«خاطرات محرمانهی هندریک گرون» اثری است از هندریک گرون (نویسندهی اهل هلند، متولد ۱۹۵۲) که در سا ل ۲۰۱۴ منتشر شده است. این کتاب، روایت طنزآمیز و تأثربرانگیز خاطرات روزانهی پیرمردی ۸۳ ساله به نام هندریک گرون است که با نگاهی نقادانه و صمیمی، زندگی در خانه سالمندان، دوستی، پیری و مقاومت در برابر فراموشی را به تصویر میکشد.
دربارهی خاطرات محرمانهی هندریک گرون
«خاطرات محرمانهی هندریک گرون» اثری است لطیف، انسانی و طنزآمیز که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد و بهسرعت دل خوانندگان بسیاری را در سراسر جهان ربود. نویسندهی آن، با نام مستعار هندریک گرون، شخصیتی است که تا مدتها هویت واقعیاش پنهان مانده بود، و همین موضوع به رازآلودگی کتاب افزود. کتاب، خاطرات روزانهی پیرمردی ۸۳ ساله را روایت میکند که در خانه سالمندان در آمستردام زندگی میکند و به شکلی صمیمی و گاه گزنده، زندگی روزمرهاش را ثبت میکند.
زبان رمان ساده و صمیمی است، اما در پس این سادگی، دقتی مثالزدنی در توصیف جزئیات زندگی انسانی نهفته است. هندریک گرون با نگاهی پر از طنز و خودآگاهی، به روابط میان سالمندان، رفتار پرستاران، قوانین خشک آسایشگاه، و حتی سیاستهای اجتماعی هلند در زمینه سالمندی میپردازد. او با قلمی رندانه، هم خود را دست میاندازد و هم جامعهاش را.
در دل روایت، گروهی کوچک از دوستان به نام «باشگاه مقاومت در برابر پیری» شکل میگیرد. اعضای این گروه – که هر یک شخصیتهایی منحصربهفرد و بامزه دارند – تصمیم میگیرند در برابر روزمرگی، افسردگی، و نظم خشک خانه سالمندان مقاومت کنند. آنها با هم برنامههای گردش، سفر، و تجربههای تازهای ترتیب میدهند تا ثابت کنند که زندگی، حتی در دهه نهم عمر، هنوز ارزش زیستن دارد.
یکی از دستاوردهای مهم کتاب، ترسیم سالمندی با نگاهی تازه است. برخلاف بسیاری از آثار که افراد مسن را یا فراموششده و ناتوان ترسیم میکنند یا آنها را صرفاً چهرههایی اخلاقی و خردمند میپندارند، این کتاب سالمندان را بهعنوان انسانهایی واقعی با آرزو، حسادت، شوخطبعی، تنهایی، و حتی شرارتهای کوچک نشان میدهد.
خاطرات هندریک، هرچند آغشته به طنز است، گاه بهشدت اندوهناک میشود. مرگ دوستان، بیماریها، و ترس از زوال عقل، سایههایی دائمی بر روزهای او هستند. اما حتی در این لحظات نیز صدای راوی، با نوعی فروتنی و وقار، خواننده را از فرو رفتن در یأس بازمیدارد.
رمان بهنحوی نوشته شده که خواننده هم میخندد و هم بغض میکند. توصیفهای دقیق از جزئیات روزمره، همراه با دیالوگهای زنده و بینشهای اجتماعی، اثر را از یک دفتر خاطرات شخصی فراتر میبرد و آن را به متنی ادبی و چندلایه تبدیل میکند.
نکته قابل توجه دیگر، زبان هلندی زنده و محاورهای هندریک گرون است که حتی در ترجمههای دیگر زبانها نیز بخش زیادی از جذابیت خود را حفظ کرده. لحن راوی نه فخرفروشانه است و نه ساختگی؛ بلکه آمیختهای است از شوخطبعی، تجربه، و نوعی خستگی دلپذیر از جهان.
در کنار طنز و تأملات شخصی، کتاب درونمایههایی اجتماعی نیز دارد. از نقد زندگی سازمانیافتهی خانههای سالمندان گرفته تا نیشهای نرم به سیاستمداران هلندی، کتاب بهگونهای عمل میکند که هم سرگرمکننده است و هم آگاهیبخش.
خواننده در طول کتاب شاهد تحول شخصیت هندریک است؛ مردی که در ابتدا نسبتاً منفعل و گوشهگیر است، اما بهتدریج با جسارت بیشتری به زندگی نگاه میکند. این مسیر، هم از درون و هم از بیرون، با وقایع شیرین و تلخ همراه است و حس همذاتپنداری خواننده را برمیانگیزد.
هویت نویسنده – که بعدها مشخص شد پیتر دِ سمت (Peter de Smet) است – تا سالها ناشناس باقی ماند و به نوعی، خود هندریک گرون به نمادی از همهی کسانی تبدیل شد که در سکوت و فراموشی زندگی میکنند اما حرفهایی برای گفتن دارند. این هویت پنهان، خودش بخشی از افسون کتاب را تشکیل میدهد.
«خاطرات محرمانهی هندریک گرون» نهتنها در هلند، بلکه در کشورهای مختلف جهان محبوب شد، به زبانهای گوناگون ترجمه گردید و حتی اقتباسی تلویزیونی از آن ساخته شد. این کتاب توانست ادبیاتی از دل خاموشی سالمندی خلق کند که هم خندهآور است و هم درخشان و تلخ.
در نهایت، کتاب ما را با پرسشی مهم روبرو میکند: آیا زندگی در پیری پایان میپذیرد یا میتوان آن را به شکلی دیگر آغاز کرد؟ پاسخ هندریک گرون، در میان شوخیهایش، روشن و الهامبخش است: «تا زمانی که هنوز میتوانی بخندی، زندهای.»
رمان خاطرات محرمانهی هندریک گرون در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۳ با بیش از ۲۹۰۰۰ رای و ۳۵۰۰ نقد و نظر است.
خلاصهی داستان خاطرات محرمانهی هندریک گرون
کتاب «خاطرات محرمانهی هندریک گرون» در قالب دفترچه خاطراتی روایت میشود که پیرمردی ۸۳ ساله به نام هندریک، آن را در طول یک سال مینویسد. او در خانه سالمندانی در آمستردام زندگی میکند و تصمیم میگیرد با نوشتن روزانه، هم حوصلهاش را سر نبرد و هم نگاهی انتقادی و طنزآمیز به زندگی روزمره خود و اطرافیانش داشته باشد. از همان ابتدا مشخص است که هندریک، با وجود سن بالا، روحیهای سرزنده و نگاهی پرسشگر دارد.
در طول روایت، خواننده با سایر ساکنان خانه سالمندان آشنا میشود؛ شخصیتهایی که هر کدام ویژگیها، عادتها، و غرغرهای خاص خود را دارند. بسیاری از آنها یا به روزمرگی تن دادهاند یا درگیر بیماری و تنهایی هستند. هندریک گرون از رفتارهای خشک کارکنان آسایشگاه، قوانین بیمعنا، و بیحوصلگی همنسلانش گله میکند، اما بهجای تسلیم شدن، تصمیم میگیرد کاری متفاوت بکند.
او به همراه چند تن از دوستان نزدیکش، گروهی تشکیل میدهد به نام «باشگاه مقاومت در برابر پیری». اعضای این گروه هر ماه برنامهای تازه طراحی میکنند: رفتن به موزه، رستوران، قایقسواری، گردش شهری یا حتی آزمودن چیزهای جدید. این فعالیتها، با وجود جسمهای فرسوده و ذهنهای خسته، روحی تازه به آنها میبخشد و امیدی نو در روزهای یکنواختشان میدمد.
در کنار لحظات شاد، داستان از واقعیتهای تلخ سالمندی نیز نمیگذرد. مرگ یکی از اعضای گروه، پیشروی بیماری آلزایمر در یکی دیگر، و احساس بیپناهی در برابر سیستم مراقبتی سرد، همگی بر فضا سایه میافکنند. هندریک به عنوان راوی، با صداقتی غمانگیز و در عین حال طنزآمیز، این واقعیتها را بازگو میکند.
از مهمترین شخصیتهای همراه هندریک، زنی به نام اِفلین است؛ کسی که حضورش برای او الهامبخش و امیدبخش است. رابطهی آنها اگرچه هرگز به عشقی آشکار بدل نمیشود، اما از عمقی عاطفی و انسانی برخوردار است که خواننده را به وجد میآورد. این رابطه نمادی است از نیاز انسان به همراهی و معنا، حتی در سالهای واپسین زندگی.
کتاب همچنین لحظاتی از تأملات سیاسی و اجتماعی دارد؛ هندریک گهگاه درباره سیاستهای مراقبتی دولت، برخوردهای بیروح پرستاران، و دیدگاه کلی جامعه نسبت به سالمندان نظر میدهد. او احساس میکند که افراد سالخورده، در نگاه دیگران، به حاشیه رانده شدهاند و صرفاً به عنوان «مصرفکنندگان بیثمر» دیده میشوند.
در پایان کتاب، پس از تمام بالا و پایینها، هندریک گرون همچنان به نوشتن ادامه میدهد. برخی از دوستانش را از دست داده، برخی بیمارتر شدهاند، اما خودش هنوز به زندگی چنگ میزند. دفتر خاطرات او به نوعی گواهینامهای است از زندگی، مقاومت، و طنز در برابر مرگ و فراموشی.
«خاطرات محرمانهی هندریک گرون» نه روایتی پرماجراست و نه داستانی پرکشش به سبک رمانهای کلاسیک. بلکه قطعهقطعههایی از واقعیت زندگی است؛ گاه شیرین، گاه تلخ، اما همواره زنده و انسانی. همین سادگی صادقانه، آن را به اثری دلنشین و بهیادماندنی تبدیل کرده است.
بخشهایی از خاطرات محرمانهی هندریک گرون
سال دیگری آغاز شد، و من هنوز از آدمهای پیر خوشم نمیآید. راه رفتن با واکر، بیصبری بیمنطق، شکایتهای بیپایان، چای و بیسکویت، غرغرهای مداوم. من؟ ۸۳ سال دارم.
………………..
ابری از پودر قند در هوا پخش شد. خانم اسمیت بشقاب تارتهای سیب را روی صندلی گذاشته بود تا میز را تمیز کند. خانم فورتویزن آمد و بیخبر روی صندلی نشست. وقتی بلند شد، سه تارت به پشت گلدار لباسش چسبیده بود. اورت گفت: «سیبها با طرح لباست کاملاً هماهنگ شدهاند.» از خنده نزدیک بود خفه شوم.
………………..
تصمیم گرفتم به دنیا طعم واقعی هندریک گرون را بچشانم. در این دفتر، گزارشی بیسانسور از زندگی در خانه سالمندان شمال آمستردام ارائه خواهم داد. شاید پیش از پایان سال بمیرم؛ در این صورت، از دوستم اورت میخواهم چند صفحه از این خاطرات را در مراسم خاکسپاریام بخواند.
…………………
اورت مشتاق بود، اما تضمین نمیداد که بیشتر از من زنده بماند. او نگران بود که پس از خواندن خاطراتم در مراسم، مجبور شود دنبال جای دیگری برای زندگی بگردد. همچنین، دندان مصنوعیاش بر اثر ضربهی چوب بیلیارد آقای ورمترن شکسته بود. حالا اورت مثل کودکی منتظر پری دندان است.
…………………
دوناتهایی که در سالن گفتگو سرو میکردند، انگار از فروشگاه خیریه آمده بودند. یکی برداشتم تا مؤدب باشم و بیست دقیقه تلاش کردم آن را بخورم؛ در نهایت، وانمود کردم بند کفشم باز شده تا زیر میز پنهان شوم و تکهی آخر را در جورابم پنهان کنم.
………………….
دیروز به گلفروشی رفتم تا چند گلدان پیازدار بخرم. تا هفتهی آینده، وقتی سنبلها شکوفه میدهند، بتوانم به خودم بگویم که بهار دیگری را دیدم. بیشتر اتاقهای این خانه سالمندان تا آوریل تزئینات کریسمس را نگه میدارند. در کنار سانسویریای کهنسال و پامچال در حال مرگ. «حیف است دور بیندازیم.»
…………………
خانم ویسر مرا برای چای بعدازظهر دعوت کرده است. باید رد میکردم، حتی فقط به خاطر بویش، اما گفتم خوشحال میشوم سری بزنم. آنوقت بعدازظهرم از دست رفت. چه آدم احمقی هستم. در لحظه نتوانستم بهانهای بیاورم، پس باید پرحرفیهای بیمزه و کیک اسفنجی خشک را تحمل کنم.
در تضاد با آنچه انتظار میرود، با افزایش سن، تنگنظری بیشتر و تحمل کمتر میشود. «پیر و دانا» بیشتر استثناست تا قاعده.
اگر به کتاب خاطرات محرمانهی هندریک گرون علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای طنز در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موراد مشابه نیز آشنا میسازد.
5 خرداد 1404
خاطرات محرمانهی هندریک گرون
«خاطرات محرمانهی هندریک گرون» اثری است از هندریک گرون (نویسندهی اهل هلند، متولد ۱۹۵۲) که در سا ل ۲۰۱۴ منتشر شده است. این کتاب، روایت طنزآمیز و تأثربرانگیز خاطرات روزانهی پیرمردی ۸۳ ساله به نام هندریک گرون است که با نگاهی نقادانه و صمیمی، زندگی در خانه سالمندان، دوستی، پیری و مقاومت در برابر فراموشی را به تصویر میکشد.
دربارهی خاطرات محرمانهی هندریک گرون
«خاطرات محرمانهی هندریک گرون» اثری است لطیف، انسانی و طنزآمیز که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد و بهسرعت دل خوانندگان بسیاری را در سراسر جهان ربود. نویسندهی آن، با نام مستعار هندریک گرون، شخصیتی است که تا مدتها هویت واقعیاش پنهان مانده بود، و همین موضوع به رازآلودگی کتاب افزود. کتاب، خاطرات روزانهی پیرمردی ۸۳ ساله را روایت میکند که در خانه سالمندان در آمستردام زندگی میکند و به شکلی صمیمی و گاه گزنده، زندگی روزمرهاش را ثبت میکند.
زبان رمان ساده و صمیمی است، اما در پس این سادگی، دقتی مثالزدنی در توصیف جزئیات زندگی انسانی نهفته است. هندریک گرون با نگاهی پر از طنز و خودآگاهی، به روابط میان سالمندان، رفتار پرستاران، قوانین خشک آسایشگاه، و حتی سیاستهای اجتماعی هلند در زمینه سالمندی میپردازد. او با قلمی رندانه، هم خود را دست میاندازد و هم جامعهاش را.
در دل روایت، گروهی کوچک از دوستان به نام «باشگاه مقاومت در برابر پیری» شکل میگیرد. اعضای این گروه – که هر یک شخصیتهایی منحصربهفرد و بامزه دارند – تصمیم میگیرند در برابر روزمرگی، افسردگی، و نظم خشک خانه سالمندان مقاومت کنند. آنها با هم برنامههای گردش، سفر، و تجربههای تازهای ترتیب میدهند تا ثابت کنند که زندگی، حتی در دهه نهم عمر، هنوز ارزش زیستن دارد.
یکی از دستاوردهای مهم کتاب، ترسیم سالمندی با نگاهی تازه است. برخلاف بسیاری از آثار که افراد مسن را یا فراموششده و ناتوان ترسیم میکنند یا آنها را صرفاً چهرههایی اخلاقی و خردمند میپندارند، این کتاب سالمندان را بهعنوان انسانهایی واقعی با آرزو، حسادت، شوخطبعی، تنهایی، و حتی شرارتهای کوچک نشان میدهد.
خاطرات هندریک، هرچند آغشته به طنز است، گاه بهشدت اندوهناک میشود. مرگ دوستان، بیماریها، و ترس از زوال عقل، سایههایی دائمی بر روزهای او هستند. اما حتی در این لحظات نیز صدای راوی، با نوعی فروتنی و وقار، خواننده را از فرو رفتن در یأس بازمیدارد.
رمان بهنحوی نوشته شده که خواننده هم میخندد و هم بغض میکند. توصیفهای دقیق از جزئیات روزمره، همراه با دیالوگهای زنده و بینشهای اجتماعی، اثر را از یک دفتر خاطرات شخصی فراتر میبرد و آن را به متنی ادبی و چندلایه تبدیل میکند.
نکته قابل توجه دیگر، زبان هلندی زنده و محاورهای هندریک گرون است که حتی در ترجمههای دیگر زبانها نیز بخش زیادی از جذابیت خود را حفظ کرده. لحن راوی نه فخرفروشانه است و نه ساختگی؛ بلکه آمیختهای است از شوخطبعی، تجربه، و نوعی خستگی دلپذیر از جهان.
در کنار طنز و تأملات شخصی، کتاب درونمایههایی اجتماعی نیز دارد. از نقد زندگی سازمانیافتهی خانههای سالمندان گرفته تا نیشهای نرم به سیاستمداران هلندی، کتاب بهگونهای عمل میکند که هم سرگرمکننده است و هم آگاهیبخش.
خواننده در طول کتاب شاهد تحول شخصیت هندریک است؛ مردی که در ابتدا نسبتاً منفعل و گوشهگیر است، اما بهتدریج با جسارت بیشتری به زندگی نگاه میکند. این مسیر، هم از درون و هم از بیرون، با وقایع شیرین و تلخ همراه است و حس همذاتپنداری خواننده را برمیانگیزد.
هویت نویسنده – که بعدها مشخص شد پیتر دِ سمت (Peter de Smet) است – تا سالها ناشناس باقی ماند و به نوعی، خود هندریک گرون به نمادی از همهی کسانی تبدیل شد که در سکوت و فراموشی زندگی میکنند اما حرفهایی برای گفتن دارند. این هویت پنهان، خودش بخشی از افسون کتاب را تشکیل میدهد.
«خاطرات محرمانهی هندریک گرون» نهتنها در هلند، بلکه در کشورهای مختلف جهان محبوب شد، به زبانهای گوناگون ترجمه گردید و حتی اقتباسی تلویزیونی از آن ساخته شد. این کتاب توانست ادبیاتی از دل خاموشی سالمندی خلق کند که هم خندهآور است و هم درخشان و تلخ.
در نهایت، کتاب ما را با پرسشی مهم روبرو میکند: آیا زندگی در پیری پایان میپذیرد یا میتوان آن را به شکلی دیگر آغاز کرد؟ پاسخ هندریک گرون، در میان شوخیهایش، روشن و الهامبخش است: «تا زمانی که هنوز میتوانی بخندی، زندهای.»
رمان خاطرات محرمانهی هندریک گرون در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۳ با بیش از ۲۹۰۰۰ رای و ۳۵۰۰ نقد و نظر است.
خلاصهی داستان خاطرات محرمانهی هندریک گرون
کتاب «خاطرات محرمانهی هندریک گرون» در قالب دفترچه خاطراتی روایت میشود که پیرمردی ۸۳ ساله به نام هندریک، آن را در طول یک سال مینویسد. او در خانه سالمندانی در آمستردام زندگی میکند و تصمیم میگیرد با نوشتن روزانه، هم حوصلهاش را سر نبرد و هم نگاهی انتقادی و طنزآمیز به زندگی روزمره خود و اطرافیانش داشته باشد. از همان ابتدا مشخص است که هندریک، با وجود سن بالا، روحیهای سرزنده و نگاهی پرسشگر دارد.
در طول روایت، خواننده با سایر ساکنان خانه سالمندان آشنا میشود؛ شخصیتهایی که هر کدام ویژگیها، عادتها، و غرغرهای خاص خود را دارند. بسیاری از آنها یا به روزمرگی تن دادهاند یا درگیر بیماری و تنهایی هستند. هندریک گرون از رفتارهای خشک کارکنان آسایشگاه، قوانین بیمعنا، و بیحوصلگی همنسلانش گله میکند، اما بهجای تسلیم شدن، تصمیم میگیرد کاری متفاوت بکند.
او به همراه چند تن از دوستان نزدیکش، گروهی تشکیل میدهد به نام «باشگاه مقاومت در برابر پیری». اعضای این گروه هر ماه برنامهای تازه طراحی میکنند: رفتن به موزه، رستوران، قایقسواری، گردش شهری یا حتی آزمودن چیزهای جدید. این فعالیتها، با وجود جسمهای فرسوده و ذهنهای خسته، روحی تازه به آنها میبخشد و امیدی نو در روزهای یکنواختشان میدمد.
در کنار لحظات شاد، داستان از واقعیتهای تلخ سالمندی نیز نمیگذرد. مرگ یکی از اعضای گروه، پیشروی بیماری آلزایمر در یکی دیگر، و احساس بیپناهی در برابر سیستم مراقبتی سرد، همگی بر فضا سایه میافکنند. هندریک به عنوان راوی، با صداقتی غمانگیز و در عین حال طنزآمیز، این واقعیتها را بازگو میکند.
از مهمترین شخصیتهای همراه هندریک، زنی به نام اِفلین است؛ کسی که حضورش برای او الهامبخش و امیدبخش است. رابطهی آنها اگرچه هرگز به عشقی آشکار بدل نمیشود، اما از عمقی عاطفی و انسانی برخوردار است که خواننده را به وجد میآورد. این رابطه نمادی است از نیاز انسان به همراهی و معنا، حتی در سالهای واپسین زندگی.
کتاب همچنین لحظاتی از تأملات سیاسی و اجتماعی دارد؛ هندریک گهگاه درباره سیاستهای مراقبتی دولت، برخوردهای بیروح پرستاران، و دیدگاه کلی جامعه نسبت به سالمندان نظر میدهد. او احساس میکند که افراد سالخورده، در نگاه دیگران، به حاشیه رانده شدهاند و صرفاً به عنوان «مصرفکنندگان بیثمر» دیده میشوند.
در پایان کتاب، پس از تمام بالا و پایینها، هندریک گرون همچنان به نوشتن ادامه میدهد. برخی از دوستانش را از دست داده، برخی بیمارتر شدهاند، اما خودش هنوز به زندگی چنگ میزند. دفتر خاطرات او به نوعی گواهینامهای است از زندگی، مقاومت، و طنز در برابر مرگ و فراموشی.
«خاطرات محرمانهی هندریک گرون» نه روایتی پرماجراست و نه داستانی پرکشش به سبک رمانهای کلاسیک. بلکه قطعهقطعههایی از واقعیت زندگی است؛ گاه شیرین، گاه تلخ، اما همواره زنده و انسانی. همین سادگی صادقانه، آن را به اثری دلنشین و بهیادماندنی تبدیل کرده است.
بخشهایی از خاطرات محرمانهی هندریک گرون
سال دیگری آغاز شد، و من هنوز از آدمهای پیر خوشم نمیآید. راه رفتن با واکر، بیصبری بیمنطق، شکایتهای بیپایان، چای و بیسکویت، غرغرهای مداوم. من؟ ۸۳ سال دارم.
………………..
ابری از پودر قند در هوا پخش شد. خانم اسمیت بشقاب تارتهای سیب را روی صندلی گذاشته بود تا میز را تمیز کند. خانم فورتویزن آمد و بیخبر روی صندلی نشست. وقتی بلند شد، سه تارت به پشت گلدار لباسش چسبیده بود. اورت گفت: «سیبها با طرح لباست کاملاً هماهنگ شدهاند.» از خنده نزدیک بود خفه شوم.
………………..
تصمیم گرفتم به دنیا طعم واقعی هندریک گرون را بچشانم. در این دفتر، گزارشی بیسانسور از زندگی در خانه سالمندان شمال آمستردام ارائه خواهم داد. شاید پیش از پایان سال بمیرم؛ در این صورت، از دوستم اورت میخواهم چند صفحه از این خاطرات را در مراسم خاکسپاریام بخواند.
…………………
اورت مشتاق بود، اما تضمین نمیداد که بیشتر از من زنده بماند. او نگران بود که پس از خواندن خاطراتم در مراسم، مجبور شود دنبال جای دیگری برای زندگی بگردد. همچنین، دندان مصنوعیاش بر اثر ضربهی چوب بیلیارد آقای ورمترن شکسته بود. حالا اورت مثل کودکی منتظر پری دندان است.
…………………
دوناتهایی که در سالن گفتگو سرو میکردند، انگار از فروشگاه خیریه آمده بودند. یکی برداشتم تا مؤدب باشم و بیست دقیقه تلاش کردم آن را بخورم؛ در نهایت، وانمود کردم بند کفشم باز شده تا زیر میز پنهان شوم و تکهی آخر را در جورابم پنهان کنم.
………………….
دیروز به گلفروشی رفتم تا چند گلدان پیازدار بخرم. تا هفتهی آینده، وقتی سنبلها شکوفه میدهند، بتوانم به خودم بگویم که بهار دیگری را دیدم. بیشتر اتاقهای این خانه سالمندان تا آوریل تزئینات کریسمس را نگه میدارند. در کنار سانسویریای کهنسال و پامچال در حال مرگ. «حیف است دور بیندازیم.»
…………………
خانم ویسر مرا برای چای بعدازظهر دعوت کرده است. باید رد میکردم، حتی فقط به خاطر بویش، اما گفتم خوشحال میشوم سری بزنم. آنوقت بعدازظهرم از دست رفت. چه آدم احمقی هستم. در لحظه نتوانستم بهانهای بیاورم، پس باید پرحرفیهای بیمزه و کیک اسفنجی خشک را تحمل کنم.
در تضاد با آنچه انتظار میرود، با افزایش سن، تنگنظری بیشتر و تحمل کمتر میشود. «پیر و دانا» بیشتر استثناست تا قاعده.
اگر به کتاب خاطرات محرمانهی هندریک گرون علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای طنز در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موراد مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان خارجی، داستان معاصر، رمان، طنز
۰ برچسبها: ادبیات جهان، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب، هندریک گرون