آخرین تعظیم او

«آخرین تعظیم او» اثری است از سر آرتور کانن دویل (نویسنده‌ی انگلیسی، از ۱۸۵۹ تا ۱۹۳۰) که در سال ۱۹۱۷ منتشر شده است. این کتاب شامل ۸ داستان کوتاه از کارآگاه معروف، شرلوک هولمز، است.

درباره‌ی آخرین تعظیم او

کتاب «آخرین تعظیم او» هشت داستان کوتاه به قلم سر آرتور کانن دویل، نویسنده و پزشک انگلیسی را شامل می‌شود. نویسنده در این مجموعه داستان کوتاه، کارآگاهِ خردمند و محبوبش را با انگیزه‌ای روبه‌رو می‌کند تا از دوران بازنشستگی خود بیرون بیاید و دوباره به حل معماهای پیچیده‌ی جنایی بپردازد.

«آخرین تعظیم او» مجموعه‌ای از هشت داستان شرلوک هولمز نوشته سر آرتور کانن دویل است که برای اولین بار در سال ۱۹۱۷ منتشر شد. این کتاب ترکیبی از داستان‌های منتشر شده قبلی و یک داستان کاملاً جدید را گرد هم می‌آورد و به خوانندگان ترکیبی غنی از رمز و راز و ماجراجویی می‌دهد. کارآگاه افسانه‌ای، هولمز را در مراحل مختلف حرفه‌اش، از روزهای اولیه او به عنوان کارآگاه مشاور تا آخرین تعظیم او وطن‌پرستانه‌اش در طول جنگ جهانی اول، به نمایش می‌گذارد.

عنوان داستان، «آخرین تعظیم او» به ویژه مهم است زیرا پایان حرفه هولمز را نشان می دهد. در آستانه جنگ جهانی اول، هولمز از دوران بازنشستگی بیرون می آید تا یک حلقه جاسوسی آلمانی را خنثی کند و میهن پرستی تسلیم ناپذیر و تیزبینی پایدار خود را نشان می دهد.

این داستان نه تنها به خاطر مضمون جاسوسی اش، بلکه به خاطر خداحافظی سوزناکش با شخصیتی که دهه ها خوانندگان را مجذوب خود کرده بود، متمایز است. داستان یک انحراف از قالب معمول است، و بیشتر یک تریلر با احساس شدید فوریت تاریخی است.

اولین داستان مجموعه، «ماجراجویی ویستریا لج» ما را با آقای جان اسکات اکلس آشنا می‌کند که پس از یک حادثه عجیب در یک خانه روستایی از هولمز کمک می‌گیرد. این داستان به دلیل طرح پیچیده‌اش و معرفی بازرس بینز، نمونه‌ای نادر از یک افسر پلیس شایسته و دوستانه در قانون هولمز قابل توجه است.

این رمز و راز شامل قتل‌های متعدد، یک شخصیت شرور عجیب و غریب و داستان انتقامی است که قاره‌ها را در بر می‌گیرد و توانایی کانن دویل در بافتن توطئه‌های پیچیده و جذاب را نشان می‌دهد.

«ماجرای جعبه مقوایی» به موضوعات تیره‌تر زنا و حسادت می‌پردازد. این داستان که قبلاً به دلیل محتوای بالغانه‌اش از برخی نسخه‌های «خاطرات شرلوک هولمز» حذف شده بود، کشفی وحشتناک را نشان می‌دهد که هولمز و واتسون را وارد یک تراژدی خانگی می‌کند. روایت، همدلی و درک عمیق هولمز از ماهیت انسان را برجسته می کند، زیرا او داستانی از شور و خیانت را آشکار می کند.

در «ماجرای دایره سرخ»، هولمز و واتسون در مورد یک اقامت گاه مرموز که از طریق سیگنال های مرموز ارتباط برقرار می کند، تحقیق می کنند. این داستان نمونه ای از رویکرد روشمند هولمز و توانایی او در رمزگشایی سرنخ های مبهم است. این پرونده یک معمای کلاسیک در اتاق قفل شده است که عناصر جاسوسی و توطئه جنایی را ترکیب می کند و توانایی تحلیلی و توجه هولمز به جزئیات را به نمایش می گذارد.

«ماجرای نقشه‌های بروس-پارتینگتون» شامل جاسوسی و امنیت ملی است، مضامینی که با توجه به انتشار مجموعه در طول جنگ جهانی اول به شدت طنین انداز می شوند. هولمز وظیفه بازیابی نقشه های زیردریایی دزدیده شده را دارد و تحقیقات او را به کشف یک توطئه عمیق تر هدایت می کند. این داستان به دلیل طرح‌ریزی پیچیده و مخاطرات بالا و همچنین نقش مهم برادر هولمز، مایکرافت، قابل توجه است.

«ماجرای کارآگاه در حال مرگ» داستانی دراماتیک و احساسی را ارائه می دهد که در آن هولمز برای به دام انداختن یک قاتل حیله گر وانمود می کند که یک بیماری لاعلاج دارد. نگرانی واتسون برای دوستش و افشای نهایی نیرنگ هولمز، پیوند عمیق بین دو شخصیت را برجسته می کند. داستان مهارت های بازیگری هولمز و تمایل او برای انجام اقدامات شدید برای رسیدن به عدالت را به نمایش می گذارد.

«ناپدید شدن بانو فرانسیس کارفاکس» داستان ربوده شدن و نجات است که هولمز و واتسون را به سراسر اروپا می برد. این داستان پر از تعلیق است و مهارت های قیاسی هولمز را در محیطی متفاوت نشان می دهد. گستره بین المللی روایت و قطعنامه نهایی بر شهرت جهانی هولمز به عنوان یک کارآگاه چیره دست تاکید می کند.

در نهایت، «ماجرای پای شیطان» داستانی هولناک است که شامل یک سم کشنده و یک شب وحشتناک در حومه‌های انگلیسی است. خود هولمز و واتسون در معرض خطر مرگبار قرار می گیرند و یک عنصر خطر شخصی را به تحقیقات اضافه می کنند. فضای وهم آلود داستان و استفاده از یک سم کمیاب آن را به یکی از خاطره انگیزترین و جذاب ترین داستان های مجموعه تبدیل کرده است.

آخرین تعظیم او نه تنها به عنوان یک پایان‌بندی مناسب برای حرفه درخشان شرلوک هولمز عمل می کند، بلکه طیف متنوعی از موارد و مضامین را نیز در بر می گیرد که این شخصیت را بسیار محبوب کرده است.

از درام‌های داخلی و رازهای قتل گرفته تا جاسوسی بین‌المللی، داستان‌ها بر تطبیق‌پذیری هولمز و مهارت داستان‌گویی کانن دویل تأکید می‌کنند. این مجموعه شاهدی بر جذابیت ماندگار شرلوک هولمز و ماجراجویی هایش است و همچنان خوانندگان را با درخشش و نبوغ خود مجذوب خود می کند.

کتاب آخرین تعظیم او در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۴ با بیش از ۴۵۰۰۰ رای و ۱۴۴۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌هایی از رامین آذربهرام (تحت عنوان واپسین کرنش  او)، نوید فرخی (با عنوان آخرین خدمت شرلوک هولمز) و قاسم صنعوی (با عنوان آخرین ضربه آرشه) به بازار عرضه شده است.

فهرست داستان‌های آخرین تعظیم او

  • ماجرای عمارت ویستریا
  • ماجرای جعبه‌ی مقوایی
  • ماجرای حلقه‌ی سرخ
  • ماجرای نقشه‌های بروس پارتینگتون
  • ماجرای کارآگاه در حال مرگ
  • ماجرای ناپدید شدن لیدی فرانسس کارفکس
  • ماجرای پای شیطان
  • ماجرای تعظیم آخر

بخش‌هایی از آخرین تعظیم او

به این ترتیب، اولین فصل تحقیقاتم در آنجا به اتمام رسید. فصل دوم کارم را به مقصد بعدی لیدی فرانسس کارفکس اختصاص دادم. به‌نظر می‌رسید او مخصوصاً می‌خواست ردی از خود به‌جا نگذارد، و پنهان‌کاری لیدی این نظریه را تائید می‌کرد.

او از مسیر فرعی عبور کرده و حاضر نشده چمدانش برای سفر به بادِن‌ در انظار عمومی باز شود و برچسب بخورد. در مسیر فرعی، چشمه‌ی آب‌معدنی قرار داشت. این‌ها حداکثر اطلاعاتی بود که مسئول محلی پخت غذا می‌دانست. نتایج پربارم را برای هولمز فرستادم اما او در پاسخ، توصیه‌ای نیمه طنز مخابره کرد. سپس به بادِن رفتم.

در بادِن پیگیری رد لیدی‌ کار سختی نبود. لیدی فرانسس دو هفته در انگلیسچر‌هاف اقامت داشت. او در آنجا با دکتر اشلزینگر، مُبلغی مذهبی، و همسرش آشنا شده بود. آن‌ها از جنوب آمریکا آمده بودند. لیدی، مثل اکثر بانوان تنها، آسایش و آرامشش را در مذهب پیدا کرده بود.

خصوصیات والایِ شخصیتیِ دکتر اشلزینگر عمیقاً لیدی فرانسس را تحت تأثیر قرار داده بود. دکتر اشلزینگر مردی زاهد و پارسا بود و با وجود گذراندن دوره‌ی درمانی، از انجام رسالتش کوتاهی نمی‌کرد. لیدی فرانسس هم در پرستاری از این قدیس به خانم اشلزینگر کمک کرده بود.‌

مدیر آنجا تعریف کرد‌ دکتر اشلزینگر هر روز روی یک صندلی راحتی می‌نشست و اوقاتش را همراه با دو خانم که از دو سمت مراقبش بودند، در ایوان می‌گذراند. دکتر اشلزینگر مشغول نگارش رساله‌ای در ارتباط با نقشه‌ی جزیره‌ی مقدس با رجوع به کتاب پادشاهی اسمعیلیه بود. در پایان وقتی تقریباً سلامتی‌اش را به‌دست آورد، او و همسرش به همراه لیدی فرانسس عازم لندن شده بودند.

از آن موقع، سه هفته می‌گذرد و مدیر چیزی دیگری در مورد لیدی نشنیده. دکتر اشلزینگر هزینه‌ی اقامت همه‌ی آن‌ها را قبل از خروج پرداخت کرده بود. ظاهراً در اینجا بود که مری با ناراحتی و اشک‌ریزان، از لیدی جدا شد.

 

اگر به کتاب آخرین تعظیم او علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین آثار سر آرتور کانن دویل در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.