«مرگ و پنگوئن» اثری است از آندری کورکف (نویسندهی اوکراینی، متولد ۱۹۶۱) که در سال ۱۹۹۶ منتشر شده است. این رمان فضای اجتماعی خفهی اوکراین را پس از جدایی از شوروی نمایش دادهاست.
دربارهی مرگ و پنگوئن
مرگ و پنگوئن کتابی نوشته آندری کورکف، نویسنده اوکراینی، است. وقایع این کتاب در شهر کییف پایتخت اوکراین رخ میدهد. بهطور کلی، کورکف در این رمان فضای اجتماعی خفهی اوکراین را پس از جدایی از شوروی نمایش دادهاست.
آندری کورکوف مآورترین نویسندۀ اوکراینی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دانستهاند. کتابهای کورکف اکنون در شمار پرفروشهای ادبیات اروپا هستند. او با سبکی متاثر از نویسنده آمریکایی دونالد بارتلمی مینویسند. آثارش لحنی خشک و جدی و درعینحال دارای وزن و آهنگی ملایم است و صدای پوچگرا و معناباخته آثارش با ستون آگهیهای ترحیم ویکتور، شخصیت رمان «مرگ و پنگوئن» برابری میکند.
داستان کتاب مرگ و پنگوئن دربارهی شخصی به نام ویکتور است. او به نوشتن علاقه دارد و همراه با حیوان خانگیاش که یک پنگوئن به نام میشا است، زندگی میکند. ویکتور، میشا را بعد از بسته شدن باغوحش به منزل میآورد. او به دنبال چاپ داستانهایش به دفاتر روزنامه مراجعه میکند اما آنها موافقت نمیکنند. ویکتور به نوشتن آگهیهای ترحیم روی میآورد که این کار زندگی او را دستخوش تغییرات میکند.
براساس داستان مرگ و پنگوئن «محمد چرم شیر» نمایشنامه ای دراماتورژ کرد و «پیام دهکردی» در مقام کارگردان این تئاتر را در شهریور و مهر ۱۳۹۷ در سالن چهارسو به اجرا درآورد.
کتاب مرگ و پنگوئن در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۱ با بیش از ۱۵ هزار رای و ۱۶۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از شهریار وقفیپور به بازار عرضه شده است.
داستان مرگ و پنگوئن
ویکتور که نویسنده ای شکست خوردهاست به همراه میشا (پنگوئن) زندگی میکند. بخش نگهداری پنگوئنهای باغ وحشِ شهر «کی یف» تعطیل گشته و به این دلیل میشا در کنار ویکتور زندگی میکند. داستان از زمانی شکل میگیرد که ویکتور برای چاپ آخرین داستانش به روزنامههای مختلف مراجعه کرده اما در عوض قبول داستانِ ویکتور، به او پیشنهاد نوشتن آگهی ترحیم در روزنامه میکنند. ویکتور این پیشنهاد را قبول کرده؛ اما پس از قبول این درخواست، برای ویکتور در این راه اتفاقات خطرناک و مرموزی ایجاد میشود.
بخشی از مرگ و پنگوئن
همین که چراغ آشپرخانه را روشن کرد، دوباره خاموش شد. برق رفته بود. به همین سادگی. توی تاریکی، متوجه صدای قدمهای بیشتاب میشای پنگوئن شد. میشا یک سال پیش رفیق ویکتور شده بود. وقتی که باغوحش، حیوانات گرسنهاش را به هر کسی که میتوانست سیرشان کند، میداد. ویکتور رفته بود و با یک پنگوئن امپراتور بازگشته بود.
یک هفتهای میشد که دوستدختر ویکتور ولش کرده و برایش احساس تنهایی را به جا گذاشته بود. میشا هم تنهایی خاص خودش را آورده بود و حالا نتیجه، دو تنهایی مکمل هم بود و تاثیری را ایجاد میکرد که بیش از نوعی تفاهم و رفاقت متقابل بود. ویکتور شمعی دست و پا کرد و روشنش کرد و گذاشتش روی میز توی یک شیشه خالی سس مایونز. بیحالی شاعرانه این نور کوچک واداشتش که در آن تاریکی اندکی روشن شده، برود دنبال قلم و کاغذ.
نشست پشت میز و کاغذ را گذاشت روبرویش، بین خودش و شمع؛ کاغذ عاجزانه میخواست که چیزی رویش نوشته شود. اگر شاعر بود، قافیهها و ردیفها خیلی سریع سفیدی را پر میکرد. اما حالا که شاعر نبود. در روزمرگی میان ژورنالیسم و مزخرفاتی ناچیز به نثر گیر کرده بود. داستان کوتاه بهترین کاری بود که از دستش برمیآمد. داستانهای کوتاه، خیلی خیلی کوتاه، آن قدر کوتاه که نمیتوانست زندگیاش را با آنها بگذراند، تازه اگر هم پولی بهش میدادند.
صدای گلولهای بلند شد. ویکتور پرید طرف پنجره و صورتش را چسباند به شیشه. هیچ خبری نبود. برگشت سر وقت صفحه کاغذش. فکر داستانی در مورد آن شلیک به ذهنش رسیده بود. فقط یک طرف صفحه شد، نه یک کلمه بیشتر، نه کمتر. و همین که داستان کوتاه کوتاه تراژیکش به پایان تراژیکش رسید، برق آمد و چراغ سقف درخشیدن گرفت. با فوتی شمع را خاموش کرد. از توی فریزر ماهی کولی آورد و توی کاسه میشا انداخت.
اگر به کتاب مرگ و پنگوئن علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی داستانهای اجتماعی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه آشنا شوید.
12 شهریور 1402
مرگ و پنگوئن
«مرگ و پنگوئن» اثری است از آندری کورکف (نویسندهی اوکراینی، متولد ۱۹۶۱) که در سال ۱۹۹۶ منتشر شده است. این رمان فضای اجتماعی خفهی اوکراین را پس از جدایی از شوروی نمایش دادهاست.
دربارهی مرگ و پنگوئن
مرگ و پنگوئن کتابی نوشته آندری کورکف، نویسنده اوکراینی، است. وقایع این کتاب در شهر کییف پایتخت اوکراین رخ میدهد. بهطور کلی، کورکف در این رمان فضای اجتماعی خفهی اوکراین را پس از جدایی از شوروی نمایش دادهاست.
آندری کورکوف مآورترین نویسندۀ اوکراینی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دانستهاند. کتابهای کورکف اکنون در شمار پرفروشهای ادبیات اروپا هستند. او با سبکی متاثر از نویسنده آمریکایی دونالد بارتلمی مینویسند. آثارش لحنی خشک و جدی و درعینحال دارای وزن و آهنگی ملایم است و صدای پوچگرا و معناباخته آثارش با ستون آگهیهای ترحیم ویکتور، شخصیت رمان «مرگ و پنگوئن» برابری میکند.
داستان کتاب مرگ و پنگوئن دربارهی شخصی به نام ویکتور است. او به نوشتن علاقه دارد و همراه با حیوان خانگیاش که یک پنگوئن به نام میشا است، زندگی میکند. ویکتور، میشا را بعد از بسته شدن باغوحش به منزل میآورد. او به دنبال چاپ داستانهایش به دفاتر روزنامه مراجعه میکند اما آنها موافقت نمیکنند. ویکتور به نوشتن آگهیهای ترحیم روی میآورد که این کار زندگی او را دستخوش تغییرات میکند.
براساس داستان مرگ و پنگوئن «محمد چرم شیر» نمایشنامه ای دراماتورژ کرد و «پیام دهکردی» در مقام کارگردان این تئاتر را در شهریور و مهر ۱۳۹۷ در سالن چهارسو به اجرا درآورد.
کتاب مرگ و پنگوئن در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۱ با بیش از ۱۵ هزار رای و ۱۶۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از شهریار وقفیپور به بازار عرضه شده است.
داستان مرگ و پنگوئن
ویکتور که نویسنده ای شکست خوردهاست به همراه میشا (پنگوئن) زندگی میکند. بخش نگهداری پنگوئنهای باغ وحشِ شهر «کی یف» تعطیل گشته و به این دلیل میشا در کنار ویکتور زندگی میکند. داستان از زمانی شکل میگیرد که ویکتور برای چاپ آخرین داستانش به روزنامههای مختلف مراجعه کرده اما در عوض قبول داستانِ ویکتور، به او پیشنهاد نوشتن آگهی ترحیم در روزنامه میکنند. ویکتور این پیشنهاد را قبول کرده؛ اما پس از قبول این درخواست، برای ویکتور در این راه اتفاقات خطرناک و مرموزی ایجاد میشود.
بخشی از مرگ و پنگوئن
همین که چراغ آشپرخانه را روشن کرد، دوباره خاموش شد. برق رفته بود. به همین سادگی. توی تاریکی، متوجه صدای قدمهای بیشتاب میشای پنگوئن شد. میشا یک سال پیش رفیق ویکتور شده بود. وقتی که باغوحش، حیوانات گرسنهاش را به هر کسی که میتوانست سیرشان کند، میداد. ویکتور رفته بود و با یک پنگوئن امپراتور بازگشته بود.
یک هفتهای میشد که دوستدختر ویکتور ولش کرده و برایش احساس تنهایی را به جا گذاشته بود. میشا هم تنهایی خاص خودش را آورده بود و حالا نتیجه، دو تنهایی مکمل هم بود و تاثیری را ایجاد میکرد که بیش از نوعی تفاهم و رفاقت متقابل بود. ویکتور شمعی دست و پا کرد و روشنش کرد و گذاشتش روی میز توی یک شیشه خالی سس مایونز. بیحالی شاعرانه این نور کوچک واداشتش که در آن تاریکی اندکی روشن شده، برود دنبال قلم و کاغذ.
نشست پشت میز و کاغذ را گذاشت روبرویش، بین خودش و شمع؛ کاغذ عاجزانه میخواست که چیزی رویش نوشته شود. اگر شاعر بود، قافیهها و ردیفها خیلی سریع سفیدی را پر میکرد. اما حالا که شاعر نبود. در روزمرگی میان ژورنالیسم و مزخرفاتی ناچیز به نثر گیر کرده بود. داستان کوتاه بهترین کاری بود که از دستش برمیآمد. داستانهای کوتاه، خیلی خیلی کوتاه، آن قدر کوتاه که نمیتوانست زندگیاش را با آنها بگذراند، تازه اگر هم پولی بهش میدادند.
صدای گلولهای بلند شد. ویکتور پرید طرف پنجره و صورتش را چسباند به شیشه. هیچ خبری نبود. برگشت سر وقت صفحه کاغذش. فکر داستانی در مورد آن شلیک به ذهنش رسیده بود. فقط یک طرف صفحه شد، نه یک کلمه بیشتر، نه کمتر. و همین که داستان کوتاه کوتاه تراژیکش به پایان تراژیکش رسید، برق آمد و چراغ سقف درخشیدن گرفت. با فوتی شمع را خاموش کرد. از توی فریزر ماهی کولی آورد و توی کاسه میشا انداخت.
اگر به کتاب مرگ و پنگوئن علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی داستانهای اجتماعی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان خارجی، داستان معاصر، رمان
۰ برچسبها: آندری کورکف، ادبیات جهان، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب