امینه

«امینه» اثری است از مسعود بهنود (نویسنده‌ی زاده‌ی تهران، متولد ۱۳۲۵) که در سال ۱۳۷۶ منتشر شده است. رمان امینه روایت زندگی زنی هوشمند و جسور است که از حرمسرای شاه صفوی تا قلب تحولات سیاسی ایران، نقشی تأثیرگذار در گذار از صفویه به قاجاریه ایفا می‌کند.

درباره‌ی امینه

رمان امینه اثر مسعود بهنود، سفری است در دل تاریخ ایران، جایی که افسانه و واقعیت در هم تنیده‌اند و زندگی زنی خارق‌العاده را بازتاب می‌دهند. این زن، که در ابتدا دختری پرشور و باهوش در اصفهانِ روزگار صفوی است، به تدریج بدل به یکی از چهره‌های مؤثر در تحولات سیاسی و اجتماعی آن دوران می‌شود. داستان با روایتی جذاب و پرکشش آغاز می‌شود که خواننده را به دل ماجراهایی می‌برد که هم خیالی‌اند و هم مستند.

نویسنده با تکیه بر تخیل روایی و بهره‌گیری از اسناد تاریخی، شخصیتی خلق کرده که گویی در مرز میان افسانه و حقیقت زندگی می‌کند. امینه نه تنها زنی جسور و آگاه است، بلکه نماینده‌ای از زنانی است که در دل سنت و استبداد، راهی به سوی آزادی و تأثیرگذاری یافته‌اند. او زنی است که در دل دربار صفوی رشد می‌کند اما به آن محدود نمی‌ماند.

روایت زندگی امینه، از حضور او در حرمسرای شاه سلطان حسین آغاز می‌شود؛ پادشاهی که گرچه قدرتی ندارد، اما تحت تأثیر شخصیت این زن قرار می‌گیرد. امینه اما تسلیم فضای بسته‌ی حرم نمی‌شود و با هوشمندی و اراده، مسیر متفاوتی برای خود رقم می‌زند، مسیری که او را از اصفهان به ترکمن‌صحرا و در نهایت به قلب وقایع سیاسی می‌کشاند.

در طول روایت، امینه درگیر دسیسه‌ها، جنگ‌ها، سقوط‌ها و قدرت‌گیری‌ها می‌شود، اما هر بار، فارغ از فضای مردسالار و سیاست‌زده، هویت مستقل و بینش روشنفکرانه‌اش را حفظ می‌کند. این زن، با آن‌که محصول سنت‌ها و سیاست‌های عصر خویش است، در عین حال از آن‌ها عبور می‌کند و به نمادی از پویایی زنان تبدیل می‌شود.

آن‌چه در این اثر برجسته می‌شود، نه فقط شخصیت اصلی، بلکه نوع نگاه نویسنده به تاریخ است. مسعود بهنود با روایتی رویاگون اما مستند، به خواننده نشان می‌دهد که چگونه در دل تاریخ رسمی، می‌توان ردپای ناگفته‌هایی را یافت که اغلب از قلم افتاده‌اند. نقش زنان در تحولات سیاسی و اجتماعی یکی از همین ناگفته‌هاست که امینه آن را پررنگ می‌کند.

شخصیت امینه در عین خیالی بودن، چنان با ظرافت و جزئیات طراحی شده که گویی از دل اسناد تاریخی بیرون آمده است. او سواری می‌داند، شمشیر می‌زند، سیاست می‌فهمد، و در نهایت با چنان وقاری مسیر خود را طی می‌کند که گویی تقدیر تاریخ را در دست دارد. این ویژگی‌هاست که او را در جایگاه مادربزرگ آغا محمدخان قاجار قرار می‌دهد.

یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد رمان، شیوه‌ی روایی آن است. نویسنده، با زبانی گرم و نزدیک به مخاطب، نه تنها قصه‌گو است بلکه گاهی از دل داستان بیرون می‌زند و با خواننده حرف می‌زند. این صمیمیت باعث می‌شود که روایت بیشتر به یک خاطره‌ی شفاهی شباهت پیدا کند تا صرفاً متنی تاریخی یا داستانی.

مسعود بهنود با ایجاد پیوندی میان امینه و اروپا، فصل تازه‌ای از داستان را می‌گشاید. در آن‌جا، امینه چهره‌ای متفاوت می‌یابد و آینه‌ای می‌شود برای بازتاب تفاوت‌های فکری و اجتماعی میان شرق و غرب، به‌ویژه در زمینه‌ی حقوق زنان. از این منظر، رمان نه تنها تاریخی بلکه اجتماعی و فرهنگی نیز هست.

یکی از صحنه‌های ماندگار اثر، شرح فتح اصفهان به دست محمود افغان است که از خلال روایت امینه به فرانسوی‌ها، به‌گونه‌ای دیگر بازتاب می‌یابد. این فصل‌ها با زبان استعاره و تصاویر گویا، رنج یک ملت و فروپاشی یک سلسله را به تصویر می‌کشند و مخاطب را به فکر فرو می‌برند.

امینه به نوعی روایت تاریخ از حاشیه است؛ از دریچه نگاه زنی که در متن تاریخ حضور دارد اما نامش در روایت‌های رسمی کمتر آمده است. این‌جا، تاریخِ پنهان‌شده‌ی زنان در صحنه‌ی سیاست، با زبانی داستانی و روایتی خیال‌انگیز بازگو می‌شود.

در نهایت، امینه رمانی است چندلایه، که در آن ماجراجویی، عشق، سیاست و تاریخ در هم تنیده‌اند. خواننده در این اثر، هم یک قصه‌ی پرفراز و نشیب را دنبال می‌کند و هم با لایه‌هایی از تاریخ ایران از صفویه تا قاجاریه مواجه می‌شود؛ تاریخی که در آن صدای زنان نیز به گوش می‌رسد، زنانی چون امینه که بی‌آن‌که نامشان در کتب رسمی بیاید، مسیر تاریخ را دگرگون کرده‌اند.

رمان امینه در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۷۱ با بیش از ۱۹۰۰ رای و ۱۰۰ نقد و نظر است.

خلاصه‌ی داستان امینه

رمان امینه نوشته مسعود بهنود، سرگذشت زنی استثنایی به نام خاتون ـ که بعدها به امینه معروف می‌شود ـ را روایت می‌کند. داستان از اصفهان دوران سلطنت شاه سلطان حسین صفوی آغاز می‌شود، زمانی که حکومت صفوی در حال فروپاشی است. خاتون، دختری باهوش، سوارکار و آموزش‌دیده در فنون جنگ است که در یک ماجرای جنجالی با شاه آشنا شده و خیلی زود به دربار راه می‌یابد و به سوگلی شاه تبدیل می‌شود. اما برخلاف سایر زنان حرم، امینه روحی ناآرام و اندیشه‌ای آزاد دارد که او را از مسیر معمول زنان دربار جدا می‌سازد.

در ادامه داستان، با ورود محمود افغان و سقوط اصفهان، زندگی امینه دگرگون می‌شود. در حالی که دربار فرو می‌پاشد و شاه صفوی در انفعال فرو رفته است، امینه با نقشه و تدبیر از حرم می‌گریزد و به همراه گروهی از دختران سوارکار، راهی ترکمن‌صحرا می‌شود. در آنجا، او نه تنها از نو خود را می‌سازد، بلکه نقش مهمی در انسجام قبیله‌ها و به‌ویژه در رشد سیاسی و نظامی فتحعلی‌خان قاجار ایفا می‌کند. در واقع، امینه تبدیل به یکی از عوامل پشت‌پرده شکل‌گیری قدرت خاندان قاجار می‌شود.

خاتون با فتحعلی‌خان قاجار ازدواج می‌کند و از او صاحب فرزندانی می‌شود که نسل قاجار را تشکیل می‌دهند. یکی از این نوادگان، آغا محمدخان قاجار است که در آینده نخستین شاه قاجار خواهد شد. در این مرحله، امینه تنها یک زن دربار نیست، بلکه زنی است با نفوذ سیاسی که در تصمیم‌گیری‌های مهم مشارکت دارد و حتی بر برخی از سیاست‌گذاری‌های قبیله قاجار اثر می‌گذارد. داستان او آمیخته‌ای از احساسات، دسیسه‌های سیاسی، و رؤیاهای فردی است که با تحولات ایران آن روزگار پیوند می‌خورد.

بخشی از داستان در اروپا روایت می‌شود، جایی که امینه با لباس مردانه، در هیأت یک زن اشرافی و روشنفکر، به کشورهای غربی سفر می‌کند. در این سفرها، تفاوت‌های فرهنگی میان ایران سنتی و غرب مدرن برجسته می‌شود و امینه به نمادی از زنی متمدن، پیشرو و تحلیل‌گر بدل می‌شود. خاطرات او از دوران صفوی، سقوط اصفهان، و شکل‌گیری قاجاریه در محافل روشنفکری اروپا بازگو می‌شود و نوعی گفت‌وگوی تمدنی در لایه‌های زیرین داستان شکل می‌گیرد.

در خلال این روایت تاریخی، شخصیت‌های تاریخی متعددی نیز وارد داستان می‌شوند؛ از شاهان صفوی، افشاری، زندی، تا نخستین شاهان قاجار. داستان سقوط صفویه، آشفتگی دوران افشاریه و زندیه، و شکل‌گیری دولت قاجار، همه در قالب زندگی پرماجرای امینه به تصویر کشیده می‌شود. بهنود با مهارت خاصی، لایه‌های تاریخی را با زبانی داستانی و شخصیت‌پردازی دقیق درهم می‌آمیزد.

ویژگی برجسته داستان، حضور مؤثر و کنش‌گر زنان در تاریخ است. امینه تنها زنی نیست که در مسیر تحولات حضور دارد؛ زنان دیگری همچون مادران شاهزادگان قاجار نیز نقش‌هایی کلیدی ایفا می‌کنند. رمان تلاش می‌کند تصویری متفاوت از جایگاه زن در تاریخ ایران ارائه دهد؛ تصویری از زنی که نه‌تنها تماشاگر رویدادها نیست، بلکه خود، بانی و بازیگر اصلی آن‌هاست.

در پایان، امینه که حالا زنی سالخورده و با تجربه است، در ترکمن‌صحرا ساکن شده و به گونه‌ای با خود و جهان پیرامونش به صلح رسیده است. اما خاطرات گذشته، عشق‌های ناکام، خیانت‌ها، پیروزی‌ها و تلخی‌های روزگار هنوز در ذهنش جاری است. امینه داستان زنی است که زندگی‌اش، مرز میان افسانه و واقعیت را از میان برمی‌دارد و تاریخ را با نگاهی زنانه، جسورانه و انسانی بازنویسی می‌کند.

بخش‌هایی از امینه

 اول این را شروع کنم که می خواهم برایتان قصه بگویم یک قصه تاریخی می توانید فرض کنید که اصلا هیچ یک از شخصیت ها واقعی نیستند راستی هم انها افسانه اند به خصوص خود امینه من در بعد از ظهر یک روز پاییزی به فکر او افتادم . یعنی خودم نیفتادم ان کسی من را به این فکر انداخت که حالا برای خودش کسی شده و بعید نیست به خاطر انتشار این کتاب علیه من شکایت کنند.

اما فکرش را کرده ام اگر وکیل بگیرد و مرا به محکمه بکشاند مدرکی دارم که نشان می دهد خودش با همان خط خرچنگ قورباغه اش به من نوشته که هر کار خواستم با این قصه بکنم. اگر حالا بعد از چند سالی جلوی من سبز شود و چشمان درشت سیاهش را به من بدوزد و بگوید : چرا این کار را کردی ؟به او خواهم گفت :تو چرا مرا گول زدی ؟ چرا بازیم دادی ؟پس یکی تو زدی یکی هم من بی حساب … بله ؟

و او چه دارد بگوید جز ان که مثل دفعه قبل خودش را بزند به ان راه یعنی کاریست گذشته حالا بیا برویم به بسطام به زیارت مزار با یزید . و بعد هم شروع کند با ان لهجه نیمه افغانی نیمه تاجیکی خواندن :ان شنیدستم که روزی با یزید … و من هم بگویم بابا تو سعدی نخوان ! و بعد بخندیم .

………………..

شاه سلطان حسین هنوز به بالای صفه نرسیده بود که چشمانش به دختری افتاد سوار بر اسب، در میان حلقه‌ای از دختران دیگر. لباسی مردانه بر تن داشت و روبنده‌ای بلند، اما از برق چشمانش و نشستن استوارش بر زین اسب، چیزی در دل شاه لرزید. قلعه‌بیگی آرام گفت: «او خاتون است، همان که ماجرا از او آغاز شد.»

…………………

معصومه با گیسوان شبق و دمی از اسب سرخ‌دم بالا بلند پایین پرید، به خاک افتاد و با صدایی که لرزه بر اندام شاه انداخت گفت: «پدرم خزانه‌دار دربار است، اما من سوارکاری و شمشیرزنی را بر خزانه‌داری ترجیح داده‌ام.» شاه با خنده‌ای پنهان زیر سبیلش پاسخ داد: «و شاید خزانه‌داران واقعی همان‌ها باشند که بر اسب می‌نشینند.»

………………..

امینه در میان شیشه‌های سربی و پرده‌های سنگین چهلستون، چشم به زنانی داشت که از آینه‌ها گذشته بودند و به تاریخ نرسیده بودند. آهی کشید و زمزمه کرد: «اگر من هم نرفته بودم، شاید یکی از همین سایه‌ها بودم؛ اما اکنون، هر سطر از سرگذشتم می‌تواند لرزه بر تخت پادشاهی اندازد.»

…………………

در باغ نارون، شاه از خلوت بازمی‌گشت و خدمتکاران به دنبال او بودند. خاتون، نشسته بر نیمکتی سنگی، با نگاهی آرام اما نافذ به دوردست خیره شده بود. شاه ایستاد، چهره‌اش اندکی در هم رفت، و آهسته گفت: «این زن، خواب را از چشمانم ربوده… نه چون معشوق، که چون دشمنی که باید شکستش داد اما نمی‌شود.»

 

اگر به کتاب امینه علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار مسعود بهنود در وب‌سایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار این نویسنده نیز آشنا می‌سازد.