«شگفتی» اثری است از آر. جی. پالاسیو (نویسندهی اهل آمریکا، متولد ۱۹۶۳) که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است. این رمان دربارهی پسری به نام آگوست پولمن است که با چهرهای متفاوت متولد شده و تلاش میکند در مدرسهای جدید پذیرفته شده و دوستی پیدا کند.
دربارهی شگفتی
کتاب شگفتی (Wonder) نوشتهی آر. جی. پالاسیو، یکی از تأثیرگذارترین رمانهای معاصر در حوزهی ادبیات نوجوانان است. این کتاب که نخستین بار در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، به سرعت توانست جایگاه ویژهای در میان مخاطبان نوجوان و حتی بزرگسالان پیدا کند. داستان این اثر پیرامون پسری به نام آگوست پولمن (آگی) روایت میشود که به دلیل یک بیماری ژنتیکی نادر، چهرهای متفاوت از دیگران دارد. نویسنده در این کتاب تلاش کرده است تا مسائل مهمی همچون پذیرش تفاوتها، همدلی، قلدری، دوستی و قدرت مهربانی را مورد بررسی قرار دهد.
آر. جی. پالاسیو در خلق این داستان از سبک روایی خاصی بهره میبرد که خواننده را به عمق احساسات و تجربیات شخصیتها میکشاند. روایت کتاب از چندین دیدگاه مختلف ارائه میشود که شامل خود آگوست، خواهرش ویا، دوستانش جک و سامر، و چند شخصیت دیگر است. این سبک چندصدایی نهتنها باعث میشود خواننده دیدگاهی جامعتر نسبت به داستان پیدا کند، بلکه احساسات و واکنشهای متفاوت نسبت به شرایط آگوست را نیز به خوبی نشان میدهد.
شخصیتپردازی در شگفتی یکی از نقاط قوت آن محسوب میشود. آگوست شخصیتی دوستداشتنی، باهوش و شوخطبع است که باوجود تمام سختیهایی که با آن روبهرو میشود، هرگز امید خود را از دست نمیدهد. شخصیتهای مکمل نیز هر یک دارای ویژگیهای منحصربهفردی هستند که به توسعهی داستان کمک میکنند. خواهر آگوست، ویا، یکی از شخصیتهای پیچیدهی داستان است که با وجود عشق فراوان به برادرش، گاهی احساس میکند در سایهی مشکلات او نادیده گرفته شده است. این بخش از داستان به خوبی به چالشهای خانوادههایی که کودکی با شرایط خاص دارند، میپردازد.
موضوع اصلی کتاب، پذیرش تفاوتها و مبارزه با تبعیض و قلدری است. آگوست با ورود به مدرسه برای اولین بار، با واکنشهای متفاوتی از سوی همکلاسیهایش مواجه میشود. برخی او را میپذیرند و برخی دیگر با بیرحمی با او برخورد میکنند. نویسنده تلاش میکند نشان دهد که چگونه رفتارهای کوچک میتوانند تأثیرات بزرگی بر افراد بگذارند و چطور یک انتخاب درست، میتواند زندگی کسی را تغییر دهد.
شگفتی نهتنها یک داستان تأثیرگذار، بلکه اثری آموزشی نیز هست. این کتاب به والدین، معلمان و دانشآموزان نشان میدهد که چگونه میتوان با مهربانی و درک متقابل، محیطی امن و دوستانه ایجاد کرد. بسیاری از مدارس از این کتاب به عنوان منبعی برای بحث در مورد همدلی، دوستی و مقابله با قلدری استفاده میکنند.
از نظر سبک نگارش، پالاسیو زبانی ساده اما تأثیرگذار را به کار گرفته است که به خوبی احساسات و تفکرات شخصیتها را منتقل میکند. توصیفهای او واقعی و ملموس هستند و باعث میشوند خواننده با شخصیتها ارتباط برقرار کند. علاوه بر این، طنز ظریفی که در بسیاری از بخشهای کتاب دیده میشود، از بار سنگین موضوعات جدی میکاهد و داستان را جذابتر میکند.
یکی از نکات مثبت دیگر این کتاب، نگاه عمیق آن به روابط انسانی است. در طول داستان، رابطهی آگوست با خانوادهاش، دوستانش و حتی معلمانش تغییر و تکامل پیدا میکند. نویسنده نشان میدهد که دوستی واقعی بر پایهی پذیرش و احترام متقابل شکل میگیرد و چطور شناختن و درک دیگران میتواند نگاه ما را به دنیا تغییر دهد.
البته شگفتی خالی از نقد نیز نیست. برخی از منتقدان معتقدند که داستان گاهی بیش از حد احساسی میشود و برخی وقایع به شکل ایدهآلگرایانهای پیش میروند. برای مثال، تغییر نگرش برخی از دانشآموزان نسبت به آگوست، به شکلی سریعتر از آنچه در واقعیت ممکن است رخ دهد، اتفاق میافتد. با این حال، این ویژگی شاید به دلیل ماهیت انگیزشی و آموزشی کتاب قابل توجیه باشد.
یکی دیگر از نقاط قابل بحث در مورد کتاب، نحوهی پرداختن به خود آگوست است. در حالی که او شخصیت اصلی داستان است، بخشهایی از کتاب از دید سایر شخصیتها روایت میشود که باعث میشود گاهی احساس کنیم که آگوست بیشتر موضوع داستان است تا راوی آن. این سبک روایت، از یک سو باعث میشود خواننده دیدگاههای مختلفی را درک کند، اما از سوی دیگر ممکن است موجب شود که خود شخصیت آگوست کمتر فرصت پیدا کند تا بهطور کامل احساسات درونیاش را بیان کند.
با این وجود، پیام کلی شگفتی بسیار مثبت و تأثیرگذار است. این کتاب به خوانندگان، بهویژه نوجوانان، یادآوری میکند که تفاوتهای ظاهری نباید معیار قضاوت دربارهی دیگران باشد و ارزش واقعی هر فرد در شخصیت و رفتار او نهفته است. شعار معروف کتاب، «وقتی میتوانی حق انتخاب داشته باشی که درست رفتار کنی یا مهربان باشی، همیشه مهربانی را انتخاب کن»، به یکی از پیامهای ماندگار آن تبدیل شده است.
شگفتی در سالهای پس از انتشار، محبوبیت زیادی پیدا کرده و الهامبخش فیلمی به همین نام در سال ۲۰۱۷ شد. این فیلم که با بازی جیکوب ترمبلی، جولیا رابرتز و اوون ویلسون ساخته شد، توانست توجه بیشتری به پیامهای اصلی کتاب جلب کند و دامنهی تأثیرگذاری آن را گسترش دهد.
در مجموع، شگفتی کتابی است که فراتر از یک داستان ساده دربارهی پسری با چهرهی متفاوت عمل میکند. این اثر، کتابی در مورد انسانیت، درک، همدلی و پذیرش است که هر خوانندهای را، صرفنظر از سن و سال، به فکر فرو میبرد. اگرچه برخی نقدهایی به آن وارد شده است، اما پیام مثبت و سبک روایت گیرا، آن را به یکی از مهمترین آثار ادبیات نوجوانان در سالهای اخیر تبدیل کرده است.
رمان شگفتی در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۳۶ با بیش از ۱.۱۴ میلیون رای و ۷۷۹۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از پروین علیپور، عادله مخبری، شاپور سخی، نهال سهیلی فر، نیلوفر داد، فرح بهبهانی، حدیث سادات حسینی، سعید عباسزاده و ناهید قهرمانی به بازار عرضه شده است.
داستان شگفتی
آگوست پولمن (آگی) پسری ۱۰ ساله است که با یک بیماری ژنتیکی نادر به نام سندرم تریچر کالینز متولد شده و این مسئله باعث شده است که چهرهای متفاوت از دیگران داشته باشد. او به دلیل مشکلات پزشکی متعدد، تا سن دهسالگی در خانه آموزش دیده و هرگز به مدرسه نرفته است. اما والدینش تصمیم میگیرند که او را برای اولین بار به یک مدرسهی عادی بفرستند تا بتواند مانند سایر کودکان، تجربهی تحصیل و زندگی اجتماعی را به دست آورد.
آگوست به مدرسهی بیچر پرپ میرود و در ابتدا با واکنشهای مختلفی از سوی همکلاسیهایش مواجه میشود. برخی از دانشآموزان مانند جولیان، با تمسخر و بیرحمی با او برخورد میکنند، در حالی که دیگرانی مثل جک ویل و سامر سعی میکنند با او دوست شوند. سامر، دختری مهربان و مستقل، یکی از اولین افرادی است که با او ارتباط برقرار میکند و بدون توجه به ظاهرش، با او دوست میشود.
در ادامهی داستان، رابطهی آگوست با جک ویل دچار بحران میشود. در یک اتفاق ناگوار، آگوست میشنود که جک در حالی که با دانشآموزان دیگر صحبت میکند، دربارهی او چیزهای ناخوشایندی میگوید. این مسئله باعث ناراحتی شدید آگوست میشود و دوستی آنها برای مدتی از بین میرود. اما جک متوجه اشتباهش میشود و تلاش میکند تا اعتماد آگوست را دوباره به دست آورد. در نهایت، آگوست او را میبخشد و دوستیشان مستحکمتر از قبل میشود.
در همین حال، خواهر آگوست، ویا، نیز درگیر چالشهای خاص خود است. او که همیشه توجه خانواده را به دلیل شرایط برادرش کمتر احساس کرده، حالا وارد دورهی دبیرستان شده و با تغییرات جدیدی روبهرو است. ویا دوست جدیدی پیدا میکند و در یک گروه تئاتر عضو میشود، اما همزمان احساس میکند که کسی متوجه دغدغهها و مشکلات او نیست. با این حال، او همچنان از برادرش حمایت میکند و رابطهی عمیقی با او دارد.
در اوج داستان، آگوست و همکلاسیهایش برای یک اردوی مدرسهای به طبیعت میروند. در آنجا، گروهی از دانشآموزان مدرسهای دیگر به آگوست حمله میکنند و او را مورد آزار قرار میدهند. اما در یک چرخش غیرمنتظره، دانشآموزانی که قبلاً با او بدرفتاری کرده بودند، از او دفاع میکنند و این اتفاق نقطهی عطفی در پذیرش آگوست از سوی همکلاسیهایش میشود.
پس از بازگشت از اردو، شرایط در مدرسه برای آگوست بهتر میشود. بیشتر دانشآموزان او را به عنوان یکی از اعضای گروه خود میپذیرند و برخوردهای منفی کمرنگتر میشود. مدیر مدرسه، آقای تاشمن، در مراسم پایان سال، جایزهی ویژهای به آگوست اهدا میکند و او را به دلیل شجاعت و رشد شخصیاش تحسین میکند. این لحظه برای آگوست بسیار ارزشمند است، زیرا نشان میدهد که بالاخره از سوی جامعهی مدرسه پذیرفته شده است.
در پایان، آگوست که در ابتدا از رفتن به مدرسه وحشت داشت، متوجه میشود که نهتنها توانسته بر چالشهای بزرگی غلبه کند، بلکه دوستان واقعی پیدا کرده و احترام دیگران را به دست آورده است. او درمییابد که چیزی فراتر از ظاهرش وجود دارد و مهمترین ویژگی یک فرد، شخصیت و رفتار اوست، نه چهرهاش. داستان با احساسی از امید و پذیرش به پایان میرسد، جایی که آگوست درمییابد که میتواند جایگاه خود را در جهان پیدا کند.
بخشهایی از شگفتی
هفته ی دیگر کلاس پنجم را شروع می کنم. از آنجا که تا به حال به مدرسه ی واقعی نرفته ام خیلی خیلی می ترسم. مردم فکر می کنند که من به خاطر شکل ظاهرم به مدرسه نرفته ام، اما دلیلش این نیست. به خاطر عمل هایی است که روی صورتم شده. از زمان تولدم بیست و هفت عمل جراحی داشته ام.
بزرگ ترین عملم زمانی بود که حتی چهار سالم نشده بود. هیچ کدام را به خاطر نمی آورم. بعد از آن سالی دو یا سه عمل کوچک و بزرگ داشته ام. چون به نسبت سنم ریز هستم و به علت پیچیدگی های پزشکی، که دکترها نمی توانستند تشخیص بدهند، زیاد مریض می شدم. پدر و مادرم تصمیم گرفتند مرا مدرسه نگذارند. ولی حالا خیلی قوی تر شده ام. آخرین جراحی ام هشت ماه پیش بود و احتمالا تا چند سال دیگر عملی نخواهم داشت.
………………..
نمی توانم بگویم که همیشه دلم می خواسته به مدرسه بروم چون که واقعا حقیقت ندارد، ولی کاش می توانستم فقط مثل بچه های دیگر به مدرسه بروم و دوستان زیادی داشته باشم.
………………….
اگر چراغ جادو داشتم و می توانستم یک آرزو بکنم، آرزویم این بود که صورتی عادی داشته باشم تا هیچ کس به آن توجه نکند. آرزو می کردم که می توانستم در خیابان راه بروم بدون این که مردم با دیدن من سر برنگردانند. به نظر من تنها دلیلی که من عادی نیستم این است که دیگران مرا عادی نمی بینند.
………………..
سرانجام به اتاقی رسیدیم که روی درش نوشته بود: دفتر مدیر مدرسهی راهنمایی. داخل اتاق میزی بود و پشت میز، خانم آراسته و مرتبی جا خوش کرده بود!
آقای کُپُل گفت: «ایشون خانم گارسیا هستن.»
خانم گارسیا به مامان لبخند زد. عینکش را برداشت و از جا بلند شد.
مامان با او دست داد و گفت: «ایزابل پولمن هستم. از آشناییتون خوشوقتم.»
آقای کُپُل گفت: «و این هم، آگوسته.»
مامان خودش را کمی کنار کشید که من جلو بروم. بعد، همان صحنهای را دیدم که پیشتر، یک میلیونبار دیده بودم! سرم را که بلند و به خانم گارسیا نگاه کردم، چشمهایش حدود یک ثانیه ثابت ماندند! این حرکت، آنقدر سریع بود که گمانم کسی متوجه نشد؛ بهخصوص که بقیهی اجزای صورتش هم تکان نخوردند! حالا خانم گارسیا داشت لبخند میزد، لبخندی واقعاً مصنوعی.
ــ آگوست، خیلی از دیدنت خوشحالم.
آهسته گفتم: «سلام، خانم گارسیا.» و چون نمیخواستم به صورتش نگاه کنم، به عینکش خیره شدم؛ که با زنجیری به گردنش آویزان بود.
خانم گارسیا گفت: «میتونی بهم بگی خانم گاف. همهی بچهها اینطوری صدام میکنن. مثلاً، خانم گاف یادم رفته توی کدوم گروهم، خانم گاف، دیر اومدهام، یه برگهی ورود به کلاس میخوام، یا… خانم گاف میخوام درس اختیاریامرو عوض کنم!»
آقای کُپُل گفت: «درواقع خانم گاف همهکارهب اینجاست!» و جز من، همه خندیدند.
خانم گارسیا ادامه داد: «من هر روز صبح، سر ساعت هفتونیم، همینجام. بنابراین آگوست، هروقت چیزی لازم داری، یهراست بیا اینجا.» هنوز داشت به من نگاه میکرد و من به صندلهای قهوهایاش خیره شده بودم که روی سگکهایش چندتا گل ریز بنفش بود.
ــ درضمن هرچی دلت میخواد میتونی ازم بپرسی.
زیرلب گفتم: «باشه.»
اگر به کتاب شگفتی علاقه دارید، بخش معرفی برترین کتابهای ویژهی نوجوانان در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر نمونههای مشابه نیز آشنا میسازد.
16 اسفند 1403
شگفتی
«شگفتی» اثری است از آر. جی. پالاسیو (نویسندهی اهل آمریکا، متولد ۱۹۶۳) که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است. این رمان دربارهی پسری به نام آگوست پولمن است که با چهرهای متفاوت متولد شده و تلاش میکند در مدرسهای جدید پذیرفته شده و دوستی پیدا کند.
دربارهی شگفتی
کتاب شگفتی (Wonder) نوشتهی آر. جی. پالاسیو، یکی از تأثیرگذارترین رمانهای معاصر در حوزهی ادبیات نوجوانان است. این کتاب که نخستین بار در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، به سرعت توانست جایگاه ویژهای در میان مخاطبان نوجوان و حتی بزرگسالان پیدا کند. داستان این اثر پیرامون پسری به نام آگوست پولمن (آگی) روایت میشود که به دلیل یک بیماری ژنتیکی نادر، چهرهای متفاوت از دیگران دارد. نویسنده در این کتاب تلاش کرده است تا مسائل مهمی همچون پذیرش تفاوتها، همدلی، قلدری، دوستی و قدرت مهربانی را مورد بررسی قرار دهد.
آر. جی. پالاسیو در خلق این داستان از سبک روایی خاصی بهره میبرد که خواننده را به عمق احساسات و تجربیات شخصیتها میکشاند. روایت کتاب از چندین دیدگاه مختلف ارائه میشود که شامل خود آگوست، خواهرش ویا، دوستانش جک و سامر، و چند شخصیت دیگر است. این سبک چندصدایی نهتنها باعث میشود خواننده دیدگاهی جامعتر نسبت به داستان پیدا کند، بلکه احساسات و واکنشهای متفاوت نسبت به شرایط آگوست را نیز به خوبی نشان میدهد.
شخصیتپردازی در شگفتی یکی از نقاط قوت آن محسوب میشود. آگوست شخصیتی دوستداشتنی، باهوش و شوخطبع است که باوجود تمام سختیهایی که با آن روبهرو میشود، هرگز امید خود را از دست نمیدهد. شخصیتهای مکمل نیز هر یک دارای ویژگیهای منحصربهفردی هستند که به توسعهی داستان کمک میکنند. خواهر آگوست، ویا، یکی از شخصیتهای پیچیدهی داستان است که با وجود عشق فراوان به برادرش، گاهی احساس میکند در سایهی مشکلات او نادیده گرفته شده است. این بخش از داستان به خوبی به چالشهای خانوادههایی که کودکی با شرایط خاص دارند، میپردازد.
موضوع اصلی کتاب، پذیرش تفاوتها و مبارزه با تبعیض و قلدری است. آگوست با ورود به مدرسه برای اولین بار، با واکنشهای متفاوتی از سوی همکلاسیهایش مواجه میشود. برخی او را میپذیرند و برخی دیگر با بیرحمی با او برخورد میکنند. نویسنده تلاش میکند نشان دهد که چگونه رفتارهای کوچک میتوانند تأثیرات بزرگی بر افراد بگذارند و چطور یک انتخاب درست، میتواند زندگی کسی را تغییر دهد.
شگفتی نهتنها یک داستان تأثیرگذار، بلکه اثری آموزشی نیز هست. این کتاب به والدین، معلمان و دانشآموزان نشان میدهد که چگونه میتوان با مهربانی و درک متقابل، محیطی امن و دوستانه ایجاد کرد. بسیاری از مدارس از این کتاب به عنوان منبعی برای بحث در مورد همدلی، دوستی و مقابله با قلدری استفاده میکنند.
از نظر سبک نگارش، پالاسیو زبانی ساده اما تأثیرگذار را به کار گرفته است که به خوبی احساسات و تفکرات شخصیتها را منتقل میکند. توصیفهای او واقعی و ملموس هستند و باعث میشوند خواننده با شخصیتها ارتباط برقرار کند. علاوه بر این، طنز ظریفی که در بسیاری از بخشهای کتاب دیده میشود، از بار سنگین موضوعات جدی میکاهد و داستان را جذابتر میکند.
یکی از نکات مثبت دیگر این کتاب، نگاه عمیق آن به روابط انسانی است. در طول داستان، رابطهی آگوست با خانوادهاش، دوستانش و حتی معلمانش تغییر و تکامل پیدا میکند. نویسنده نشان میدهد که دوستی واقعی بر پایهی پذیرش و احترام متقابل شکل میگیرد و چطور شناختن و درک دیگران میتواند نگاه ما را به دنیا تغییر دهد.
البته شگفتی خالی از نقد نیز نیست. برخی از منتقدان معتقدند که داستان گاهی بیش از حد احساسی میشود و برخی وقایع به شکل ایدهآلگرایانهای پیش میروند. برای مثال، تغییر نگرش برخی از دانشآموزان نسبت به آگوست، به شکلی سریعتر از آنچه در واقعیت ممکن است رخ دهد، اتفاق میافتد. با این حال، این ویژگی شاید به دلیل ماهیت انگیزشی و آموزشی کتاب قابل توجیه باشد.
یکی دیگر از نقاط قابل بحث در مورد کتاب، نحوهی پرداختن به خود آگوست است. در حالی که او شخصیت اصلی داستان است، بخشهایی از کتاب از دید سایر شخصیتها روایت میشود که باعث میشود گاهی احساس کنیم که آگوست بیشتر موضوع داستان است تا راوی آن. این سبک روایت، از یک سو باعث میشود خواننده دیدگاههای مختلفی را درک کند، اما از سوی دیگر ممکن است موجب شود که خود شخصیت آگوست کمتر فرصت پیدا کند تا بهطور کامل احساسات درونیاش را بیان کند.
با این وجود، پیام کلی شگفتی بسیار مثبت و تأثیرگذار است. این کتاب به خوانندگان، بهویژه نوجوانان، یادآوری میکند که تفاوتهای ظاهری نباید معیار قضاوت دربارهی دیگران باشد و ارزش واقعی هر فرد در شخصیت و رفتار او نهفته است. شعار معروف کتاب، «وقتی میتوانی حق انتخاب داشته باشی که درست رفتار کنی یا مهربان باشی، همیشه مهربانی را انتخاب کن»، به یکی از پیامهای ماندگار آن تبدیل شده است.
شگفتی در سالهای پس از انتشار، محبوبیت زیادی پیدا کرده و الهامبخش فیلمی به همین نام در سال ۲۰۱۷ شد. این فیلم که با بازی جیکوب ترمبلی، جولیا رابرتز و اوون ویلسون ساخته شد، توانست توجه بیشتری به پیامهای اصلی کتاب جلب کند و دامنهی تأثیرگذاری آن را گسترش دهد.
در مجموع، شگفتی کتابی است که فراتر از یک داستان ساده دربارهی پسری با چهرهی متفاوت عمل میکند. این اثر، کتابی در مورد انسانیت، درک، همدلی و پذیرش است که هر خوانندهای را، صرفنظر از سن و سال، به فکر فرو میبرد. اگرچه برخی نقدهایی به آن وارد شده است، اما پیام مثبت و سبک روایت گیرا، آن را به یکی از مهمترین آثار ادبیات نوجوانان در سالهای اخیر تبدیل کرده است.
رمان شگفتی در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۳۶ با بیش از ۱.۱۴ میلیون رای و ۷۷۹۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از پروین علیپور، عادله مخبری، شاپور سخی، نهال سهیلی فر، نیلوفر داد، فرح بهبهانی، حدیث سادات حسینی، سعید عباسزاده و ناهید قهرمانی به بازار عرضه شده است.
داستان شگفتی
آگوست پولمن (آگی) پسری ۱۰ ساله است که با یک بیماری ژنتیکی نادر به نام سندرم تریچر کالینز متولد شده و این مسئله باعث شده است که چهرهای متفاوت از دیگران داشته باشد. او به دلیل مشکلات پزشکی متعدد، تا سن دهسالگی در خانه آموزش دیده و هرگز به مدرسه نرفته است. اما والدینش تصمیم میگیرند که او را برای اولین بار به یک مدرسهی عادی بفرستند تا بتواند مانند سایر کودکان، تجربهی تحصیل و زندگی اجتماعی را به دست آورد.
آگوست به مدرسهی بیچر پرپ میرود و در ابتدا با واکنشهای مختلفی از سوی همکلاسیهایش مواجه میشود. برخی از دانشآموزان مانند جولیان، با تمسخر و بیرحمی با او برخورد میکنند، در حالی که دیگرانی مثل جک ویل و سامر سعی میکنند با او دوست شوند. سامر، دختری مهربان و مستقل، یکی از اولین افرادی است که با او ارتباط برقرار میکند و بدون توجه به ظاهرش، با او دوست میشود.
در ادامهی داستان، رابطهی آگوست با جک ویل دچار بحران میشود. در یک اتفاق ناگوار، آگوست میشنود که جک در حالی که با دانشآموزان دیگر صحبت میکند، دربارهی او چیزهای ناخوشایندی میگوید. این مسئله باعث ناراحتی شدید آگوست میشود و دوستی آنها برای مدتی از بین میرود. اما جک متوجه اشتباهش میشود و تلاش میکند تا اعتماد آگوست را دوباره به دست آورد. در نهایت، آگوست او را میبخشد و دوستیشان مستحکمتر از قبل میشود.
در همین حال، خواهر آگوست، ویا، نیز درگیر چالشهای خاص خود است. او که همیشه توجه خانواده را به دلیل شرایط برادرش کمتر احساس کرده، حالا وارد دورهی دبیرستان شده و با تغییرات جدیدی روبهرو است. ویا دوست جدیدی پیدا میکند و در یک گروه تئاتر عضو میشود، اما همزمان احساس میکند که کسی متوجه دغدغهها و مشکلات او نیست. با این حال، او همچنان از برادرش حمایت میکند و رابطهی عمیقی با او دارد.
در اوج داستان، آگوست و همکلاسیهایش برای یک اردوی مدرسهای به طبیعت میروند. در آنجا، گروهی از دانشآموزان مدرسهای دیگر به آگوست حمله میکنند و او را مورد آزار قرار میدهند. اما در یک چرخش غیرمنتظره، دانشآموزانی که قبلاً با او بدرفتاری کرده بودند، از او دفاع میکنند و این اتفاق نقطهی عطفی در پذیرش آگوست از سوی همکلاسیهایش میشود.
پس از بازگشت از اردو، شرایط در مدرسه برای آگوست بهتر میشود. بیشتر دانشآموزان او را به عنوان یکی از اعضای گروه خود میپذیرند و برخوردهای منفی کمرنگتر میشود. مدیر مدرسه، آقای تاشمن، در مراسم پایان سال، جایزهی ویژهای به آگوست اهدا میکند و او را به دلیل شجاعت و رشد شخصیاش تحسین میکند. این لحظه برای آگوست بسیار ارزشمند است، زیرا نشان میدهد که بالاخره از سوی جامعهی مدرسه پذیرفته شده است.
در پایان، آگوست که در ابتدا از رفتن به مدرسه وحشت داشت، متوجه میشود که نهتنها توانسته بر چالشهای بزرگی غلبه کند، بلکه دوستان واقعی پیدا کرده و احترام دیگران را به دست آورده است. او درمییابد که چیزی فراتر از ظاهرش وجود دارد و مهمترین ویژگی یک فرد، شخصیت و رفتار اوست، نه چهرهاش. داستان با احساسی از امید و پذیرش به پایان میرسد، جایی که آگوست درمییابد که میتواند جایگاه خود را در جهان پیدا کند.
بخشهایی از شگفتی
هفته ی دیگر کلاس پنجم را شروع می کنم. از آنجا که تا به حال به مدرسه ی واقعی نرفته ام خیلی خیلی می ترسم. مردم فکر می کنند که من به خاطر شکل ظاهرم به مدرسه نرفته ام، اما دلیلش این نیست. به خاطر عمل هایی است که روی صورتم شده. از زمان تولدم بیست و هفت عمل جراحی داشته ام.
بزرگ ترین عملم زمانی بود که حتی چهار سالم نشده بود. هیچ کدام را به خاطر نمی آورم. بعد از آن سالی دو یا سه عمل کوچک و بزرگ داشته ام. چون به نسبت سنم ریز هستم و به علت پیچیدگی های پزشکی، که دکترها نمی توانستند تشخیص بدهند، زیاد مریض می شدم. پدر و مادرم تصمیم گرفتند مرا مدرسه نگذارند. ولی حالا خیلی قوی تر شده ام. آخرین جراحی ام هشت ماه پیش بود و احتمالا تا چند سال دیگر عملی نخواهم داشت.
………………..
نمی توانم بگویم که همیشه دلم می خواسته به مدرسه بروم چون که واقعا حقیقت ندارد، ولی کاش می توانستم فقط مثل بچه های دیگر به مدرسه بروم و دوستان زیادی داشته باشم.
………………….
اگر چراغ جادو داشتم و می توانستم یک آرزو بکنم، آرزویم این بود که صورتی عادی داشته باشم تا هیچ کس به آن توجه نکند. آرزو می کردم که می توانستم در خیابان راه بروم بدون این که مردم با دیدن من سر برنگردانند. به نظر من تنها دلیلی که من عادی نیستم این است که دیگران مرا عادی نمی بینند.
………………..
سرانجام به اتاقی رسیدیم که روی درش نوشته بود: دفتر مدیر مدرسهی راهنمایی. داخل اتاق میزی بود و پشت میز، خانم آراسته و مرتبی جا خوش کرده بود!
آقای کُپُل گفت: «ایشون خانم گارسیا هستن.»
خانم گارسیا به مامان لبخند زد. عینکش را برداشت و از جا بلند شد.
مامان با او دست داد و گفت: «ایزابل پولمن هستم. از آشناییتون خوشوقتم.»
آقای کُپُل گفت: «و این هم، آگوسته.»
مامان خودش را کمی کنار کشید که من جلو بروم. بعد، همان صحنهای را دیدم که پیشتر، یک میلیونبار دیده بودم! سرم را که بلند و به خانم گارسیا نگاه کردم، چشمهایش حدود یک ثانیه ثابت ماندند! این حرکت، آنقدر سریع بود که گمانم کسی متوجه نشد؛ بهخصوص که بقیهی اجزای صورتش هم تکان نخوردند! حالا خانم گارسیا داشت لبخند میزد، لبخندی واقعاً مصنوعی.
ــ آگوست، خیلی از دیدنت خوشحالم.
آهسته گفتم: «سلام، خانم گارسیا.» و چون نمیخواستم به صورتش نگاه کنم، به عینکش خیره شدم؛ که با زنجیری به گردنش آویزان بود.
خانم گارسیا گفت: «میتونی بهم بگی خانم گاف. همهی بچهها اینطوری صدام میکنن. مثلاً، خانم گاف یادم رفته توی کدوم گروهم، خانم گاف، دیر اومدهام، یه برگهی ورود به کلاس میخوام، یا… خانم گاف میخوام درس اختیاریامرو عوض کنم!»
آقای کُپُل گفت: «درواقع خانم گاف همهکارهب اینجاست!» و جز من، همه خندیدند.
خانم گارسیا ادامه داد: «من هر روز صبح، سر ساعت هفتونیم، همینجام. بنابراین آگوست، هروقت چیزی لازم داری، یهراست بیا اینجا.» هنوز داشت به من نگاه میکرد و من به صندلهای قهوهایاش خیره شده بودم که روی سگکهایش چندتا گل ریز بنفش بود.
ــ درضمن هرچی دلت میخواد میتونی ازم بپرسی.
زیرلب گفتم: «باشه.»
اگر به کتاب شگفتی علاقه دارید، بخش معرفی برترین کتابهای ویژهی نوجوانان در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر نمونههای مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان خارجی، داستان معاصر، رمان، نوجوانان
۰ برچسبها: آر. جی. پالاسیو، ادبیات جهان، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب