«هشت فرد منفور» اثری است از کوئنتین تارانتینو (نویسنده و فیلمساز آمریکایی، متولد ۱۹۶۳) که در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است. این کتاب داستان گروهی از شخصیتهای پیچیده و خطرناک است که در یک مهمانخانهی متروکه در میان طوفان و برف گرفتار میشوند و در آنجا رازها و توطئههای مرگبار یکدیگر را فاش میکنند.
دربارهی هشت فرد منفور
کتاب هشت فرد منفور نوشته کوئنتین تارانتینو، کارگردانی که همیشه مرزهای روایت و سبکهای سینمایی را به چالش میکشد، به نوعی اثری فراتر از یک رمان سینمایی است. این کتاب که بر اساس فیلمنامه معروف تارانتینو از فیلمی به همین نام منتشر شده، در تلاش است تا دنیای تارانتینو را در قالب کلمات بازسازی کند.
آنچه که از نگاه اول توجه خواننده را جلب میکند، تنشهای پیچیده و شخصیتهای خارقالعادهای است که تارانتینو در داستانش به کار گرفته است. برخلاف فیلم، در کتاب شاهد جزئیات بیشتری از انگیزهها، افکار و پسزمینههای شخصیتها هستیم که موجب غنیتر شدن تجربهی داستان میشود.
از جنبهی روایی، هشت فرد منفور به شدت با فیلمهای کلاسیک وسترن و فیلمهای جنایی تارانتینو رابطه دارد. ما در این داستان با یک اتاق بسته روبهرو هستیم که در آن شخصیتهای مختلف در یک بحران واحد به هم پیوستهاند. داستان بر محوری ثابت میچرخد: یک مهمانخانه متروکه در میان کوهها، جایی که در آن هشت فرد با انگیزهها و رازهای مختلف به هم میرسند. تارانتینو از این موقعیت برای بررسی پیچیدگیهای اخلاقی و روانشناختی شخصیتها بهره میبرد و هرکدام از شخصیتها به نوعی نمایانگر آنتیقهرمانهای سنتی سینما هستند.
کتاب به خوبی شخصیتهای متنوع و گاهاً متناقض را به نمایش میگذارد. هر یک از شخصیتها از یک پیشزمینهی خاص آمدهاند که به آنها ابعاد انسانی و در عین حال شکننده میدهد. از این منظر، هشت فرد منفور چیزی فراتر از یک داستان اکشن و پر از خشونت است؛ بلکه کتاب یک مطالعهی عمیق در مورد انتقام، خیانت و بقایای انسانی است که در سایهی بحرانهای اجتماعی و فردی ظهور میکند. این شخصیتها هیچکدام به طور مطلق شر یا خوب نیستند، بلکه در مرزهای اخلاقی خاکستری قرار دارند و همین خاکستری بودن است که آنها را به انسانهایی باورپذیر تبدیل میکند.
نکته قابل توجه دیگر در کتاب، استفاده تارانتینو از زمان است. مانند بسیاری از آثار سینماییاش، او در این کتاب نیز از تکنیکهای غیرخطی بهره میبرد. زمان در هشت فرد منفور به شکل فلاشبکها و شیوۀ روایتهای موازی به پیش میرود. این ساختار باعث میشود تا اطلاعات و توطئهها به تدریج فاش شوند و خواننده همزمان با شخصیتها، در یک فضای پر از تنش و هیجان حرکت کند.
با این حال، یکی از نقاط ضعف کتاب در مقایسه با فیلم، ممکن است طولانی بودن برخی بخشها باشد. در حالی که تارانتینو در فیلم میتواند با دقت بیشتری کنتراستهای احساسی و تنشهای میان شخصیتها را از طریق تصاویر و گفتگوهای کوتاه و پر از انرژی به تصویر بکشد، در کتاب ممکن است برخی صحنهها کمی کشدار به نظر برسند و از شدت درگیریهای روانی شخصیتها کاسته شود.
یکی دیگر از ویژگیهای مثبت کتاب، دیالوگهای برجسته و منحصر به فرد است که جزء امضای خاص تارانتینو به شمار میآیند. دیالوگهای تند، گاه شوخیآمیز و در عین حال پر از تنش، به نوعی بر شخصیتها و روابط آنها تأکید میکند. این دیالوگها که هم از نظر محتوایی و هم از نظر زبانی جذاب هستند، میتوانند خواننده را در طول کتاب به شدت درگیر کنند. هرکدام از جملات ممکن است سرنخهایی برای کشف رازها و روابط نهفته در دل داستان به همراه داشته باشد.
به علاوه، کتاب به خوبی فضاسازیهای خاص و فضایی سرد و پر از تنش را به تصویر میکشد. فضای مهمانخانه متروکه در دمنوشی سرد و برفی، فضایی مناسب برای بررسی شخصیتهای مختلف به عنوان افرادی است که در زندگی خود، به نوعی در دام گذشتهها و گناهان خود گرفتار آمدهاند. این فضای بسته که از فضاهای سنتی فیلمهای وسترن الهام گرفته، تأثیر زیادی بر فضای کلی داستان دارد و در نهایت منجر به شدت درگیریهای درونی و بیرونی شخصیتها میشود.
در نهایت، کتاب هشت فرد منفور برخلاف بسیاری از رمانهای دیگر که به دنبال پاسخهای نهایی و قضاوتهای اخلاقی هستند، بیشتر به یک روند پرسشگری و کاوش در روان انسانها پرداخته است. در حالی که ما در این داستان شاهد مرگ و خشونت هستیم، در عین حال، تارانتینو فضای زیادی برای بررسی طبیعت انسانی و پیچیدگیهای تصمیمات اخلاقی فردی فراهم کرده است. خواننده ممکن است در انتها احساس کند که به هیچ پاسخ قطعی نرسیده است، اما این عدم قطعیت خود به بخشی از جذابیت داستان تبدیل میشود.
در مجموع، هشت فرد منفور کتابی است که به راحتی نمیتوان آن را در یک کلمه یا جمله ساده تعریف کرد. این کتاب هم به لحاظ ساختاری و هم از نظر محتوا، به مخاطب خود اجازه میدهد تا به عمق پیچیدگیهای انسانی و روانشناختی پی ببرد و در عین حال با سبک منحصر به فرد تارانتینو در روایت داستان آشنا شود. اگرچه برخی از جزئیات ممکن است برای کسانی که انتظار یک داستان اکشن ساده دارند، به نظر کمی طولانی و پیچیده بیاید، اما این کتاب برای کسانی که به دنبال تحلیل شخصیتها و دنیای تارانتینو از جنبههای مختلف هستند، قطعا تجربهای متفاوت و جذاب خواهد بود.
کتاب هشت فرد منفور در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۹ با بیش از ۵۵۰ رای و ۳۶ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از جلال رضایی راد به بازار عرضه شده است.
داستان هشت فرد منفور
داستان هشت فرد منفور در یک مهمانخانه دورافتاده در دل کوههای برفی در ایالت وایومینگ آمریکا در اواخر قرن نوزدهم رخ میدهد. در ابتدای داستان، یک شورشی به نام جان روث و یک قاتل مشهور به نام جک اسنو که به اتهام قتل در حال انتقال به شهر است، به دلیل طوفان شدید برف مجبور به توقف در مهمانخانهای متروکه میشوند.
در مهمانخانه، آنها با شش نفر دیگر مواجه میشوند که هرکدام به نوعی هدفهای پنهانی دارند. یکی از این افراد مارکو روکفورد، یک افسر قانون که به دنبال دستگیری جک اسنو است، و دیگری بائرز، یک شکارچی جایزه که برای گرفتن جان روث آمده است. همچنین، دیگر شخصیتها شامل دو زن و یک مرد سیاهپوست هستند که هرکدام در موقعیتهای خاصی قرار دارند و روابط پیچیدهای با یکدیگر دارند.
هنگامی که این افراد به مهمانخانه میرسند، هر کدام با یکدیگر برخوردهایی دارند و رازهای پنهان خود را آشکار میکنند. در میان تنشها و تهدیدها، فردی به نام داچ، مالک مهمانخانه، به جمع میپیوندد و با خود یک نقشه برای انتقام و رسیدن به اهداف شخصیاش دارد.
در ادامه، بیشتر شخصیتها نقشههایی برای کشتن یکدیگر دارند و از هر فرصتی برای فریب دادن و نابود کردن یکدیگر استفاده میکنند. هویتهای پنهانی و دروغهای پشت پرده باعث میشود تا خواننده دائما در حال حدس زدن و تغییر نظر دربارهی شخصیتها باشد.
به تدریج، جنگهای داخلی و درگیریهای مرگبار بین شخصیتها آغاز میشود. در نهایت، پس از کشمکشها و توطئهها، بسیاری از شخصیتها در این فضای بسته کشته میشوند. با توجه به اینکه فضا و زمان به شدت محدود است، مرگها سریع و وحشیانه رخ میدهند.
در پایان، جان روث که هدف اصلی بسیاری از قاتلان بوده است، موفق میشود در برابر تهدیدهای مختلف از خود دفاع کند، اما تنها به شکلی غیرقابل پیشبینی و تلفات سنگین بر دوش خود.
داستان با پایان باز به نحوی به تصویر کشیده میشود که هیچکس به طور کامل از مسئولیتهای خود شانه خالی نمیکند و در حالی که عدالت ممکن است برقرار شود، به قیمت سنگینی تمام میشود.
بخشهایی از هشت فرد منفور
جان روث تمام بدنش را در دمای زیر صفر میلرزاند، با این حال به هیچ چیز جز کاری که باید انجام دهد، فکر نمیکرد. اینجا تنها مکانی بود که میتوانست از طوفان جان سالم به در ببرد، اما او نمیخواست برای مدت طولانی در اینجا بماند. اینجا برایش فقط یک توقفگاه بود؛ و به محض اینکه بتواند از این وضعیت خلاص شود، این مکان را فراموش خواهد کرد. اما طوفان، نمیخواست که رها شود.
………………….
جک اسنو تنها به همین سادگی نمیتوانست بخوابد. فکرهای زیادی در سرش میچرخید. او خیلی وقتها به خودش میگفت که وقتی از این مهمانخانه بیرون برود، برای همیشه همه چیز تمام میشود. اما در این لحظه، هیچ راه فراری برایش وجود نداشت. او در میان هشت نفر گرفتار شده بود و هیچکدامشان نمیتوانستند او را رها کنند.
……………………
فضا در مهمانخانه سنگین بود، هر فرد در جای خود ایستاده بود و به دیگری نگاه میکرد. هیچکس نمیتوانست چهرهی دیگری را به خوبی بخواند. بعضیها با چشمان تیز و بعضیها با چشمان بیاحساس، اما همهچیز در سکوتی توام با تردید به جلو میرفت. اینجا هیچکس نمیتوانست از چنگال دیگری فرار کند.
…………………….
مارکو روکفورد به آرامی از پشت میز بلند شد و به سمت در حرکت کرد. از پنجره نگاهی به دنیای بیرون انداخت، جایی که طوفان هنوز بیرحمانه در حال تسخیر طبیعت بود. اما در این لحظه، او نه به طوفان بلکه به وضعیت داخلی خود فکر میکرد. او میدانست که هیچکدام از این هشت نفر بیگناه نیستند و وقتی این همه دروغ و پنهانکاری وجود دارد، هیچکسی نمیتواند به دیگران اعتماد کند.
…………………….
داچ به نظر میرسید که هیچگاه با این وضعیت غیرمنتظره روبهرو نشده باشد. او بیشتر از اینکه به تهدیدهایی که برایش ایجاد شده بود فکر کند، به هدف نهایی خود میاندیشید. انتقام، وعدهای بود که برایش هرچیزی را توجیه میکرد. او هیچ مشکلی با این نداشت که از هر راهی برای رسیدن به هدفش استفاده کند.
اگر به کتاب هشت فرد منفور علاقه دارید، بخش معرفی برترین فیلمنامه و نمایشنامهها در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میکند.
14 بهمن 1403
هشت فرد منفور
«هشت فرد منفور» اثری است از کوئنتین تارانتینو (نویسنده و فیلمساز آمریکایی، متولد ۱۹۶۳) که در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است. این کتاب داستان گروهی از شخصیتهای پیچیده و خطرناک است که در یک مهمانخانهی متروکه در میان طوفان و برف گرفتار میشوند و در آنجا رازها و توطئههای مرگبار یکدیگر را فاش میکنند.
دربارهی هشت فرد منفور
کتاب هشت فرد منفور نوشته کوئنتین تارانتینو، کارگردانی که همیشه مرزهای روایت و سبکهای سینمایی را به چالش میکشد، به نوعی اثری فراتر از یک رمان سینمایی است. این کتاب که بر اساس فیلمنامه معروف تارانتینو از فیلمی به همین نام منتشر شده، در تلاش است تا دنیای تارانتینو را در قالب کلمات بازسازی کند.
آنچه که از نگاه اول توجه خواننده را جلب میکند، تنشهای پیچیده و شخصیتهای خارقالعادهای است که تارانتینو در داستانش به کار گرفته است. برخلاف فیلم، در کتاب شاهد جزئیات بیشتری از انگیزهها، افکار و پسزمینههای شخصیتها هستیم که موجب غنیتر شدن تجربهی داستان میشود.
از جنبهی روایی، هشت فرد منفور به شدت با فیلمهای کلاسیک وسترن و فیلمهای جنایی تارانتینو رابطه دارد. ما در این داستان با یک اتاق بسته روبهرو هستیم که در آن شخصیتهای مختلف در یک بحران واحد به هم پیوستهاند. داستان بر محوری ثابت میچرخد: یک مهمانخانه متروکه در میان کوهها، جایی که در آن هشت فرد با انگیزهها و رازهای مختلف به هم میرسند. تارانتینو از این موقعیت برای بررسی پیچیدگیهای اخلاقی و روانشناختی شخصیتها بهره میبرد و هرکدام از شخصیتها به نوعی نمایانگر آنتیقهرمانهای سنتی سینما هستند.
کتاب به خوبی شخصیتهای متنوع و گاهاً متناقض را به نمایش میگذارد. هر یک از شخصیتها از یک پیشزمینهی خاص آمدهاند که به آنها ابعاد انسانی و در عین حال شکننده میدهد. از این منظر، هشت فرد منفور چیزی فراتر از یک داستان اکشن و پر از خشونت است؛ بلکه کتاب یک مطالعهی عمیق در مورد انتقام، خیانت و بقایای انسانی است که در سایهی بحرانهای اجتماعی و فردی ظهور میکند. این شخصیتها هیچکدام به طور مطلق شر یا خوب نیستند، بلکه در مرزهای اخلاقی خاکستری قرار دارند و همین خاکستری بودن است که آنها را به انسانهایی باورپذیر تبدیل میکند.
نکته قابل توجه دیگر در کتاب، استفاده تارانتینو از زمان است. مانند بسیاری از آثار سینماییاش، او در این کتاب نیز از تکنیکهای غیرخطی بهره میبرد. زمان در هشت فرد منفور به شکل فلاشبکها و شیوۀ روایتهای موازی به پیش میرود. این ساختار باعث میشود تا اطلاعات و توطئهها به تدریج فاش شوند و خواننده همزمان با شخصیتها، در یک فضای پر از تنش و هیجان حرکت کند.
با این حال، یکی از نقاط ضعف کتاب در مقایسه با فیلم، ممکن است طولانی بودن برخی بخشها باشد. در حالی که تارانتینو در فیلم میتواند با دقت بیشتری کنتراستهای احساسی و تنشهای میان شخصیتها را از طریق تصاویر و گفتگوهای کوتاه و پر از انرژی به تصویر بکشد، در کتاب ممکن است برخی صحنهها کمی کشدار به نظر برسند و از شدت درگیریهای روانی شخصیتها کاسته شود.
یکی دیگر از ویژگیهای مثبت کتاب، دیالوگهای برجسته و منحصر به فرد است که جزء امضای خاص تارانتینو به شمار میآیند. دیالوگهای تند، گاه شوخیآمیز و در عین حال پر از تنش، به نوعی بر شخصیتها و روابط آنها تأکید میکند. این دیالوگها که هم از نظر محتوایی و هم از نظر زبانی جذاب هستند، میتوانند خواننده را در طول کتاب به شدت درگیر کنند. هرکدام از جملات ممکن است سرنخهایی برای کشف رازها و روابط نهفته در دل داستان به همراه داشته باشد.
به علاوه، کتاب به خوبی فضاسازیهای خاص و فضایی سرد و پر از تنش را به تصویر میکشد. فضای مهمانخانه متروکه در دمنوشی سرد و برفی، فضایی مناسب برای بررسی شخصیتهای مختلف به عنوان افرادی است که در زندگی خود، به نوعی در دام گذشتهها و گناهان خود گرفتار آمدهاند. این فضای بسته که از فضاهای سنتی فیلمهای وسترن الهام گرفته، تأثیر زیادی بر فضای کلی داستان دارد و در نهایت منجر به شدت درگیریهای درونی و بیرونی شخصیتها میشود.
در نهایت، کتاب هشت فرد منفور برخلاف بسیاری از رمانهای دیگر که به دنبال پاسخهای نهایی و قضاوتهای اخلاقی هستند، بیشتر به یک روند پرسشگری و کاوش در روان انسانها پرداخته است. در حالی که ما در این داستان شاهد مرگ و خشونت هستیم، در عین حال، تارانتینو فضای زیادی برای بررسی طبیعت انسانی و پیچیدگیهای تصمیمات اخلاقی فردی فراهم کرده است. خواننده ممکن است در انتها احساس کند که به هیچ پاسخ قطعی نرسیده است، اما این عدم قطعیت خود به بخشی از جذابیت داستان تبدیل میشود.
در مجموع، هشت فرد منفور کتابی است که به راحتی نمیتوان آن را در یک کلمه یا جمله ساده تعریف کرد. این کتاب هم به لحاظ ساختاری و هم از نظر محتوا، به مخاطب خود اجازه میدهد تا به عمق پیچیدگیهای انسانی و روانشناختی پی ببرد و در عین حال با سبک منحصر به فرد تارانتینو در روایت داستان آشنا شود. اگرچه برخی از جزئیات ممکن است برای کسانی که انتظار یک داستان اکشن ساده دارند، به نظر کمی طولانی و پیچیده بیاید، اما این کتاب برای کسانی که به دنبال تحلیل شخصیتها و دنیای تارانتینو از جنبههای مختلف هستند، قطعا تجربهای متفاوت و جذاب خواهد بود.
کتاب هشت فرد منفور در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۹ با بیش از ۵۵۰ رای و ۳۶ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از جلال رضایی راد به بازار عرضه شده است.
داستان هشت فرد منفور
داستان هشت فرد منفور در یک مهمانخانه دورافتاده در دل کوههای برفی در ایالت وایومینگ آمریکا در اواخر قرن نوزدهم رخ میدهد. در ابتدای داستان، یک شورشی به نام جان روث و یک قاتل مشهور به نام جک اسنو که به اتهام قتل در حال انتقال به شهر است، به دلیل طوفان شدید برف مجبور به توقف در مهمانخانهای متروکه میشوند.
در مهمانخانه، آنها با شش نفر دیگر مواجه میشوند که هرکدام به نوعی هدفهای پنهانی دارند. یکی از این افراد مارکو روکفورد، یک افسر قانون که به دنبال دستگیری جک اسنو است، و دیگری بائرز، یک شکارچی جایزه که برای گرفتن جان روث آمده است. همچنین، دیگر شخصیتها شامل دو زن و یک مرد سیاهپوست هستند که هرکدام در موقعیتهای خاصی قرار دارند و روابط پیچیدهای با یکدیگر دارند.
هنگامی که این افراد به مهمانخانه میرسند، هر کدام با یکدیگر برخوردهایی دارند و رازهای پنهان خود را آشکار میکنند. در میان تنشها و تهدیدها، فردی به نام داچ، مالک مهمانخانه، به جمع میپیوندد و با خود یک نقشه برای انتقام و رسیدن به اهداف شخصیاش دارد.
در ادامه، بیشتر شخصیتها نقشههایی برای کشتن یکدیگر دارند و از هر فرصتی برای فریب دادن و نابود کردن یکدیگر استفاده میکنند. هویتهای پنهانی و دروغهای پشت پرده باعث میشود تا خواننده دائما در حال حدس زدن و تغییر نظر دربارهی شخصیتها باشد.
به تدریج، جنگهای داخلی و درگیریهای مرگبار بین شخصیتها آغاز میشود. در نهایت، پس از کشمکشها و توطئهها، بسیاری از شخصیتها در این فضای بسته کشته میشوند. با توجه به اینکه فضا و زمان به شدت محدود است، مرگها سریع و وحشیانه رخ میدهند.
در پایان، جان روث که هدف اصلی بسیاری از قاتلان بوده است، موفق میشود در برابر تهدیدهای مختلف از خود دفاع کند، اما تنها به شکلی غیرقابل پیشبینی و تلفات سنگین بر دوش خود.
داستان با پایان باز به نحوی به تصویر کشیده میشود که هیچکس به طور کامل از مسئولیتهای خود شانه خالی نمیکند و در حالی که عدالت ممکن است برقرار شود، به قیمت سنگینی تمام میشود.
بخشهایی از هشت فرد منفور
جان روث تمام بدنش را در دمای زیر صفر میلرزاند، با این حال به هیچ چیز جز کاری که باید انجام دهد، فکر نمیکرد. اینجا تنها مکانی بود که میتوانست از طوفان جان سالم به در ببرد، اما او نمیخواست برای مدت طولانی در اینجا بماند. اینجا برایش فقط یک توقفگاه بود؛ و به محض اینکه بتواند از این وضعیت خلاص شود، این مکان را فراموش خواهد کرد. اما طوفان، نمیخواست که رها شود.
………………….
جک اسنو تنها به همین سادگی نمیتوانست بخوابد. فکرهای زیادی در سرش میچرخید. او خیلی وقتها به خودش میگفت که وقتی از این مهمانخانه بیرون برود، برای همیشه همه چیز تمام میشود. اما در این لحظه، هیچ راه فراری برایش وجود نداشت. او در میان هشت نفر گرفتار شده بود و هیچکدامشان نمیتوانستند او را رها کنند.
……………………
فضا در مهمانخانه سنگین بود، هر فرد در جای خود ایستاده بود و به دیگری نگاه میکرد. هیچکس نمیتوانست چهرهی دیگری را به خوبی بخواند. بعضیها با چشمان تیز و بعضیها با چشمان بیاحساس، اما همهچیز در سکوتی توام با تردید به جلو میرفت. اینجا هیچکس نمیتوانست از چنگال دیگری فرار کند.
…………………….
مارکو روکفورد به آرامی از پشت میز بلند شد و به سمت در حرکت کرد. از پنجره نگاهی به دنیای بیرون انداخت، جایی که طوفان هنوز بیرحمانه در حال تسخیر طبیعت بود. اما در این لحظه، او نه به طوفان بلکه به وضعیت داخلی خود فکر میکرد. او میدانست که هیچکدام از این هشت نفر بیگناه نیستند و وقتی این همه دروغ و پنهانکاری وجود دارد، هیچکسی نمیتواند به دیگران اعتماد کند.
…………………….
داچ به نظر میرسید که هیچگاه با این وضعیت غیرمنتظره روبهرو نشده باشد. او بیشتر از اینکه به تهدیدهایی که برایش ایجاد شده بود فکر کند، به هدف نهایی خود میاندیشید. انتقام، وعدهای بود که برایش هرچیزی را توجیه میکرد. او هیچ مشکلی با این نداشت که از هر راهی برای رسیدن به هدفش استفاده کند.
اگر به کتاب هشت فرد منفور علاقه دارید، بخش معرفی برترین فیلمنامه و نمایشنامهها در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میکند.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، جنایی و پلیسی، داستان تاریخی، روانشناسی، فیلمنامه/نمایشنامه، معمایی/رازآلود، هنر
۰ برچسبها: ادبیات جهان، کوئنتین تارانتینو، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب