«بنیاد» اثری است از آیزاک آسیموف (نویسندهی آمریکایی روسیتبار، از ۱۹۲۰ تا ۱۹۹۲) که در سال ۱۹۵۱ منتشر شده است. این رمان داستان تلاش گروهی از دانشمندان برای حفظ و انتقال دانش بشری به آیندهای پرآشوب است، در حالی که امپراتوری کهکشانی در حال فروپاشی است و تلاش میکنند از طریق علم پیشبینی به نام روانتاریخ، دوران تاریکی را به حداقل برسانند.
دربارهی بنیاد
کتاب بنیاد (Foundation) نوشتهی آیزاک آسیموف، یکی از مهمترین و اثرگذارترین آثار علمیتخیلی قرن بیستم به شمار میرود. این رمان، که آغازگر یک مجموعهی بلند و پیچیده درباره سرنوشت تمدن انسانی در کهکشان است، نهتنها در میان علاقهمندان به ژانر علمیتخیلی جایگاهی ویژه دارد، بلکه از نظر ادبی، فلسفی و اجتماعی نیز مورد توجه جدی منتقدان قرار گرفته است. بنیاد در اصل مجموعهای از داستانهای کوتاه بود که ابتدا در مجلههای علمیتخیلی منتشر شد و بعدها در قالب یک رمان گردآوری و منتشر شد.
آسیموف در این اثر، جهانی چند هزار سال در آینده را تصویر میکند؛ زمانی که امپراتوری عظیم کهکشانی در حال فروپاشی است و دانشمندی به نام هری سلدون با توسعهٔ شاخهای علمی به نام روانتاریخ تلاش میکند آینده را پیشبینی و راهی برای نجات تمدن بشری طراحی کند. او با پیشبینی دوران تاریکی و هرجومرجی که قرار است دهها هزار سال طول بکشد، طرحی برای تأسیس بنیادی علمی با هدف حفظ دانش و تسریع بازسازی تمدن ارائه میدهد. این بنیاد در سیارهای دورافتاده به نام ترمینوس پایهگذاری میشود.
مفهوم «روانتاریخ» یکی از نوآورانهترین ایدههای آسیموف در این کتاب است. این علم خیالی، که بر پایهی احتمال، آمار، و روانشناسی جمعی بنا شده، میکوشد رفتارهای جمعی بشری را در مقیاس بزرگ پیشبینیپذیر سازد، حتی اگر رفتار فردی افراد غیرقابل پیشبینی باشد. این مفهوم، که نوعی جبر تاریخی را به تصویر میکشد، بعدها الهامبخش بسیاری از نویسندگان، نظریهپردازان و حتی پژوهشگران علوم انسانی و اجتماعی شد.
یکی از ویژگیهای برجستهی بنیاد ساختار غیرمعمول آن است. برخلاف رمانهای سنتی، این کتاب از مجموعهای از اپیزودهای مجزا اما مرتبط تشکیل شده که هر کدام در برههای متفاوت از زمان رخ میدهند. شخصیتهای اصلی هر بخش تغییر میکنند، ولی ایده و طرح کلی سلدون همچنان بهعنوان نیروی هدایتگر داستان باقی میماند. این ساختار تکهتکه نهتنها تنوع و ریتمی جذاب به روایت میدهد، بلکه حس گذر زمان و تحولات تاریخی را نیز بهخوبی منتقل میکند.
آسیموف در این کتاب به مسائلی چون فروپاشی تمدنها، نقش دانش و خرد در برابر قدرت نظامی، و تعامل علم با سیاست و مذهب میپردازد. در سراسر داستان، تضاد میان عقلانیت علمی و جاهطلبی سیاسی یا تعصب مذهبی بارها برجسته میشود. بنیاد بهعنوان یک نهاد علمی در برابر تهدیدهای خارجی از طریق دیپلماسی، تکنولوژی و هوشمندی فردی مقاومت میکند، نه از طریق جنگ مستقیم.
زبان نوشتاری آسیموف در بنیاد بهرغم فنی بودن مفاهیم، شفاف، ساده و خواندنی است. او با بهرهگیری از گفتوگوهای پرکشش، موقعیتهای مهیج و چالشهای اخلاقی و منطقی، مخاطب را تا پایان داستان با خود همراه میسازد. آسیموف نهتنها به تصویرسازیهای تکنولوژیک علاقه دارد، بلکه بهوضوح دغدغههای فلسفی و تمدنی نیز در ذهن او جاری است.
از دیدگاه تاریخی، بنیاد در دوران جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد نوشته شد؛ زمانی که جهان درگیر بحرانهای عظیم سیاسی و ایدئولوژیک بود. آسیموف، که خود بهعنوان یک دانشمند و متفکر تربیت یافته بود، نگران سقوط ارزشهای عقلانی و سلطهی نیروهای افراطی بر جوامع بود. از همین رو، در دل داستانی علمیتخیلی، نگاهی جدی به چگونگی بقا و بازسازی تمدن انسانی دارد.
تأثیر بنیاد بر ادبیات علمیتخیلی و فرهنگ عامه غیرقابل انکار است. بسیاری از نویسندگان بزرگ این ژانر مانند آرتور سی. کلارک، فرانک هربرت، و حتی فیلمسازانی چون جرج لوکاس (خالق جنگ ستارگان) از ایدهها و ساختار روایی آسیموف الهام گرفتهاند. مفاهیم پیچیدهای چون آیندهپژوهی، تحلیل کلاندادهها، و جبر تاریخی امروز نیز ردپایی از «روانتاریخ» در خود دارند.
بنیاد صرفاً داستانی درباره آیندهی دور نیست؛ بلکه تفسیری از تاریخ، سیاست، علم و اخلاق است. آسیموف از طریق داستانهایی درباره ستارهها و امپراتوریها، در واقع درباره وضعیت فعلی بشر، ناتوانی در پیشبینی بحرانها، و امید به خرد انسانی برای عبور از تاریکیها سخن میگوید. این اثر، هم سرگرمکننده است و هم اندیشهبرانگیز.
نسخههای متعددی از این کتاب به زبان فارسی ترجمه شده و با استقبال خوبی مواجه شدهاند. ترجمهها اغلب بر پایه نسخهی نخست سهگانه بنیاد صورت گرفتهاند و بعضی نیز کل مجموعهی هفتجلدی را شامل میشوند. انتشار سریال تلویزیونی «Foundation» از سوی اپلتیوی نیز سبب شده نسل جدیدی از مخاطبان با این اثر آشنا شوند، هرچند اقتباس تصویری تفاوتهایی اساسی با منبع اصلی دارد.
آسیموف با خلق جهانی که نه از طریق اسطورهسازی یا تخیل صرف، بلکه از راه تحلیل منطقی و علمی بنا شده، روایتی تازه از سرنوشت بشر ارائه میدهد. او نشان میدهد که علم و خرد، اگر با هوشمندی و دوراندیشی همراه شوند، میتوانند جایگزینی برای قدرتطلبی، تعصب و نابخردی باشند. بنیاد به همین دلیل نهفقط یک رمان، بلکه یک نظریهپردازی فلسفی در قالب داستان است.
در نهایت، بنیاد پلی است میان علم و داستان، میان پیشبینی و رویا، میان آینده و اکنون. خواندن آن تنها تجربهای ادبی نیست، بلکه دعوتی به اندیشیدن درباره جهان، آینده و مسئولیت انسان در قبال تمدن است. این کتاب، همچون نامش، بنیانی برای اندیشیدن دوباره به معنای بقا، دانش و انسانیت در دل کهکشانی از ناشناختههاست.
رمان بنیاد در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۷ با بیش از ۵۷۴ هزار رای و ۱۸۴۰۰ نق و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از حسین شهرابی، محمد فیروزبخت و سیامک بهمنش به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان بنیاد
داستان کتاب بنیاد از جایی آغاز میشود که امپراتوری عظیم کهکشانی، که هزاران سال بر پهنهی کهکشان حکمرانی کرده، در آستانهی سقوط قرار دارد. در این میان، هری سلدون، ریاضیدانی برجسته، با استفاده از دانشی نو به نام «روانتاریخ» آیندهی بشریت را پیشبینی میکند. او به این نتیجه میرسد که یک دورهی تاریکی و بینظمی به مدت سی هزار سال در پیش است، اما با طرحی حسابشده میتوان این دوران را به هزار سال کاهش داد. برای این منظور، سلدون پروژهای را آغاز میکند که به تأسیس بنیادی علمی در سیارهای دورافتاده به نام ترمینوس میانجامد.
بنیاد، در ظاهر نهادی دانشمحور برای نگهداری و تدوین دایرهالمعارف جامع تمدن بشری است، اما در واقع بخشی از طرح بلندمدت سلدون برای نجات تمدن از فروپاشی است. پس از مرگ او، «بحرانهای سلدون» – یعنی نقاط بحرانی پیشبینیشدهای که آیندهی بنیاد را شکل میدهند- یکی پس از دیگری پدیدار میشوند. در هر بحران، نیروهای مختلفی چون جنگسالاران محلی، امپراتوری فروپاشیده و رهبران مذهبی سعی میکنند بنیاد را تحت سلطه خود درآورند.
یکی از شخصیتهای کلیدی، سالور هاردین، شهردار ترمینوس است که در نخستین بحران بزرگ، با استفاده از زیرکی و تحلیل روانشناسانه، بنیاد را از تهدید حاکمان نظامی نجات میدهد. او درمییابد که اگرچه بنیاد از لحاظ نظامی ضعیف است، اما با بهرهگیری از علم و تکنولوژی میتواند قدرتی معنوی و سیاسی به دست آورد. او دین علمیای را پایه میگذارد که مردم سیارات اطراف به آن ایمان میآورند و از این طریق، بنیاد قدرتی غیرمستقیم اما موثر به دست میآورد.
در مراحل بعدی، رهبران دیگری مانند هابِر مالو، بازرگانی جسور، وارد صحنه میشوند. او بهجای اتکا به دین، پایههای قدرت بنیاد را بر تجارت و اقتصاد استوار میسازد. مالو شبکهای از تجارت علمی با سیارات اطراف ایجاد میکند و با توزیع تکنولوژیهای پیشرفته، آنها را وابسته به بنیاد میسازد. این وابستگی اقتصادی، جایگزین وابستگی مذهبی پیشین میشود و بنیاد را در برابر دشمنان جدید محافظت میکند.
در همین حال، نشانههایی از تلاش امپراتوری کهکشانی برای بازپسگیری قدرت در مناطق پیرامونی ظاهر میشود. اما امپراتوری دیگر آن قدرت و انسجام سابق را ندارد و در برابر انعطاف و هوشمندی رهبران بنیاد شکست میخورد. روایتهای مختلف در طول زمان پیش میروند و در هر مرحله، شخصیتهای تازهای وارد داستان میشوند که هر کدام نقش مهمی در تحقق طرح روانتاریخی سلدون ایفا میکنند.
در خلال این رویدادها، «پیشبینیهای سلدون» مانند سایهای بر سر همگان قرار دارد. در مقاطعی، شک و تردید نسبت به صحت پیشبینیها به وجود میآید، اما با پدیدار شدن تصاویر ضبطشده از سلدون در «آرشیو زمان»، صحت طرح بار دیگر تأیید میشود و اعتماد به مسیر بنیاد بازمیگردد. این لحظهها نقش راهنما و بازخوانی هدف اصلی را در داستان دارند.
با گذر زمان، بنیاد از یک مرکز علمی کوچک به یک قدرت بزرگ تبدیل میشود که با بهرهگیری از علم، دین، اقتصاد و سیاست، جهان اطراف خود را تحت نفوذ قرار میدهد. با این حال، در پایان کتاب، تهدیدی تازه و ناشناخته به نام «مول» یا «پیکری تغییرشکلپذیر» در افق ظاهر میشود که برخلاف پیشبینیهای سلدون عمل میکند. این نشانهای است از آنکه حتی برنامهای منطقی و علمی نیز ممکن است در برابر پیچیدگیهای روانی و انسانی شکست بخورد و زمینه را برای ادامه داستان در جلدهای بعدی فراهم میسازد.
بخشهایی از بنیاد
«بله، ولی مزاجِ من با تو فرق میکند.» آرامآرام تهِ سیگارش را میجوید. خیلی وقت بود که دیگر توتونِ ملایمِ محصولِ نسر واقع گیرش نمیآمد و میدانست این لذتِ دورانِ جوانی نصیبش نمیشود. آن روزها که از سرتاسرِ امپراتوریِ کهکشانی فضاناو به سیارهی ترمینوس میآمد، به برزخی تعلق داشت که تمامِ «روزهای خوشِ گذشته» به آن میرفتند.
به همان برزخی که امپراتوریِ کهکشانی میرفت. دوست داشت بداند امپراتورِ جدید کیست؛ البته اگر اصلاً امپراتور در کار بود. یا اصلاً اگر خودِ امپراتوری در کار بود. قسم به فضای بزرگ که سی سال از قطعِ ارتباطِ مرکز با لبهی کهکشان میگذشت؛ کلِ جهانِ ترمینوس شامل بود بر خودش و چهار پادشاهیِ همسایهاش.
قدرت و قدرتمندان با چه وضعی سقوط کرده بودند! پادشاهیها! زمانهای قدیم حاکمنشین بودند و جزوِ یک ایالتِ واحد به حساب میآمدند که به نوبهی خود جزوِ یک بخش بود و آن بخش هم جزوِ یک «قِطاعِ کهکشانی» بود و در نهایت همهی قطاعها جزوِ امپراتوریِ همهجاگسترِ کهکشانی بودند.
حالا آن امپراتوری تسلطش را بر اقصای دورِ کهکشان از کف داده بود و این گروهِ پراکندهی سیاراتْ پادشاهیِ مستقل شده بودند؛ همهشان هم یک مشت شاه و اشرافزادهی مضحک و تمسخرآمیز داشتند و درگیرِ جنگهای رقّتبار و بیمعنا بودند و زندگیِ رقّتانگیزشان در میانِ ویرانهها ادامه مییافت.
……………….
خشونت، آخرین دستاویز آدمهای بیکفایت است.
……………….
هری سلدون میدانست که آینده در راه است. او میدانست که امپراتوری کهکشانی در حال مرگ است. این فرآیند کند بود، پوسیدگیای که قرنها پیش آغاز شده بود. فساد بهقدری تدریجی بود که بیشتر ساکنان امپراتوری نتوانسته بودند آن را تشخیص دهند. امپراتور هنوز قدرتمند بود، بوروکراسی مرکزی هنوز وسیع بود، اما همه میتوانستند حس کنند که چیزی اشتباه است.
سلدون از دانش خود در روانتاریخ استفاده کرده بود تا این سقوط را پیشبینی کند و حالا زمان عمل فرا رسیده بود. اما عمل کردن نه تنها به معنای نجات امپراتوری بود، بلکه به معنای نجات خود تمدن از قرون تاریک و طولانیای بود که پس از آن خواهد آمد.
اگر به کتاب بنیاد علاقه دارید، بخش معرفی برترین کتابهای تخیلی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میسازد.
19 اردیبهشت 1404
بنیاد
«بنیاد» اثری است از آیزاک آسیموف (نویسندهی آمریکایی روسیتبار، از ۱۹۲۰ تا ۱۹۹۲) که در سال ۱۹۵۱ منتشر شده است. این رمان داستان تلاش گروهی از دانشمندان برای حفظ و انتقال دانش بشری به آیندهای پرآشوب است، در حالی که امپراتوری کهکشانی در حال فروپاشی است و تلاش میکنند از طریق علم پیشبینی به نام روانتاریخ، دوران تاریکی را به حداقل برسانند.
دربارهی بنیاد
کتاب بنیاد (Foundation) نوشتهی آیزاک آسیموف، یکی از مهمترین و اثرگذارترین آثار علمیتخیلی قرن بیستم به شمار میرود. این رمان، که آغازگر یک مجموعهی بلند و پیچیده درباره سرنوشت تمدن انسانی در کهکشان است، نهتنها در میان علاقهمندان به ژانر علمیتخیلی جایگاهی ویژه دارد، بلکه از نظر ادبی، فلسفی و اجتماعی نیز مورد توجه جدی منتقدان قرار گرفته است. بنیاد در اصل مجموعهای از داستانهای کوتاه بود که ابتدا در مجلههای علمیتخیلی منتشر شد و بعدها در قالب یک رمان گردآوری و منتشر شد.
آسیموف در این اثر، جهانی چند هزار سال در آینده را تصویر میکند؛ زمانی که امپراتوری عظیم کهکشانی در حال فروپاشی است و دانشمندی به نام هری سلدون با توسعهٔ شاخهای علمی به نام روانتاریخ تلاش میکند آینده را پیشبینی و راهی برای نجات تمدن بشری طراحی کند. او با پیشبینی دوران تاریکی و هرجومرجی که قرار است دهها هزار سال طول بکشد، طرحی برای تأسیس بنیادی علمی با هدف حفظ دانش و تسریع بازسازی تمدن ارائه میدهد. این بنیاد در سیارهای دورافتاده به نام ترمینوس پایهگذاری میشود.
مفهوم «روانتاریخ» یکی از نوآورانهترین ایدههای آسیموف در این کتاب است. این علم خیالی، که بر پایهی احتمال، آمار، و روانشناسی جمعی بنا شده، میکوشد رفتارهای جمعی بشری را در مقیاس بزرگ پیشبینیپذیر سازد، حتی اگر رفتار فردی افراد غیرقابل پیشبینی باشد. این مفهوم، که نوعی جبر تاریخی را به تصویر میکشد، بعدها الهامبخش بسیاری از نویسندگان، نظریهپردازان و حتی پژوهشگران علوم انسانی و اجتماعی شد.
یکی از ویژگیهای برجستهی بنیاد ساختار غیرمعمول آن است. برخلاف رمانهای سنتی، این کتاب از مجموعهای از اپیزودهای مجزا اما مرتبط تشکیل شده که هر کدام در برههای متفاوت از زمان رخ میدهند. شخصیتهای اصلی هر بخش تغییر میکنند، ولی ایده و طرح کلی سلدون همچنان بهعنوان نیروی هدایتگر داستان باقی میماند. این ساختار تکهتکه نهتنها تنوع و ریتمی جذاب به روایت میدهد، بلکه حس گذر زمان و تحولات تاریخی را نیز بهخوبی منتقل میکند.
آسیموف در این کتاب به مسائلی چون فروپاشی تمدنها، نقش دانش و خرد در برابر قدرت نظامی، و تعامل علم با سیاست و مذهب میپردازد. در سراسر داستان، تضاد میان عقلانیت علمی و جاهطلبی سیاسی یا تعصب مذهبی بارها برجسته میشود. بنیاد بهعنوان یک نهاد علمی در برابر تهدیدهای خارجی از طریق دیپلماسی، تکنولوژی و هوشمندی فردی مقاومت میکند، نه از طریق جنگ مستقیم.
زبان نوشتاری آسیموف در بنیاد بهرغم فنی بودن مفاهیم، شفاف، ساده و خواندنی است. او با بهرهگیری از گفتوگوهای پرکشش، موقعیتهای مهیج و چالشهای اخلاقی و منطقی، مخاطب را تا پایان داستان با خود همراه میسازد. آسیموف نهتنها به تصویرسازیهای تکنولوژیک علاقه دارد، بلکه بهوضوح دغدغههای فلسفی و تمدنی نیز در ذهن او جاری است.
از دیدگاه تاریخی، بنیاد در دوران جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد نوشته شد؛ زمانی که جهان درگیر بحرانهای عظیم سیاسی و ایدئولوژیک بود. آسیموف، که خود بهعنوان یک دانشمند و متفکر تربیت یافته بود، نگران سقوط ارزشهای عقلانی و سلطهی نیروهای افراطی بر جوامع بود. از همین رو، در دل داستانی علمیتخیلی، نگاهی جدی به چگونگی بقا و بازسازی تمدن انسانی دارد.
تأثیر بنیاد بر ادبیات علمیتخیلی و فرهنگ عامه غیرقابل انکار است. بسیاری از نویسندگان بزرگ این ژانر مانند آرتور سی. کلارک، فرانک هربرت، و حتی فیلمسازانی چون جرج لوکاس (خالق جنگ ستارگان) از ایدهها و ساختار روایی آسیموف الهام گرفتهاند. مفاهیم پیچیدهای چون آیندهپژوهی، تحلیل کلاندادهها، و جبر تاریخی امروز نیز ردپایی از «روانتاریخ» در خود دارند.
بنیاد صرفاً داستانی درباره آیندهی دور نیست؛ بلکه تفسیری از تاریخ، سیاست، علم و اخلاق است. آسیموف از طریق داستانهایی درباره ستارهها و امپراتوریها، در واقع درباره وضعیت فعلی بشر، ناتوانی در پیشبینی بحرانها، و امید به خرد انسانی برای عبور از تاریکیها سخن میگوید. این اثر، هم سرگرمکننده است و هم اندیشهبرانگیز.
نسخههای متعددی از این کتاب به زبان فارسی ترجمه شده و با استقبال خوبی مواجه شدهاند. ترجمهها اغلب بر پایه نسخهی نخست سهگانه بنیاد صورت گرفتهاند و بعضی نیز کل مجموعهی هفتجلدی را شامل میشوند. انتشار سریال تلویزیونی «Foundation» از سوی اپلتیوی نیز سبب شده نسل جدیدی از مخاطبان با این اثر آشنا شوند، هرچند اقتباس تصویری تفاوتهایی اساسی با منبع اصلی دارد.
آسیموف با خلق جهانی که نه از طریق اسطورهسازی یا تخیل صرف، بلکه از راه تحلیل منطقی و علمی بنا شده، روایتی تازه از سرنوشت بشر ارائه میدهد. او نشان میدهد که علم و خرد، اگر با هوشمندی و دوراندیشی همراه شوند، میتوانند جایگزینی برای قدرتطلبی، تعصب و نابخردی باشند. بنیاد به همین دلیل نهفقط یک رمان، بلکه یک نظریهپردازی فلسفی در قالب داستان است.
در نهایت، بنیاد پلی است میان علم و داستان، میان پیشبینی و رویا، میان آینده و اکنون. خواندن آن تنها تجربهای ادبی نیست، بلکه دعوتی به اندیشیدن درباره جهان، آینده و مسئولیت انسان در قبال تمدن است. این کتاب، همچون نامش، بنیانی برای اندیشیدن دوباره به معنای بقا، دانش و انسانیت در دل کهکشانی از ناشناختههاست.
رمان بنیاد در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۷ با بیش از ۵۷۴ هزار رای و ۱۸۴۰۰ نق و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از حسین شهرابی، محمد فیروزبخت و سیامک بهمنش به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان بنیاد
داستان کتاب بنیاد از جایی آغاز میشود که امپراتوری عظیم کهکشانی، که هزاران سال بر پهنهی کهکشان حکمرانی کرده، در آستانهی سقوط قرار دارد. در این میان، هری سلدون، ریاضیدانی برجسته، با استفاده از دانشی نو به نام «روانتاریخ» آیندهی بشریت را پیشبینی میکند. او به این نتیجه میرسد که یک دورهی تاریکی و بینظمی به مدت سی هزار سال در پیش است، اما با طرحی حسابشده میتوان این دوران را به هزار سال کاهش داد. برای این منظور، سلدون پروژهای را آغاز میکند که به تأسیس بنیادی علمی در سیارهای دورافتاده به نام ترمینوس میانجامد.
بنیاد، در ظاهر نهادی دانشمحور برای نگهداری و تدوین دایرهالمعارف جامع تمدن بشری است، اما در واقع بخشی از طرح بلندمدت سلدون برای نجات تمدن از فروپاشی است. پس از مرگ او، «بحرانهای سلدون» – یعنی نقاط بحرانی پیشبینیشدهای که آیندهی بنیاد را شکل میدهند- یکی پس از دیگری پدیدار میشوند. در هر بحران، نیروهای مختلفی چون جنگسالاران محلی، امپراتوری فروپاشیده و رهبران مذهبی سعی میکنند بنیاد را تحت سلطه خود درآورند.
یکی از شخصیتهای کلیدی، سالور هاردین، شهردار ترمینوس است که در نخستین بحران بزرگ، با استفاده از زیرکی و تحلیل روانشناسانه، بنیاد را از تهدید حاکمان نظامی نجات میدهد. او درمییابد که اگرچه بنیاد از لحاظ نظامی ضعیف است، اما با بهرهگیری از علم و تکنولوژی میتواند قدرتی معنوی و سیاسی به دست آورد. او دین علمیای را پایه میگذارد که مردم سیارات اطراف به آن ایمان میآورند و از این طریق، بنیاد قدرتی غیرمستقیم اما موثر به دست میآورد.
در مراحل بعدی، رهبران دیگری مانند هابِر مالو، بازرگانی جسور، وارد صحنه میشوند. او بهجای اتکا به دین، پایههای قدرت بنیاد را بر تجارت و اقتصاد استوار میسازد. مالو شبکهای از تجارت علمی با سیارات اطراف ایجاد میکند و با توزیع تکنولوژیهای پیشرفته، آنها را وابسته به بنیاد میسازد. این وابستگی اقتصادی، جایگزین وابستگی مذهبی پیشین میشود و بنیاد را در برابر دشمنان جدید محافظت میکند.
در همین حال، نشانههایی از تلاش امپراتوری کهکشانی برای بازپسگیری قدرت در مناطق پیرامونی ظاهر میشود. اما امپراتوری دیگر آن قدرت و انسجام سابق را ندارد و در برابر انعطاف و هوشمندی رهبران بنیاد شکست میخورد. روایتهای مختلف در طول زمان پیش میروند و در هر مرحله، شخصیتهای تازهای وارد داستان میشوند که هر کدام نقش مهمی در تحقق طرح روانتاریخی سلدون ایفا میکنند.
در خلال این رویدادها، «پیشبینیهای سلدون» مانند سایهای بر سر همگان قرار دارد. در مقاطعی، شک و تردید نسبت به صحت پیشبینیها به وجود میآید، اما با پدیدار شدن تصاویر ضبطشده از سلدون در «آرشیو زمان»، صحت طرح بار دیگر تأیید میشود و اعتماد به مسیر بنیاد بازمیگردد. این لحظهها نقش راهنما و بازخوانی هدف اصلی را در داستان دارند.
با گذر زمان، بنیاد از یک مرکز علمی کوچک به یک قدرت بزرگ تبدیل میشود که با بهرهگیری از علم، دین، اقتصاد و سیاست، جهان اطراف خود را تحت نفوذ قرار میدهد. با این حال، در پایان کتاب، تهدیدی تازه و ناشناخته به نام «مول» یا «پیکری تغییرشکلپذیر» در افق ظاهر میشود که برخلاف پیشبینیهای سلدون عمل میکند. این نشانهای است از آنکه حتی برنامهای منطقی و علمی نیز ممکن است در برابر پیچیدگیهای روانی و انسانی شکست بخورد و زمینه را برای ادامه داستان در جلدهای بعدی فراهم میسازد.
بخشهایی از بنیاد
«بله، ولی مزاجِ من با تو فرق میکند.» آرامآرام تهِ سیگارش را میجوید. خیلی وقت بود که دیگر توتونِ ملایمِ محصولِ نسر واقع گیرش نمیآمد و میدانست این لذتِ دورانِ جوانی نصیبش نمیشود. آن روزها که از سرتاسرِ امپراتوریِ کهکشانی فضاناو به سیارهی ترمینوس میآمد، به برزخی تعلق داشت که تمامِ «روزهای خوشِ گذشته» به آن میرفتند.
به همان برزخی که امپراتوریِ کهکشانی میرفت. دوست داشت بداند امپراتورِ جدید کیست؛ البته اگر اصلاً امپراتور در کار بود. یا اصلاً اگر خودِ امپراتوری در کار بود. قسم به فضای بزرگ که سی سال از قطعِ ارتباطِ مرکز با لبهی کهکشان میگذشت؛ کلِ جهانِ ترمینوس شامل بود بر خودش و چهار پادشاهیِ همسایهاش.
قدرت و قدرتمندان با چه وضعی سقوط کرده بودند! پادشاهیها! زمانهای قدیم حاکمنشین بودند و جزوِ یک ایالتِ واحد به حساب میآمدند که به نوبهی خود جزوِ یک بخش بود و آن بخش هم جزوِ یک «قِطاعِ کهکشانی» بود و در نهایت همهی قطاعها جزوِ امپراتوریِ همهجاگسترِ کهکشانی بودند.
حالا آن امپراتوری تسلطش را بر اقصای دورِ کهکشان از کف داده بود و این گروهِ پراکندهی سیاراتْ پادشاهیِ مستقل شده بودند؛ همهشان هم یک مشت شاه و اشرافزادهی مضحک و تمسخرآمیز داشتند و درگیرِ جنگهای رقّتبار و بیمعنا بودند و زندگیِ رقّتانگیزشان در میانِ ویرانهها ادامه مییافت.
……………….
خشونت، آخرین دستاویز آدمهای بیکفایت است.
……………….
هری سلدون میدانست که آینده در راه است. او میدانست که امپراتوری کهکشانی در حال مرگ است. این فرآیند کند بود، پوسیدگیای که قرنها پیش آغاز شده بود. فساد بهقدری تدریجی بود که بیشتر ساکنان امپراتوری نتوانسته بودند آن را تشخیص دهند. امپراتور هنوز قدرتمند بود، بوروکراسی مرکزی هنوز وسیع بود، اما همه میتوانستند حس کنند که چیزی اشتباه است.
سلدون از دانش خود در روانتاریخ استفاده کرده بود تا این سقوط را پیشبینی کند و حالا زمان عمل فرا رسیده بود. اما عمل کردن نه تنها به معنای نجات امپراتوری بود، بلکه به معنای نجات خود تمدن از قرون تاریک و طولانیای بود که پس از آن خواهد آمد.
اگر به کتاب بنیاد علاقه دارید، بخش معرفی برترین کتابهای تخیلی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، تخیلی، داستان خارجی، رمان، علمی
۰ برچسبها: آیزاک آسیموف، ادبیات جهان، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب