«با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن» اثری است از اولگا توکارچوک (نویسندهی اهل لهستان و برندهی جایزهی نوبل ادبیات، متولد ۱۹۶۲) که در سال ۲۰۰۹ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای اخترشناس گوشهگیری میپردازد که با مرگ عجیب و غریب همسایگان روستایی خود مواجه میشود.
دربارهی با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن
کتاب با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن اثری است از اولگا توکارچوک نویسندهی لهستانی که برای اولین بار در سال ۲۰۰۹ منتشر شد ولی با ترجمه و انتشار آن به زبان انگلیسی در سال ۲۰۱۸ با استقبال مواجه و موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبیات شد. گفتنیست که این رمان تحسینشده، از سوی نشریهی «تایم» بهترین اثر داستانی سال ۲۰۱۹ لقب گرفته است.
طنز داستان با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن قوی بوده و در عین حال اثری شفاف، خطرناک و تکان دهنده است. در واقع میتوان ادعا کرد که این کتاب داستانی تحسینبرانگیز دارد که سوالات تند و تیزی را دربارهی رفتار بشر مطرح میسازد.
الگا توکارچوک درکتاب استخوان مردگان را شخم بزن، از زندگی یانینا دوشیکو، زنی میانسال و عجیبوغریب صحبت میکند. او در جنگلی دورافتاده در غرب لهستان زندگی میکند. یانینا عاشق ویلیام بلیک، شاعر بریتانیایی و عاشق طالعبینی است. ماجراها زمانی آغاز میشود که او شاهد مرگ مرموز شماری از ساکنان منطقه، اعم از انسان و حیوان، میشود و تصمیم میگیرد درباره این مرگها تحقیق کند. اما هیچ سرنخ قابل قبولی پیدا نمیکند. علاوه بر ماجراهای داستان، توانایی نویسنده در توصیف طبیعت بکر و زیبای جنگلها، یکی از نقاط قوت این کتاب است.
نویسنده در این داستان تلاش کرده است تا ارتباط میان قدرت، پول و مردسالاری را بررسی کند از بحرانهای زیستمحیطی و سیاسی دنیای امروز ما بگوید. این کتاب در زمره کتابهایی قرار میگیرد که خوانندگانش را به تفکر درباره حقوق زنان وا میدارد و از حقوق حیوانات هم دفاع میکند.
در حقیقت، در کتاب بر استخوانهای مردگان با داستانی جنایی از نوعِ مرسوم و متداولِ آن رودررو نیستیم. بلکه با اثری چندبُعدی مواجهیم که آمیزهایست از مؤلفههای ژانرهای گوناگون روایی؛ از جمله سه ژانر فانتزی، کارآگاهی و روانشناختی. البته ساختار و پیرنگ پیچیده، تنها عامل در جذابیت اثرِ پیش رو به شمار نمیرود؛ در این رمان ضمن همراهی با روایتی پرکشش و تودرتو، با پارهای از پرسشهای اخلاقی و فلسفی نیز مواجه میشویم که جملگی به عمق و غنای این شاهکار بیبدیل، میافزایند.
کتاب با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۶ با بیش از ۸۱ هزار رای و ۱۰ هزار نقد و نظر است. همچنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران با ترجمهی مترجمان متعددی مانند دنیس آژیری، شکوه آرونی، هانیه مهرمطلق و کاوه میرعباسی تحت عناوین متفاوتی مانند بر استخوانهای مردگان، استخوان مردگان را شخم بزن، گاوآهنت را بران بر استخوان مردگان و غیره منتشر شده است.
افتخارات با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن
- کتاب شایستهی تقدیرِBookRiot
- نامزد جایزهی بینالمللی ادبیات دوبلین
- بهترین کتاب سال ۲۰۱۹ از نگاهِ نشریهی تایم
- بهترین کتاب سال ۲۰۱۹ از نگاهِ نشریهی Publishers Weekly
- برندهی جایزهی PEN America در بخش بهترین کتابِ ترجمهشده به زبان انگلیسی
داستان با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن
یانینا زنی میانسال با منشی غریب و رفتاری دافعهبرانگیز است که زندگی خود را در جزیرهای واقع در غرب لهستان سپری میکند. مطالعهی آثار ادبیات بریتانیا، طالعبینی و سیاحت در طبیعت بکر، اصلیترین علایق این زن نیمهدیوانه را تشکیل میدهند. ماجراهای هولانگیزِ زندگیِ این شخصیت جذاب و مرموز در کتاب پیش رو، هنگامی آغاز میشود که روزی از روزها، با جنازهی یکی از همسایگان خویش، موسوم به «پاگنده» مواجه میشود.
پاگنده هرگز نزد یانینایِ طبیعتدوست فردی محبوب و مورد احترام نبوده؛ چرا که پیش از مرگ، به کارِ شنیعِ شکارِ حیوانات اشتغال داشته! با این همه، مرگ دلخراش و ناگهانی او، بر یانینا تأثیری ناخوشایند میگذارد و اندکی بعد، تئوریای عجیب را به ذهن او متبادر میسازد؛ تئوریای که بر مبنای آن، پاگنده به مرگی عادی از دنیا نرفته، بلکه به واسطهی عمل انتقامجویانهی حیوانات جنگل به قتل رسیده است!
ناگفته پیداست که اطرافیان یانینا، در ابتدا وقعی به فرضیهی جنونآمیز و بیمارگونهی وی در باب مرگ پاگنده نمینهند. اما اندکی بعد، به واسطهی حوادثِ خونباری که یکی پس از دیگری به وقوع میپیوندند، ناگزیر از تأمل در تئوری غریب یانینا میگردند.
بخشی از با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن
خلوچل از قبل روی کاناپهی تختخوابشو جا باز کرده بود و داشت آستینهای پلیورش را بالا میزد. با آن چشمان بیفروغش نگاه نافذی به من انداخت و گفت: «کسی دلش نمیخواد اینطوری پیدایش کنند، مگه نه؟ در همچین شرایطی. خیلی غیرانسانیی»
اوه بله بدن انسان قطعاً غیرانسانی است. مخصوصاً یک بدن بیجان. آیا عجیب و بدشگون نبود که ما مجبور شده بودیم به جسد پاگُنده رسیدگی کنیم و او آخرین دردسر و زحمتش را هم برایمان درست کرده بود؟ برای ما، برای همسایگانش، برای کسانی که او هرگز احترامشان را نگه نداشت، هرگز دوستشان نداشت و هرگز اهمیتی به آنها نداد.
به نظر من، مرگ باید با نیست و نابود شدن کامل جسم همراه باشد. این بهترین راهحل برای یک جسد است. در آن صورت، وقتی اجساد از بین میروند، میتوانستند مستقیماً به درون سیاهچالههایی برگردند که زمانی ازآنجا آمده بودند و ارواح نیز با سرعت نور به سمت نور حرکت میکردند. البته اگر چیزی بهعنوان روح وجود داشته باشد.
با غلبه بر مقاومت سرسختانهام، همان کاری را کردم که خلوچل از من خواسته بود. جنازه را از پاها و بازوها گرفتیم و آن را روی کاناپه قرار دادیم. در کمال تعجب متوجه شدم که جنازه سنگین بود. هنوز کاملاً غیرقابل حرکت نشده بود، ولی در عوض بدنش شدیداً منقبض شده بود، شبیه به ملافههای آهارخوردهای که بهتازگی از زیر دستگاه اتو بیرون آمده باشند.
چشمم به جورابهایش افتاد، یا آنچه بهعنوان جوراب به پاهایش بود- تکه پارچههایی کثیف بودند. پاپوشهایی بودند که از نوارهای بریدهشده از ملافه درست شده بود و حالا خاکستری و چرک شده بودند. نمیدانم چرا، ولی دیدن آن پاپوشها چنان کوبشی در سینهام و در قسمت دیافراگم و در کل بدنم ایجاد کرد که دیگر نتوانستم جلوی هقهق گریهام را بگیرم. خلوچل نگاه سرد و کوتاهی به من انداخت که آشکارا سرزنشآمیز بود.
خلوچل گفت: «باید قبل از اینکه پلیسها برسند، به او لباس بپوشونیم» و من متوجه شدم که با دیدن این فلاکتِ انسانی چانهی خلوچل به لرزش افتاده بود (اگرچه به دلایلی از پذیرفتن این حقیقت خودداری میکرد.)
ابتدا سعی کردیم ژیلهی کثیف و بد بوی پاگنده را دربیاوریم، اما آن ژیله در برابر بیرون کشیده شدن از سر پاگُنده سرسختانه مقاومت میکرد. برای همین خلوچل یک چاقوی جیبی حرفهای را از جیبش بیرون آورد و ژیله را از وسط سینه پاره کرد. حالا پاگنده مثل یک جن کوتولهی پشمالو بهصورت نیمه عریان در مقابل ما روی کاناپه افتاده بود. زخمهایی بر روی سینه و بازوها داشت و پوستش پر از خالکوبیهایی بود هیچکدامشان برایم معنا و مفهومی نداشت.
تا هنوز جنازهاش برای همیشه سخت و منقبض نشده بود و به اصالتش- بخشی از ماده- بازنگشته بود، مشغول پیدا کردن لباسی آبرومند در داخل کمد لباسِ شکسته شدیم و در همان حال پاگُنده نیز به حالت طعنهآمیزی، زیرچشمی ما را میپایید. زیرشلواری پارهاش از زیر پاچههای شلوار ورزشی نقرهای جدیدش بیرون زده بود.
اگر به کتاب «با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن» علاقمند هستید، میتوانید در بخش معرفی برترین رمانهای جهان در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه آشنا شوید.
16 اردیبهشت 1402
با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن
«با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن» اثری است از اولگا توکارچوک (نویسندهی اهل لهستان و برندهی جایزهی نوبل ادبیات، متولد ۱۹۶۲) که در سال ۲۰۰۹ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای اخترشناس گوشهگیری میپردازد که با مرگ عجیب و غریب همسایگان روستایی خود مواجه میشود.
دربارهی با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن
کتاب با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن اثری است از اولگا توکارچوک نویسندهی لهستانی که برای اولین بار در سال ۲۰۰۹ منتشر شد ولی با ترجمه و انتشار آن به زبان انگلیسی در سال ۲۰۱۸ با استقبال مواجه و موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبیات شد. گفتنیست که این رمان تحسینشده، از سوی نشریهی «تایم» بهترین اثر داستانی سال ۲۰۱۹ لقب گرفته است.
طنز داستان با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن قوی بوده و در عین حال اثری شفاف، خطرناک و تکان دهنده است. در واقع میتوان ادعا کرد که این کتاب داستانی تحسینبرانگیز دارد که سوالات تند و تیزی را دربارهی رفتار بشر مطرح میسازد.
الگا توکارچوک درکتاب استخوان مردگان را شخم بزن، از زندگی یانینا دوشیکو، زنی میانسال و عجیبوغریب صحبت میکند. او در جنگلی دورافتاده در غرب لهستان زندگی میکند. یانینا عاشق ویلیام بلیک، شاعر بریتانیایی و عاشق طالعبینی است. ماجراها زمانی آغاز میشود که او شاهد مرگ مرموز شماری از ساکنان منطقه، اعم از انسان و حیوان، میشود و تصمیم میگیرد درباره این مرگها تحقیق کند. اما هیچ سرنخ قابل قبولی پیدا نمیکند. علاوه بر ماجراهای داستان، توانایی نویسنده در توصیف طبیعت بکر و زیبای جنگلها، یکی از نقاط قوت این کتاب است.
نویسنده در این داستان تلاش کرده است تا ارتباط میان قدرت، پول و مردسالاری را بررسی کند از بحرانهای زیستمحیطی و سیاسی دنیای امروز ما بگوید. این کتاب در زمره کتابهایی قرار میگیرد که خوانندگانش را به تفکر درباره حقوق زنان وا میدارد و از حقوق حیوانات هم دفاع میکند.
در حقیقت، در کتاب بر استخوانهای مردگان با داستانی جنایی از نوعِ مرسوم و متداولِ آن رودررو نیستیم. بلکه با اثری چندبُعدی مواجهیم که آمیزهایست از مؤلفههای ژانرهای گوناگون روایی؛ از جمله سه ژانر فانتزی، کارآگاهی و روانشناختی. البته ساختار و پیرنگ پیچیده، تنها عامل در جذابیت اثرِ پیش رو به شمار نمیرود؛ در این رمان ضمن همراهی با روایتی پرکشش و تودرتو، با پارهای از پرسشهای اخلاقی و فلسفی نیز مواجه میشویم که جملگی به عمق و غنای این شاهکار بیبدیل، میافزایند.
کتاب با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۶ با بیش از ۸۱ هزار رای و ۱۰ هزار نقد و نظر است. همچنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران با ترجمهی مترجمان متعددی مانند دنیس آژیری، شکوه آرونی، هانیه مهرمطلق و کاوه میرعباسی تحت عناوین متفاوتی مانند بر استخوانهای مردگان، استخوان مردگان را شخم بزن، گاوآهنت را بران بر استخوان مردگان و غیره منتشر شده است.
افتخارات با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن
داستان با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن
یانینا زنی میانسال با منشی غریب و رفتاری دافعهبرانگیز است که زندگی خود را در جزیرهای واقع در غرب لهستان سپری میکند. مطالعهی آثار ادبیات بریتانیا، طالعبینی و سیاحت در طبیعت بکر، اصلیترین علایق این زن نیمهدیوانه را تشکیل میدهند. ماجراهای هولانگیزِ زندگیِ این شخصیت جذاب و مرموز در کتاب پیش رو، هنگامی آغاز میشود که روزی از روزها، با جنازهی یکی از همسایگان خویش، موسوم به «پاگنده» مواجه میشود.
پاگنده هرگز نزد یانینایِ طبیعتدوست فردی محبوب و مورد احترام نبوده؛ چرا که پیش از مرگ، به کارِ شنیعِ شکارِ حیوانات اشتغال داشته! با این همه، مرگ دلخراش و ناگهانی او، بر یانینا تأثیری ناخوشایند میگذارد و اندکی بعد، تئوریای عجیب را به ذهن او متبادر میسازد؛ تئوریای که بر مبنای آن، پاگنده به مرگی عادی از دنیا نرفته، بلکه به واسطهی عمل انتقامجویانهی حیوانات جنگل به قتل رسیده است!
ناگفته پیداست که اطرافیان یانینا، در ابتدا وقعی به فرضیهی جنونآمیز و بیمارگونهی وی در باب مرگ پاگنده نمینهند. اما اندکی بعد، به واسطهی حوادثِ خونباری که یکی پس از دیگری به وقوع میپیوندند، ناگزیر از تأمل در تئوری غریب یانینا میگردند.
بخشی از با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن
خلوچل از قبل روی کاناپهی تختخوابشو جا باز کرده بود و داشت آستینهای پلیورش را بالا میزد. با آن چشمان بیفروغش نگاه نافذی به من انداخت و گفت: «کسی دلش نمیخواد اینطوری پیدایش کنند، مگه نه؟ در همچین شرایطی. خیلی غیرانسانیی»
اوه بله بدن انسان قطعاً غیرانسانی است. مخصوصاً یک بدن بیجان. آیا عجیب و بدشگون نبود که ما مجبور شده بودیم به جسد پاگُنده رسیدگی کنیم و او آخرین دردسر و زحمتش را هم برایمان درست کرده بود؟ برای ما، برای همسایگانش، برای کسانی که او هرگز احترامشان را نگه نداشت، هرگز دوستشان نداشت و هرگز اهمیتی به آنها نداد.
به نظر من، مرگ باید با نیست و نابود شدن کامل جسم همراه باشد. این بهترین راهحل برای یک جسد است. در آن صورت، وقتی اجساد از بین میروند، میتوانستند مستقیماً به درون سیاهچالههایی برگردند که زمانی ازآنجا آمده بودند و ارواح نیز با سرعت نور به سمت نور حرکت میکردند. البته اگر چیزی بهعنوان روح وجود داشته باشد.
با غلبه بر مقاومت سرسختانهام، همان کاری را کردم که خلوچل از من خواسته بود. جنازه را از پاها و بازوها گرفتیم و آن را روی کاناپه قرار دادیم. در کمال تعجب متوجه شدم که جنازه سنگین بود. هنوز کاملاً غیرقابل حرکت نشده بود، ولی در عوض بدنش شدیداً منقبض شده بود، شبیه به ملافههای آهارخوردهای که بهتازگی از زیر دستگاه اتو بیرون آمده باشند.
چشمم به جورابهایش افتاد، یا آنچه بهعنوان جوراب به پاهایش بود- تکه پارچههایی کثیف بودند. پاپوشهایی بودند که از نوارهای بریدهشده از ملافه درست شده بود و حالا خاکستری و چرک شده بودند. نمیدانم چرا، ولی دیدن آن پاپوشها چنان کوبشی در سینهام و در قسمت دیافراگم و در کل بدنم ایجاد کرد که دیگر نتوانستم جلوی هقهق گریهام را بگیرم. خلوچل نگاه سرد و کوتاهی به من انداخت که آشکارا سرزنشآمیز بود.
خلوچل گفت: «باید قبل از اینکه پلیسها برسند، به او لباس بپوشونیم» و من متوجه شدم که با دیدن این فلاکتِ انسانی چانهی خلوچل به لرزش افتاده بود (اگرچه به دلایلی از پذیرفتن این حقیقت خودداری میکرد.)
ابتدا سعی کردیم ژیلهی کثیف و بد بوی پاگنده را دربیاوریم، اما آن ژیله در برابر بیرون کشیده شدن از سر پاگُنده سرسختانه مقاومت میکرد. برای همین خلوچل یک چاقوی جیبی حرفهای را از جیبش بیرون آورد و ژیله را از وسط سینه پاره کرد. حالا پاگنده مثل یک جن کوتولهی پشمالو بهصورت نیمه عریان در مقابل ما روی کاناپه افتاده بود. زخمهایی بر روی سینه و بازوها داشت و پوستش پر از خالکوبیهایی بود هیچکدامشان برایم معنا و مفهومی نداشت.
تا هنوز جنازهاش برای همیشه سخت و منقبض نشده بود و به اصالتش- بخشی از ماده- بازنگشته بود، مشغول پیدا کردن لباسی آبرومند در داخل کمد لباسِ شکسته شدیم و در همان حال پاگُنده نیز به حالت طعنهآمیزی، زیرچشمی ما را میپایید. زیرشلواری پارهاش از زیر پاچههای شلوار ورزشی نقرهای جدیدش بیرون زده بود.
اگر به کتاب «با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن» علاقمند هستید، میتوانید در بخش معرفی برترین رمانهای جهان در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، جنایی و پلیسی، داستان خارجی، رمان، روانشناسی، فلسفی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، اولگا توکارچوک، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب