«بری لیندون» اثری است از ویلیام تاکری (نویسندهی انگلیسی، از ۱۸۱۱ تا ۱۸۶۳) که در سال ۱۸۴۴ منتشر شده است. این رمان داستان صعود و سقوط یک مرد جاهطلب و فرصتطلب ایرلندی است که با حیلهگری و بلندپروازی به ثروت و قدرت میرسد اما در نهایت به دلیل تکبر و بیرحمیاش، همهچیز را از دست میدهد.
دربارهی بری لیندون
بری لیندون یکی از برجستهترین آثار ویلیام تاکری است که در میانه قرن نوزدهم منتشر شد. این رمان که ابتدا بهصورت سریالی منتشر شد، داستانی ماجراجویانه و طنزآمیز درباره مردی فرصتطلب و بلندپرواز است که تلاش میکند به اشرافیت بریتانیا راه یابد. تاکری با زبانی طعنهآمیز و سبک خاص خود، روایت این صعود و سقوط را بهگونهای به تصویر میکشد که خواننده همزمان مجذوب و منتقد شخصیت اصلی میشود.
راوی داستان، ردمند بری، که بعدها خود را «بری لیندون» مینامد، یک ایرلندی جاهطلب و بیپرواست که در پی ثروت و قدرت از هیچ کاری فروگذار نمیکند. او در نوجوانی مجبور به فرار از زادگاهش میشود و وارد دنیای پرخطر ماجراجویی، جنگ و دسیسهچینی میگردد. در مسیر زندگی، از خدمت در ارتشهای اروپایی گرفته تا شرکت در بازیهای قمار و ازدواج با زنی ثروتمند، همه چیز را به چشم یک فرصت برای پیشرفت میبیند.
تاکری در این رمان، با استفاده از لحن اولشخص و روایت نامعتبر، خواننده را به درون ذهن یک مرد خودشیفته و فریبکار میبرد. بری خود را قربانی شرایط و فردی باهوش و شایسته معرفی میکند، اما واقعیت از خلال سخنانش بهگونهای دیگر نمایان میشود. او برای رسیدن به اهدافش، از دروغ، خیانت و حتی خشونت بهره میبرد، اما همواره خود را در موضع برتری اخلاقی میبیند.
نقد اجتماعی و تاریخی یکی از جنبههای برجسته این رمان است. تاکری تصویری دقیق از جامعه قرن هجدهم اروپا ارائه میدهد، جایی که اشرافیت با فساد و ریاکاری درهمآمیخته و موفقیت بیش از آنکه به شایستگی فرد بستگی داشته باشد، به مهارت او در فریبکاری و سازگاری با محیط مربوط است. بری لیندون نمادی از این جامعه است؛ فردی که بدون هیچ اصول اخلاقی مشخصی، صرفاً به دنبال منافع شخصی است.
شباهت این رمان با آثار پیکارسک مانند دن کیشوت و تاریخ تام جونز اثر هنری فیلدینگ، در ساختار و شخصیتپردازی آن مشهود است. بری، همچون شخصیتهای داستانهای پیکارسک، درگیر ماجراهایی متعدد میشود و مسیر زندگیاش را با حیله و تدبیر میسازد. اما تفاوت عمده آن است که تاکری با طنز تلخ و دیدگاه بدبینانهتری به سرنوشت این قهرمان مینگرد.
یکی از نقاط قوت رمان، نحوه بهکارگیری طنز و هجو در روایت است. تاکری، که در آثار دیگرش نیز مهارت ویژهای در طنز اجتماعی نشان داده، در بری لیندون با لحنی هوشمندانه و گزنده، تصویری از یک جامعه فاسد و بیرحم ترسیم میکند. حتی زمانی که بری از فریبها و موفقیتهای خود سخن میگوید، لحن او بیش از آنکه همدردی برانگیزد، مضحک و در عین حال هشداردهنده است.
ریتم داستان بهگونهای است که خواننده را به همراه بری از ماجرایی به ماجرای دیگر میکشاند، اما در عین حال، لحظاتی از تأمل و تحلیل نیز در متن دیده میشود. صحنههای قمار، دوئلها و تقابلهای بری با شخصیتهای مختلف، همگی با جزئیات دقیق و زبانی تصویری روایت شدهاند، بهگونهای که حس ماجراجویی و هیجان را در سراسر رمان حفظ میکند.
اقتباس سینمایی این رمان که توسط استنلی کوبریک در سال ۱۹۷۵ ساخته شد، به این اثر جایگاهی ویژه در فرهنگ عامه بخشید. کوبریک با دقتی وسواسگونه به جزئیات تاریخی و استفاده از نورپردازی طبیعی، فضای قرن هجدهمی را به شکلی خیرهکننده بازسازی کرد. با اینحال، فیلم در مقایسه با رمان، روایتی آرامتر و تراژیکتر دارد و لحن طنز و کنایهآمیز تاکری را کمتر منعکس میکند.
شخصیت بری لیندون را میتوان نمونهای از ضدقهرمان دانست؛ او نه یک قهرمان آرمانی است و نه یک شرور کامل، بلکه فردی است که با جاهطلبی و فرصتطلبی خود، هم تحسین و هم انزجار خواننده را برمیانگیزد. در طول داستان، او بارها به موفقیتهای چشمگیری دست مییابد، اما ناتوانیاش در درک ارزشهای انسانی، سرانجام به سقوط او میانجامد.
نثر تاکری در این رمان، برخلاف سبک پرآرایه برخی از همعصرانش، ساده و روان است، اما از ظرافتهای زبانی و کنایههای هوشمندانه برخوردار است. او با مهارتی خاص، شخصیتهای مختلف را از طریق گفتار و رفتارشان معرفی میکند و درعینحال، روایتی پرکشش و جذاب ارائه میدهد.
در نهایت، بری لیندون را میتوان یکی از آثار شاخص ادبیات انگلیسی دانست که همچنان خواندنی و تأملبرانگیز باقی مانده است. این رمان نهتنها تصویری از جاهطلبی و فساد اخلاقی ارائه میدهد، بلکه خواننده را به تفکر درباره مفهوم موفقیت، سرنوشت و نقش اخلاق در زندگی وادار میکند.
با وجود گذشت بیش از یک قرن و نیم از انتشار این کتاب، بری لیندون همچنان اثری تأثیرگذار است که در تحلیل شخصیتهای پیچیده و نقادانهنگری به ساختارهای اجتماعی، جایگاه ویژهای دارد. توانایی تاکری در ترکیب طنز، تاریخ و روانشناسی انسانی، این اثر را به یکی از شاهکارهای ادبی تبدیل کرده است که ارزش مطالعه و بررسی مداوم را دارد.
رمان بری لیندون در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۲ با بیش از ۲۷۰۰ رای و ۲۷۵ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از محمود گودرزی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان بری لیندون
بری لیندون داستان صعود و سقوط مردی فرصتطلب و بلندپرواز به نام ردموند بری است که بعدها نام خود را به بری لیندون تغییر میدهد. او که در یک خانواده ایرلندی نهچندان ثروتمند متولد شده، رویای ورود به طبقه اشراف را در سر دارد. پس از درگیری در یک دوئل ساختگی بر سر عشقش به دختری اشرافی، مجبور به فرار از زادگاهش میشود و سرنوشت او را به دنیای جنگ، قمار و دسیسههای سیاسی و اجتماعی میکشاند.
در آغاز، بری به ارتش بریتانیا میپیوندد و در جنگهای اروپا شرکت میکند. اما زندگی سربازی برای او کسالتآور است و پس از مدتی، با فریب و نیرنگ از ارتش فرار کرده و به ارتش پروس ملحق میشود. پس از مدتی خدمت در آنجا، تواناییهای او در فریبکاری و زندهماندن نظر افسران بالارتبه را جلب میکند. یکی از مقامات پروسی او را به عنوان جاسوس به خدمت میگیرد و بری از این فرصت برای ورود به دنیای قمار و ثروتمندان استفاده میکند.
او پس از آشنایی با یک قمارباز حرفهای، مهارت خود را در بازیهای قمار تقویت کرده و با سفر به شهرهای اروپایی، پول زیادی به دست میآورد. اما جاهطلبی او به این حد محدود نمیشود؛ او تصمیم میگیرد که برای کسب ثروت و قدرت واقعی، باید با یک زن اشرافی ازدواج کند. در این مسیر، با لیدی لیندون، بیوهای ثروتمند، آشنا شده و او را فریب داده و به ازدواج خود درمیآورد.
ازدواج با لیدی لیندون برای مدتی بری را به اوج ثروت و قدرت میرساند. او نام خانوادگی همسرش را به خود اختصاص میدهد و زندگی مجللی برای خود دستوپا میکند. اما شخصیت متکبر و خودخواه او، باعث میشود که نهتنها اشراف اطرافش، بلکه همسر و پسرخواندهاش نیز از او متنفر شوند. بری با خشونت و سوءاستفاده از قدرت، سعی میکند کنترل اوضاع را در دست داشته باشد، اما کمکم دشمنان بیشتری پیدا میکند.
پسرخواندهاش، لرد بولینگبروک، که از بری متنفر است، در برابر او قد علم میکند و برای بازپسگیری میراث خانوادگی خود تلاش میکند. از سوی دیگر، ولخرجیهای بری و ناتوانیاش در برقراری روابط اجتماعی مؤثر، موجب میشود که حمایت اشراف را از دست بدهد و نفوذش کمرنگ شود. بری که زمانی به عنوان فردی باهوش و جاهطلب شناخته میشد، بهتدریج به فردی درمانده و شکستخورده تبدیل میشود.
در نهایت، پسرخواندهاش نقشهای برای نابودی او میکشد و موفق میشود بری را در یک دوئل شکست دهد. بری بهشدت زخمی میشود و نهتنها داراییها و مقام خود را از دست میدهد، بلکه بهکلی از دنیای اشراف رانده میشود. او در فقر و تنگدستی به سر میبرد و سالهای پایانی عمرش را در گمنامی و بیکسی سپری میکند، تا اینکه سرانجام در فلاکت و انزوا میمیرد.
بری لیندون داستان مردی است که با حیلهگری و جاهطلبی به ثروت و قدرت میرسد، اما عدم درک ارزشهای انسانی و رفتارهای خودخواهانهاش موجب سقوط او میشود. ویلیام تاکری در این رمان با طنزی تلخ، تصویری از دنیای بیرحم اشرافیت و فساد اجتماعی ارائه میدهد و نشان میدهد که موفقیت بدون اخلاق، سرانجامی تلخ و نابودکننده خواهد داشت.
بخشهایی از بری لیندون
از همان دوران کودکی میدانستم که برای مقاصد بزرگی به دنیا آمدهام و سرنوشت من، چیزی فراتر از زندگی معمولی در میان دهقانان و اشراف درجه دوم ایرلند خواهد بود. آنچه دیگران آن را نیرنگ و حیلهگری میخوانند، من آن را ذکاوت و تدبیر مینامم. در جهانی که تنها زور و ثروت بر آن حکم میراند، مردی مانند من که هوش و شجاعت را به هم آمیخته، چگونه میتواند از فرصتهایش بهره نبرد؟
…………………
با آنکه بسیاری از مردان شریف و محترم بر این باورند که قمار، راهی ناپسند برای کسب معاش است، اما من در طول سالها آموختم که هیچ چیز به اندازه ورق و تاس نمیتواند جایگاه واقعی انسانها را در زندگی نشان دهد.
بارها در تالارهای اشراف اروپا دیده بودم که چگونه یک نگاه زیرکانه، یک لبخند حسابشده، و دستهایی که دروغ را بهسادگی حقیقت جلوه میدهند، میتوانند سرنوشت یک مرد را تغییر دهند. آنان که از بازی سرباز میزدند، همانهایی بودند که یا زود شکست میخوردند یا مجبور میشدند تا پایان عمر، در خدمت برندگان باشند.
……………….
ازدواج من با لیدی لیندون را بسیاری یک پیروزی دانستند، اما حقیقت آن است که هیچ پیروزیای بدون هزینه نیست. او زنی بود که در میان تجمل و اشرافیت بزرگ شده بود، زنی که عادت نداشت به مردی چون من، که نه نامی معتبر داشتم و نه تبار خانوادگی، اعتماد کند. اما من راه و رسم تسخیر قلبها را خوب میدانستم. آیا نباید هر مردی که در این جهان میخواهد پیشرفت کند، بیاموزد که چگونه در دل دیگران نفوذ کند، حتی اگر آن دل، چندان مشتاق پذیرش او نباشد؟
……………….
در آن روزها، من همچنان باور داشتم که میتوانم اوضاع را به سود خود تغییر دهم. اما حقیقت آن بود که سایه شکست آرامآرام بر سرم گسترده میشد. دوستان سابقم، که روزگاری مرا با تحسین و احترام مینگریستند، اکنون با نگاهی از سر ترحم یا تمسخر از کنارم میگذشتند. لیدی لیندون در برابر من سرد و خاموش بود، و حتی خدمه خانه نیز دیگر از من فرمان نمیبردند. در آن لحظات، فهمیدم که سقوط واقعی، تنها از دست دادن ثروت نیست، بلکه از دست دادن ترس و احترامی است که دیگران به تو دارند.”
……………….
آیا این همان سرنوشتی بود که روزگاری برای خود تصور میکردم؟ من که روزگاری در میان بزرگان اروپا مینشستم و از جامهای طلا شراب مینوشیدم، اکنون در گوشهای فراموششده، بدون هیچ دوستی، روزگار میگذراندم. آنهایی که زمانی تحسینم میکردند، حتی نام مرا نیز از یاد برده بودند. شاید عدالت دنیا همین باشد، شاید هم من تنها قربانی سادهلوحی و بلندپروازی خودم بودم. به هر حال، هیچ قهرمانی تا ابد قهرمان باقی نمیماند، و هیچ بازیای برای همیشه ادامه ندارد.
………………
اکنون چه تحولی! آه ای خدایان، چه تحول شگرفی! چقدر فانی ادواردز عوض شده! چه بر سرش آمده که از دیروز فرشتهای شده یا شما دچار چه افسون غریبی شدهاید که او همچون فرشتهای به نظرتان میرسد؟ میخواهید همینطور ادامه بدهیم و تمام این فصل در باب ماهیت و ویژگیهای عشق و تأثیرات آن بر دل جوانان سخن بگوییم؟ نه، نه! بهتر است به این مسائل بیندیشیم و چیزی دربارهشان نگوییم.
بگذارید هر که چنین نیتی دارد روی صندلیاش لم بدهد، کتاب را از دست خود رها کند _ روی صندلیاش لم بدهد و خاطرات شیرین روزهای عاشقانهی نخست را تداعی کند، خیلی قبل از آنکه خانم جونز را ببیند. او، این زن نیکسرشت، تاکنون پنجشش بار کسی را پایین فرستاده تا بگوید که چای آماده است. مهم نیست؛ جونز، بیحرکت بنشینید و به رؤیاپردازی ادامه بدهید.
دوباره آن عشق اول زودهنگام، درخشان و جاودان را تداعی کنید. چه اهمیتی دارد هدفِ این عشق که بود؟ چهبسا دختر قصابی در روستا؛ چهبسا معلم سرخانهای فرانسوی، دراز، لاغر و هیز؛ چهبسا دختر چاق، خجول و موبورِ کشیشی که از قضا ده سال از شما مُسنتر بود.
مهم نیست که بود؛ این موضوع کمترین اهمیتی ندارد. قاعدهی کلی این است که عشق اول نتیجهای نداشته باشد و این اتفاقی نیکو و فرخندهاست، چون از هر یازده مورد ده موردشان بیارزشاند و چنانچه اینعشق کامیاب شود، پسری را تا آخر عمر تیرهروز میکند و همواره چنین به نظرم رسیده که عشق پرشور در فصل خود بهطور غریزی از قلب مرد بیرون میتراود و همانطور که پرنده میخواند و گل میشکفد، او نیز بهطور طبیعی عشق میورزد، چون در اختیار خودش نیست. همانطور که در یکی از دیوانهای اشعار ایرانی خواندهام:
بلبل در باغ نغمه سر میدهد: چهبسا شاهدختی به نوایش گوش میسپارد.
گل در باغچه سرخ میشود: چهبسا سیاهزنگیِ آشپز آن را چیده، همو که آمده است برای شام سبزی بچیند.
ما بازیچهی سرنوشتیم رفقا؛ زنان از روزگار حضرت آدم بر ما حکم راندهاند. فصل من با این احساس آغاز میشود و با همان به پایان میرسد.
اگر به کتاب بری لیندون علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار ویلیام تاکری در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار این نویسنده نیز آشنا میسازد.
15 فروردین 1404
بری لیندون
«بری لیندون» اثری است از ویلیام تاکری (نویسندهی انگلیسی، از ۱۸۱۱ تا ۱۸۶۳) که در سال ۱۸۴۴ منتشر شده است. این رمان داستان صعود و سقوط یک مرد جاهطلب و فرصتطلب ایرلندی است که با حیلهگری و بلندپروازی به ثروت و قدرت میرسد اما در نهایت به دلیل تکبر و بیرحمیاش، همهچیز را از دست میدهد.
دربارهی بری لیندون
بری لیندون یکی از برجستهترین آثار ویلیام تاکری است که در میانه قرن نوزدهم منتشر شد. این رمان که ابتدا بهصورت سریالی منتشر شد، داستانی ماجراجویانه و طنزآمیز درباره مردی فرصتطلب و بلندپرواز است که تلاش میکند به اشرافیت بریتانیا راه یابد. تاکری با زبانی طعنهآمیز و سبک خاص خود، روایت این صعود و سقوط را بهگونهای به تصویر میکشد که خواننده همزمان مجذوب و منتقد شخصیت اصلی میشود.
راوی داستان، ردمند بری، که بعدها خود را «بری لیندون» مینامد، یک ایرلندی جاهطلب و بیپرواست که در پی ثروت و قدرت از هیچ کاری فروگذار نمیکند. او در نوجوانی مجبور به فرار از زادگاهش میشود و وارد دنیای پرخطر ماجراجویی، جنگ و دسیسهچینی میگردد. در مسیر زندگی، از خدمت در ارتشهای اروپایی گرفته تا شرکت در بازیهای قمار و ازدواج با زنی ثروتمند، همه چیز را به چشم یک فرصت برای پیشرفت میبیند.
تاکری در این رمان، با استفاده از لحن اولشخص و روایت نامعتبر، خواننده را به درون ذهن یک مرد خودشیفته و فریبکار میبرد. بری خود را قربانی شرایط و فردی باهوش و شایسته معرفی میکند، اما واقعیت از خلال سخنانش بهگونهای دیگر نمایان میشود. او برای رسیدن به اهدافش، از دروغ، خیانت و حتی خشونت بهره میبرد، اما همواره خود را در موضع برتری اخلاقی میبیند.
نقد اجتماعی و تاریخی یکی از جنبههای برجسته این رمان است. تاکری تصویری دقیق از جامعه قرن هجدهم اروپا ارائه میدهد، جایی که اشرافیت با فساد و ریاکاری درهمآمیخته و موفقیت بیش از آنکه به شایستگی فرد بستگی داشته باشد، به مهارت او در فریبکاری و سازگاری با محیط مربوط است. بری لیندون نمادی از این جامعه است؛ فردی که بدون هیچ اصول اخلاقی مشخصی، صرفاً به دنبال منافع شخصی است.
شباهت این رمان با آثار پیکارسک مانند دن کیشوت و تاریخ تام جونز اثر هنری فیلدینگ، در ساختار و شخصیتپردازی آن مشهود است. بری، همچون شخصیتهای داستانهای پیکارسک، درگیر ماجراهایی متعدد میشود و مسیر زندگیاش را با حیله و تدبیر میسازد. اما تفاوت عمده آن است که تاکری با طنز تلخ و دیدگاه بدبینانهتری به سرنوشت این قهرمان مینگرد.
یکی از نقاط قوت رمان، نحوه بهکارگیری طنز و هجو در روایت است. تاکری، که در آثار دیگرش نیز مهارت ویژهای در طنز اجتماعی نشان داده، در بری لیندون با لحنی هوشمندانه و گزنده، تصویری از یک جامعه فاسد و بیرحم ترسیم میکند. حتی زمانی که بری از فریبها و موفقیتهای خود سخن میگوید، لحن او بیش از آنکه همدردی برانگیزد، مضحک و در عین حال هشداردهنده است.
ریتم داستان بهگونهای است که خواننده را به همراه بری از ماجرایی به ماجرای دیگر میکشاند، اما در عین حال، لحظاتی از تأمل و تحلیل نیز در متن دیده میشود. صحنههای قمار، دوئلها و تقابلهای بری با شخصیتهای مختلف، همگی با جزئیات دقیق و زبانی تصویری روایت شدهاند، بهگونهای که حس ماجراجویی و هیجان را در سراسر رمان حفظ میکند.
اقتباس سینمایی این رمان که توسط استنلی کوبریک در سال ۱۹۷۵ ساخته شد، به این اثر جایگاهی ویژه در فرهنگ عامه بخشید. کوبریک با دقتی وسواسگونه به جزئیات تاریخی و استفاده از نورپردازی طبیعی، فضای قرن هجدهمی را به شکلی خیرهکننده بازسازی کرد. با اینحال، فیلم در مقایسه با رمان، روایتی آرامتر و تراژیکتر دارد و لحن طنز و کنایهآمیز تاکری را کمتر منعکس میکند.
شخصیت بری لیندون را میتوان نمونهای از ضدقهرمان دانست؛ او نه یک قهرمان آرمانی است و نه یک شرور کامل، بلکه فردی است که با جاهطلبی و فرصتطلبی خود، هم تحسین و هم انزجار خواننده را برمیانگیزد. در طول داستان، او بارها به موفقیتهای چشمگیری دست مییابد، اما ناتوانیاش در درک ارزشهای انسانی، سرانجام به سقوط او میانجامد.
نثر تاکری در این رمان، برخلاف سبک پرآرایه برخی از همعصرانش، ساده و روان است، اما از ظرافتهای زبانی و کنایههای هوشمندانه برخوردار است. او با مهارتی خاص، شخصیتهای مختلف را از طریق گفتار و رفتارشان معرفی میکند و درعینحال، روایتی پرکشش و جذاب ارائه میدهد.
در نهایت، بری لیندون را میتوان یکی از آثار شاخص ادبیات انگلیسی دانست که همچنان خواندنی و تأملبرانگیز باقی مانده است. این رمان نهتنها تصویری از جاهطلبی و فساد اخلاقی ارائه میدهد، بلکه خواننده را به تفکر درباره مفهوم موفقیت، سرنوشت و نقش اخلاق در زندگی وادار میکند.
با وجود گذشت بیش از یک قرن و نیم از انتشار این کتاب، بری لیندون همچنان اثری تأثیرگذار است که در تحلیل شخصیتهای پیچیده و نقادانهنگری به ساختارهای اجتماعی، جایگاه ویژهای دارد. توانایی تاکری در ترکیب طنز، تاریخ و روانشناسی انسانی، این اثر را به یکی از شاهکارهای ادبی تبدیل کرده است که ارزش مطالعه و بررسی مداوم را دارد.
رمان بری لیندون در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۲ با بیش از ۲۷۰۰ رای و ۲۷۵ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از محمود گودرزی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان بری لیندون
بری لیندون داستان صعود و سقوط مردی فرصتطلب و بلندپرواز به نام ردموند بری است که بعدها نام خود را به بری لیندون تغییر میدهد. او که در یک خانواده ایرلندی نهچندان ثروتمند متولد شده، رویای ورود به طبقه اشراف را در سر دارد. پس از درگیری در یک دوئل ساختگی بر سر عشقش به دختری اشرافی، مجبور به فرار از زادگاهش میشود و سرنوشت او را به دنیای جنگ، قمار و دسیسههای سیاسی و اجتماعی میکشاند.
در آغاز، بری به ارتش بریتانیا میپیوندد و در جنگهای اروپا شرکت میکند. اما زندگی سربازی برای او کسالتآور است و پس از مدتی، با فریب و نیرنگ از ارتش فرار کرده و به ارتش پروس ملحق میشود. پس از مدتی خدمت در آنجا، تواناییهای او در فریبکاری و زندهماندن نظر افسران بالارتبه را جلب میکند. یکی از مقامات پروسی او را به عنوان جاسوس به خدمت میگیرد و بری از این فرصت برای ورود به دنیای قمار و ثروتمندان استفاده میکند.
او پس از آشنایی با یک قمارباز حرفهای، مهارت خود را در بازیهای قمار تقویت کرده و با سفر به شهرهای اروپایی، پول زیادی به دست میآورد. اما جاهطلبی او به این حد محدود نمیشود؛ او تصمیم میگیرد که برای کسب ثروت و قدرت واقعی، باید با یک زن اشرافی ازدواج کند. در این مسیر، با لیدی لیندون، بیوهای ثروتمند، آشنا شده و او را فریب داده و به ازدواج خود درمیآورد.
ازدواج با لیدی لیندون برای مدتی بری را به اوج ثروت و قدرت میرساند. او نام خانوادگی همسرش را به خود اختصاص میدهد و زندگی مجللی برای خود دستوپا میکند. اما شخصیت متکبر و خودخواه او، باعث میشود که نهتنها اشراف اطرافش، بلکه همسر و پسرخواندهاش نیز از او متنفر شوند. بری با خشونت و سوءاستفاده از قدرت، سعی میکند کنترل اوضاع را در دست داشته باشد، اما کمکم دشمنان بیشتری پیدا میکند.
پسرخواندهاش، لرد بولینگبروک، که از بری متنفر است، در برابر او قد علم میکند و برای بازپسگیری میراث خانوادگی خود تلاش میکند. از سوی دیگر، ولخرجیهای بری و ناتوانیاش در برقراری روابط اجتماعی مؤثر، موجب میشود که حمایت اشراف را از دست بدهد و نفوذش کمرنگ شود. بری که زمانی به عنوان فردی باهوش و جاهطلب شناخته میشد، بهتدریج به فردی درمانده و شکستخورده تبدیل میشود.
در نهایت، پسرخواندهاش نقشهای برای نابودی او میکشد و موفق میشود بری را در یک دوئل شکست دهد. بری بهشدت زخمی میشود و نهتنها داراییها و مقام خود را از دست میدهد، بلکه بهکلی از دنیای اشراف رانده میشود. او در فقر و تنگدستی به سر میبرد و سالهای پایانی عمرش را در گمنامی و بیکسی سپری میکند، تا اینکه سرانجام در فلاکت و انزوا میمیرد.
بری لیندون داستان مردی است که با حیلهگری و جاهطلبی به ثروت و قدرت میرسد، اما عدم درک ارزشهای انسانی و رفتارهای خودخواهانهاش موجب سقوط او میشود. ویلیام تاکری در این رمان با طنزی تلخ، تصویری از دنیای بیرحم اشرافیت و فساد اجتماعی ارائه میدهد و نشان میدهد که موفقیت بدون اخلاق، سرانجامی تلخ و نابودکننده خواهد داشت.
بخشهایی از بری لیندون
از همان دوران کودکی میدانستم که برای مقاصد بزرگی به دنیا آمدهام و سرنوشت من، چیزی فراتر از زندگی معمولی در میان دهقانان و اشراف درجه دوم ایرلند خواهد بود. آنچه دیگران آن را نیرنگ و حیلهگری میخوانند، من آن را ذکاوت و تدبیر مینامم. در جهانی که تنها زور و ثروت بر آن حکم میراند، مردی مانند من که هوش و شجاعت را به هم آمیخته، چگونه میتواند از فرصتهایش بهره نبرد؟
…………………
با آنکه بسیاری از مردان شریف و محترم بر این باورند که قمار، راهی ناپسند برای کسب معاش است، اما من در طول سالها آموختم که هیچ چیز به اندازه ورق و تاس نمیتواند جایگاه واقعی انسانها را در زندگی نشان دهد.
بارها در تالارهای اشراف اروپا دیده بودم که چگونه یک نگاه زیرکانه، یک لبخند حسابشده، و دستهایی که دروغ را بهسادگی حقیقت جلوه میدهند، میتوانند سرنوشت یک مرد را تغییر دهند. آنان که از بازی سرباز میزدند، همانهایی بودند که یا زود شکست میخوردند یا مجبور میشدند تا پایان عمر، در خدمت برندگان باشند.
……………….
ازدواج من با لیدی لیندون را بسیاری یک پیروزی دانستند، اما حقیقت آن است که هیچ پیروزیای بدون هزینه نیست. او زنی بود که در میان تجمل و اشرافیت بزرگ شده بود، زنی که عادت نداشت به مردی چون من، که نه نامی معتبر داشتم و نه تبار خانوادگی، اعتماد کند. اما من راه و رسم تسخیر قلبها را خوب میدانستم. آیا نباید هر مردی که در این جهان میخواهد پیشرفت کند، بیاموزد که چگونه در دل دیگران نفوذ کند، حتی اگر آن دل، چندان مشتاق پذیرش او نباشد؟
……………….
در آن روزها، من همچنان باور داشتم که میتوانم اوضاع را به سود خود تغییر دهم. اما حقیقت آن بود که سایه شکست آرامآرام بر سرم گسترده میشد. دوستان سابقم، که روزگاری مرا با تحسین و احترام مینگریستند، اکنون با نگاهی از سر ترحم یا تمسخر از کنارم میگذشتند. لیدی لیندون در برابر من سرد و خاموش بود، و حتی خدمه خانه نیز دیگر از من فرمان نمیبردند. در آن لحظات، فهمیدم که سقوط واقعی، تنها از دست دادن ثروت نیست، بلکه از دست دادن ترس و احترامی است که دیگران به تو دارند.”
……………….
آیا این همان سرنوشتی بود که روزگاری برای خود تصور میکردم؟ من که روزگاری در میان بزرگان اروپا مینشستم و از جامهای طلا شراب مینوشیدم، اکنون در گوشهای فراموششده، بدون هیچ دوستی، روزگار میگذراندم. آنهایی که زمانی تحسینم میکردند، حتی نام مرا نیز از یاد برده بودند. شاید عدالت دنیا همین باشد، شاید هم من تنها قربانی سادهلوحی و بلندپروازی خودم بودم. به هر حال، هیچ قهرمانی تا ابد قهرمان باقی نمیماند، و هیچ بازیای برای همیشه ادامه ندارد.
………………
اکنون چه تحولی! آه ای خدایان، چه تحول شگرفی! چقدر فانی ادواردز عوض شده! چه بر سرش آمده که از دیروز فرشتهای شده یا شما دچار چه افسون غریبی شدهاید که او همچون فرشتهای به نظرتان میرسد؟ میخواهید همینطور ادامه بدهیم و تمام این فصل در باب ماهیت و ویژگیهای عشق و تأثیرات آن بر دل جوانان سخن بگوییم؟ نه، نه! بهتر است به این مسائل بیندیشیم و چیزی دربارهشان نگوییم.
بگذارید هر که چنین نیتی دارد روی صندلیاش لم بدهد، کتاب را از دست خود رها کند _ روی صندلیاش لم بدهد و خاطرات شیرین روزهای عاشقانهی نخست را تداعی کند، خیلی قبل از آنکه خانم جونز را ببیند. او، این زن نیکسرشت، تاکنون پنجشش بار کسی را پایین فرستاده تا بگوید که چای آماده است. مهم نیست؛ جونز، بیحرکت بنشینید و به رؤیاپردازی ادامه بدهید.
دوباره آن عشق اول زودهنگام، درخشان و جاودان را تداعی کنید. چه اهمیتی دارد هدفِ این عشق که بود؟ چهبسا دختر قصابی در روستا؛ چهبسا معلم سرخانهای فرانسوی، دراز، لاغر و هیز؛ چهبسا دختر چاق، خجول و موبورِ کشیشی که از قضا ده سال از شما مُسنتر بود.
مهم نیست که بود؛ این موضوع کمترین اهمیتی ندارد. قاعدهی کلی این است که عشق اول نتیجهای نداشته باشد و این اتفاقی نیکو و فرخندهاست، چون از هر یازده مورد ده موردشان بیارزشاند و چنانچه اینعشق کامیاب شود، پسری را تا آخر عمر تیرهروز میکند و همواره چنین به نظرم رسیده که عشق پرشور در فصل خود بهطور غریزی از قلب مرد بیرون میتراود و همانطور که پرنده میخواند و گل میشکفد، او نیز بهطور طبیعی عشق میورزد، چون در اختیار خودش نیست. همانطور که در یکی از دیوانهای اشعار ایرانی خواندهام:
بلبل در باغ نغمه سر میدهد: چهبسا شاهدختی به نوایش گوش میسپارد.
گل در باغچه سرخ میشود: چهبسا سیاهزنگیِ آشپز آن را چیده، همو که آمده است برای شام سبزی بچیند.
ما بازیچهی سرنوشتیم رفقا؛ زنان از روزگار حضرت آدم بر ما حکم راندهاند. فصل من با این احساس آغاز میشود و با همان به پایان میرسد.
اگر به کتاب بری لیندون علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار ویلیام تاکری در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار این نویسنده نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان تاریخی، داستان خارجی، رمان، طنز
۰ برچسبها: ادبیات جهان، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب، ویلیام تاکری