«فرنی و زویی» اثری است از جروم دیوید سالینجر (نویسندهی آمریکایی، از ۱۹۱۹ تا ۲۰۱۰) که در سال ۱۹۶۱ منتشر شده است. این کتاب دربارهی بحران معنویت، جستجوی حقیقت، و کشمکش درونی دو خواهر و برادر از خانوادهی گلس است که میان روشنفکری، عرفان، و واقعیتهای زندگی مدرن گرفتار شدهاند.
دربارهی فرنی و زویی
کتاب فرنی و زویی (Franny and Zooey) یکی از آثار برجسته جروم دیوید سالینجر، نویسنده نامآشنای آمریکایی، است که در سال ۱۹۶۱ منتشر شد. این کتاب شامل دو داستان مرتبط با یکدیگر است که ابتدا بهصورت جداگانه در مجلات نیویورکر به چاپ رسیدند: فرنی در سال ۱۹۵۵ و زویی در سال ۱۹۵۷. سالینجر در این اثر، همچون دیگر نوشتههایش، با ظرافت به دنیای درونی شخصیتهای خود نفوذ کرده و با نثری صمیمی و نگاهی فلسفی، کشمکشی عمیق میان معنویت و روشنفکری را روایت میکند.
این کتاب داستان خواهر و برادری از خانوادهی گلس را دنبال میکند که هر دو در حال تجربه بحرانهای فکری و معنوی هستند. فرنی، خواهر کوچکتر، درگیر تلاشی برای یافتن معنا در جهانی سطحی و پر از ریاکاری است، درحالیکه زویی، برادر بزرگتر، سعی دارد او را از ورطهی سردرگمی بیرون بکشد. این دو شخصیت، همچون دیگر اعضای خانوادهی گلس که در آثار دیگر سالینجر نیز حضور دارند، از کودکی تحت تأثیر آموزشهای فلسفی و مذهبی قرار گرفتهاند و این امر باعث شده است که نگاه آنها به جهان، متفاوت از افراد عادی باشد.
در داستان اول، فرنی، شخصیت اصلی در دیداری با دوستپسرش لین در یک رستوران، نشانههایی از سرخوردگی و انزجار خود از سطحینگری جامعهی روشنفکری را بروز میدهد. او کتابی را همراه خود دارد که دربارهی یک تمرین مذهبی خاص در مسیحیت شرقی به نام «دعای عیسی» صحبت میکند. این دعا قرار است فرد را به مرحلهای از روشنشدگی و رهایی روحی برساند. اما فرنی، بهجای آرامش، در این مسیر دچار اضطراب و بیقراری شدید میشود، چراکه هنوز نتوانسته میان ایدهآلهای ذهنی خود و واقعیت زندگی تعادلی برقرار کند.
در داستان دوم، زویی، روایت به خانهی خانوادهی گلس منتقل میشود، جایی که زویی تلاش دارد با گفتوگو، فرنی را از سردرگمی خارج کند. مکالمات این دو، پر از ارجاع به آموزههای عرفانی، فلسفی، و دینی است. زویی، برخلاف فرنی، دیدگاه متفاوتی نسبت به معنویت دارد و تلاش میکند نشان دهد که جستجوی معنا و ایمان نباید به نفی دنیای مادی منجر شود. او بر این باور است که میتوان در همین جهان پرآشوب و حتی در کوچکترین کارهای روزمره، مفاهیم عمیق معنوی را تجربه کرد.
یکی از نکات قابلتوجه در این کتاب، سبک نوشتاری سالینجر است که نثر او را از بسیاری از نویسندگان معاصر متمایز میکند. گفتوگوهای طولانی، پیچیده و سرشار از طعنه، طنز، و عمق فلسفی، بخش عمدهی متن را تشکیل میدهند. زبان شخصیتها طبیعی و درعینحال متفکرانه است، بهطوریکه خواننده را به تأمل دربارهی موضوعات مطرحشده وامیدارد. سالینجر در این اثر، بهجای تمرکز بر کنشهای بیرونی، به دنیای درونی شخصیتها میپردازد و از این طریق، به یکی از دغدغههای اصلی خود، یعنی بحران معنویت در دنیای مدرن، اشاره میکند.
فرنی و زویی از نظر محتوایی نیز اثری تأملبرانگیز است. درونمایهی اصلی این کتاب، چالش میان معنویت اصیل و برداشت سطحی از عرفان است. سالینجر با خلق شخصیت فرنی، به نوعی بحران ایمان را در میان جوانان روشنفکر نشان میدهد که از یک سو، از جهان مادی گریزاناند و از سوی دیگر، در درک صحیح معنویت دچار اشتباه میشوند. زویی در این میان نقش نوعی راهنما را بازی میکند، اما نه بهعنوان کسی که تمام پاسخها را دارد، بلکه بهعنوان فردی که خود نیز در حال تقلا برای یافتن تعادل است.
یکی دیگر از ابعاد مهم این اثر، نقد آن بر جامعهی روشنفکری و فضای آکادمیک است. سالینجر بهخوبی نشان میدهد که چگونه تحصیلات عالی و آشنایی با فلسفه و ادبیات، الزاماً منجر به بینش و آگاهی حقیقی نمیشود. شخصیت فرنی، با تمام دانش و کنجکاوی فکری خود، در برخورد با زندگی واقعی احساس سرگشتگی میکند، چراکه دانش او به تجربهی درونی تبدیل نشده است. این نقد سالینجر بر روشنفکری صرف، در بسیاری از آثار او دیده میشود و در این کتاب، به اوج خود میرسد.
بااینحال، کتاب از نظر برخی منتقدان، اثری بیشازحد گفتوگومحور و کمحادثه است. برخی معتقدند که سالینجر بیشازحد بر گفتوگوهای فلسفی تأکید دارد و از خلق یک روایت پرکشش غافل شده است. این ویژگی ممکن است برای برخی خوانندگان جذاب باشد، اما برای دیگران، داستان را کند و ملالآور جلوه دهد. بااینوجود، نمیتوان انکار کرد که سالینجر در انتقال حس اضطراب وجودی و جستجوی معنای زندگی، بهخوبی موفق بوده است.
ازنظر جایگاه ادبی، فرنی و زویی یکی از آثار مهم در ادبیات آمریکایی محسوب میشود که توانسته است بر نویسندگان و خوانندگان بسیاری تأثیر بگذارد. این کتاب، همچون ناتور دشت، مضامینی چون تنهایی، جستجوی هویت، و نارضایتی از سطحینگری جامعه را مطرح میکند، اما با رویکردی متفاوت و با تمرکز بیشتر بر مسائل معنوی.
درمجموع، فرنی و زویی اثری عمیق و چندلایه است که خواننده را به تفکر دربارهی معنا، ایمان، و جایگاه انسان در جهان دعوت میکند. این کتاب، با وجود حجم کم، دارای مفاهیمی گسترده و پیچیده است که میتواند برای هر خوانندهای، بسته به تجربهی زیستهاش، معانی متفاوتی داشته باشد. سالینجر در این اثر، بار دیگر نشان میدهد که چگونه میتوان از دل مکالمههای روزمره، به مهمترین پرسشهای فلسفی و انسانی پرداخت.
کتاب فرنی و زویی در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۶ با بیش از ۲۳۱ هزار رای و ۱۱۹۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از میلاد زکریا، امید نیکفرجام و علی شیعه علی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی فرنی و زویی
خلاصهی داستان اول: فرنی
داستان فرنی با ملاقات شخصیت اصلی، فرنی گلس، و دوستپسرش، لین، در یک رستوران آغاز میشود. آنها برای صرف ناهار پیش از یک مسابقهی فوتبال دانشگاهی به اینجا آمدهاند. در آغاز، لین با هیجان دربارهی موفقیتهای دانشگاهی و مقالات خود در ادبیات صحبت میکند، اما فرنی به نظر میرسد که علاقهای به این صحبتها ندارد و بهتدریج بیحوصله و ناراحت میشود. او کتابی با خود آورده که حاوی مطالبی دربارهی نوعی دعا به نام «دعای عیسی» است. این دعا، که برگرفته از آموزههای مسیحیت ارتدکس شرقی است، وعدهی رهایی معنوی از طریق تکرار دائمی آن را میدهد.
با پیشرفت مکالمه، فرنی بیشتر از دنیای اطرافش دلزده نشان میدهد. او از ریاکاری و خودبزرگبینی روشنفکران شکایت میکند و میگوید که دیگر علاقهای به دانشگاه و تحصیل ندارد. لین ابتدا سعی میکند او را آرام کند، اما وقتی متوجه شدت ناراحتی فرنی میشود، نگران میشود. در ادامه، فرنی دچار نوعی حملهی عصبی میشود و در دستشویی رستوران از هوش میرود. پس از بازگشت، او همچنان مضطرب و ناراحت است و تنها تکرار دعای عیسی را راهی برای تسکین خود میداند. در پایان این بخش، فرنی روی مبل لم داده و درحالیکه دعا را زیر لب تکرار میکند، به خواب میرود، درحالیکه لین گیج و نگران او را تماشا میکند.
خلاصهی داستان دوم: زویی
بخش زویی در آپارتمان خانوادهی گلس در نیویورک اتفاق میافتد. فرنی، که پس از اتفاقات داستان اول به خانه برگشته، بهشدت افسرده و مضطرب است. مادر او، بسی گلس، از وضعیت دخترش نگران است و از زویی، برادر بزرگتر فرنی، میخواهد که با او صحبت کند و کمکش کند. زویی، که خود نیز فردی باهوش و متفکر است، در آغاز چندان تمایلی به این کار ندارد، اما درنهایت وارد مکالمهای طولانی با خواهرش میشود.
این گفتوگو، که هستهی اصلی داستان را تشکیل میدهد، در ابتدا پر از طعنه و کنایه است. زویی از فرنی میخواهد که دربارهی مشکلش توضیح دهد. فرنی از نارضایتیاش از جهان، پوچی روابط انسانی، و بیمعنایی موفقیتهای دانشگاهی و اجتماعی صحبت میکند. او معتقد است که تنها راه نجات، پناه بردن به معنویت و تمرین دعای عیسی است. زویی اما این نگاه را سادهانگارانه میداند و استدلال میکند که معنویت حقیقی نباید به کنارهگیری از جهان ختم شود.
در ادامهی مکالمه، زویی به آموزههای دو برادر بزرگترشان، سیمور و بادی، اشاره میکند. سیمور، که در گذشته خودکشی کرده، بهشدت تحت تأثیر فلسفههای شرقی بود و به دنبال نوعی معنویت عمیق میگشت. زویی به فرنی یادآوری میکند که حتی سیمور، با تمام عرفان و دانش معنویاش، نتوانست راهی برای کنار آمدن با زندگی بیابد. این نکته نشان میدهد که دنبال کردن یک مسیر عرفانی، بدون درک واقعیتهای زندگی، میتواند به گمراهی منجر شود.
مکالمهی زویی و فرنی در چندین مرحله بین اتاق نشیمن و حمام خانه ادامه پیدا میکند. زویی استدلال میکند که فرنی نباید از زندگی فرار کند، بلکه باید یاد بگیرد که در لحظهی حال زندگی کند و در کارهای کوچک روزمره، معنا بیابد. او به یکی از جملات معروف سیمور اشاره میکند: «همیشه برای فیش بمل بخوان!» این جمله اشاره به توصیهی سیمور دارد که میگفت حتی اگر در یک نمایش تلویزیونی سطحی بازی میکنی، باید آن را با تمام وجود انجام دهی و در آن معنا بیابی.
در پایان داستان، فرنی که تحت تأثیر صحبتهای زویی قرار گرفته، بهنوعی آرامش میرسد. او به اتاق خود برمیگردد و به نظر میرسد که حال بهتری دارد. داستان در حالی به پایان میرسد که زویی از طریق تلفن داخلی خانه، آخرین توصیههایش را به فرنی میدهد و فرنی در سکوت به آنها گوش میدهد. این پایانبندی نشان میدهد که شاید فرنی هنوز به پاسخ قطعی نرسیده باشد، اما حداقل مسیر بهتری برای مواجهه با بحرانش یافته است.
بخشهایی از فرنی و زویی
همین الان رمزگشایی یک نامه از مامان را که امروز صبح رسید تمام کردم، همهاش درباره تو بود و لبخند ژنرال آیزنهاور و پسرهای کوچک دیلی نیوز که افتادند توی چاه آسانسور و این که من کی میخواهم تلفنم را در نیویورک قطع کنم و یکی اینجا، در حومه شهر، جایی که واقعاً به آن احتیاج دارم بگیرم.
مطمئناً تنها زن دنیاست که میتواند نامه را با حروف ایتالیک نامرئی بنویسد. بِسی عزیز. مثل ساعت سر هر سه ماه یک کپی پانصد کلمهای از این نامه او به دستم می رسد که موضوعش تلفن شخصی قدیمی بیچارهام است و این که چهقدر احمقانه است که هر ماه پول بیزبان را بابت چیزی بدهی که حتی کسی نیست از آن استفاده کند. که واقعاً یک دروغ گنده شاخدار است.
وقتی من به شهر میآیم، بدون استثنا همیشه مینشینم و ساعتها با دوست قدیمیم یاما، خدای مرگ، صحبت میکنم؛ و تلفن شخصی برای گپزدنهای کوچک ما یک ضرورت است. به هر حال، لطفاً به او بگو من عقیدهام را عوض نکردهام. عشق من به آن تلفن قدیمی یک عشق کور است. این تنها دارایی واقعاً شخصی بود که من و سیمور در تمام کیبوتصِ بسی داشتیم.
در ضمن برای تعادل درونی من هم ضروری است که هر سال اسم سیمور را در آن دفترچه تلفن لعنتی ببینم. دلم میخواهد با خاطرجمع لیست حرف جی را نگاه کنم. پسر خوبی باش و این پیغام را برای من برسان. لازم نیست حتما کلمه به کلمه باشد، ولی با دقت. اگر میتوانی با بسی مهربانتر باش، زویی. فکر نمیکنم به این خاطر این حرف را میزنم که او مادرمان است؛ بهخاطر این میگویم که خسته شده است.
آدم بعد از سی سالگی و اینها، وقتی که همه (حتی شاید تو) کمی کندتر میشوند، خسته میشود، ولی بیشتر تلاش میکند. کافی نیست با او با همان بیرحمی عاشقانهای رفتار کنی که یک رقاص آپاچی با شریک رقصش میکند ــ که ضمناً، فکرش را بکنی یا نه، کاملا متوجهاش میشود. یادت رفته او از نظر عاطفی تقریباً همان قدر پیشرفته است که لِس.
جدا از مسأله تلفن، این نامه بسی در واقع یک نامه زویی است. باید به تو بنویسم و بگویم تو تمام زندگیت را پیشرو داری و اگر پیش از رفتن به سراغ زندگی هنرپیشگی دکترایت را نگیری جنایت بزرگی مرتکب شدهای. نگفته دلش میخواهد دکترایت را در چه رشتهای بگیری، ای کرم کتاب کبیر، ولی من حدس میزنم ریاضی را به یونانی ترجیح میدهد.
به هر حال، تا آنجا که من دستگیرم میشود او میخواهد اگر به هر دلیلی کار بازیگریت نگرفت چیزی داشته باشی که به آن برگردی. که شاید خیلی منطقی باشد، و احتمالا هم هست، ولی من خوشم نمیآید یکدفعه دربیایم و این را به تو بگویم. بر حسب اتفاق، امروز یکی از آن روزهایی است که دارم همه افراد خانواده، از جمله خودم را، از آن طرف عوضی تلسکوپ نگاه میکنم.
در واقع امروز صبح سر صندوق پست، وقتی اسم بسی را روی آدرس برگشت پاکت دیدم باید به خودم فشار میآوردم که یادم بیاید او که بود. به یک دلیل کاملا خوب، کلاس «نویسندگی پیشرفته ۲۴ ـاِی» سیوهشت داستان کوتاه بارم کرده تا این آخر هفته با چشمان اشکبار به خانه برگردم. سی وهفتتایشان درباره یک زن همجنسباز خجالتی مردمگریز پنسیلوانیایی هلندیتبار است که میخواهد بنویسد؛ و به زبان اول شخص، از دید یک کارگر مزرعه هرزه روایت میشود. با لهجه.
اگر به کتاب فرنی و زویی علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار جروم دیوید سالینجر در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار این نویسندهی مشهور آشنا میکند.
14 اسفند 1403
فرنی و زویی
«فرنی و زویی» اثری است از جروم دیوید سالینجر (نویسندهی آمریکایی، از ۱۹۱۹ تا ۲۰۱۰) که در سال ۱۹۶۱ منتشر شده است. این کتاب دربارهی بحران معنویت، جستجوی حقیقت، و کشمکش درونی دو خواهر و برادر از خانوادهی گلس است که میان روشنفکری، عرفان، و واقعیتهای زندگی مدرن گرفتار شدهاند.
دربارهی فرنی و زویی
کتاب فرنی و زویی (Franny and Zooey) یکی از آثار برجسته جروم دیوید سالینجر، نویسنده نامآشنای آمریکایی، است که در سال ۱۹۶۱ منتشر شد. این کتاب شامل دو داستان مرتبط با یکدیگر است که ابتدا بهصورت جداگانه در مجلات نیویورکر به چاپ رسیدند: فرنی در سال ۱۹۵۵ و زویی در سال ۱۹۵۷. سالینجر در این اثر، همچون دیگر نوشتههایش، با ظرافت به دنیای درونی شخصیتهای خود نفوذ کرده و با نثری صمیمی و نگاهی فلسفی، کشمکشی عمیق میان معنویت و روشنفکری را روایت میکند.
این کتاب داستان خواهر و برادری از خانوادهی گلس را دنبال میکند که هر دو در حال تجربه بحرانهای فکری و معنوی هستند. فرنی، خواهر کوچکتر، درگیر تلاشی برای یافتن معنا در جهانی سطحی و پر از ریاکاری است، درحالیکه زویی، برادر بزرگتر، سعی دارد او را از ورطهی سردرگمی بیرون بکشد. این دو شخصیت، همچون دیگر اعضای خانوادهی گلس که در آثار دیگر سالینجر نیز حضور دارند، از کودکی تحت تأثیر آموزشهای فلسفی و مذهبی قرار گرفتهاند و این امر باعث شده است که نگاه آنها به جهان، متفاوت از افراد عادی باشد.
در داستان اول، فرنی، شخصیت اصلی در دیداری با دوستپسرش لین در یک رستوران، نشانههایی از سرخوردگی و انزجار خود از سطحینگری جامعهی روشنفکری را بروز میدهد. او کتابی را همراه خود دارد که دربارهی یک تمرین مذهبی خاص در مسیحیت شرقی به نام «دعای عیسی» صحبت میکند. این دعا قرار است فرد را به مرحلهای از روشنشدگی و رهایی روحی برساند. اما فرنی، بهجای آرامش، در این مسیر دچار اضطراب و بیقراری شدید میشود، چراکه هنوز نتوانسته میان ایدهآلهای ذهنی خود و واقعیت زندگی تعادلی برقرار کند.
در داستان دوم، زویی، روایت به خانهی خانوادهی گلس منتقل میشود، جایی که زویی تلاش دارد با گفتوگو، فرنی را از سردرگمی خارج کند. مکالمات این دو، پر از ارجاع به آموزههای عرفانی، فلسفی، و دینی است. زویی، برخلاف فرنی، دیدگاه متفاوتی نسبت به معنویت دارد و تلاش میکند نشان دهد که جستجوی معنا و ایمان نباید به نفی دنیای مادی منجر شود. او بر این باور است که میتوان در همین جهان پرآشوب و حتی در کوچکترین کارهای روزمره، مفاهیم عمیق معنوی را تجربه کرد.
یکی از نکات قابلتوجه در این کتاب، سبک نوشتاری سالینجر است که نثر او را از بسیاری از نویسندگان معاصر متمایز میکند. گفتوگوهای طولانی، پیچیده و سرشار از طعنه، طنز، و عمق فلسفی، بخش عمدهی متن را تشکیل میدهند. زبان شخصیتها طبیعی و درعینحال متفکرانه است، بهطوریکه خواننده را به تأمل دربارهی موضوعات مطرحشده وامیدارد. سالینجر در این اثر، بهجای تمرکز بر کنشهای بیرونی، به دنیای درونی شخصیتها میپردازد و از این طریق، به یکی از دغدغههای اصلی خود، یعنی بحران معنویت در دنیای مدرن، اشاره میکند.
فرنی و زویی از نظر محتوایی نیز اثری تأملبرانگیز است. درونمایهی اصلی این کتاب، چالش میان معنویت اصیل و برداشت سطحی از عرفان است. سالینجر با خلق شخصیت فرنی، به نوعی بحران ایمان را در میان جوانان روشنفکر نشان میدهد که از یک سو، از جهان مادی گریزاناند و از سوی دیگر، در درک صحیح معنویت دچار اشتباه میشوند. زویی در این میان نقش نوعی راهنما را بازی میکند، اما نه بهعنوان کسی که تمام پاسخها را دارد، بلکه بهعنوان فردی که خود نیز در حال تقلا برای یافتن تعادل است.
یکی دیگر از ابعاد مهم این اثر، نقد آن بر جامعهی روشنفکری و فضای آکادمیک است. سالینجر بهخوبی نشان میدهد که چگونه تحصیلات عالی و آشنایی با فلسفه و ادبیات، الزاماً منجر به بینش و آگاهی حقیقی نمیشود. شخصیت فرنی، با تمام دانش و کنجکاوی فکری خود، در برخورد با زندگی واقعی احساس سرگشتگی میکند، چراکه دانش او به تجربهی درونی تبدیل نشده است. این نقد سالینجر بر روشنفکری صرف، در بسیاری از آثار او دیده میشود و در این کتاب، به اوج خود میرسد.
بااینحال، کتاب از نظر برخی منتقدان، اثری بیشازحد گفتوگومحور و کمحادثه است. برخی معتقدند که سالینجر بیشازحد بر گفتوگوهای فلسفی تأکید دارد و از خلق یک روایت پرکشش غافل شده است. این ویژگی ممکن است برای برخی خوانندگان جذاب باشد، اما برای دیگران، داستان را کند و ملالآور جلوه دهد. بااینوجود، نمیتوان انکار کرد که سالینجر در انتقال حس اضطراب وجودی و جستجوی معنای زندگی، بهخوبی موفق بوده است.
ازنظر جایگاه ادبی، فرنی و زویی یکی از آثار مهم در ادبیات آمریکایی محسوب میشود که توانسته است بر نویسندگان و خوانندگان بسیاری تأثیر بگذارد. این کتاب، همچون ناتور دشت، مضامینی چون تنهایی، جستجوی هویت، و نارضایتی از سطحینگری جامعه را مطرح میکند، اما با رویکردی متفاوت و با تمرکز بیشتر بر مسائل معنوی.
درمجموع، فرنی و زویی اثری عمیق و چندلایه است که خواننده را به تفکر دربارهی معنا، ایمان، و جایگاه انسان در جهان دعوت میکند. این کتاب، با وجود حجم کم، دارای مفاهیمی گسترده و پیچیده است که میتواند برای هر خوانندهای، بسته به تجربهی زیستهاش، معانی متفاوتی داشته باشد. سالینجر در این اثر، بار دیگر نشان میدهد که چگونه میتوان از دل مکالمههای روزمره، به مهمترین پرسشهای فلسفی و انسانی پرداخت.
کتاب فرنی و زویی در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۶ با بیش از ۲۳۱ هزار رای و ۱۱۹۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از میلاد زکریا، امید نیکفرجام و علی شیعه علی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی فرنی و زویی
خلاصهی داستان اول: فرنی
داستان فرنی با ملاقات شخصیت اصلی، فرنی گلس، و دوستپسرش، لین، در یک رستوران آغاز میشود. آنها برای صرف ناهار پیش از یک مسابقهی فوتبال دانشگاهی به اینجا آمدهاند. در آغاز، لین با هیجان دربارهی موفقیتهای دانشگاهی و مقالات خود در ادبیات صحبت میکند، اما فرنی به نظر میرسد که علاقهای به این صحبتها ندارد و بهتدریج بیحوصله و ناراحت میشود. او کتابی با خود آورده که حاوی مطالبی دربارهی نوعی دعا به نام «دعای عیسی» است. این دعا، که برگرفته از آموزههای مسیحیت ارتدکس شرقی است، وعدهی رهایی معنوی از طریق تکرار دائمی آن را میدهد.
با پیشرفت مکالمه، فرنی بیشتر از دنیای اطرافش دلزده نشان میدهد. او از ریاکاری و خودبزرگبینی روشنفکران شکایت میکند و میگوید که دیگر علاقهای به دانشگاه و تحصیل ندارد. لین ابتدا سعی میکند او را آرام کند، اما وقتی متوجه شدت ناراحتی فرنی میشود، نگران میشود. در ادامه، فرنی دچار نوعی حملهی عصبی میشود و در دستشویی رستوران از هوش میرود. پس از بازگشت، او همچنان مضطرب و ناراحت است و تنها تکرار دعای عیسی را راهی برای تسکین خود میداند. در پایان این بخش، فرنی روی مبل لم داده و درحالیکه دعا را زیر لب تکرار میکند، به خواب میرود، درحالیکه لین گیج و نگران او را تماشا میکند.
خلاصهی داستان دوم: زویی
بخش زویی در آپارتمان خانوادهی گلس در نیویورک اتفاق میافتد. فرنی، که پس از اتفاقات داستان اول به خانه برگشته، بهشدت افسرده و مضطرب است. مادر او، بسی گلس، از وضعیت دخترش نگران است و از زویی، برادر بزرگتر فرنی، میخواهد که با او صحبت کند و کمکش کند. زویی، که خود نیز فردی باهوش و متفکر است، در آغاز چندان تمایلی به این کار ندارد، اما درنهایت وارد مکالمهای طولانی با خواهرش میشود.
این گفتوگو، که هستهی اصلی داستان را تشکیل میدهد، در ابتدا پر از طعنه و کنایه است. زویی از فرنی میخواهد که دربارهی مشکلش توضیح دهد. فرنی از نارضایتیاش از جهان، پوچی روابط انسانی، و بیمعنایی موفقیتهای دانشگاهی و اجتماعی صحبت میکند. او معتقد است که تنها راه نجات، پناه بردن به معنویت و تمرین دعای عیسی است. زویی اما این نگاه را سادهانگارانه میداند و استدلال میکند که معنویت حقیقی نباید به کنارهگیری از جهان ختم شود.
در ادامهی مکالمه، زویی به آموزههای دو برادر بزرگترشان، سیمور و بادی، اشاره میکند. سیمور، که در گذشته خودکشی کرده، بهشدت تحت تأثیر فلسفههای شرقی بود و به دنبال نوعی معنویت عمیق میگشت. زویی به فرنی یادآوری میکند که حتی سیمور، با تمام عرفان و دانش معنویاش، نتوانست راهی برای کنار آمدن با زندگی بیابد. این نکته نشان میدهد که دنبال کردن یک مسیر عرفانی، بدون درک واقعیتهای زندگی، میتواند به گمراهی منجر شود.
مکالمهی زویی و فرنی در چندین مرحله بین اتاق نشیمن و حمام خانه ادامه پیدا میکند. زویی استدلال میکند که فرنی نباید از زندگی فرار کند، بلکه باید یاد بگیرد که در لحظهی حال زندگی کند و در کارهای کوچک روزمره، معنا بیابد. او به یکی از جملات معروف سیمور اشاره میکند: «همیشه برای فیش بمل بخوان!» این جمله اشاره به توصیهی سیمور دارد که میگفت حتی اگر در یک نمایش تلویزیونی سطحی بازی میکنی، باید آن را با تمام وجود انجام دهی و در آن معنا بیابی.
در پایان داستان، فرنی که تحت تأثیر صحبتهای زویی قرار گرفته، بهنوعی آرامش میرسد. او به اتاق خود برمیگردد و به نظر میرسد که حال بهتری دارد. داستان در حالی به پایان میرسد که زویی از طریق تلفن داخلی خانه، آخرین توصیههایش را به فرنی میدهد و فرنی در سکوت به آنها گوش میدهد. این پایانبندی نشان میدهد که شاید فرنی هنوز به پاسخ قطعی نرسیده باشد، اما حداقل مسیر بهتری برای مواجهه با بحرانش یافته است.
بخشهایی از فرنی و زویی
همین الان رمزگشایی یک نامه از مامان را که امروز صبح رسید تمام کردم، همهاش درباره تو بود و لبخند ژنرال آیزنهاور و پسرهای کوچک دیلی نیوز که افتادند توی چاه آسانسور و این که من کی میخواهم تلفنم را در نیویورک قطع کنم و یکی اینجا، در حومه شهر، جایی که واقعاً به آن احتیاج دارم بگیرم.
مطمئناً تنها زن دنیاست که میتواند نامه را با حروف ایتالیک نامرئی بنویسد. بِسی عزیز. مثل ساعت سر هر سه ماه یک کپی پانصد کلمهای از این نامه او به دستم می رسد که موضوعش تلفن شخصی قدیمی بیچارهام است و این که چهقدر احمقانه است که هر ماه پول بیزبان را بابت چیزی بدهی که حتی کسی نیست از آن استفاده کند. که واقعاً یک دروغ گنده شاخدار است.
وقتی من به شهر میآیم، بدون استثنا همیشه مینشینم و ساعتها با دوست قدیمیم یاما، خدای مرگ، صحبت میکنم؛ و تلفن شخصی برای گپزدنهای کوچک ما یک ضرورت است. به هر حال، لطفاً به او بگو من عقیدهام را عوض نکردهام. عشق من به آن تلفن قدیمی یک عشق کور است. این تنها دارایی واقعاً شخصی بود که من و سیمور در تمام کیبوتصِ بسی داشتیم.
در ضمن برای تعادل درونی من هم ضروری است که هر سال اسم سیمور را در آن دفترچه تلفن لعنتی ببینم. دلم میخواهد با خاطرجمع لیست حرف جی را نگاه کنم. پسر خوبی باش و این پیغام را برای من برسان. لازم نیست حتما کلمه به کلمه باشد، ولی با دقت. اگر میتوانی با بسی مهربانتر باش، زویی. فکر نمیکنم به این خاطر این حرف را میزنم که او مادرمان است؛ بهخاطر این میگویم که خسته شده است.
آدم بعد از سی سالگی و اینها، وقتی که همه (حتی شاید تو) کمی کندتر میشوند، خسته میشود، ولی بیشتر تلاش میکند. کافی نیست با او با همان بیرحمی عاشقانهای رفتار کنی که یک رقاص آپاچی با شریک رقصش میکند ــ که ضمناً، فکرش را بکنی یا نه، کاملا متوجهاش میشود. یادت رفته او از نظر عاطفی تقریباً همان قدر پیشرفته است که لِس.
جدا از مسأله تلفن، این نامه بسی در واقع یک نامه زویی است. باید به تو بنویسم و بگویم تو تمام زندگیت را پیشرو داری و اگر پیش از رفتن به سراغ زندگی هنرپیشگی دکترایت را نگیری جنایت بزرگی مرتکب شدهای. نگفته دلش میخواهد دکترایت را در چه رشتهای بگیری، ای کرم کتاب کبیر، ولی من حدس میزنم ریاضی را به یونانی ترجیح میدهد.
به هر حال، تا آنجا که من دستگیرم میشود او میخواهد اگر به هر دلیلی کار بازیگریت نگرفت چیزی داشته باشی که به آن برگردی. که شاید خیلی منطقی باشد، و احتمالا هم هست، ولی من خوشم نمیآید یکدفعه دربیایم و این را به تو بگویم. بر حسب اتفاق، امروز یکی از آن روزهایی است که دارم همه افراد خانواده، از جمله خودم را، از آن طرف عوضی تلسکوپ نگاه میکنم.
در واقع امروز صبح سر صندوق پست، وقتی اسم بسی را روی آدرس برگشت پاکت دیدم باید به خودم فشار میآوردم که یادم بیاید او که بود. به یک دلیل کاملا خوب، کلاس «نویسندگی پیشرفته ۲۴ ـاِی» سیوهشت داستان کوتاه بارم کرده تا این آخر هفته با چشمان اشکبار به خانه برگردم. سی وهفتتایشان درباره یک زن همجنسباز خجالتی مردمگریز پنسیلوانیایی هلندیتبار است که میخواهد بنویسد؛ و به زبان اول شخص، از دید یک کارگر مزرعه هرزه روایت میشود. با لهجه.
اگر به کتاب فرنی و زویی علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار جروم دیوید سالینجر در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار این نویسندهی مشهور آشنا میکند.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان کوتاه، داستان کوتاه خارجی، روانشناسی، فلسفی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، جروم دیوید سالینجر، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب