آنچه با خود حمل می‌کردند

«آنچه با خود حمل می‌کردند» اثری است از تیم اوبراین (نویسنده‌ی آمریکایی، متولد ۱۹۴۶) که در سال ۱۹۹۰ منتشر شده است. این کتاب درباره تجربیات و عواطف سربازان آمریکایی در جنگ ویتنام است که با مرور خاطرات، رنج‌ها و پیوندهای انسانی خود به بازنمایی واقعیت‌های جنگ می‌پردازند و شامل ۲۲ داستان کوتاه است.

درباره‌ی آنچه با خود حمل می‌کردند

کتاب آنچه با خود حمل می‌کردند نوشته تیم اوبراین اثری است که در حوزه ادبیات جنگ ویتنام جایگاهی ویژه دارد. این کتاب که اولین بار در سال ۱۹۹۰ منتشر شد، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه به هم پیوسته است که به زندگی سربازان آمریکایی حاضر در جنگ ویتنام و تجربیات آن‌ها می‌پردازد. تیم اوبراین به خاطر نوشتن این کتاب در سال ۲۰۱۳ برنده جایزه ششمین دوره جایزه پریتزکر(جایزه برترین آثار ادبیات جنگ) شد.

اوبراین که خود نیز یکی از سربازان جنگ ویتنام بوده است، در این اثر با نگاهی عمیق و جزئی‌نگر، تصویری روشن از زندگی، رنج‌ها، خاطرات، و فشارهای روحی و روانی سربازان در میدان نبرد و حتی پس از بازگشت به زندگی عادی ترسیم می‌کند. این کتاب نه‌تنها یک اثر داستانی است، بلکه به نوعی به بیان تجربیات شخصی نویسنده از دوران جنگ نیز پرداخته و از این جهت بر مخاطب تأثیری عمیق و احساسی بر جای می‌گذارد.

یکی از نکات برجسته کتاب، نثر زیبای اوبراین است. او با استفاده از زبان شاعرانه و گاه ساده، توانسته است فضای هراس‌آور و در عین حال انسانی جنگ را به شکلی واقعی و ملموس بازتاب دهد. اوبراین در این کتاب، مرز بین حقیقت و تخیل را به‌گونه‌ای زیرکانه محو می‌کند، به طوری که خواننده در هر لحظه با این پرسش مواجه می‌شود که آیا آنچه می‌خواند واقعیت است یا زاییده تخیل نویسنده. همین رویکرد سبب شده تا این کتاب به‌عنوان یکی از آثار مهم در زمینه «فیکشن جنگی» شناخته شود، آثاری که در آن‌ها مرز میان واقعیت و تخیل عمداً مبهم باقی می‌ماند.

اوبراین در آنچه با خود حمل می‌کردند از روش روایت غیرخطی استفاده کرده و به جای پیروی از یک خط داستانی پیوسته، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه ارائه می‌دهد که هر کدام به جنبه‌ای از تجربیات و احساسات سربازان پرداخته است.

هر داستان در عین حال که خود دارای استقلال است، به شکلی هنرمندانه به سایر داستان‌ها پیوند دارد و خواننده را به سفری احساسی و ذهنی در میان خاطرات جنگ می‌برد. این ساختار، تجربه خواندن کتاب را به تجربه‌ای منحصربه‌فرد و چندلایه تبدیل کرده و سبب می‌شود تا خواننده احساس کند که در لایه‌های مختلف ذهن نویسنده و شخصیت‌های کتاب در حال حرکت است.

عنوان کتاب، آنچه با خود حمل می‌کردند، نیز به شکلی نمادین به معنای سنگینی‌ها و بارهای روحی و جسمی‌ای اشاره دارد که سربازان در طول جنگ و حتی پس از آن با خود حمل می‌کنند. در اینجا، «حمل کردن» تنها به حمل بارهای فیزیکی محدود نمی‌شود؛ بلکه به تمامی احساسات، ترس‌ها، و خاطراتی اشاره دارد که سربازان به دلیل مواجهه با واقعیت‌های تلخ جنگ به دوش می‌کشند.

هر سرباز در این داستان‌ها نه‌تنها بارهای فیزیکی مانند تجهیزات نظامی را حمل می‌کند، بلکه هرکدام بارهای روحی و روانی خاص خود را نیز دارند؛ بارهایی که پس از جنگ نیز همچنان همراه آن‌ها باقی می‌ماند و تأثیر عمیقی بر زندگی و هویت‌شان می‌گذارد.

این کتاب تنها به بازتاب صحنه‌های خشونت‌آمیز جنگ محدود نمی‌شود، بلکه از جنبه‌های انسانی و احساسی نیز به ماجرای جنگ می‌پردازد. اوبراین سعی کرده است تا به عمق احساسات و درونیات شخصیت‌ها نفوذ کند و از این طریق نشان دهد که چگونه جنگ می‌تواند ارزش‌ها، باورها، و حتی هویت انسان‌ها را تحت‌تأثیر قرار دهد. در این اثر، ما با سربازانی مواجه می‌شویم که هرکدام با ترس‌ها، تردیدها، و امیدهای خود درگیر هستند و این تنش‌های درونی به شکل استادانه‌ای توسط اوبراین به تصویر کشیده شده است.

آنچه با خود حمل می‌کردند نه‌تنها یک اثر درباره جنگ، بلکه یک روایت درباره انسانیت است. اوبراین از طریق روایت‌های خود، تضادهای درونی شخصیت‌ها و نیز پیچیدگی‌های احساساتی که آن‌ها را درگیر کرده است، به خواننده نشان می‌دهد. این کتاب به ما یادآوری می‌کند که جنگ تنها میدان نبرد و شلیک گلوله‌ها نیست؛ بلکه سفری است به دنیای درون انسان‌ها که در آن‌ها احساسات مختلفی مانند عشق، ترس، پشیمانی، و حتی خشم به چالش کشیده می‌شود. همین امر سبب شده است تا این اثر به‌عنوان یک روایت انسانی و عمیق از تجربیات جنگی مورد توجه قرار گیرد.

اوبراین در این کتاب به شکل استادانه‌ای شخصیت‌ها را به گونه‌ای طراحی کرده است که هر کدام نمادی از جنبه‌ای از تجربه‌های انسانی باشند. برخی از شخصیت‌ها با احساس مسئولیت سنگینی در قبال دوستان و هم‌رزمان خود روبه‌رو هستند، در حالی که برخی دیگر با ترس‌های درونی و چالش‌های هویتی مواجه‌اند. همین تنوع شخصیت‌ها به کتاب عمق و پیچیدگی ویژه‌ای بخشیده و خواننده را با تجربیات و دیدگاه‌های مختلف درباره جنگ و انسانیت روبه‌رو می‌سازد.

این اثر از زمان انتشارش به یکی از مهم‌ترین و پرخواننده‌ترین کتاب‌ها در زمینه ادبیات جنگ ویتنام تبدیل شده است و همواره مورد تحسین منتقدان و خوانندگان قرار گرفته است. اوبراین توانسته است با استفاده از زبانی ساده و روان و همچنین تصویری روشن از جزئیات، داستانی بیافریند که برای خوانندگان در سراسر جهان قابل‌فهم و ملموس باشد. روایت صادقانه و بی‌پرده او از جنگ و تأثیرات آن بر زندگی و هویت سربازان، این کتاب را به اثری بی‌بدیل در ادبیات معاصر تبدیل کرده است.

این کتاب از جنبه روان‌شناختی نیز قابل‌تأمل است. اوبراین در آنچه با خود حمل می‌کردند با دقت به تجربیات و واکنش‌های روانی شخصیت‌ها پرداخته و به خواننده نشان می‌دهد که چگونه جنگ می‌تواند روح و روان انسان‌ها را دچار تغییر کند. این توصیف‌های روان‌شناختی به کتاب عمق و معنای بیشتری بخشیده و به خواننده این امکان را می‌دهد تا با دنیای درونی شخصیت‌ها همراه شود.

از دیگر ویژگی‌های قابل‌توجه کتاب، نحوه‌ی پرداختن به مفهوم خاطره و یادآوری است. در طول داستان‌ها، شخصیت‌ها بارها به خاطرات گذشته و تجارب خود رجوع می‌کنند. اوبراین با این تکنیک نشان می‌دهد که چگونه خاطرات می‌توانند به مانند یک زخم باز در ذهن انسان باقی بمانند و همیشه بخشی از هویت او را تشکیل دهند. این نگاه به خاطره و یادآوری به کتاب بعدی فلسفی و عمیق‌تر بخشیده و خواننده را با سؤالاتی درباره نقش خاطرات در شکل‌دهی به هویت مواجه می‌کند.

در نهایت، آنچه با خود حمل می‌کردند اثری است که به شکلی زیبا و در عین حال تلخ و تأثیرگذار به تجربیات سربازان در جنگ ویتنام پرداخته است. اوبراین توانسته است با بیان داستان‌هایی که از عمق احساسات و تجربیات او نشأت می‌گیرد، کتابی بیافریند که همواره در ذهن و دل خوانندگان باقی می‌ماند.

این کتاب نه تنها یک اثر داستانی، بلکه یک ادای احترام به انسان‌هایی است که در جنگ به مبارزه پرداخته‌اند و با بارهای سنگین روحی و جسمی به خانه بازگشته‌اند. اوبراین با این اثر، نه‌تنها به جنگ ویتنام، بلکه به معنای واقعی جنگ و تأثیرات آن بر زندگی و هویت انسان‌ها پرداخته است.

کتاب آنچه با خود حمل می‌کردند در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۴ با بیش از ۳۲۴ هزار رای و ۱۹۶۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌ای از علی معصومی به بازار عرضه شده است.

فهرست داستان‌‌های آنچه با خود حمل می‌کردند

کتاب آنچه با خود حمل می‌کردند نوشته تیم اوبراین مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه به‌هم‌پیوسته است که هر کدام به بخشی از تجربه سربازان آمریکایی در جنگ ویتنام می‌پردازد. در ادامه، فهرستی از داستان‌های کتاب همراه با خلاصه‌ای کوتاه از هر یک ارائه شده است:

  1. آنچه با خود حمل مى‌کردند : ستوان جیمی کراس با خود یادگاری‌هایی از مارتا، عشق یک‌طرفه‌اش، را به همراه دارد. این یادگاری‌ها باعث حواس‌پرتی او می‌شوند تا اینکه مرگ یکی از افرادش باعث می‌شود کراس همه چیز را دور بریزد و تمرکزش را روی مأموریت بگذارد.
  2. عشق: کراس و اوبراین درباره خاطرات جنگ و مارتا صحبت می‌کنند. اوبراین پیشنهاد می‌دهد داستان کراس را بنویسد تا شاید مارتا آن را بخواند و به سراغ کراس بیاید.
  3. چرخش: مجموعه‌ای از خاطرات پراکنده اوبراین از جنگ که شامل لحظات زیبای دوستی و آرامش بین نبردها می‌شود.
  4. بر روى رودخانه: اوبراین پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه به خدمت اجباری فراخوانده می‌شود و درباره فرار به کانادا فکر می‌کند، اما تحت فشارهای اجتماعی به جنگ می‌رود.
  5. دشمنان: این داستان درباره درگیری دو سرباز به نام‌های جنسن و استرانک است که در ابتدا با هم دشمن هستند اما به تدریج به دوستانی نزدیک تبدیل می‌شوند.
  6. دوستان: ادامه داستان قبلی که رابطه جنسن و استرانک را به تصویر می‌کشد. آن‌ها پیمان می‌بندند که اگر یکی از آن‌ها زخمی شد، دیگری او را از رنج خلاص کند.
  7. چگونه یک داستان جنگ واقعى نقل کنیم: اوبراین درباره چالش‌های نقل داستان‌های جنگی صحبت می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که هدف داستان انتقال حس و پیام آن است، نه حقیقت عینی آن.
  8. دندانپزشک: اوبراین درباره کرت لمون، سربازی که از دندانپزشک‌ها می‌ترسد، صحبت می‌کند و ماجرایی عجیب درباره او را تعریف می‌کند.
  9. دلبر سونگ ترا بونگ: داستان دختری که به ویتنام آورده می‌شود و به تدریج به فرهنگ چریکی ویتنام جذب می‌شود و به زندگی در جنگل روی می‌آورد.
  10. شال: هنری دابینز برای خوش‌شانسی شال معشوقه‌اش را به گردن می‌آویزد و حتی پس از جدایی هم اعتقاد دارد این شال او را محافظت می‌کند.
  11. معبد: جوخه با یک کلیسای متروک روبه‌رو می‌شود و با راهبان آنجا ارتباط برقرار می‌کنند. این مکان برای آن‌ها آرامش‌بخش است و باعث تأملات معنوی در میان سربازان می‌شود.
  12. کسى که من او را کشتم: اوبراین توصیف مردی که در جنگ او را کشته است را بازگو کرده و زندگی خیالی برای او می‌سازد که باعث دردسر ذهنی برای اوبراین می‌شود.
  13. کمین: اوبراین درباره زمانی صحبت می‌کند که به خاطر پرسش دخترش دروغ گفته است و سپس داستان کمینی را که در آن جوانی ویتنامی را کشته، بیان می‌کند.
  14. سَبْک: داستان درباره دختری ویتنامی که در میان ویرانه‌های روستای خود می‌رقصد و واکنش‌های متفاوت سربازان به این صحنه را نشان می‌دهد.
  15. روایت شجاعت: نورمن باوکر پس از بازگشت از جنگ در انزوا به سر می‌برد و نمی‌تواند خاطرات و افتخارات خود را با کسی به اشتراک بگذارد.
  16. یادداشت‌ها: اوبراین توضیح می‌دهد که باوکر از او خواسته تا داستان قبل را بنویسد و درباره مشکلات بازگشت به زندگی عادی بعد از جنگ صحبت می‌کند.
  17. در میدان: کیوا در میدان نبرد جان خود را از دست می‌دهد و هم ستوان کراس و هم یک سرباز دیگر خود را مقصر مرگ او می‌دانند.
  18. فرم خوب: اوبراین تأکید می‌کند که احساسات منتقل شده از داستان اهمیت بیشتری از واقعیت داستان دارد و شاید جزئیات واقعی نباشند.
  19. گردش در میدان: اوبراین و دخترش به محل مرگ کیوا بازمی‌گردند تا با این واقعه کنار بیاید و در همین مکان کفش‌های کیوا را می‌گذارد.
  20. سربازان شبحگون: اوبراین از دو باری که در جنگ مجروح شده و از تأثیر این جراحت‌ها بر او صحبت می‌کند و به کینه‌جویی از سربازی بی‌تجربه اشاره دارد.
  21. زندگى شبانه: اوبراین ماجرای جراحت روحی رت کایلی را روایت می‌کند که از فشار روانی شدید در جنگ دست به خودزنی می‌زند تا از جنگ رها شود.
  22. زندگى مردگان: اوبراین با به یاد آوردن دوست کودکی‌اش، لیندا، که در کودکی بر اثر سرطان درگذشته، مرگ را به یاد می‌آورد و اشاره می‌کند که چگونه سربازان در جنگ با روایت داستان‌ها، دوستان کشته‌شده خود را زنده نگه می‌دارند.

بخش‌هایی از آنچه با خود حمل می‌کردند

براى حمل کردن هر چیز باید آن را کول مى‌کردند، مانند وقتى که ستوان کراس عشق خود به مارتا را حمل کرد و از میان مرداب‌ها تا بالاى تپه برد. «کول کردن» در شکل لازم به معناى راهپیمایى یا پیاده‌روى بود، ولى ضمناً مفهوم تحمل کردن را هم در بر داشت که از لازم بودن بسیار فراتر مى‌رفت.

تقریبا همگى آن‌ها عکس حمل مى‌کردند. ستوان کراس در کیف جیبى‌اش دو عکس از مارتا داشت. اولى یک عکس معمولى کداکالر بود که با واژه‌ی عشق امضا شده بود، ولى او معناى آن را به‌خوبى مى‌دانست. در آن عکس مارتا با چشم‌هاى خاکسترى بى‌حالت جلوِ یک دیوار ایستاده بود و همان‌طور که رو به دوربین نگاه مى‌کرد لب‌هایش کمى باز مانده بود.

گاهى شب‌ها ستوان کراس به این فکر مى‌افتاد که چه کسى آن عکس را گرفته است، چون مى‌دانست که مارتا چند دوستِ پسر دارد، و چون مارتا را خیلى دوست مى‌داشت، و چون مى‌توانست سایه‌ی عکاس را که روى دیوار آجرى افتاده بود ببیند.

عکس دوم که نشان‌دهنده‌ی فعالیت مارتا در تیم والیبال زنان بود از کتاب سال ماونت سیبَسچن ۱۹۶۸ بریده شده بود و مارتا در آن به طرف کف سالن خم شده و به حالت افقى موازىِ کف درآمده بود و کف دست‌هایش، که در عکس کاملاً واضح بود، به کف سالن نزدیک مى‌شد. زبانش کشیده و حالتش صریح و رقابت‌آمیز بود.

در عکس اثرى از عرق دیده نمى‌شد. مارتا شلوار ورزشى سفید کوتاه پوشیده بود. ستوان تقریباً مطمئن بود که ساق‌هاى او ساق‌هاى دخترى باکره است، خشک و بى‌مو. زانوى چپش پیش آمده بود و پیدا بود که تمام وزن بدن را که بیش از پنجاه کیلوگرم است تحمل مى‌کند.

…………………..

 پاهای خودم، بوته های کاج پاکوتاه در امتداد پله های جلوی ساختمان، علف خیس و لیندا را در کنار خودم به یاد می آورم. ما عاشق بودیم در نه سالگی. بله ولی این عشقی واقعی بود و ما تنها در کنار هم روی پله های جلوی خانه ایستاده بودیم. بالاخره به هم نگاه کردیم.

…………………….

 ستوان یکم «جیمی کراس» با خود نامه هایی حمل می کرد از دختری به نام مارتا، دانشجوی سال سوم کالج ماونت سیبسچن در نیوجرزی. نامه ها عاشقانه نبودند ولی ستوان کراس امیدوار بود و نامه ها را تا کرده بود و درون پلاستیکی در ته کوله پشتی اش نگهداری می کرد.

عصرها دیر وقت، پس از راهپیمایی روزانه و کندن سنگر، دست ها را با آب قمقمه می شست، نامه ها را بیرون می آورد و با نوک انگشت نگه می داشت و آخرین ساعت روشنایی را به خیال پردازی می گذراند.

……………………

 ویتنام پر از داستان های غریب بود. بعضی از آن ها نامحتمل و بعضی بسیار فراتر از آن بودند، ولی داستان هایی که همواره بر جا می ماندند آن هایی بودند که در مرز میان امور بی اهمیت و تیمارستان، و امور دیوانه وار و این جهانی به پس و پیش می رفتند. این یکی مدام به ذهن من باز می گردد.

………………….

ویتنام پر از داستان‌های غریب بود. بعضی از آن‌ها نامحتمل و بعضی بسیار فراتر از آن بودند، ولی داستان‌هایی که همواره بر جا می‌ماندند آن‌هایی بودند که در مرز میان امور بی‌اهمیت و تیمارستان، و امور دیوانه‌وار و این‌جهانی به پس و پیش می‌رفتند. این‌یکی مدام به ذهن من بازمی‌گردد.

آن را از رت کایلی شنیدم که درباره حقیقت داشتن سر تا ته آن سوگند می‌خورد، ولی من در پایان داستان به این نتیجه رسیدم که چندان تضمینی برای حقیقت داشتن آن وجود ندارد. در میان اعضای شرکت آلفا رت کایلی به گزافه‌گویی و اغراق وعلاقه داشتن به بزرگ کردن رویدادها شهرت داشت و به نظر بیشترِ ماها معمولاً باید شصت تا هفتاد درصد گفته‌هایش را نادرست دانست.

مثلاً اگر رت می‌گفت که یک شب با چهار دختر بوده است، بایستی حساب می‌کردیم که پای یک و نیم دختر در میان بوده است. قصد فریب نداشت، برعکس فقط می‌خواست تنور حقیقت را داغ‌تر کند تا مخاطب هم دقیقا همان چیزی را که خودش احساس می‌کرد احساس کند.

فکر می‌کنم به نظر رت کایلی احساس به رویدادها شکل می‌داد و نه برعکس، و هنگامی که به یکی از داستان‌های او گوش می‌دادی، خود را درگیر انجام دادن محاسبات ذهنی سریعی مانند کسر کردن صفات عالی از جملات، به دست آوردن مجذور امور حتمی و ادعاها و ضرب کردن یک «شاید» در همه این‌ها احساس می‌کردی.

 

اگر به کتاب آنچه با خود حمل می‌کردند علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین داستان‌های کوتاه جهان در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.