین قطار به شهر، صبح یکی از روزهای اکتبر، دراگو، مأمور شهرداری، اعلامیۀ سفید بزرگی را در وعدهگاه، زیر لوح ترکی، نصب کرد. ابتدا فقط افراد بیکار و کودکان دورش جمع شدند، اما کمی بعد مابقی شهروندان هم از راه رسیدند و کسانی که خواندن میدانستند، دست به کار شدند.
نوشته را میخواندند و به لغات ناآشنا و بیگانه که میرسیدند، مکث میکردند. مابقی در سکوت سر به زیر انداخته بودند و گوش میدادند. بعد از کمی گوش سپردن، بیآنکه سرشان را بالا بیاورند، متفرق شدند. حین راه رفتن به ریش و سبیلشان دست میکشیدند و سعی میکردند شنیدههایشان را فراموش کنند.
بعد از نماز ظهر، سروکلۀ علیحجا هم پیدا شد. تختهای جلوی در مغازهاش گذاشت و مغازه را تعطیل کرد. این اعلامیه دیگر به زبان ترکی نبود و حجا خود نمیتوانست آن را بخواند. پسربچهای داشت با صدایی بلند و طوطیوار آن را میخواند:
«اعلامیهای خطاب به مردم بوسنیوهرزگوین از جانب فرانتس یوزف، امپراتور اتریش، شاه بوهم و غیره و شاه مجارستان و مورد تا… تا… تأیید پاپ، به ساکنان بوسنیوهرزگوین: یک نس… نس… نسل پیشتر، هنگامی که ارتش ما از مرزهای سرزمین شما عبور کرد…»
اگر به کتاب پل رودخانهی درینا علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای تاریخی جهان در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان تاریخی، داستان خارجی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات جهان، ایوو آندریچ، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب