«پروندهی هری کبر» اثری است از ژوئل دیکر (نویسندهی فرانسوی، متولد ۱۹۶۵) که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است. این رمان، داستان نویسندهای جوان است که برای اثبات بیگناهی استادش در پروندهی قتل دختری نوجوان، به جستجوی حقیقت و افشای رازهای پنهان میپردازد.
دربارهی پروندهی هری کبر
کتاب پروندهی هری کبر، نوشته ژوئل دیکر، یکی از پرفروشترین و تحسینشدهترین رمانهای معمایی دهه اخیر است که به طور ماهرانهای با موضوعاتی مانند ادبیات، جنایت، عشق، و واقعیت اجتماعی میپردازد. این رمان در اصل به زبان فرانسه نوشته شده و پس از انتشار، توجه خوانندگان و منتقدان سراسر جهان را به خود جلب کرده است. *پروندهی هری کبر* توانسته است از میان آثار مشابه، به خاطر پیچیدگی داستان و بررسیهای دقیق روانشناختی شخصیتها، جایگاه ویژهای پیدا کند.
ماجرا از زندگی مارکوس گلدمن، نویسندهای جوان و موفق، آغاز میشود که پس از انتشار اولین رمانش به شهرت رسیده، اما به دلیل فشار ناشی از انتظارات عمومی و سردرگمی در خلق آثار جدید، دچار بحران نوشتاری شده است. او برای فرار از این وضعیت به خانهی استاد و دوست قدیمی خود، هری کبر، پناه میبرد. هری یکی از نویسندگان برجسته است و مارکوس همیشه او را به عنوان الگوی خود در نویسندگی دیده است.
اتفاقات داستان زمانی پیچیده میشوند که جسد دختری به نام نولا کلرگان، که در سال ۱۹۷۵ ناپدید شده بود، در باغ خانهی هری پیدا میشود. این کشف ناگهانی هری را به عنوان مظنون اصلی یک قتل قدیمی مطرح میکند. در پی این رویداد، مارکوس تلاش میکند تا از اعتبار استاد خود دفاع کند و همزمان از این ماجرا به عنوان الهامی برای نوشتن کتاب بعدیاش استفاده کند. او به بررسی پرونده میپردازد و به زودی متوجه میشود که این جنایت ابعاد پیچیدهتری دارد و حقیقت به مراتب تیرهتر از آن چیزی است که در ابتدا تصور میکرد.
یکی از نکات برجستهی رمان، استفادهی هنرمندانهی دیکر از تکنیکهای مختلف روایت است. داستان به صورت غیرخطی روایت میشود و نویسنده بهطور مداوم بین زمان حال و گذشته جابجا میشود. این ساختار غیرمرسوم به خواننده اجازه میدهد تا همزمان با کشف حقایق جدید، به عمق روانشناسی شخصیتها نیز نفوذ کند. دیکر به خوبی توانسته است این تغییرات زمانی را مدیریت کند و خواننده را در میانهی تعلیق نگه دارد.
یکی دیگر از ویژگیهای کتاب، توجه به دنیای نویسندگی و خلاقیت ادبی است. دیکر از زبان مارکوس و هری، به شکل مفصلی به مسئلهی نویسندگی، الهام، فشارهای ناشی از موفقیت و رابطهی میان نویسنده و اثر میپردازد. او در این راستا به سوالات عمیقی دربارهی هنرمند و تأثیر اجتماع بر او، نیز میپردازد.
در کنار تمام این پیچیدگیهای داستانی و روانشناختی، کتاب به لایههای اجتماعی نیز نفوذ میکند. پروندهی هری کبر تصویری از جامعهی آمریکایی ارائه میدهد که با تعصبات، تبعیضها و رازهای پنهان پر شده است. دیکر در تحلیل این موضوعات اجتماعی نیز به خوبی عمل کرده و توانسته است به نوعی از نقد اجتماعی در لابلای داستان استفاده کند.
در نهایت، یکی از دلایل اصلی موفقیت این رمان، توانایی ژوئل دیکر در خلق شخصیتهای چندوجهی و پیچیده است. هر یک از شخصیتهای کتاب، بهویژه مارکوس و هری، دارای لایههای مختلفی هستند که به تدریج و با پیشرفت داستان برای خواننده آشکار میشود. این شخصیتها به شکل ملموسی با چالشها و دغدغههای درونی خود دست و پنجه نرم میکنند و همین امر باعث میشود که خواننده بتواند با آنها ارتباط عمیقی برقرار کند.
به طور کلی، پروندهی هری کبر یک رمان چندبعدی و چندلایه است که از مرزهای معمول ژانر جنایی فراتر رفته و به مسائلی چون روانشناسی شخصیت، نقد اجتماعی، و فرآیند خلاقیت ادبی میپردازد. این کتاب با وجود حجم بالای خود، توانسته است خوانندگان را تا پایان درگیر کند و سوالات زیادی را در ذهن آنها برانگیزد.
سبک نگارش دیکر به گونهای است که ترکیبی از سادگی و عمق را به خواننده ارائه میدهد. او از جملات کوتاه و مستقیم استفاده میکند، اما در عین حال توانسته است با جزئیات و دقت در توصیفها، فضای تعلیقآمیزی ایجاد کند که خواننده را در جریان داستان غرق میکند. علاوه بر این، دیالوگهای کتاب نیز بسیار قوی و طبیعی هستند و به خوبی شخصیتها را به تصویر میکشند.
در نهایت، پروندهی هری کبر رمانی است که میتواند علاوه بر علاقهمندان به داستانهای جنایی، مخاطبان دیگری را نیز به خود جذب کند. این کتاب توانسته است به دلیل داستان جذاب و شخصیتپردازی قوی، به یکی از رمانهای ماندگار معاصر تبدیل شود.
رمان پروندهی هری کبر در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۹ با بیش از ۱۸۹ هزار رای و ۱۹ هزار نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از آریا نوری و ناهید فروغان به بازار عرضه شده است.
داستان پروندهی هری کبر
کتاب پروندهی هری کبر با تمرکز بر مارکوس گلدمن، نویسندهای جوان و موفق آغاز میشود که پس از انتشار اولین رمان پرفروشش دچار بحران نوشتاری شده و به دنبال راهی برای نوشتن کتاب جدیدش است. او برای فرار از این وضعیت و یافتن الهام، به خانهی استاد و دوست قدیمیاش هری کبر، یکی از نویسندگان معروف آمریکا، در ایالت نیوهمپشایر پناه میبرد. هری همواره به عنوان الگوی نویسندگی مارکوس شناخته میشود و او تلاش میکند از حمایت و مشاوره استادش بهره بگیرد.
داستان زمانی پیچیده میشود که جسد نولا کلرگان، دختری ۱۵ ساله که در سال ۱۹۷۵ ناپدید شده بود، در باغ خانهی هری کشف میشود. این کشف شوکهکننده، هری را به مظنون اصلی قتل تبدیل میکند، زیرا او در گذشته با نولا رابطهای عاشقانه داشته است. هری به سرعت دستگیر میشود و مورد محاکمه قرار میگیرد، در حالی که مارکوس نمیتواند باور کند که استادش مرتکب چنین جنایتی شده باشد.
مارکوس تصمیم میگیرد خودش به بررسی این پرونده بپردازد تا حقیقت را آشکار کند و نام هری را پاک کند. او تحقیقاتی را آغاز میکند و به زودی متوجه میشود که این قتل با مجموعهای از رازها، دروغها و خیانتها در هم تنیده است. افراد زیادی در شهر کوچک نیوهمپشایر در این پرونده دخیل هستند و برخی از آنها حقایق تاریک و ناگفتهای را پنهان کردهاند.
در جریان تحقیقات، مارکوس با بخشهای مختلف زندگی نولا و ارتباط او با هری آشنا میشود و به تدریج متوجه میشود که این ماجرا فراتر از یک رابطه عاشقانهی ساده است. رازهای قدیمی از خانوادهها و ساکنان شهر کوچک به تدریج آشکار میشود و این جنایت ابعاد پیچیدهتری به خود میگیرد. مارکوس از همزمان با پردهبرداری از این حقایق، با چالشهای درونی خود نیز روبرو میشود.
همچنین مارکوس تحت فشارهای شدید ناشر خود قرار دارد که از او انتظار دارد کتاب جدیدی بنویسد و این پروندهی پیچیده را به عنوان منبع الهام استفاده کند. این فشارها باعث میشود که مارکوس به فکر استفاده از این ماجرا به عنوان موضوع کتاب بعدیاش بیفتد. همزمان با نزدیک شدن به حقیقت، او متوجه میشود که بهعنوان نویسنده در حال تجربهی پیچیدگیهای جدیدی از زندگی شخصی و حرفهای خود است.
در نهایت، مارکوس موفق میشود حقایق پنهان این پرونده را کشف کند و متوجه میشود که جنایت بسیار پیچیدهتر و تیرهتر از آن چیزی است که در ابتدا به نظر میرسید. او با افشای رازهای گذشته، واقعیتهایی تلخ و غافلگیرکننده را برملا میکند که نه تنها به حل این پرونده کمک میکند، بلکه زندگی او و هری را به طور دائم تغییر میدهد.
رمان پروندهی هری کبر با پایانبندیای غیرمنتظره و تأملبرانگیز به پایان میرسد. این داستان، علاوه بر جنبههای معمایی و جنایی، به بررسی مسائل عمیقی مانند عشق، خیانت، شهرت، و تأثیرات نوشتن و نویسندگی بر زندگی شخصی نویسندهها میپردازد و به همین دلیل توانسته است جایگاهی ویژه در میان خوانندگان پیدا کند.
بخشهایی از پروندهی هری کبر
روز بزرگى بود و خیلى وقت بود که تامارا کویین براى آن تدارک مىدید. چادر بزرگى در حیاط برپا کرده و سه میز بزرگ در مرکز آن قرار داده بودند که شمار زیادى صندلى دور آنها دیده مىشد. انواع خوراک روى میز بود؛ از انواع پیشغذا گرفته تا ماهى، گوشت، میوه، سالاد و… حتى یکى از مستخدمان رستوران را هم آورده بودند تا براى مهمانان نوشیدنى ایتالیایى سرو کند.
این مهمانى از آن روى براى خانواده کویین اهمیت داشت که قرار بود خبر نامزدى جنى و هرى کبر به صورت رسمى اعلام شود. ده صبح بود و تامارا با غرور کارهاى انجام شده را نگاه مىکرد. به دلیل گرمى هوا، قرار بود بخشى از خوراکها را پس از ورود مهمانها روى میز بچینند. تامارا مهمانانى را تصور مىکرد که با دقت و هیجان به سخنان هرى کبر بزرگ گوش مىدادند. درحالىکه جنى هم شکوهمندانه کنارش ایستاده بود.
یکبار دیگر همهچیز را بررسى کرد و با یادداشتى که در جیبش گذاشته بود تطبیق داد تا همهچیز براساس برنامه باشد. بله، همهچیز آماده بود، فقط کافى بود مهمانان برسند.
تامارا چهار نفر از دوستانش را به همراه همسرانشان دعوت کرده بود. درباره شمار مهمانان بسیار فکر کرده بود. انتخاب سختى بود، اگر خیلى کم مهمان دعوت مىکرد، مىگفتند مهمانىاش کوچک است و اگر بیش از اندازه دعوت مىکرد، ممکن بود همهچیز به هم بریزد. در نهایت تصمیم گرفت کسانى را دعوت کند که همیشه خبرها را زود در شهر پخش مىکردند، اینطورى همه خیلى زود مىفهمیدند که خانواده کویین مهمانىهاى باشکوه برگزار مىکند.
پس امى پرت را دعوت کرده بود؛ چون مسئول برنامه رقص باله بود، بل کارلتون را دعوت کرده بود؛ چون مسئول انجمن زنانه شهر بود و… تامارا مىخواست همهچیز را خیلى خوب به رخ آنان بکشد. همه آنان هم به او تلفن کرده بودند تا درباره مناسبت جشن از او سؤال کنند؛ ولى تامارا مىخواست تا دقیقه آخر چیزى نگوید: «حالا بیاید، قراره خبر خیلى مهمى را بشنوید.»
تامارا مىخواست صورت تکتک آنان را، هنگامى که هرى و جنى را با هم مىدیدند، ببیند. خیلى زود همه اهالى شهر درباره خانواده کویین گفتوگو و به آنان حسادت مىکردند.
…………………
در کافه وست ویلج که عادت داشتم آنجا وقت بگذرانم، برخی مشترکها بهراحتی به خود اجازه میدادند سر میزم بنشینند تا با من گپی بزنند: «آقای گلدمن، دارم کتاب شما رو میخونم و حتی یکلحظه هم نمیتونم زمین بذارمش! کتاب اولتون هم خوب بود؛ ولی این یکی عالیه!
آیا واقعاً برای نوشتن این کتاب یک میلیون دلار به شما پول دادند؟ چند سال دارید؟ در حدود سیسال؟ با این سن کم چه ثروتی به جیب زدید!» حتی در رفتوآمدهایم، سرایدار مجتمع را میدیدم که کتابم را میخواند، زمانی که کتاب را به پایان رساند، مرا مدتی طولانی جلو در آسانسور نگه داشت تا حرف دلش را بزند: «پس این سرنوشت نولا کلرگان بود؟ چه وحشتناک! اما چه جوری کار به اینجا رسید؟ آقای گلدمن چطور امکان داره این اتفاق برای کسی بیفته؟»
همه مردم نیویورک درباره کتابم حرف میزدند. کتابی که دوهفته از زمان چاپش میگذشت و در همین زمان اندک هم پرفروشترین کتاب سال امریکا شده بود. همه میخواستند بدانند که در ۱۹۷۵ در اورورا چه اتفاقی افتاده بود. همهجا سخن از این اتفاق بود؛ تلویزیون، رادیو و روزنامهها. بهتازگی سیساله شده بودم و با این کتاب که دومین اثرم بود، مشهورترین نویسنده کشور شدم.
آنچه زمینهساز شده بود تا این کتاب را بنگارم، رخدادی بود که چند ماه پیش در آغاز تابستان اتفاق افتاده بود، زمانی که بقایای دختری جوان را از زیر خاک پیدا کردند که سی و سه سال پیش مرده بود. حوادث نیوهمشایر نیز از همینجا آغاز شد. بی شک اگر این ماجراها نبود، اورورا برای همیشه شهری ناشناخته در آمریکا باقی میماند.
اگر به کتاب پروندهی هری کبر علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای معمایی و پلیسی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.
27 مهر 1403
پروندهی هری کبر
«پروندهی هری کبر» اثری است از ژوئل دیکر (نویسندهی فرانسوی، متولد ۱۹۶۵) که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است. این رمان، داستان نویسندهای جوان است که برای اثبات بیگناهی استادش در پروندهی قتل دختری نوجوان، به جستجوی حقیقت و افشای رازهای پنهان میپردازد.
دربارهی پروندهی هری کبر
کتاب پروندهی هری کبر، نوشته ژوئل دیکر، یکی از پرفروشترین و تحسینشدهترین رمانهای معمایی دهه اخیر است که به طور ماهرانهای با موضوعاتی مانند ادبیات، جنایت، عشق، و واقعیت اجتماعی میپردازد. این رمان در اصل به زبان فرانسه نوشته شده و پس از انتشار، توجه خوانندگان و منتقدان سراسر جهان را به خود جلب کرده است. *پروندهی هری کبر* توانسته است از میان آثار مشابه، به خاطر پیچیدگی داستان و بررسیهای دقیق روانشناختی شخصیتها، جایگاه ویژهای پیدا کند.
ماجرا از زندگی مارکوس گلدمن، نویسندهای جوان و موفق، آغاز میشود که پس از انتشار اولین رمانش به شهرت رسیده، اما به دلیل فشار ناشی از انتظارات عمومی و سردرگمی در خلق آثار جدید، دچار بحران نوشتاری شده است. او برای فرار از این وضعیت به خانهی استاد و دوست قدیمی خود، هری کبر، پناه میبرد. هری یکی از نویسندگان برجسته است و مارکوس همیشه او را به عنوان الگوی خود در نویسندگی دیده است.
اتفاقات داستان زمانی پیچیده میشوند که جسد دختری به نام نولا کلرگان، که در سال ۱۹۷۵ ناپدید شده بود، در باغ خانهی هری پیدا میشود. این کشف ناگهانی هری را به عنوان مظنون اصلی یک قتل قدیمی مطرح میکند. در پی این رویداد، مارکوس تلاش میکند تا از اعتبار استاد خود دفاع کند و همزمان از این ماجرا به عنوان الهامی برای نوشتن کتاب بعدیاش استفاده کند. او به بررسی پرونده میپردازد و به زودی متوجه میشود که این جنایت ابعاد پیچیدهتری دارد و حقیقت به مراتب تیرهتر از آن چیزی است که در ابتدا تصور میکرد.
یکی از نکات برجستهی رمان، استفادهی هنرمندانهی دیکر از تکنیکهای مختلف روایت است. داستان به صورت غیرخطی روایت میشود و نویسنده بهطور مداوم بین زمان حال و گذشته جابجا میشود. این ساختار غیرمرسوم به خواننده اجازه میدهد تا همزمان با کشف حقایق جدید، به عمق روانشناسی شخصیتها نیز نفوذ کند. دیکر به خوبی توانسته است این تغییرات زمانی را مدیریت کند و خواننده را در میانهی تعلیق نگه دارد.
یکی دیگر از ویژگیهای کتاب، توجه به دنیای نویسندگی و خلاقیت ادبی است. دیکر از زبان مارکوس و هری، به شکل مفصلی به مسئلهی نویسندگی، الهام، فشارهای ناشی از موفقیت و رابطهی میان نویسنده و اثر میپردازد. او در این راستا به سوالات عمیقی دربارهی هنرمند و تأثیر اجتماع بر او، نیز میپردازد.
در کنار تمام این پیچیدگیهای داستانی و روانشناختی، کتاب به لایههای اجتماعی نیز نفوذ میکند. پروندهی هری کبر تصویری از جامعهی آمریکایی ارائه میدهد که با تعصبات، تبعیضها و رازهای پنهان پر شده است. دیکر در تحلیل این موضوعات اجتماعی نیز به خوبی عمل کرده و توانسته است به نوعی از نقد اجتماعی در لابلای داستان استفاده کند.
در نهایت، یکی از دلایل اصلی موفقیت این رمان، توانایی ژوئل دیکر در خلق شخصیتهای چندوجهی و پیچیده است. هر یک از شخصیتهای کتاب، بهویژه مارکوس و هری، دارای لایههای مختلفی هستند که به تدریج و با پیشرفت داستان برای خواننده آشکار میشود. این شخصیتها به شکل ملموسی با چالشها و دغدغههای درونی خود دست و پنجه نرم میکنند و همین امر باعث میشود که خواننده بتواند با آنها ارتباط عمیقی برقرار کند.
به طور کلی، پروندهی هری کبر یک رمان چندبعدی و چندلایه است که از مرزهای معمول ژانر جنایی فراتر رفته و به مسائلی چون روانشناسی شخصیت، نقد اجتماعی، و فرآیند خلاقیت ادبی میپردازد. این کتاب با وجود حجم بالای خود، توانسته است خوانندگان را تا پایان درگیر کند و سوالات زیادی را در ذهن آنها برانگیزد.
سبک نگارش دیکر به گونهای است که ترکیبی از سادگی و عمق را به خواننده ارائه میدهد. او از جملات کوتاه و مستقیم استفاده میکند، اما در عین حال توانسته است با جزئیات و دقت در توصیفها، فضای تعلیقآمیزی ایجاد کند که خواننده را در جریان داستان غرق میکند. علاوه بر این، دیالوگهای کتاب نیز بسیار قوی و طبیعی هستند و به خوبی شخصیتها را به تصویر میکشند.
در نهایت، پروندهی هری کبر رمانی است که میتواند علاوه بر علاقهمندان به داستانهای جنایی، مخاطبان دیگری را نیز به خود جذب کند. این کتاب توانسته است به دلیل داستان جذاب و شخصیتپردازی قوی، به یکی از رمانهای ماندگار معاصر تبدیل شود.
رمان پروندهی هری کبر در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۹ با بیش از ۱۸۹ هزار رای و ۱۹ هزار نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از آریا نوری و ناهید فروغان به بازار عرضه شده است.
داستان پروندهی هری کبر
کتاب پروندهی هری کبر با تمرکز بر مارکوس گلدمن، نویسندهای جوان و موفق آغاز میشود که پس از انتشار اولین رمان پرفروشش دچار بحران نوشتاری شده و به دنبال راهی برای نوشتن کتاب جدیدش است. او برای فرار از این وضعیت و یافتن الهام، به خانهی استاد و دوست قدیمیاش هری کبر، یکی از نویسندگان معروف آمریکا، در ایالت نیوهمپشایر پناه میبرد. هری همواره به عنوان الگوی نویسندگی مارکوس شناخته میشود و او تلاش میکند از حمایت و مشاوره استادش بهره بگیرد.
داستان زمانی پیچیده میشود که جسد نولا کلرگان، دختری ۱۵ ساله که در سال ۱۹۷۵ ناپدید شده بود، در باغ خانهی هری کشف میشود. این کشف شوکهکننده، هری را به مظنون اصلی قتل تبدیل میکند، زیرا او در گذشته با نولا رابطهای عاشقانه داشته است. هری به سرعت دستگیر میشود و مورد محاکمه قرار میگیرد، در حالی که مارکوس نمیتواند باور کند که استادش مرتکب چنین جنایتی شده باشد.
مارکوس تصمیم میگیرد خودش به بررسی این پرونده بپردازد تا حقیقت را آشکار کند و نام هری را پاک کند. او تحقیقاتی را آغاز میکند و به زودی متوجه میشود که این قتل با مجموعهای از رازها، دروغها و خیانتها در هم تنیده است. افراد زیادی در شهر کوچک نیوهمپشایر در این پرونده دخیل هستند و برخی از آنها حقایق تاریک و ناگفتهای را پنهان کردهاند.
در جریان تحقیقات، مارکوس با بخشهای مختلف زندگی نولا و ارتباط او با هری آشنا میشود و به تدریج متوجه میشود که این ماجرا فراتر از یک رابطه عاشقانهی ساده است. رازهای قدیمی از خانوادهها و ساکنان شهر کوچک به تدریج آشکار میشود و این جنایت ابعاد پیچیدهتری به خود میگیرد. مارکوس از همزمان با پردهبرداری از این حقایق، با چالشهای درونی خود نیز روبرو میشود.
همچنین مارکوس تحت فشارهای شدید ناشر خود قرار دارد که از او انتظار دارد کتاب جدیدی بنویسد و این پروندهی پیچیده را به عنوان منبع الهام استفاده کند. این فشارها باعث میشود که مارکوس به فکر استفاده از این ماجرا به عنوان موضوع کتاب بعدیاش بیفتد. همزمان با نزدیک شدن به حقیقت، او متوجه میشود که بهعنوان نویسنده در حال تجربهی پیچیدگیهای جدیدی از زندگی شخصی و حرفهای خود است.
در نهایت، مارکوس موفق میشود حقایق پنهان این پرونده را کشف کند و متوجه میشود که جنایت بسیار پیچیدهتر و تیرهتر از آن چیزی است که در ابتدا به نظر میرسید. او با افشای رازهای گذشته، واقعیتهایی تلخ و غافلگیرکننده را برملا میکند که نه تنها به حل این پرونده کمک میکند، بلکه زندگی او و هری را به طور دائم تغییر میدهد.
رمان پروندهی هری کبر با پایانبندیای غیرمنتظره و تأملبرانگیز به پایان میرسد. این داستان، علاوه بر جنبههای معمایی و جنایی، به بررسی مسائل عمیقی مانند عشق، خیانت، شهرت، و تأثیرات نوشتن و نویسندگی بر زندگی شخصی نویسندهها میپردازد و به همین دلیل توانسته است جایگاهی ویژه در میان خوانندگان پیدا کند.
بخشهایی از پروندهی هری کبر
روز بزرگى بود و خیلى وقت بود که تامارا کویین براى آن تدارک مىدید. چادر بزرگى در حیاط برپا کرده و سه میز بزرگ در مرکز آن قرار داده بودند که شمار زیادى صندلى دور آنها دیده مىشد. انواع خوراک روى میز بود؛ از انواع پیشغذا گرفته تا ماهى، گوشت، میوه، سالاد و… حتى یکى از مستخدمان رستوران را هم آورده بودند تا براى مهمانان نوشیدنى ایتالیایى سرو کند.
این مهمانى از آن روى براى خانواده کویین اهمیت داشت که قرار بود خبر نامزدى جنى و هرى کبر به صورت رسمى اعلام شود. ده صبح بود و تامارا با غرور کارهاى انجام شده را نگاه مىکرد. به دلیل گرمى هوا، قرار بود بخشى از خوراکها را پس از ورود مهمانها روى میز بچینند. تامارا مهمانانى را تصور مىکرد که با دقت و هیجان به سخنان هرى کبر بزرگ گوش مىدادند. درحالىکه جنى هم شکوهمندانه کنارش ایستاده بود.
یکبار دیگر همهچیز را بررسى کرد و با یادداشتى که در جیبش گذاشته بود تطبیق داد تا همهچیز براساس برنامه باشد. بله، همهچیز آماده بود، فقط کافى بود مهمانان برسند.
تامارا چهار نفر از دوستانش را به همراه همسرانشان دعوت کرده بود. درباره شمار مهمانان بسیار فکر کرده بود. انتخاب سختى بود، اگر خیلى کم مهمان دعوت مىکرد، مىگفتند مهمانىاش کوچک است و اگر بیش از اندازه دعوت مىکرد، ممکن بود همهچیز به هم بریزد. در نهایت تصمیم گرفت کسانى را دعوت کند که همیشه خبرها را زود در شهر پخش مىکردند، اینطورى همه خیلى زود مىفهمیدند که خانواده کویین مهمانىهاى باشکوه برگزار مىکند.
پس امى پرت را دعوت کرده بود؛ چون مسئول برنامه رقص باله بود، بل کارلتون را دعوت کرده بود؛ چون مسئول انجمن زنانه شهر بود و… تامارا مىخواست همهچیز را خیلى خوب به رخ آنان بکشد. همه آنان هم به او تلفن کرده بودند تا درباره مناسبت جشن از او سؤال کنند؛ ولى تامارا مىخواست تا دقیقه آخر چیزى نگوید: «حالا بیاید، قراره خبر خیلى مهمى را بشنوید.»
تامارا مىخواست صورت تکتک آنان را، هنگامى که هرى و جنى را با هم مىدیدند، ببیند. خیلى زود همه اهالى شهر درباره خانواده کویین گفتوگو و به آنان حسادت مىکردند.
…………………
در کافه وست ویلج که عادت داشتم آنجا وقت بگذرانم، برخی مشترکها بهراحتی به خود اجازه میدادند سر میزم بنشینند تا با من گپی بزنند: «آقای گلدمن، دارم کتاب شما رو میخونم و حتی یکلحظه هم نمیتونم زمین بذارمش! کتاب اولتون هم خوب بود؛ ولی این یکی عالیه!
آیا واقعاً برای نوشتن این کتاب یک میلیون دلار به شما پول دادند؟ چند سال دارید؟ در حدود سیسال؟ با این سن کم چه ثروتی به جیب زدید!» حتی در رفتوآمدهایم، سرایدار مجتمع را میدیدم که کتابم را میخواند، زمانی که کتاب را به پایان رساند، مرا مدتی طولانی جلو در آسانسور نگه داشت تا حرف دلش را بزند: «پس این سرنوشت نولا کلرگان بود؟ چه وحشتناک! اما چه جوری کار به اینجا رسید؟ آقای گلدمن چطور امکان داره این اتفاق برای کسی بیفته؟»
همه مردم نیویورک درباره کتابم حرف میزدند. کتابی که دوهفته از زمان چاپش میگذشت و در همین زمان اندک هم پرفروشترین کتاب سال امریکا شده بود. همه میخواستند بدانند که در ۱۹۷۵ در اورورا چه اتفاقی افتاده بود. همهجا سخن از این اتفاق بود؛ تلویزیون، رادیو و روزنامهها. بهتازگی سیساله شده بودم و با این کتاب که دومین اثرم بود، مشهورترین نویسنده کشور شدم.
آنچه زمینهساز شده بود تا این کتاب را بنگارم، رخدادی بود که چند ماه پیش در آغاز تابستان اتفاق افتاده بود، زمانی که بقایای دختری جوان را از زیر خاک پیدا کردند که سی و سه سال پیش مرده بود. حوادث نیوهمشایر نیز از همینجا آغاز شد. بی شک اگر این ماجراها نبود، اورورا برای همیشه شهری ناشناخته در آمریکا باقی میماند.
اگر به کتاب پروندهی هری کبر علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای معمایی و پلیسی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، جنایی و پلیسی، داستان خارجی، داستان معاصر، رمان، روانشناسی، معمایی/رازآلود
۰ برچسبها: ادبیات جهان، ژوئل دیکر، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب