«بدن او و سایر حکایتها» اثری است از کارمن ماریا ماچادو (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۸۶) که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه است که با ترکیب فمینیسم، فانتزی و وحشت، تجربههای زنانه از بدن، میل، خشونت و هویت را روایت میکند.
دربارهی بدن او و سایر حکایتها
کتاب بدن او و دیگر حکایتها (Her Body and Other Parties) نوشته کارمن ماریا ماچادو، اثری است که در نخستین نگاه ترکیبی از واقعیت و خیال، روزمرگی و کابوس، و زن بودن و انسان بودن را در قالب داستانهای کوتاه به مخاطب عرضه میکند. این مجموعه با جسارت فراوان مرزهای ژانری را درهم میشکند و به قلمرویی پا میگذارد که در آن فمینیسم، فانتزی، وحشت، و ادبیات پستمدرن به هم میرسند.
ماچادو در بدن او و دیگر حکایتها به بدن زن بهمثابه متنی زنده مینگرد؛ متنی که همواره روایتپذیر است و در عین حال در معرض خشونت، میل، سرکوب، و سوءبرداشت قرار میگیرد. او در هر داستان از زاویهای تازه به مسئله بدن و تجربه زنانه میپردازد و با زبان استعاره و تصاویر بدیع، واقعیتهای تلخ را به شیوهای شاعرانه بازنمایی میکند.
این کتاب نخستین بار در سال ۲۰۱۷ منتشر شد و به سرعت توجه منتقدان و خوانندگان را جلب کرد. بسیاری آن را یکی از مهمترین آثار داستانی دهه اخیر آمریکا میدانند؛ اثری که توانسته صدای تازهای در ادبیات معاصر بیافریند. جایزهها و نامزدیهای متعدد ادبی نیز جایگاه این کتاب را در فضای فرهنگی تثبیت کردهاند.
ساختار داستانهای بدن او و دیگر حکایتها همواره غیرمنتظره است. ماچادو از فرمهای روایی غیرخطی، بازیهای زبانی و حتی ارجاع به عناصر فرهنگی عامهپسند برای خلق جهانی بهره میبرد که هم آشنا و هم غریب به نظر میرسد. این تضاد آشنا-غریب به خواننده تجربهای خاص از همذاتپنداری و در عین حال فاصلهگذاری میدهد.
درونمایه اصلی این مجموعه بدن زنانه است، اما فراتر از آن، کتاب به هویت، قدرت، جنسیت، و کنترل نیز میپردازد. هر حکایت میتواند به مثابه نقدی بر روابط اجتماعی، ساختارهای سلطه، و روایتهای غالبی باشد که زنان را در چارچوبی محدود تعریف میکنند.
ماچادو در روایتهایش از ژانرهای گوناگون الهام گرفته است؛ از داستانهای ارواح و وحشت گوتیک گرفته تا داستانهای علمی-تخیلی و رئالیسم جادویی. این آمیختگی ژانری سبب شده است که مجموعهاش نه تنها مرزهای داستان کوتاه را جابهجا کند بلکه خود به الگویی تازه برای نویسندگان بعدی بدل شود.
یکی از ویژگیهای بارز بدن او و دیگر حکایتها استفاده از تصویرهای پرقدرت و گاه هولناک است. این تصاویر که در ناخودآگاه خواننده رسوب میکنند، بهتدریج لایههای پنهان تجربههای زیسته زنان را آشکار میسازند و نشان میدهند که بدن چگونه به میدان نبرد فرهنگی و اجتماعی بدل میشود.
ماچادو در این کتاب تنها به روایت رنجها بسنده نمیکند، بلکه در لابهلای تاریکیها لحظههایی از زیبایی، مقاومت و حتی طنز سیاه میآفریند. این تضاد میان وحشت و شوخطبعی، کتاب را از یک اثر صرفاً تلخ و تاریک فراتر میبرد و آن را به روایتی چندوجهی بدل میسازد.
از منظر سبک نگارش، نثر ماچادو شاعرانه و پر از ضربآهنگ است. او با انتخاب دقیق کلمات و چینش خاص جملهها، به متن کیفیتی موسیقایی میبخشد. این ویژگی باعث میشود حتی بخشهای خشونتبار یا کابوسگون نیز زیبایی خاصی داشته باشند.
بدن او و دیگر حکایتها علاوه بر وجه ادبی، ارزش اجتماعی و فرهنگی بالایی دارد. این مجموعه توانسته صدای زنانی را بازتاب دهد که اغلب در ادبیات جریان اصلی به حاشیه رانده شدهاند. بدین ترتیب کتاب نه تنها اثری هنری، بلکه سندی از تجربههای معاصر زنان نیز به شمار میآید.
نکته جالب دیگر این است که داستانهای کتاب قابلیت خوانشهای گوناگون دارند. خواننده میتواند آنها را بهعنوان روایتهایی از وحشت بخواند یا به چشم استعارههایی اجتماعی و سیاسی. همین چندلایگی و گشودگی متن، یکی از دلایل ماندگاری اثر است.
در نهایت، بدن او و دیگر حکایتها را میتوان مجموعهای دانست که هم لذت ادبی و زیباییشناختی به همراه دارد و هم ذهن خواننده را به پرسشهای بنیادی درباره بدن، جنسیت و جامعه مشغول میسازد. این کتاب دریچهای نو به جهان داستان کوتاه معاصر میگشاید و نام کارمن ماریا ماچادو را در زمره نویسندگان خلاق و تأثیرگذار زمانه ما قرار میدهد.
کتاب بدن او و سایر حکایتها در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۱ با بیش از ۱۰۳ هزار رای و ۱۵۷۰۰ نقد و نظر است.
خلاصهی داستانهای بدن او و سایر حکایتها
داستان «زن سبزِ روباندار» روایتی مدرن از یک افسانه قدیمی است؛ زنی که روبانی سبز همیشه بر گردنش بسته دارد و شوهرش وسواس دارد راز پشت این روبان را بداند. این داستان به استعارهای از حریم بدن و خواستههای زنان در برابر کنجکاوی و کنترل مردانه بدل میشود.
در داستان «فهرست قانون و نظم» نویسنده بهشیوهای تجربی کل اپیزودهای یک سریال تلویزیونی پلیسی را بازنویسی میکند، اما در لابهلای آن شرحی از خشونتهای جنسی، تجاوز، و تأثیرشان بر زندگی زنان قرار میگیرد. این تلفیق عجیب، مرز میان سرگرمی عامهپسند و واقعیت تلخ اجتماعی را درهم میشکند.
«موجودی خانه» حکایت زنی است که خانهاش در حال فروپاشی است؛ دیوارها پوسیده، درها قفل میشوند، و اتاقها تغییر شکل میدهند. این خانه استعارهای از بدن و ذهن اوست که تحت فشار رابطهای مسموم و فرساینده رو به نابودی میرود.
در «فاصله میان ما و فضا» ماچادو داستانی علمی–تخیلی مینویسد درباره بیماریای که مردم را بهتدریج محو میکند و از میان میبرد. شخصیت اصلی زنی است که تلاش میکند در این جهان متزلزل، معنایی برای عشق و بدن خود بیابد.
«کوانتومِ عشق» درباره زنی است که در روابط عاشقانه متعددش درگیر تکرار و شکست میشود. روایت بهگونهای تکهتکه و چندلایه است، گویی زندگی عاطفی او نسخههای موازی و شکستخوردهای در جهانهای مختلف دارد.
و در داستان «هشت گزاره درباره عشق و بدن» نویسنده تجربههای زنانه در رابطه با بدن، بیماری، لذت و مرگ را در قالب قطعات کوتاه و شاعرانه بیان میکند. این متن بیشتر به شعر شباهت دارد تا داستان و همچون نتیجهگیری نمادین کتاب عمل میکند.
بخشهایی از بدن او و سایر حکایتها
روبان سبز است. تنها چیزی است که هر روز به گردن دارم و نخستین چیزی که او به محض دیدنم میبیند. میپرسد: «میتوانم لمسش کنم؟« میگویم نه، و او میخندد، انگار شوخی کردهام. اما شوخی نمیکنم.
………………..
بدن زن مکانی خطرناک است. این را از نگاه مردها میفهمم، از شیوهای که میخواهند مرا ببلعند، و از اینکه هرگز نمیپرسند چه چیزی را میخواهم برای خودم نگه دارم.
…………………
نام زنانی را که دوست داشتهام مینویسم، درحالیکه جهان در اطرافمان میسوزد. هر خاطره رشتهای است و من آنها را در هم میتنم تا خودم را در برابر گسستِ همهچیز نگه دارم.
…………………
جنگل از صدای حشرات پر است. حس میکنم در همهمهی آنها حل میشوم، پوستم گشوده میشود و ذهنم دیگر بهتمامی از آنِ من نیست.
……………………..
در یک شب آرام و در اتاقی نیمهتاریک، زن روبان سبز بر گردن دارد. هیچکس نمیداند چرا آن را میبندد و هیچکس اجازه لمس کردنش را ندارد. شوهرش بارها میپرسد، گاهی با لحنی ملتمسانه و گاهی با خشونت پنهان، اما زن تنها سکوت میکند. سکوت او سنگینتر از هر پاسخی است، گویی راز آن روبان با ریشههای وجودش درهمتنیده است. این سکوت همزمان نشانهای از قدرت اوست و شکافی عمیق که مرد را به جنون میکشاند.
خانهای که در ابتدا پناهگاه بود، آرامآرام تغییر میکند؛ دیوارها نفس میکشند، پنجرهها باز و بسته میشوند بیآنکه دستی در کار باشد، و اتاقها شکل عوض میکنند. زن در دل این خانه گرفتار میشود و درمییابد که بنا همانند بدن اوست: زنده، آسیبپذیر، و پر از زخمهایی که سالهاست در سکوت تحمل کرده است. هر ترک بر دیوار، هر صدای خشخش در سقف، پژواکی است از فرسایش رابطهای که روزی به امید عشق آغاز شده بود.
در جهانی دیگر، همهچیز در حال محو شدن است. آدمها، صداها، خیابانها ـ همه مثل دود در هوا حل میشوند. او میداند نوبت خودش هم خواهد رسید، اما پیش از آن، نامها و خاطرات را به رشتههایی نامرئی بدل میکند تا چیزی از او باقی بماند. این یادداشتها شبیه نخهاییاند که تار و پود وجودش را نگه میدارند، درحالیکه جهان اطراف فرو میپاشد. هر نام، هر خاطره، شمعی کوچک است در برابر تاریکی بیپایان.
در لحظهای دیگر، صدای حشرات جنگل چون کرکسی بیوقفه در هوا میپیچد. او احساس میکند مرز میان بدنش و محیط از میان رفته است؛ گویی پوستش شفاف شده و ذهنش در میان شاخهها و خاک پراکنده میشود. این تجربه نه فقط وحشتی غریب، که نوعی آزادی نیز به همراه دارد؛ آزادی از آنچه تا به حال او را محدود کرده بود، اما به بهای گم کردن خویشتن.
………………….
ب که از راه میرسد، او تنهاست با آینهای که تصویرش را به شکلی ناآشنا بازمیتاباند. خطوط بدنش دیگر همان خطوط دیروز نیستند؛ چیزی تغییر کرده، چیزی جابهجا شده، گویی گوشت و استخوان از خاطرات و اندوهها شکل تازهای گرفتهاند. او دست میکشد روی بازویش، روی زخمهای نامرئی که کسی جز خودش نمیبیند.
هر لمس، روایتی است از گذشتهای که خاموش نشده است: صدای خندهای که به فریاد بدل شد، بوسهای که به اجبار آلوده بود، نگاههایی که بیشتر از تیغ برنده بودند. در سکوت، بدنش دفترچهای است پر از حکایتهای ناگفته؛ حکایتهایی که هیچکس جرأت خواندنشان را ندارد.
اگر به کتاب بدن او و سایر حکایتها علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای کوتاه در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میکند.
3 مهر 1404
بدن او و سایر حکایتها
«بدن او و سایر حکایتها» اثری است از کارمن ماریا ماچادو (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۸۶) که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه است که با ترکیب فمینیسم، فانتزی و وحشت، تجربههای زنانه از بدن، میل، خشونت و هویت را روایت میکند.
دربارهی بدن او و سایر حکایتها
کتاب بدن او و دیگر حکایتها (Her Body and Other Parties) نوشته کارمن ماریا ماچادو، اثری است که در نخستین نگاه ترکیبی از واقعیت و خیال، روزمرگی و کابوس، و زن بودن و انسان بودن را در قالب داستانهای کوتاه به مخاطب عرضه میکند. این مجموعه با جسارت فراوان مرزهای ژانری را درهم میشکند و به قلمرویی پا میگذارد که در آن فمینیسم، فانتزی، وحشت، و ادبیات پستمدرن به هم میرسند.
ماچادو در بدن او و دیگر حکایتها به بدن زن بهمثابه متنی زنده مینگرد؛ متنی که همواره روایتپذیر است و در عین حال در معرض خشونت، میل، سرکوب، و سوءبرداشت قرار میگیرد. او در هر داستان از زاویهای تازه به مسئله بدن و تجربه زنانه میپردازد و با زبان استعاره و تصاویر بدیع، واقعیتهای تلخ را به شیوهای شاعرانه بازنمایی میکند.
این کتاب نخستین بار در سال ۲۰۱۷ منتشر شد و به سرعت توجه منتقدان و خوانندگان را جلب کرد. بسیاری آن را یکی از مهمترین آثار داستانی دهه اخیر آمریکا میدانند؛ اثری که توانسته صدای تازهای در ادبیات معاصر بیافریند. جایزهها و نامزدیهای متعدد ادبی نیز جایگاه این کتاب را در فضای فرهنگی تثبیت کردهاند.
ساختار داستانهای بدن او و دیگر حکایتها همواره غیرمنتظره است. ماچادو از فرمهای روایی غیرخطی، بازیهای زبانی و حتی ارجاع به عناصر فرهنگی عامهپسند برای خلق جهانی بهره میبرد که هم آشنا و هم غریب به نظر میرسد. این تضاد آشنا-غریب به خواننده تجربهای خاص از همذاتپنداری و در عین حال فاصلهگذاری میدهد.
درونمایه اصلی این مجموعه بدن زنانه است، اما فراتر از آن، کتاب به هویت، قدرت، جنسیت، و کنترل نیز میپردازد. هر حکایت میتواند به مثابه نقدی بر روابط اجتماعی، ساختارهای سلطه، و روایتهای غالبی باشد که زنان را در چارچوبی محدود تعریف میکنند.
ماچادو در روایتهایش از ژانرهای گوناگون الهام گرفته است؛ از داستانهای ارواح و وحشت گوتیک گرفته تا داستانهای علمی-تخیلی و رئالیسم جادویی. این آمیختگی ژانری سبب شده است که مجموعهاش نه تنها مرزهای داستان کوتاه را جابهجا کند بلکه خود به الگویی تازه برای نویسندگان بعدی بدل شود.
یکی از ویژگیهای بارز بدن او و دیگر حکایتها استفاده از تصویرهای پرقدرت و گاه هولناک است. این تصاویر که در ناخودآگاه خواننده رسوب میکنند، بهتدریج لایههای پنهان تجربههای زیسته زنان را آشکار میسازند و نشان میدهند که بدن چگونه به میدان نبرد فرهنگی و اجتماعی بدل میشود.
ماچادو در این کتاب تنها به روایت رنجها بسنده نمیکند، بلکه در لابهلای تاریکیها لحظههایی از زیبایی، مقاومت و حتی طنز سیاه میآفریند. این تضاد میان وحشت و شوخطبعی، کتاب را از یک اثر صرفاً تلخ و تاریک فراتر میبرد و آن را به روایتی چندوجهی بدل میسازد.
از منظر سبک نگارش، نثر ماچادو شاعرانه و پر از ضربآهنگ است. او با انتخاب دقیق کلمات و چینش خاص جملهها، به متن کیفیتی موسیقایی میبخشد. این ویژگی باعث میشود حتی بخشهای خشونتبار یا کابوسگون نیز زیبایی خاصی داشته باشند.
بدن او و دیگر حکایتها علاوه بر وجه ادبی، ارزش اجتماعی و فرهنگی بالایی دارد. این مجموعه توانسته صدای زنانی را بازتاب دهد که اغلب در ادبیات جریان اصلی به حاشیه رانده شدهاند. بدین ترتیب کتاب نه تنها اثری هنری، بلکه سندی از تجربههای معاصر زنان نیز به شمار میآید.
نکته جالب دیگر این است که داستانهای کتاب قابلیت خوانشهای گوناگون دارند. خواننده میتواند آنها را بهعنوان روایتهایی از وحشت بخواند یا به چشم استعارههایی اجتماعی و سیاسی. همین چندلایگی و گشودگی متن، یکی از دلایل ماندگاری اثر است.
در نهایت، بدن او و دیگر حکایتها را میتوان مجموعهای دانست که هم لذت ادبی و زیباییشناختی به همراه دارد و هم ذهن خواننده را به پرسشهای بنیادی درباره بدن، جنسیت و جامعه مشغول میسازد. این کتاب دریچهای نو به جهان داستان کوتاه معاصر میگشاید و نام کارمن ماریا ماچادو را در زمره نویسندگان خلاق و تأثیرگذار زمانه ما قرار میدهد.
کتاب بدن او و سایر حکایتها در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۱ با بیش از ۱۰۳ هزار رای و ۱۵۷۰۰ نقد و نظر است.
خلاصهی داستانهای بدن او و سایر حکایتها
داستان «زن سبزِ روباندار» روایتی مدرن از یک افسانه قدیمی است؛ زنی که روبانی سبز همیشه بر گردنش بسته دارد و شوهرش وسواس دارد راز پشت این روبان را بداند. این داستان به استعارهای از حریم بدن و خواستههای زنان در برابر کنجکاوی و کنترل مردانه بدل میشود.
در داستان «فهرست قانون و نظم» نویسنده بهشیوهای تجربی کل اپیزودهای یک سریال تلویزیونی پلیسی را بازنویسی میکند، اما در لابهلای آن شرحی از خشونتهای جنسی، تجاوز، و تأثیرشان بر زندگی زنان قرار میگیرد. این تلفیق عجیب، مرز میان سرگرمی عامهپسند و واقعیت تلخ اجتماعی را درهم میشکند.
«موجودی خانه» حکایت زنی است که خانهاش در حال فروپاشی است؛ دیوارها پوسیده، درها قفل میشوند، و اتاقها تغییر شکل میدهند. این خانه استعارهای از بدن و ذهن اوست که تحت فشار رابطهای مسموم و فرساینده رو به نابودی میرود.
در «فاصله میان ما و فضا» ماچادو داستانی علمی–تخیلی مینویسد درباره بیماریای که مردم را بهتدریج محو میکند و از میان میبرد. شخصیت اصلی زنی است که تلاش میکند در این جهان متزلزل، معنایی برای عشق و بدن خود بیابد.
«کوانتومِ عشق» درباره زنی است که در روابط عاشقانه متعددش درگیر تکرار و شکست میشود. روایت بهگونهای تکهتکه و چندلایه است، گویی زندگی عاطفی او نسخههای موازی و شکستخوردهای در جهانهای مختلف دارد.
و در داستان «هشت گزاره درباره عشق و بدن» نویسنده تجربههای زنانه در رابطه با بدن، بیماری، لذت و مرگ را در قالب قطعات کوتاه و شاعرانه بیان میکند. این متن بیشتر به شعر شباهت دارد تا داستان و همچون نتیجهگیری نمادین کتاب عمل میکند.
بخشهایی از بدن او و سایر حکایتها
روبان سبز است. تنها چیزی است که هر روز به گردن دارم و نخستین چیزی که او به محض دیدنم میبیند. میپرسد: «میتوانم لمسش کنم؟« میگویم نه، و او میخندد، انگار شوخی کردهام. اما شوخی نمیکنم.
………………..
بدن زن مکانی خطرناک است. این را از نگاه مردها میفهمم، از شیوهای که میخواهند مرا ببلعند، و از اینکه هرگز نمیپرسند چه چیزی را میخواهم برای خودم نگه دارم.
…………………
نام زنانی را که دوست داشتهام مینویسم، درحالیکه جهان در اطرافمان میسوزد. هر خاطره رشتهای است و من آنها را در هم میتنم تا خودم را در برابر گسستِ همهچیز نگه دارم.
…………………
جنگل از صدای حشرات پر است. حس میکنم در همهمهی آنها حل میشوم، پوستم گشوده میشود و ذهنم دیگر بهتمامی از آنِ من نیست.
……………………..
در یک شب آرام و در اتاقی نیمهتاریک، زن روبان سبز بر گردن دارد. هیچکس نمیداند چرا آن را میبندد و هیچکس اجازه لمس کردنش را ندارد. شوهرش بارها میپرسد، گاهی با لحنی ملتمسانه و گاهی با خشونت پنهان، اما زن تنها سکوت میکند. سکوت او سنگینتر از هر پاسخی است، گویی راز آن روبان با ریشههای وجودش درهمتنیده است. این سکوت همزمان نشانهای از قدرت اوست و شکافی عمیق که مرد را به جنون میکشاند.
خانهای که در ابتدا پناهگاه بود، آرامآرام تغییر میکند؛ دیوارها نفس میکشند، پنجرهها باز و بسته میشوند بیآنکه دستی در کار باشد، و اتاقها شکل عوض میکنند. زن در دل این خانه گرفتار میشود و درمییابد که بنا همانند بدن اوست: زنده، آسیبپذیر، و پر از زخمهایی که سالهاست در سکوت تحمل کرده است. هر ترک بر دیوار، هر صدای خشخش در سقف، پژواکی است از فرسایش رابطهای که روزی به امید عشق آغاز شده بود.
در جهانی دیگر، همهچیز در حال محو شدن است. آدمها، صداها، خیابانها ـ همه مثل دود در هوا حل میشوند. او میداند نوبت خودش هم خواهد رسید، اما پیش از آن، نامها و خاطرات را به رشتههایی نامرئی بدل میکند تا چیزی از او باقی بماند. این یادداشتها شبیه نخهاییاند که تار و پود وجودش را نگه میدارند، درحالیکه جهان اطراف فرو میپاشد. هر نام، هر خاطره، شمعی کوچک است در برابر تاریکی بیپایان.
در لحظهای دیگر، صدای حشرات جنگل چون کرکسی بیوقفه در هوا میپیچد. او احساس میکند مرز میان بدنش و محیط از میان رفته است؛ گویی پوستش شفاف شده و ذهنش در میان شاخهها و خاک پراکنده میشود. این تجربه نه فقط وحشتی غریب، که نوعی آزادی نیز به همراه دارد؛ آزادی از آنچه تا به حال او را محدود کرده بود، اما به بهای گم کردن خویشتن.
………………….
ب که از راه میرسد، او تنهاست با آینهای که تصویرش را به شکلی ناآشنا بازمیتاباند. خطوط بدنش دیگر همان خطوط دیروز نیستند؛ چیزی تغییر کرده، چیزی جابهجا شده، گویی گوشت و استخوان از خاطرات و اندوهها شکل تازهای گرفتهاند. او دست میکشد روی بازویش، روی زخمهای نامرئی که کسی جز خودش نمیبیند.
هر لمس، روایتی است از گذشتهای که خاموش نشده است: صدای خندهای که به فریاد بدل شد، بوسهای که به اجبار آلوده بود، نگاههایی که بیشتر از تیغ برنده بودند. در سکوت، بدنش دفترچهای است پر از حکایتهای ناگفته؛ حکایتهایی که هیچکس جرأت خواندنشان را ندارد.
اگر به کتاب بدن او و سایر حکایتها علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای کوتاه در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میکند.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، تخیلی، ترسناک/دلهرهآور، داستان کوتاه، داستان کوتاه خارجی، داستان معاصر
۰ برچسبها: ادبیات آمریکا، ادبیات جهان، کارمن ماریا ماچادو، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب