«ده نفر قزلباش» کتابی است به قلم حسین مسرور (نویسنده و مترجم اهل اصفهان، از ۱۲۶۹ تا ۱۳۴۷) که در سال ۱۳۳۵ منتشر شده است. این کتاب به روایت اتفاقات دوران صفویه و به ویژه شاه اسماعیل، شاه طهماسب و شاه عباس میپردازد.
دربارهی ده نفر قزلباش
رمان ده نفر قزلباش نوشته حسین مسرور(سخنیار) ابتدا در سال ۱۳۲۷ در پاورقی روزنامه اطلاعات چاپ شد. حدود ده سال بعد در سال ۱۳۳۵ به صورت یک دوره پنج جلدی به چاپ رسید. این اثر بهترین رمان تاریخی دهه ۱۳۲۰ شناخته شده است و حوادث آن، در دوره صفویه رخ میدهد. مسرور هدف از نوشتن این رمان را در دهه متلاطم ۱۳۲۰ عبرت دادن به ملت ایران میداند تا در روزهای خطر از گذشتگان قهرمان وطن خویش الهام بگیرند.
کتاب ده نفر قزلباش در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۰ است.
داستان ده نفر قزلباش
داستان کتاب ده نفر قزلباش از زمانی شروع میشود که پس از قرنها تسلط حکومتهای مختلف و بیگانه بر گوشه و کنار ایران، صفویان با در اختیار داشتن دو سلاح تشیع و ایرانیت به پا خاستند تا ایران از هم گسیخته را یکپارچه و متحد و دست بیگانگان را از آن کوتاه کنند. لیک دشمنان زیادی مانند ازبکها، عثمانیها و دولتهای غربی نمیتوانستند آرام بنشینند.
جریان رمان ده نفر قزلباش از جایی آغاز میشود که حرمخانهی سلطنتی شاه طهماسب، در ارگ تربت حیدریه، به محاصرهی عبدالله خان ازبک درآمده است. شاه طهماسب که تسلیم حرمخانه به ازبکهای ضدشیعه را فاجعهای بزرگی میداند، به ۱۸ قزلباش (سربازان ارتش صفویه) داوطلب، فرمان میدهد شب و روز حرکت کنند و در مدت زمان کوتاهی از قزوین به تربت حیدریه برسند.
آنان باید به هر نحوی شده از صف محاصره ازبکها عبور کنند و حکم مرگ زنان حرمسرای سلطنتی را به دست رئیس قراولان خاصه برسانند. از ۱۸ سربازی که برای این کار داوطلب شده بودند، ۸ قزلباش کشته میشوند و ۱۰ نفر خودشان را به ارگ سلطتنی میرسانند.
بخشی از ده نفر قزلباش
یک ماه از این تاریخ گذشت و مردم فراری کمکم به شهر بازگشته، در گوشه و کنار جایگیر شدند. فرماندهی عثمانلو دستور داشت که با تبریزیان به ملایمت رفتار کرده از آنان دلجویی کند، بنابراین شهر میرفت به حالت عادی خود بازگردد. یک شب احمدپاشا بلوکباشی سیواس نزد عثمان پاشا آمده گفت:
دو روز است پسرم گم شده و هر چه کوشش کردهام پیدا نشده است. یک نفر تبریزی میگفت دیدم با چند نفر جوان سپاهی به شکار میرفت.
عثمانپاشا گفت:
گمان نمیکنم چگونه سپاهی جرأت میکند در خاک دشمن به شکار برود و شب بماند، حرفی است مزخرف! از این مردم بترسید و به ظاهرشان اعتماد نکنید. شنیدهام در حین برخورد با عثمانلو صدای ساییدن دندانهایشان را مخفی نمیکنند.
دستور داد مراقبت کنند و پسر بلوک باشی را هر جا هست به او برسانند. اما چند روزی نگذشته بود که متفرقهی آغاسی به عنوان پاشا شکایت آورد که برادرش یوسف پاشا گم شده و اثری از او به دست نیامده است. عثمان پاشا دیوان بیگی یا داورغه ترک را طلبیده، فرمان داد که کوشش کرده گمشدگان را بجوید و از تفرقهی لشکریان و از رفتن ایشان به جاهای خطرناک ممانعت به عمل آورد.
اما چند روز دیگر سه نفر از معاریف لشکر ترک که هر یک دستهی بزرگی را اداره میکردند از میانه ناپدید شده، شب به منزلگاه خود بازگشت نکردند. یکی از این سه نفر امیر سنجق ارزروم بود که یک تومان لشکر همراه داشت و در جنگ تبریز پیش قدم شده، از راه شنب غازان وارد شهر شده بود.
کمکم اهمیت موضوع گمشدگان در اردوی عثمانلو پیچیده، از اول غروب رفت و آمد ممنوع میشد و از خارج شدن افراد و ولگردی آنان در شهر قدغن اکید به عمل میآمد.
چنانچه به کتاب ده نفر قزلباش علاقمند شدهاید، میتوانید برای آشنایی با سایر آثار مشابه، بخش معرفی داستانهای تاریخی را در وبسایت هر روز یک کتاب مشاهده کنید. همچنین کتاب تاریخ عالمآرای عباسی مرجعی مناسبی برای آشنایی با تاریخ دوران صفویه است.
14 مرداد 1401
ده نفر قزلباش
«ده نفر قزلباش» کتابی است به قلم حسین مسرور (نویسنده و مترجم اهل اصفهان، از ۱۲۶۹ تا ۱۳۴۷) که در سال ۱۳۳۵ منتشر شده است. این کتاب به روایت اتفاقات دوران صفویه و به ویژه شاه اسماعیل، شاه طهماسب و شاه عباس میپردازد.
دربارهی ده نفر قزلباش
رمان ده نفر قزلباش نوشته حسین مسرور(سخنیار) ابتدا در سال ۱۳۲۷ در پاورقی روزنامه اطلاعات چاپ شد. حدود ده سال بعد در سال ۱۳۳۵ به صورت یک دوره پنج جلدی به چاپ رسید. این اثر بهترین رمان تاریخی دهه ۱۳۲۰ شناخته شده است و حوادث آن، در دوره صفویه رخ میدهد. مسرور هدف از نوشتن این رمان را در دهه متلاطم ۱۳۲۰ عبرت دادن به ملت ایران میداند تا در روزهای خطر از گذشتگان قهرمان وطن خویش الهام بگیرند.
کتاب ده نفر قزلباش در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۰ است.
داستان ده نفر قزلباش
داستان کتاب ده نفر قزلباش از زمانی شروع میشود که پس از قرنها تسلط حکومتهای مختلف و بیگانه بر گوشه و کنار ایران، صفویان با در اختیار داشتن دو سلاح تشیع و ایرانیت به پا خاستند تا ایران از هم گسیخته را یکپارچه و متحد و دست بیگانگان را از آن کوتاه کنند. لیک دشمنان زیادی مانند ازبکها، عثمانیها و دولتهای غربی نمیتوانستند آرام بنشینند.
جریان رمان ده نفر قزلباش از جایی آغاز میشود که حرمخانهی سلطنتی شاه طهماسب، در ارگ تربت حیدریه، به محاصرهی عبدالله خان ازبک درآمده است. شاه طهماسب که تسلیم حرمخانه به ازبکهای ضدشیعه را فاجعهای بزرگی میداند، به ۱۸ قزلباش (سربازان ارتش صفویه) داوطلب، فرمان میدهد شب و روز حرکت کنند و در مدت زمان کوتاهی از قزوین به تربت حیدریه برسند.
آنان باید به هر نحوی شده از صف محاصره ازبکها عبور کنند و حکم مرگ زنان حرمسرای سلطنتی را به دست رئیس قراولان خاصه برسانند. از ۱۸ سربازی که برای این کار داوطلب شده بودند، ۸ قزلباش کشته میشوند و ۱۰ نفر خودشان را به ارگ سلطتنی میرسانند.
بخشی از ده نفر قزلباش
یک ماه از این تاریخ گذشت و مردم فراری کمکم به شهر بازگشته، در گوشه و کنار جایگیر شدند. فرماندهی عثمانلو دستور داشت که با تبریزیان به ملایمت رفتار کرده از آنان دلجویی کند، بنابراین شهر میرفت به حالت عادی خود بازگردد. یک شب احمدپاشا بلوکباشی سیواس نزد عثمان پاشا آمده گفت:
دو روز است پسرم گم شده و هر چه کوشش کردهام پیدا نشده است. یک نفر تبریزی میگفت دیدم با چند نفر جوان سپاهی به شکار میرفت.
عثمانپاشا گفت:
گمان نمیکنم چگونه سپاهی جرأت میکند در خاک دشمن به شکار برود و شب بماند، حرفی است مزخرف! از این مردم بترسید و به ظاهرشان اعتماد نکنید. شنیدهام در حین برخورد با عثمانلو صدای ساییدن دندانهایشان را مخفی نمیکنند.
دستور داد مراقبت کنند و پسر بلوک باشی را هر جا هست به او برسانند. اما چند روزی نگذشته بود که متفرقهی آغاسی به عنوان پاشا شکایت آورد که برادرش یوسف پاشا گم شده و اثری از او به دست نیامده است. عثمان پاشا دیوان بیگی یا داورغه ترک را طلبیده، فرمان داد که کوشش کرده گمشدگان را بجوید و از تفرقهی لشکریان و از رفتن ایشان به جاهای خطرناک ممانعت به عمل آورد.
اما چند روز دیگر سه نفر از معاریف لشکر ترک که هر یک دستهی بزرگی را اداره میکردند از میانه ناپدید شده، شب به منزلگاه خود بازگشت نکردند. یکی از این سه نفر امیر سنجق ارزروم بود که یک تومان لشکر همراه داشت و در جنگ تبریز پیش قدم شده، از راه شنب غازان وارد شهر شده بود.
کمکم اهمیت موضوع گمشدگان در اردوی عثمانلو پیچیده، از اول غروب رفت و آمد ممنوع میشد و از خارج شدن افراد و ولگردی آنان در شهر قدغن اکید به عمل میآمد.
چنانچه به کتاب ده نفر قزلباش علاقمند شدهاید، میتوانید برای آشنایی با سایر آثار مشابه، بخش معرفی داستانهای تاریخی را در وبسایت هر روز یک کتاب مشاهده کنید. همچنین کتاب تاریخ عالمآرای عباسی مرجعی مناسبی برای آشنایی با تاریخ دوران صفویه است.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، داستان ایرانی، داستان تاریخی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات ایران، حسین مسرور، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب