«شبح شصت و هشتم» اثری است از مری داونینگ هان (نویسندهی آمریکایی، متواد ۱۹۳۷) که در سال ۲۰۰۸ منتشر شده است. این رمان دربارهی خواهر و برادری است که در یک مهمانسرای قدیمی با ارواح کودکانی که در گذشته در آنجا مورد ظلم قرار گرفتهاند روبهرو شده و تلاش میکنند رازهای تاریک این مکان را کشف کنند.
دربارهی شبح شصت و هشتم
کتاب شبح شصت و هشتم نوشته مری داونینگ هان با عنوان اصلی All the Lovely Bad Ones یکی از آثار شناختهشده این نویسنده در ژانر ادبیات وحشت برای نوجوانان است. مری داونینگ هان که با خلق داستانهای ترسناک و رمزآلود شهرت دارد، در این کتاب نیز موفق شده فضایی دلهرهآور و پرتعلیق بیافریند که خواننده را تا انتها درگیر خود نگه میدارد.
این داستان درباره دو خواهر و برادر به نامهای تراویس و کوری است که تعطیلات تابستانی خود را در مهمانسرای مادربزرگشان میگذرانند. آنها به زودی متوجه میشوند که این مهمانسرا گذشتهای اسرارآمیز دارد و با ارواح کودکانی که روزگاری در این مکان زندگی کردهاند، در ارتباط است. ابتدا این تجربه برایشان هیجانانگیز و شبیه یک بازی است، اما خیلی زود با حقیقتی هولناک روبهرو میشوند.
نام اصلی کتاب، All the Lovely Bad Ones، اشارهای دوپهلو دارد که هم به کودکان سرکشی که در داستان حضور دارند اشاره میکند و هم به ماهیت آنها به عنوان ارواح سرگردان. در ترجمه فارسی، شبح شصت و هشتم نامی انتخاب شده که بر یکی از عناصر مهم داستان تمرکز دارد و فضای رازآلود آن را برجسته میکند.
مری داونینگ هان در این کتاب نیز مانند سایر آثارش از سبک روایی گیرایی بهره میبرد. او شخصیتهایی باورپذیر خلق میکند که خوانندگان نوجوان به راحتی میتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. زبان ساده و در عین حال توصیفی او به شکلی هنرمندانه وحشت را در لابهلای سطرها میتند و حس کنجکاوی خواننده را برمیانگیزد.
یکی از نقاط قوت این داستان، پرداختن به ترس از ناشناختههاست. هان به جای استفاده از صحنههای ترسناک کلیشهای، بر ایجاد فضایی مبهم و مرموز تمرکز دارد. لحظاتی که شخصیتها در تاریکی شب به نجواهای نامفهوم یا سایههای نامشخص برمیخورند، تأثیرگذارتر از هر توصیف مستقیم از یک شبح است.
همچنین، درونمایههای احساسی و انسانی نیز در کتاب حضور دارند. داستان نه تنها درباره ترس و ماجراجویی است، بلکه مفاهیمی چون مسئولیتپذیری، قدرت همدلی و تأثیر گذشته بر حال را نیز بررسی میکند. ارتباط بین شخصیتهای اصلی و روحهای سرگردان، به نوعی بازتابی از اهمیت درک و توجه به تاریخ و تجربههای دردناک گذشته است.
شبح شصت و هشتم نهتنها یک داستان ترسناک است، بلکه نوعی کاوش در گذشتههای فراموششده و مواجهه با پیامدهای اعمال انسانی نیز محسوب میشود. نویسنده با استفاده از اسطورهها و داستانهای شفاهی، فضایی خلق میکند که در عین وهمآلود بودن، حس همدردی را در خواننده برمیانگیزد.
موقعیت مکانی داستان نیز نقش مهمی در ایجاد حس وحشت دارد. مهمانسرای کهنهای که خاطرات کودکان سالها در آن باقی مانده، به بستری ایدهآل برای رخدادهای غیرمنتظره تبدیل میشود. ترکیب تاریخ و تخیل، این مکان را از یک فضای ساده به یک شخصیت مستقل در داستان تبدیل میکند.
روایت کتاب بهگونهای طراحی شده که نوجوانان را درگیر خود کند. شخصیتهای اصلی، که کنجکاو و ماجراجو هستند، رفتارهایی طبیعی و قابل درک دارند. این امر موجب میشود که خوانندگان بتوانند خود را جای آنها بگذارند و تجربهای نزدیک از مواجهه با ناشناختهها داشته باشند.
با وجود اینکه این کتاب برای گروه سنی نوجوان نوشته شده، اما بزرگسالان علاقهمند به ادبیات وحشت نیز میتوانند از آن لذت ببرند. سبک داستانگویی و خلق فضای رازآلود آن، مشابه آثار کلاسیک ژانر وحشت است و میتواند برای مخاطبان با سنین مختلف جذاب باشد.
در مجموع، شبح شصت و هشتم نمونهای موفق از داستانهای وحشت نوجوانانه است که علاوه بر ایجاد هیجان، به مفاهیمی عمیقتر نیز میپردازد. ترکیب ترس، ماجراجویی و احساسات انسانی، آن را به اثری تأثیرگذار و خواندنی تبدیل کرده که تا مدتها در ذهن مخاطب باقی میماند.
داستان این کتاب به ما یادآوری میکند که گذشته همیشه زنده است و گاهی تنها راه رهایی از آن، پذیرش و درک حقیقت است. این پیام در کنار روایت مهیج و جذاب کتاب، موجب شده که شبح شصت و هشتم در میان بهترین آثار وحشت نوجوانانه جای بگیرد.
رمان شبح شصت و هشتم در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۲ با بیش از ۱۲۰۰۰ رای و ۱۱۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از نگار شجاعی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان شبح شصت و هشتم
کتاب شبح شصت و هشتم نوشته مری داونینگ هان درباره دو خواهر و برادر به نامهای تراویس و کوری است که تعطیلات تابستانی خود را در مهمانسرای مادربزرگشان سپری میکنند. این مهمانسرا که قدمتی طولانی دارد، در گذشته یک نوانخانه بوده است. هنگامی که تراویس و کوری متوجه میشوند که شایعاتی درباره وجود ارواح در این مکان وجود دارد، تصمیم میگیرند با بازیگوشی و شوخیهایشان به این داستانها دامن بزنند.
بااینحال، خیلی زود مشخص میشود که این شوخی ساده باعث بیدار شدن ارواح واقعی شده است. ارواح کودکانی که سالها پیش در این نوانخانه زندگی میکردند و با سرنوشت تلخی روبهرو شدهاند، حالا دوباره ظاهر شده و قصد دارند حقیقت گذشته را آشکار کنند. تراویس و کوری که در ابتدا این موضوع را سرگرمکننده میدانستند، حالا با حوادثی روبهرو میشوند که قابل توضیح نیستند و وحشت واقعی را تجربه میکنند.
یکی از ارواح که از بقیه قدرتمندتر است، آنها را به سمت کشف رازهای تاریک مهمانسرا هدایت میکند. تراویس و کوری درمییابند که مدیر بیرحم نوانخانه در گذشته رفتار وحشتناکی با کودکان داشته و بسیاری از آنها را مورد آزار قرار داده است. یکی از این کودکان که معروف به «شبح شصت و هشتم» است، ظاهراً نقش کلیدی در این ماجرا دارد و سعی دارد از تراویس و کوری برای آشکار کردن حقیقت استفاده کند.
هرچه داستان پیش میرود، اتفاقات عجیبتری رخ میدهد و تراویس و کوری احساس میکنند که در این ماجرا گیر افتادهاند. آنها متوجه میشوند که ارواح، بهخصوص شبح شصت و هشتم، از آنها کمک میخواهند تا سرنوشت تلخشان را فاش کنند و عدالت را برقرار سازند. اما همزمان، نیرویی تاریک و تهدیدکننده نیز در پسزمینه حضور دارد که نمیخواهد حقیقت آشکار شود.
با کمک مادربزرگشان و برخی از اهالی منطقه، تراویس و کوری در نهایت موفق میشوند اطلاعات بیشتری درباره تاریخچه نوانخانه به دست آورند. آنها درمییابند که این مکان در گذشته محلی برای سواستفاده و بدرفتاری با کودکان بیسرپرست بوده و بسیاری از آنها در شرایطی وحشتناک جان خود را از دست دادهاند. مدیر نوانخانه با اعمال بیرحمانهاش مسئول این فجایع بوده، اما این حقایق هرگز بهطور رسمی فاش نشده است.
در اوج داستان، تراویس و کوری در مواجههای دلهرهآور با شبح اصلی قرار میگیرند و مجبور میشوند با بزرگترین ترسهای خود روبهرو شوند. آنها در نهایت راهی برای برقراری ارتباط با این ارواح پیدا میکنند و به آنها کمک میکنند تا آرامش پیدا کنند. با فاش شدن حقیقت و برملا شدن گذشته، حضور ارواح در مهمانسرا کمرنگتر میشود و نشانههایی از آرامش در فضا به وجود میآید.
با پایان ماجرا، تراویس و کوری دیگر همان کودکان ماجراجو و بازیگوش ابتدای داستان نیستند. آنها تجربهای را پشت سر گذاشتهاند که نهتنها ترسناک، بلکه تأثیرگذار و آموزنده بوده است. حالا میدانند که گذشته همیشه زنده است و گاهی برای جبران اشتباهات، باید شجاعت روبهرو شدن با حقیقت را داشت.
شبح شصت و هشتم نهتنها یک داستان ترسناک است، بلکه به موضوعاتی مانند بیعدالتی، مسئولیتپذیری و تأثیر گذشته بر حال میپردازد. با پایان داستان، مهمانسرای مادربزرگ دوباره به مکانی آرام تبدیل میشود، اما خاطرات و داستانهای آن برای همیشه در ذهن تراویس و کوری باقی میماند.
بخشهایی از شبح شصت و هشتم
همین که پایم را توی تاریکی بیشه گذاشتم، مثل چند ساعت قبل شروع کردم به لرزیدن. شب ها اینجا تاریک تر، سردتر و مخوف تر بود. همه جا پر بود از صدای خش خش برگ ها و رقص سایه هایی که تکان می خوردند و به شکل های مختلف درمی آمدند.
…………………
شب را در سکوت و آرامش گذراندم. نه خبری از بچه های بد بود و نه از خانم «آدا». هیچ خوابی ندیدم و صبح با درخشش خورشید و صدای آواز پرنده ها بیدار شدم. البته انتظار نداشتم اوضاع برای مدت طولانی اینجوری بماند. مطمئن بودم تا شب بالاخره خانم «آدا» برایمان دردسری چیزی درست می کند.
…………………..
نور خورشید عصرگاهی از پنجره های قدی، مایل می تابید روی قفسه های دیوار رو به رو. ذرات غبار توی ستون های نور شناور بودند. کتابخانه ساکت ساکت بود. فقط صدای وزوز خواب آور زنبورها از گلدان های بیرون پنجره ها می آمد. می شد گفت همه چیز اینجا عادی بود. شاید هم این فقط ظاهر ماجرا بود.
…………………
باد ساحلی سردی از میان درختان عبور کرد و شاخهها را به حرکت درآورد. مگ به اطراف نگاه کرد و احساس ناخوشایندی به او دست داد. چیزی در این جزیره درست نبود. اما هنوز نمیدانست چه چیزی قرار است آنها را گرفتار کند.
………………..
مین دیویدی را در دستگاه گذاشت و همه منتظر ماندند. صفحه سیاه شد و سپس کلمات قرمزی ظاهر شدند: ‘شما اینجا هستید تا برای گناهانتان مجازات شوید.’ سکوت سنگینی بر اتاق حکمفرما شد. نفسها در سینه حبس شده بود. این فقط یک شوخی بود… مگر نه؟
……………….
جیغی در شب پیچید و همه با وحشت از جا پریدند. وقتی به طبقه پایین دویدند، بدن جس را دیدند که بیحرکت روی زمین افتاده بود. چشمانش باز اما بیجان بودند. وحشت واقعی از همین لحظه آغاز شد.
………………..
هیچکس به دیگری اعتماد نداشت. آیا قاتل یکی از خودشان بود؟ مین به اطراف نگاه کرد. چشمان همه پر از وحشت بود، اما در نگاه برخی سایهای از پنهانکاری دیده میشد. شاید نفر بعدی خودش باشد.
اگر به کتاب شبح شصت و هشتم علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای ترسناک و دلهرهآور در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میکند.
21 اسفند 1403
شبح شصت و هشتم
«شبح شصت و هشتم» اثری است از مری داونینگ هان (نویسندهی آمریکایی، متواد ۱۹۳۷) که در سال ۲۰۰۸ منتشر شده است. این رمان دربارهی خواهر و برادری است که در یک مهمانسرای قدیمی با ارواح کودکانی که در گذشته در آنجا مورد ظلم قرار گرفتهاند روبهرو شده و تلاش میکنند رازهای تاریک این مکان را کشف کنند.
دربارهی شبح شصت و هشتم
کتاب شبح شصت و هشتم نوشته مری داونینگ هان با عنوان اصلی All the Lovely Bad Ones یکی از آثار شناختهشده این نویسنده در ژانر ادبیات وحشت برای نوجوانان است. مری داونینگ هان که با خلق داستانهای ترسناک و رمزآلود شهرت دارد، در این کتاب نیز موفق شده فضایی دلهرهآور و پرتعلیق بیافریند که خواننده را تا انتها درگیر خود نگه میدارد.
این داستان درباره دو خواهر و برادر به نامهای تراویس و کوری است که تعطیلات تابستانی خود را در مهمانسرای مادربزرگشان میگذرانند. آنها به زودی متوجه میشوند که این مهمانسرا گذشتهای اسرارآمیز دارد و با ارواح کودکانی که روزگاری در این مکان زندگی کردهاند، در ارتباط است. ابتدا این تجربه برایشان هیجانانگیز و شبیه یک بازی است، اما خیلی زود با حقیقتی هولناک روبهرو میشوند.
نام اصلی کتاب، All the Lovely Bad Ones، اشارهای دوپهلو دارد که هم به کودکان سرکشی که در داستان حضور دارند اشاره میکند و هم به ماهیت آنها به عنوان ارواح سرگردان. در ترجمه فارسی، شبح شصت و هشتم نامی انتخاب شده که بر یکی از عناصر مهم داستان تمرکز دارد و فضای رازآلود آن را برجسته میکند.
مری داونینگ هان در این کتاب نیز مانند سایر آثارش از سبک روایی گیرایی بهره میبرد. او شخصیتهایی باورپذیر خلق میکند که خوانندگان نوجوان به راحتی میتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. زبان ساده و در عین حال توصیفی او به شکلی هنرمندانه وحشت را در لابهلای سطرها میتند و حس کنجکاوی خواننده را برمیانگیزد.
یکی از نقاط قوت این داستان، پرداختن به ترس از ناشناختههاست. هان به جای استفاده از صحنههای ترسناک کلیشهای، بر ایجاد فضایی مبهم و مرموز تمرکز دارد. لحظاتی که شخصیتها در تاریکی شب به نجواهای نامفهوم یا سایههای نامشخص برمیخورند، تأثیرگذارتر از هر توصیف مستقیم از یک شبح است.
همچنین، درونمایههای احساسی و انسانی نیز در کتاب حضور دارند. داستان نه تنها درباره ترس و ماجراجویی است، بلکه مفاهیمی چون مسئولیتپذیری، قدرت همدلی و تأثیر گذشته بر حال را نیز بررسی میکند. ارتباط بین شخصیتهای اصلی و روحهای سرگردان، به نوعی بازتابی از اهمیت درک و توجه به تاریخ و تجربههای دردناک گذشته است.
شبح شصت و هشتم نهتنها یک داستان ترسناک است، بلکه نوعی کاوش در گذشتههای فراموششده و مواجهه با پیامدهای اعمال انسانی نیز محسوب میشود. نویسنده با استفاده از اسطورهها و داستانهای شفاهی، فضایی خلق میکند که در عین وهمآلود بودن، حس همدردی را در خواننده برمیانگیزد.
موقعیت مکانی داستان نیز نقش مهمی در ایجاد حس وحشت دارد. مهمانسرای کهنهای که خاطرات کودکان سالها در آن باقی مانده، به بستری ایدهآل برای رخدادهای غیرمنتظره تبدیل میشود. ترکیب تاریخ و تخیل، این مکان را از یک فضای ساده به یک شخصیت مستقل در داستان تبدیل میکند.
روایت کتاب بهگونهای طراحی شده که نوجوانان را درگیر خود کند. شخصیتهای اصلی، که کنجکاو و ماجراجو هستند، رفتارهایی طبیعی و قابل درک دارند. این امر موجب میشود که خوانندگان بتوانند خود را جای آنها بگذارند و تجربهای نزدیک از مواجهه با ناشناختهها داشته باشند.
با وجود اینکه این کتاب برای گروه سنی نوجوان نوشته شده، اما بزرگسالان علاقهمند به ادبیات وحشت نیز میتوانند از آن لذت ببرند. سبک داستانگویی و خلق فضای رازآلود آن، مشابه آثار کلاسیک ژانر وحشت است و میتواند برای مخاطبان با سنین مختلف جذاب باشد.
در مجموع، شبح شصت و هشتم نمونهای موفق از داستانهای وحشت نوجوانانه است که علاوه بر ایجاد هیجان، به مفاهیمی عمیقتر نیز میپردازد. ترکیب ترس، ماجراجویی و احساسات انسانی، آن را به اثری تأثیرگذار و خواندنی تبدیل کرده که تا مدتها در ذهن مخاطب باقی میماند.
داستان این کتاب به ما یادآوری میکند که گذشته همیشه زنده است و گاهی تنها راه رهایی از آن، پذیرش و درک حقیقت است. این پیام در کنار روایت مهیج و جذاب کتاب، موجب شده که شبح شصت و هشتم در میان بهترین آثار وحشت نوجوانانه جای بگیرد.
رمان شبح شصت و هشتم در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۲ با بیش از ۱۲۰۰۰ رای و ۱۱۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از نگار شجاعی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان شبح شصت و هشتم
کتاب شبح شصت و هشتم نوشته مری داونینگ هان درباره دو خواهر و برادر به نامهای تراویس و کوری است که تعطیلات تابستانی خود را در مهمانسرای مادربزرگشان سپری میکنند. این مهمانسرا که قدمتی طولانی دارد، در گذشته یک نوانخانه بوده است. هنگامی که تراویس و کوری متوجه میشوند که شایعاتی درباره وجود ارواح در این مکان وجود دارد، تصمیم میگیرند با بازیگوشی و شوخیهایشان به این داستانها دامن بزنند.
بااینحال، خیلی زود مشخص میشود که این شوخی ساده باعث بیدار شدن ارواح واقعی شده است. ارواح کودکانی که سالها پیش در این نوانخانه زندگی میکردند و با سرنوشت تلخی روبهرو شدهاند، حالا دوباره ظاهر شده و قصد دارند حقیقت گذشته را آشکار کنند. تراویس و کوری که در ابتدا این موضوع را سرگرمکننده میدانستند، حالا با حوادثی روبهرو میشوند که قابل توضیح نیستند و وحشت واقعی را تجربه میکنند.
یکی از ارواح که از بقیه قدرتمندتر است، آنها را به سمت کشف رازهای تاریک مهمانسرا هدایت میکند. تراویس و کوری درمییابند که مدیر بیرحم نوانخانه در گذشته رفتار وحشتناکی با کودکان داشته و بسیاری از آنها را مورد آزار قرار داده است. یکی از این کودکان که معروف به «شبح شصت و هشتم» است، ظاهراً نقش کلیدی در این ماجرا دارد و سعی دارد از تراویس و کوری برای آشکار کردن حقیقت استفاده کند.
هرچه داستان پیش میرود، اتفاقات عجیبتری رخ میدهد و تراویس و کوری احساس میکنند که در این ماجرا گیر افتادهاند. آنها متوجه میشوند که ارواح، بهخصوص شبح شصت و هشتم، از آنها کمک میخواهند تا سرنوشت تلخشان را فاش کنند و عدالت را برقرار سازند. اما همزمان، نیرویی تاریک و تهدیدکننده نیز در پسزمینه حضور دارد که نمیخواهد حقیقت آشکار شود.
با کمک مادربزرگشان و برخی از اهالی منطقه، تراویس و کوری در نهایت موفق میشوند اطلاعات بیشتری درباره تاریخچه نوانخانه به دست آورند. آنها درمییابند که این مکان در گذشته محلی برای سواستفاده و بدرفتاری با کودکان بیسرپرست بوده و بسیاری از آنها در شرایطی وحشتناک جان خود را از دست دادهاند. مدیر نوانخانه با اعمال بیرحمانهاش مسئول این فجایع بوده، اما این حقایق هرگز بهطور رسمی فاش نشده است.
در اوج داستان، تراویس و کوری در مواجههای دلهرهآور با شبح اصلی قرار میگیرند و مجبور میشوند با بزرگترین ترسهای خود روبهرو شوند. آنها در نهایت راهی برای برقراری ارتباط با این ارواح پیدا میکنند و به آنها کمک میکنند تا آرامش پیدا کنند. با فاش شدن حقیقت و برملا شدن گذشته، حضور ارواح در مهمانسرا کمرنگتر میشود و نشانههایی از آرامش در فضا به وجود میآید.
با پایان ماجرا، تراویس و کوری دیگر همان کودکان ماجراجو و بازیگوش ابتدای داستان نیستند. آنها تجربهای را پشت سر گذاشتهاند که نهتنها ترسناک، بلکه تأثیرگذار و آموزنده بوده است. حالا میدانند که گذشته همیشه زنده است و گاهی برای جبران اشتباهات، باید شجاعت روبهرو شدن با حقیقت را داشت.
شبح شصت و هشتم نهتنها یک داستان ترسناک است، بلکه به موضوعاتی مانند بیعدالتی، مسئولیتپذیری و تأثیر گذشته بر حال میپردازد. با پایان داستان، مهمانسرای مادربزرگ دوباره به مکانی آرام تبدیل میشود، اما خاطرات و داستانهای آن برای همیشه در ذهن تراویس و کوری باقی میماند.
بخشهایی از شبح شصت و هشتم
همین که پایم را توی تاریکی بیشه گذاشتم، مثل چند ساعت قبل شروع کردم به لرزیدن. شب ها اینجا تاریک تر، سردتر و مخوف تر بود. همه جا پر بود از صدای خش خش برگ ها و رقص سایه هایی که تکان می خوردند و به شکل های مختلف درمی آمدند.
…………………
شب را در سکوت و آرامش گذراندم. نه خبری از بچه های بد بود و نه از خانم «آدا». هیچ خوابی ندیدم و صبح با درخشش خورشید و صدای آواز پرنده ها بیدار شدم. البته انتظار نداشتم اوضاع برای مدت طولانی اینجوری بماند. مطمئن بودم تا شب بالاخره خانم «آدا» برایمان دردسری چیزی درست می کند.
…………………..
نور خورشید عصرگاهی از پنجره های قدی، مایل می تابید روی قفسه های دیوار رو به رو. ذرات غبار توی ستون های نور شناور بودند. کتابخانه ساکت ساکت بود. فقط صدای وزوز خواب آور زنبورها از گلدان های بیرون پنجره ها می آمد. می شد گفت همه چیز اینجا عادی بود. شاید هم این فقط ظاهر ماجرا بود.
…………………
باد ساحلی سردی از میان درختان عبور کرد و شاخهها را به حرکت درآورد. مگ به اطراف نگاه کرد و احساس ناخوشایندی به او دست داد. چیزی در این جزیره درست نبود. اما هنوز نمیدانست چه چیزی قرار است آنها را گرفتار کند.
………………..
مین دیویدی را در دستگاه گذاشت و همه منتظر ماندند. صفحه سیاه شد و سپس کلمات قرمزی ظاهر شدند: ‘شما اینجا هستید تا برای گناهانتان مجازات شوید.’ سکوت سنگینی بر اتاق حکمفرما شد. نفسها در سینه حبس شده بود. این فقط یک شوخی بود… مگر نه؟
……………….
جیغی در شب پیچید و همه با وحشت از جا پریدند. وقتی به طبقه پایین دویدند، بدن جس را دیدند که بیحرکت روی زمین افتاده بود. چشمانش باز اما بیجان بودند. وحشت واقعی از همین لحظه آغاز شد.
………………..
هیچکس به دیگری اعتماد نداشت. آیا قاتل یکی از خودشان بود؟ مین به اطراف نگاه کرد. چشمان همه پر از وحشت بود، اما در نگاه برخی سایهای از پنهانکاری دیده میشد. شاید نفر بعدی خودش باشد.
اگر به کتاب شبح شصت و هشتم علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای ترسناک و دلهرهآور در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میکند.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، تخیلی، ترسناک/دلهرهآور، داستان خارجی، رمان، معمایی/رازآلود، نوجوانان
۰ برچسبها: ادبیات جهان، مری داونینگ هان، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب