«گاوخونی» اثری است از جعفر مدرس صادقی (نویسندهی اهل اصفهان، متولد ۱۳۳۳) که در سال ۱۳۶۲ منتشر شده است. این رمان داستان مردی است که درگیر خاطرات تلخ گذشتهاش و بحرانهای روانی و اجتماعی است و تلاش میکند از دنیای درهمآمیخته واقعیت و خیال رهایی یابد.
دربارهی گاوخونی
گاوخونی، اثر برجستهی جعفر مدرس صادقی، رمانی کوتاه است که به سرعت در ادبیات معاصر ایران مطرح شد. این اثر، که در اوایل دهه ۶۰ هجری شمسی نوشته و منتشر گردید، بهویژه در محافل ادبی و فرهنگی جایگاه ویژهای یافت. داستان گاوخونی با زبان ساده و روان خود، به تصویری پیچیده و عمیق از زندگی انسانی در دنیای معاصر پرداخته و نقدی بر سنتهای اجتماعی موجود ارائه میدهد. در این اثر، راوی که شخصیتی درگیر با گذشتهای تلخ است، در حال مواجهه با واقعیتها و آرزوهایی است که در لحظاتی از خواب و بیداری به تدریج نمایان میشود.
این رمان با استفاده از شیوهای روایت اول شخص، داستانی را شکل میدهد که در آن مرز میان واقعیت و خیال بهشدت مبهم است. راوی در حالی که خوابهای خود را برای مخاطب روایت میکند، از خاطراتی حکایت میکند که نشاندهنده یک درگیری درونی میان واقعیتهای روزمره و ذهنیتهای پیچیده است. خوابهایی که راوی میبیند بهطور مداوم بر اساس خاطرات پدرش شکل میگیرند و در این روند، فضای داستان بهطور مداوم از زمان حال به گذشته و برعکس تغییر میکند.
محور اصلی داستان، بررسی ارتباطات انسانی و پیامدهای آن در جامعه است. بهویژه در تحلیل روابط زناشویی و نهاد ازدواج، مدرس صادقی روایتی هنرمندانه و انتقادی به تصویر میکشد. داستان گاوخونی، زندگی فردی را نشان میدهد که پس از ازدواج بهسرعت متوجه میشود که انتخابهای زندگیاش بهطور معکوس باعث فروپاشی آن میشود. این فرآیند نمایشی از سردرگمیهای روحی و روانی است که در ذهن راوی در حال جریان است.
فضای داستان بهویژه از نظر جغرافیایی نیز بهطور مستمر در حال تغییر است. از یک سو، مکانهای اصفهان و تهران دو دنیای متفاوت را به نمایش میگذارند و از سوی دیگر، در طول رمان، این مکانها بهصورت نامحسوس در هم میآمیزند. این تغییرات فضا بهطور غیرمستقیم بیانگر تحولاتی است که در ذهنیت راوی در حال وقوع است و به نوعی او را در دنیای خیالی و واقعی بهطور همزمان گرفتار میکند.
شخصیتهای این داستان، بهویژه پدر راوی، نقشی محوری در شکلگیری تراژدی داستان ایفا میکنند. پدر که در خاطرات راوی بهصورت ثابت حضور دارد، در ابتدا بهعنوان یک قهرمان و نماد زندگی آزاد و رها شناخته میشود. اما این تصویر با گذشت زمان و از طریق خوابها و یادآوریهای راوی به چالش کشیده میشود و در نهایت به روایتی پرابهام و مرموز تبدیل میشود.
نکته قابل توجه در این رمان، پرداختن به مفاهیمی همچون مرگ و زندگی است. گاوخونی، بهعنوان یک باتلاق، نمادی از این دوقطبی است؛ جایی که مرز میان زندگی و مرگ بهطور سیال و بیوقفه در حال تغییر است. در عین حال، این باتلاق برای هر شخصیت معانی متفاوتی دارد و در نهایت، راوی بهطور عمیقتری با این مرزهای روانی مواجه میشود.
مدرس صادقی در این رمان همچنین به شدت از تاثیرات فرهنگ و جامعه سنتی انتقاد میکند. این نقد از طریق به تصویر کشیدن ازدواج و روابط انسانی بهعنوان نهادی پیچیده و بهدور از آرمانهای اولیهاش صورت میگیرد. در واقع، گاوخونی با ارائه تصویری از ازدواج بهعنوان یک انتخاب ناگهانی و سرشار از پشیمانی، بیانگر تبعات روانی و اجتماعی آن است.
در مقایسه با آثار دیگری همچون بوف کور از صادق هدایت، گاوخونی نیز به شکلی از روایت درونی و تحولات روحی شخصیتها پرداخته است. با این حال، تفاوتهای آشکاری میان این دو اثر وجود دارد. در حالی که بوف کور بهطور خاص به داستانی فلسفی و عمیق پرداخته است، گاوخونی بیشتر بر جنبههای روانشناختی و اجتماعی تمرکز دارد و به نوعی سرنوشت شخصیتهای آن به یک پایان تراژیک نزدیک میشود.
راوی در این داستان، مردی جوان است که از اصفهان به تهران آمده و در حالی که تلاش دارد تا از گذشته خود فاصله بگیرد، نمیتواند از خاطرات تلخ و گرهخورده با پدرش فرار کند. این روند از طریق شخصیتپردازی و استفاده از زبان خواب و خیال، تاثیر زیادی در نشان دادن وضعیت روانی راوی دارد و به نوعی، وضعیت ذهنی او را به نمایش میگذارد.
جالب توجه است که در پایان رمان، تمام این عناصر بهطور عمیقتری به یکدیگر متصل میشوند. راوی بهطور مداوم در حال رفتوآمد میان خواب و بیداری است و این در نهایت به یک پایان گنگ و غیرقابل پیشبینی میانجامد. این پیچیدگیهای روایت و ساختار داستان، گاوخونی را به اثری ماندگار تبدیل کرده است.
از نظر ادبی، گاوخونی یکی از آثار موفق در ادبیات معاصر ایران است که در آن، نویسنده بهطور خلاقانه از سنتهای کهن و نو استفاده کرده و سبکی منحصر به فرد را به وجود آورده است. این اثر نهتنها در ایران، بلکه در سطح جهانی نیز مورد توجه قرار گرفته و در ترجمههای مختلف منتشر شده است.
در نهایت، گاوخونی رمانی است که نه تنها از نظر ادبی و ساختاری بینظیر است، بلکه در محتوا نیز تصویری بیپرده از وضعیت اجتماعی و روانی انسان در دنیای معاصر را به نمایش میگذارد.
رمان گاوخونی در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۲ با بیش از ۲۱۳۰ رای و ۲۱۷ نقد و نظر است.
خلاصهی داستان گاوخونی
گاوخونی داستان یک مرد جوان است که از زادگاهش اصفهان به تهران میرود و در خانهای با دو دوست زندگی میکند. او درگیر خاطرات تلخ دوران کودکی و نوجوانی خود است، بهویژه مرگ پدرش و عشق نافرجامی که در گذشته تجربه کرده است. داستان با توصیف خوابهایی که راوی از گذشتهاش میبیند آغاز میشود و در این خوابها، رویدادهایی از زندگی پدرش و تصاویری از غرق شدن در باتلاق گاوخونی در ذهن او تداعی میشود.
راوی در خوابهایش به یاد پدرش میافتد که روزها در زایندهرود شنا میکرد و در یکی از خوابها بهطور غریبانهای میبیند که پدرش در باتلاق گاوخونی غرق میشود. این خوابها برای راوی به نمادی از مرگ و گذشتهاش تبدیل میشود که او نمیتواند از آنها فرار کند. با بازگشت به اصفهان، راوی با دختر عموی خود ازدواج میکند، اما ازدواج بهسرعت به یک بحران میانجامد.
پیشرفت داستان نشان میدهد که راوی به دلایل روانی و اجتماعی دچار بحران شده است و ازدواجش در نهایت با شکست مواجه میشود. او از زندگی مشترک خود جدا میشود و همچنان درگیر خاطرات پدر و احساسات درونی خود است. این شرایط، زندگی راوی را به یک حالت پر از اضطراب و آشفتگی تبدیل میکند.
گاوخونی نهتنها به مشکلات روانی و احساسی راوی میپردازد، بلکه به نقد اجتماعی نیز توجه دارد. موضوعات همچون سنتهای ازدواج، فشارهای اجتماعی و تبعات روانی آنها از جمله مسائلی است که در این رمان بررسی میشود. راوی در میانه این بحرانها، همچنان به دنبال یافتن معنای زندگی خود است و نمیتواند از گذشته و احساسات خود رهایی یابد.
فضای داستان همواره میان واقعیت و خیال در نوسان است و گاهی اوقات مرزهای بین این دو دنیای متفاوت از هم محو میشود. این جابهجایی میان خواب و بیداری، واقعیت و خیال، بهویژه در بخشهای پایانی داستان شدت میگیرد و به یک بحران روانی بزرگ در ذهن راوی تبدیل میشود.
پایان داستان گاوخونی بهطور غیرمستقیم به مرگ راوی اشاره دارد. در حالی که او درگیر این کشمکشهای درونی و بیرونی است، بهطور نمادین در خیابان لالهزار تهران غرق میشود. این مرگ، همچنان در دنیای خواب و واقعیت تداخل دارد و نشاندهنده پایان تراژیک سفر درونی راوی است.
این رمان با روایتی از گذشته و حال، بهویژه در قالب خوابها و خاطرات، تلاش میکند تا روابط انسانی، بحرانهای روانی و چالشهای اجتماعی را بهطور همزمان نمایش دهد. گاوخونی داستانی است درباره انسانهایی که در جستجوی هویت خود هستند و در این مسیر، ناخواسته به بحرانهای درونی دچار میشوند.
در نهایت، گاوخونی داستانی است از زندگی مردی که بهطور مداوم در حال درگیری با گذشتهاش است و نمیتواند از آن رها شود. این رمان با پرداخت به جنبههای مختلف زندگی انسانی، بهویژه بحرانهای روانی و اجتماعی، اثری است که مخاطب را به تفکر درباره هویت، زندگی و مرگ وادار میکند.
بخشهایی از گاوخونی
پاهام و تمامِ تنم خیس بود. اوّل فکر کردم رختِخوابم را خیس کردهام. چون بچگی هم، هر وقت خوابِ آب میدیدم، رختِخوابم را خیس میکردم. حالا ولی از بچگی خیلی گذشته بود ــ بیست و چهار سالم بود ــ و خیلی وقت بود که دیگر خودم را خیس نمیکردم. تا سالها بعد از این که دیگر خودم را خیس نمیکردم، هر وقت خوابِ آب میدیدم، همان توی خواب، ترس برم میداشت و سعی میکردم خودم را بیدار کنم.
همان توی خواب، هر جای خواب که بودم، پا به زمین میزدم، بالا و پایین میپریدم، تا خودم را بیدار کنم. و بیدار که میشدم، میدیدم چیزی نمانده بود که خودم را خیس کنم و باید پا میشدم میرفتم دستبهآب.
به خیر گذشت. فقط عرق کرده بودم. یادم نمیآمد توی آب ــ آبِ این خواب ــ پا به زمین زده باشم یا بالا و پایین پریده باشم. این مالِ گرمی آب بود. وقتی که از ترس پا به زمین میزدم، هم خیسی بود، هم سردی. و از همان سردی بود که ترس برم میداشت. امّا توی آبِ این خواب نه از سردی خبری بود، نه از خیسی. این آب درست بهاندازه سرد بود، یا گرم بود ــ به اندازهی بدنم. احساسش نمیکردم.
شاید به خاطرِ تصویرِ ماه که توش افتاده بود یا تصویرِ پُل یا رنگ و شکلی که داشت فهمیده بودم آب بود. راستی، تصویرِ ماه هم توش افتاده بود؟ یادم نمیآمد. دیگر چی؟ چه شکلی بود؟ چه رنگی بود؟ حتّا داشت یادم میرفت ما توی آن آب چهکار میکردیم. باید این خواب را یادداشت میکردم. نباید میگذاشتم یادم میرفت.
از سرما به لرزه افتاده بودم. خیسِ عرق بودم. همین خیسی کمکم کرد که همّت کنم و از توی رختِخواب بلند شوم. از میانِ رختِخوابهایی که توی اتاق پهن بود، با احتیاط گذشتم که پا روی کسی نگذارم و خودم را رساندم به آشپزخانه و چراغ را روشن کردم. با نورِ چراغِ آشپزخانه، از روی میزِ خشایار، همخانهی شاعرم، که توی رختِخوابِ پایینِ میز خوابیده بود، قلم و کاغذ پیدا کردم، آمدم توی آشپزخانه و در را بستم. کنارِ پنجره، روی صندلی لهستانی سردی نشستم و تُندتُند خوابی را که دیده بودم یادداشت کردم.
……………………
زن خوبی بود. تا پیش از ازدواج، خیال می کردم که هیچ زنی به خوبی و خوشکلی او وجود ندارد. اما درست از روزی که ازدواج کردیم، دیدم دیگر به آن خوبی و خوشکلی که خیال می کردم نیست. زن های زیادی به آن خوبی، به خوبی او و خیلی بهتر از او بودند، که زن من نبودند.
اما این که به این سرعت با او ازدواج کردم مال این نبود که فکر می کردم بهترین و خوشکل ترین زن دنیا بود. مال این بود که از بچگی دلم می خواست مال من باشد و از وقتی که دیگر به من محل نمی گذاشت هیچ باورم نمی آمد که روزگاری مال خودم باشد. و وقتی که دیدم به این آسانی دارد مال خودم می شود، چطور می توانستم با او ازدواج نکنم؟
………………….
پدرم می فهمید و می گفت: «تو دیگه اون پسر سابق نیستی.» چند بار این را گفت – با حسرت زیادی هم. انگار با این حرف می خواست بگوید دیگه این شهر اون شهر سابق نیست، این مغازه اون مغازه ی سابق نیست، این زندگی اون زندگی سابق نیست. این مردم، این هوا، این درخت ها، این خیابان ها، این کوچه ها – هیچ چیز مثل سابق نیست – حتی محله هایی که دست نخورده.
……………………..
گفتم بابا، بیا برگردیم. گفت این همه پول داده ایم که ما را بیاره تا اینجا – حالا توی می گی برگردیم؟ گفتم به جهنم که پول دادیم! آخه داریم کجا می ریم؟ باتلاق که دیدن نداره. گفت چطور دیدن نداره پسرم؟ همه ی زندگی ما تو این باتلاقه. هست و نیست ما، دار و ندار ما، ریخته این تو. همه ی آب هایی که به تن ما مالیده رفته این تو. آن وقت، تو می گی برگردیم؟ گفتم خب، حالا خود ما هم داریم می ریم این تو – شما هم همینو می خواهید؟ گفت به جهنم که داریم می ریم!
اگر به کتاب گاوخونی علاقمند هستید، بخش معرفی برترین رمانهای ایرانی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میکند.
20 اسفند 1403
گاوخونی
«گاوخونی» اثری است از جعفر مدرس صادقی (نویسندهی اهل اصفهان، متولد ۱۳۳۳) که در سال ۱۳۶۲ منتشر شده است. این رمان داستان مردی است که درگیر خاطرات تلخ گذشتهاش و بحرانهای روانی و اجتماعی است و تلاش میکند از دنیای درهمآمیخته واقعیت و خیال رهایی یابد.
دربارهی گاوخونی
گاوخونی، اثر برجستهی جعفر مدرس صادقی، رمانی کوتاه است که به سرعت در ادبیات معاصر ایران مطرح شد. این اثر، که در اوایل دهه ۶۰ هجری شمسی نوشته و منتشر گردید، بهویژه در محافل ادبی و فرهنگی جایگاه ویژهای یافت. داستان گاوخونی با زبان ساده و روان خود، به تصویری پیچیده و عمیق از زندگی انسانی در دنیای معاصر پرداخته و نقدی بر سنتهای اجتماعی موجود ارائه میدهد. در این اثر، راوی که شخصیتی درگیر با گذشتهای تلخ است، در حال مواجهه با واقعیتها و آرزوهایی است که در لحظاتی از خواب و بیداری به تدریج نمایان میشود.
این رمان با استفاده از شیوهای روایت اول شخص، داستانی را شکل میدهد که در آن مرز میان واقعیت و خیال بهشدت مبهم است. راوی در حالی که خوابهای خود را برای مخاطب روایت میکند، از خاطراتی حکایت میکند که نشاندهنده یک درگیری درونی میان واقعیتهای روزمره و ذهنیتهای پیچیده است. خوابهایی که راوی میبیند بهطور مداوم بر اساس خاطرات پدرش شکل میگیرند و در این روند، فضای داستان بهطور مداوم از زمان حال به گذشته و برعکس تغییر میکند.
محور اصلی داستان، بررسی ارتباطات انسانی و پیامدهای آن در جامعه است. بهویژه در تحلیل روابط زناشویی و نهاد ازدواج، مدرس صادقی روایتی هنرمندانه و انتقادی به تصویر میکشد. داستان گاوخونی، زندگی فردی را نشان میدهد که پس از ازدواج بهسرعت متوجه میشود که انتخابهای زندگیاش بهطور معکوس باعث فروپاشی آن میشود. این فرآیند نمایشی از سردرگمیهای روحی و روانی است که در ذهن راوی در حال جریان است.
فضای داستان بهویژه از نظر جغرافیایی نیز بهطور مستمر در حال تغییر است. از یک سو، مکانهای اصفهان و تهران دو دنیای متفاوت را به نمایش میگذارند و از سوی دیگر، در طول رمان، این مکانها بهصورت نامحسوس در هم میآمیزند. این تغییرات فضا بهطور غیرمستقیم بیانگر تحولاتی است که در ذهنیت راوی در حال وقوع است و به نوعی او را در دنیای خیالی و واقعی بهطور همزمان گرفتار میکند.
شخصیتهای این داستان، بهویژه پدر راوی، نقشی محوری در شکلگیری تراژدی داستان ایفا میکنند. پدر که در خاطرات راوی بهصورت ثابت حضور دارد، در ابتدا بهعنوان یک قهرمان و نماد زندگی آزاد و رها شناخته میشود. اما این تصویر با گذشت زمان و از طریق خوابها و یادآوریهای راوی به چالش کشیده میشود و در نهایت به روایتی پرابهام و مرموز تبدیل میشود.
نکته قابل توجه در این رمان، پرداختن به مفاهیمی همچون مرگ و زندگی است. گاوخونی، بهعنوان یک باتلاق، نمادی از این دوقطبی است؛ جایی که مرز میان زندگی و مرگ بهطور سیال و بیوقفه در حال تغییر است. در عین حال، این باتلاق برای هر شخصیت معانی متفاوتی دارد و در نهایت، راوی بهطور عمیقتری با این مرزهای روانی مواجه میشود.
مدرس صادقی در این رمان همچنین به شدت از تاثیرات فرهنگ و جامعه سنتی انتقاد میکند. این نقد از طریق به تصویر کشیدن ازدواج و روابط انسانی بهعنوان نهادی پیچیده و بهدور از آرمانهای اولیهاش صورت میگیرد. در واقع، گاوخونی با ارائه تصویری از ازدواج بهعنوان یک انتخاب ناگهانی و سرشار از پشیمانی، بیانگر تبعات روانی و اجتماعی آن است.
در مقایسه با آثار دیگری همچون بوف کور از صادق هدایت، گاوخونی نیز به شکلی از روایت درونی و تحولات روحی شخصیتها پرداخته است. با این حال، تفاوتهای آشکاری میان این دو اثر وجود دارد. در حالی که بوف کور بهطور خاص به داستانی فلسفی و عمیق پرداخته است، گاوخونی بیشتر بر جنبههای روانشناختی و اجتماعی تمرکز دارد و به نوعی سرنوشت شخصیتهای آن به یک پایان تراژیک نزدیک میشود.
راوی در این داستان، مردی جوان است که از اصفهان به تهران آمده و در حالی که تلاش دارد تا از گذشته خود فاصله بگیرد، نمیتواند از خاطرات تلخ و گرهخورده با پدرش فرار کند. این روند از طریق شخصیتپردازی و استفاده از زبان خواب و خیال، تاثیر زیادی در نشان دادن وضعیت روانی راوی دارد و به نوعی، وضعیت ذهنی او را به نمایش میگذارد.
جالب توجه است که در پایان رمان، تمام این عناصر بهطور عمیقتری به یکدیگر متصل میشوند. راوی بهطور مداوم در حال رفتوآمد میان خواب و بیداری است و این در نهایت به یک پایان گنگ و غیرقابل پیشبینی میانجامد. این پیچیدگیهای روایت و ساختار داستان، گاوخونی را به اثری ماندگار تبدیل کرده است.
از نظر ادبی، گاوخونی یکی از آثار موفق در ادبیات معاصر ایران است که در آن، نویسنده بهطور خلاقانه از سنتهای کهن و نو استفاده کرده و سبکی منحصر به فرد را به وجود آورده است. این اثر نهتنها در ایران، بلکه در سطح جهانی نیز مورد توجه قرار گرفته و در ترجمههای مختلف منتشر شده است.
در نهایت، گاوخونی رمانی است که نه تنها از نظر ادبی و ساختاری بینظیر است، بلکه در محتوا نیز تصویری بیپرده از وضعیت اجتماعی و روانی انسان در دنیای معاصر را به نمایش میگذارد.
رمان گاوخونی در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۲ با بیش از ۲۱۳۰ رای و ۲۱۷ نقد و نظر است.
خلاصهی داستان گاوخونی
گاوخونی داستان یک مرد جوان است که از زادگاهش اصفهان به تهران میرود و در خانهای با دو دوست زندگی میکند. او درگیر خاطرات تلخ دوران کودکی و نوجوانی خود است، بهویژه مرگ پدرش و عشق نافرجامی که در گذشته تجربه کرده است. داستان با توصیف خوابهایی که راوی از گذشتهاش میبیند آغاز میشود و در این خوابها، رویدادهایی از زندگی پدرش و تصاویری از غرق شدن در باتلاق گاوخونی در ذهن او تداعی میشود.
راوی در خوابهایش به یاد پدرش میافتد که روزها در زایندهرود شنا میکرد و در یکی از خوابها بهطور غریبانهای میبیند که پدرش در باتلاق گاوخونی غرق میشود. این خوابها برای راوی به نمادی از مرگ و گذشتهاش تبدیل میشود که او نمیتواند از آنها فرار کند. با بازگشت به اصفهان، راوی با دختر عموی خود ازدواج میکند، اما ازدواج بهسرعت به یک بحران میانجامد.
پیشرفت داستان نشان میدهد که راوی به دلایل روانی و اجتماعی دچار بحران شده است و ازدواجش در نهایت با شکست مواجه میشود. او از زندگی مشترک خود جدا میشود و همچنان درگیر خاطرات پدر و احساسات درونی خود است. این شرایط، زندگی راوی را به یک حالت پر از اضطراب و آشفتگی تبدیل میکند.
گاوخونی نهتنها به مشکلات روانی و احساسی راوی میپردازد، بلکه به نقد اجتماعی نیز توجه دارد. موضوعات همچون سنتهای ازدواج، فشارهای اجتماعی و تبعات روانی آنها از جمله مسائلی است که در این رمان بررسی میشود. راوی در میانه این بحرانها، همچنان به دنبال یافتن معنای زندگی خود است و نمیتواند از گذشته و احساسات خود رهایی یابد.
فضای داستان همواره میان واقعیت و خیال در نوسان است و گاهی اوقات مرزهای بین این دو دنیای متفاوت از هم محو میشود. این جابهجایی میان خواب و بیداری، واقعیت و خیال، بهویژه در بخشهای پایانی داستان شدت میگیرد و به یک بحران روانی بزرگ در ذهن راوی تبدیل میشود.
پایان داستان گاوخونی بهطور غیرمستقیم به مرگ راوی اشاره دارد. در حالی که او درگیر این کشمکشهای درونی و بیرونی است، بهطور نمادین در خیابان لالهزار تهران غرق میشود. این مرگ، همچنان در دنیای خواب و واقعیت تداخل دارد و نشاندهنده پایان تراژیک سفر درونی راوی است.
این رمان با روایتی از گذشته و حال، بهویژه در قالب خوابها و خاطرات، تلاش میکند تا روابط انسانی، بحرانهای روانی و چالشهای اجتماعی را بهطور همزمان نمایش دهد. گاوخونی داستانی است درباره انسانهایی که در جستجوی هویت خود هستند و در این مسیر، ناخواسته به بحرانهای درونی دچار میشوند.
در نهایت، گاوخونی داستانی است از زندگی مردی که بهطور مداوم در حال درگیری با گذشتهاش است و نمیتواند از آن رها شود. این رمان با پرداخت به جنبههای مختلف زندگی انسانی، بهویژه بحرانهای روانی و اجتماعی، اثری است که مخاطب را به تفکر درباره هویت، زندگی و مرگ وادار میکند.
بخشهایی از گاوخونی
پاهام و تمامِ تنم خیس بود. اوّل فکر کردم رختِخوابم را خیس کردهام. چون بچگی هم، هر وقت خوابِ آب میدیدم، رختِخوابم را خیس میکردم. حالا ولی از بچگی خیلی گذشته بود ــ بیست و چهار سالم بود ــ و خیلی وقت بود که دیگر خودم را خیس نمیکردم. تا سالها بعد از این که دیگر خودم را خیس نمیکردم، هر وقت خوابِ آب میدیدم، همان توی خواب، ترس برم میداشت و سعی میکردم خودم را بیدار کنم.
همان توی خواب، هر جای خواب که بودم، پا به زمین میزدم، بالا و پایین میپریدم، تا خودم را بیدار کنم. و بیدار که میشدم، میدیدم چیزی نمانده بود که خودم را خیس کنم و باید پا میشدم میرفتم دستبهآب.
به خیر گذشت. فقط عرق کرده بودم. یادم نمیآمد توی آب ــ آبِ این خواب ــ پا به زمین زده باشم یا بالا و پایین پریده باشم. این مالِ گرمی آب بود. وقتی که از ترس پا به زمین میزدم، هم خیسی بود، هم سردی. و از همان سردی بود که ترس برم میداشت. امّا توی آبِ این خواب نه از سردی خبری بود، نه از خیسی. این آب درست بهاندازه سرد بود، یا گرم بود ــ به اندازهی بدنم. احساسش نمیکردم.
شاید به خاطرِ تصویرِ ماه که توش افتاده بود یا تصویرِ پُل یا رنگ و شکلی که داشت فهمیده بودم آب بود. راستی، تصویرِ ماه هم توش افتاده بود؟ یادم نمیآمد. دیگر چی؟ چه شکلی بود؟ چه رنگی بود؟ حتّا داشت یادم میرفت ما توی آن آب چهکار میکردیم. باید این خواب را یادداشت میکردم. نباید میگذاشتم یادم میرفت.
از سرما به لرزه افتاده بودم. خیسِ عرق بودم. همین خیسی کمکم کرد که همّت کنم و از توی رختِخواب بلند شوم. از میانِ رختِخوابهایی که توی اتاق پهن بود، با احتیاط گذشتم که پا روی کسی نگذارم و خودم را رساندم به آشپزخانه و چراغ را روشن کردم. با نورِ چراغِ آشپزخانه، از روی میزِ خشایار، همخانهی شاعرم، که توی رختِخوابِ پایینِ میز خوابیده بود، قلم و کاغذ پیدا کردم، آمدم توی آشپزخانه و در را بستم. کنارِ پنجره، روی صندلی لهستانی سردی نشستم و تُندتُند خوابی را که دیده بودم یادداشت کردم.
……………………
زن خوبی بود. تا پیش از ازدواج، خیال می کردم که هیچ زنی به خوبی و خوشکلی او وجود ندارد. اما درست از روزی که ازدواج کردیم، دیدم دیگر به آن خوبی و خوشکلی که خیال می کردم نیست. زن های زیادی به آن خوبی، به خوبی او و خیلی بهتر از او بودند، که زن من نبودند.
اما این که به این سرعت با او ازدواج کردم مال این نبود که فکر می کردم بهترین و خوشکل ترین زن دنیا بود. مال این بود که از بچگی دلم می خواست مال من باشد و از وقتی که دیگر به من محل نمی گذاشت هیچ باورم نمی آمد که روزگاری مال خودم باشد. و وقتی که دیدم به این آسانی دارد مال خودم می شود، چطور می توانستم با او ازدواج نکنم؟
………………….
پدرم می فهمید و می گفت: «تو دیگه اون پسر سابق نیستی.» چند بار این را گفت – با حسرت زیادی هم. انگار با این حرف می خواست بگوید دیگه این شهر اون شهر سابق نیست، این مغازه اون مغازه ی سابق نیست، این زندگی اون زندگی سابق نیست. این مردم، این هوا، این درخت ها، این خیابان ها، این کوچه ها – هیچ چیز مثل سابق نیست – حتی محله هایی که دست نخورده.
……………………..
گفتم بابا، بیا برگردیم. گفت این همه پول داده ایم که ما را بیاره تا اینجا – حالا توی می گی برگردیم؟ گفتم به جهنم که پول دادیم! آخه داریم کجا می ریم؟ باتلاق که دیدن نداره. گفت چطور دیدن نداره پسرم؟ همه ی زندگی ما تو این باتلاقه. هست و نیست ما، دار و ندار ما، ریخته این تو. همه ی آب هایی که به تن ما مالیده رفته این تو. آن وقت، تو می گی برگردیم؟ گفتم خب، حالا خود ما هم داریم می ریم این تو – شما هم همینو می خواهید؟ گفت به جهنم که داریم می ریم!
اگر به کتاب گاوخونی علاقمند هستید، بخش معرفی برترین رمانهای ایرانی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میکند.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات ایران، داستان ایرانی، داستان معاصر، رمان، روانشناسی
۰ برچسبها: ادبیات ایران، جعفر مدرس صادقی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب