«هوشمندان سیارهی اوراک» اثری است از فریبا کلهر (نویسندهی اهل تهران، متولد ۱۳۴۰) که در سال ۱۳۷۱ منتشر شده است. این رمان داستان دختری زمینی به نام صبا را روایت میکند که به سیارهای بیاحساس و پیشرفته برده میشود و میکوشد مفهوم عشق و احساس را به موجودات آنجا بیاموزد.
دربارهی هوشمندان سیارهی اوراک
فریبا کلهر، نویسندهای برجسته در حوزه ادبیات کودک و نوجوان، با آثار متعدد و گوناگون خود جایگاه ویژهای در دل خوانندگان جوان یافته است. او با خلق جهانهایی خیالانگیز و شخصیتهایی ماندگار، توانسته است ذهن و دل مخاطبانش را تسخیر کند. یکی از مهمترین نمونههای این توانایی، رمان هوشمندان سیارهی اوراک است؛ داستانی که نهتنها بر پایهی تخیل علمی بنا شده، بلکه عواطف انسانی را نیز در کانون روایت خود قرار داده است.
این کتاب در بستری میانستارهای شکل میگیرد، جایی در حوالی زمین، اما پنهان از چشم انسانها. سیارهای به نام اوراک، که بر خلاف زمین، از نظر فناوری و دانش بسیار فراتر رفته است، ولی ساکنان آن درک و تجربهای از احساسات انسانی ندارند. ساکنان این جهان، عقلگرایانی تمامعیار هستند که در دنیایی سرد و محاسبهگر زندگی میکنند.
در این داستان، صبا، دخترکی از زمین، بهعنوان نمایندهای از تمدنی عاطفی و فرهنگی، وارد سیارهای میشود که چیزی از مهر، دلسوزی یا حتی غم نمیفهمد. او ناخواسته به دنیایی کشانده میشود که در آن پیشرفت علمی، جای احساسات را گرفته است. این تضاد، در دل روایت، به بستری برای پرسشهایی بنیادین درباره انسان بودن، معنا میبخشد.
داستان صبا، ماجرای سفری فکری و احساسی است. او نهتنها از زمین جدا میشود، بلکه در جهانی تازه به سفری درونی نیز میرود؛ جایی که باید با بیگانگانی سخن بگوید که زبان عاطفه را نمیشناسند. تلاشی که صبا برای بیدار کردن حس در دل این موجودات انجام میدهد، بهنوعی بازتاب تلاش انسان برای معنا بخشیدن به زندگی است.
هوشمندان سیارهی اوراک را میتوان جزو اولین آثار ادبیات علمیتخیلی ایران دانست که به طور خاص برای نوجوانان نوشته شدهاند. این رمان، سبکی خاص از علمیتخیلی بهنام «اپرای فضایی» را وارد ادبیات کودک و نوجوان ایرانی میکند؛ سبکی که علم در آن بیشتر پسزمینه است تا محور اصلی، و تمرکز آن بر درام، احساسات و روابط میانفردی است.
ویژگی متمایز این کتاب، پیوند میان دنیای سرد علم با گرمای عشق و انسانیت است. در جهانی که منطق همهچیز را توضیح میدهد، صبا میکوشد تا تجربهای از لبخند، اشک، ترحم و همدلی را به ساکنان آن منتقل کند. این تجربه، نه فقط برای آن موجودات، بلکه برای خوانندگان نیز مسیری به درک اهمیت احساسات میگشاید.
شخصیتپردازی در این داستان با دقت و نرمی انجام شده است. صبا، نه فقط نمایندهی انسانیت، بلکه نمادی از فرهنگ و هویت ایرانی نیز هست. او با رفتارش، با کلمات و واکنشهایش، نماینده دنیایی است که در آن مهربانی و همدلی ارزش محسوب میشود.
تأثیرگذاری این اثر به اندازهای است که حتی سالها پس از نخستین انتشارش، همچنان در ذهن نوجوانانی که آن را خواندهاند، زنده مانده است. بسیاری از آنها از صحنههایی سخن میگویند که در حافظهشان حک شده و همچنان احساسی گرم به همراه دارد.
این کتاب فقط یک روایت خیالی از برخورد دو جهان متفاوت نیست؛ بلکه دعوتی است به تأمل دربارهی اینکه انسانیت، فراتر از پیشرفت و قدرت، در احساسات مشترک ما معنا پیدا میکند. صبا، با جسارت و دلرحمیاش، یادآور میشود که عشق میتواند حتی سردترین دلها را به تپش درآورد.
در کنار جذابیتهای داستانی، این اثر زمینهای مناسب برای رشد ذهنی نوجوانان فراهم میکند. تخیل علمی، بستری مناسب برای تحریک کنجکاوی فکری است، و وقتی با محتوایی احساسی همراه میشود، میتواند تاثیری ژرف بر رشد شخصیت خواننده بگذارد.
اقتباس سینمایی این اثر نیز نشان از اهمیت و محبوبیت آن دارد. کارگردانی که داستان را به تصویر کشیده، از ظرفیت احساسی و روایی آن بهره برده تا فیلمی برای نوجوانان بسازد که با زبان خیال، مفاهیم انسانی را منتقل میکند.
در مجموع، هوشمندان سیارهی اوراک یکی از آثار درخشان ادبیات نوجوان در ایران است. اثری که به واسطهی خیالپردازی منسجم، مضمون عمیق و شخصیتهایی بهیادماندنی، توانسته است جایگاهی پایدار در دل مخاطبان جوان پیدا کند و همچنان خوانده شود.
رمان هوشمندان سیارهی اوراک در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۱ با بیش از ۵۱۹ رای و ۵۵ نقد و نظر است.
داستان هوشمندان سیارهی اوراک
صبا، دختر نوجوانی است با قلبی پر از مهر و ذهنی کنجکاو، که زندگی آرام و شادی در کنار خانوادهاش روی زمین دارد. او نمادی از فرهنگ و روحیه انسانی است؛ کسی که شادی، غم، دلسوزی و محبت را به خوبی میشناسد و در روابط روزمرهاش نیز این احساسات را بروز میدهد. اما روزی اتفاقی عجیب مسیر زندگیاش را تغییر میدهد.
موجوداتی ناآشنا از سیارهای پنهان به نام اوراک، صبا را برای انجام پژوهشی خاص میربایند و به دنیای خود میبرند. اوراک، سیارهای پیشرفته در فناوری و علم است، اما ساکنانش هیچ احساسی ندارند. در این سیاره، واژههایی مانند شادی، اندوه یا عشق بیمعناست و همه چیز بر اساس منطق و محاسبه پیش میرود.
هدف آنها از دزدیدن صبا، مطالعه روی پدیدهای به نام «احساس» است. آنها که از وجود چنین مفهومی تنها آگاهی سطحی دارند، میخواهند بفهمند چرا موجودات زمینی از چیزی نامرئی به نام عاطفه، تا این حد تأثیر میپذیرند. صبا در ابتدا گیج و ترسان است، اما رفتهرفته تصمیم میگیرد با زبان دل و احساسات انسانی، به ساکنان اوراک چیزی بیاموزد که تاکنون در جهان آنها وجود نداشته است.
صبا با رفتارش، با واکنشهایش در برابر موقعیتهای مختلف، و با واژههایی که به کار میبرد، کمکم توجه برخی از اوراکیها را جلب میکند. یکی از آنها که بیش از دیگران کنجکاو است، شروع به درک چیزهایی مبهم از درون خود میکند؛ احساسی که برایش ناشناخته است ولی او را به تأمل وامیدارد.
در این مسیر، صبا با چالشهای زیادی روبهرو میشود. نهتنها باید با بیگانگی فرهنگی و ذهنی اوراکیها کنار بیاید، بلکه باید راهی برای برقراری ارتباط عاطفی با موجوداتی بیاحساس پیدا کند. او بارها با سردی و بیتفاوتی مواجه میشود، اما دست از تلاش برنمیدارد و به انسانیت خود باور دارد.
نقطهی اوج داستان زمانی است که نخستین جرقههای احساس در ذهن و دل یکی از اوراکیها شعلهور میشود. این تجربه برای ساکنان سیاره بیسابقه و شوکهکننده است، اما در عین حال، دروازهای به دنیایی نو برایشان میگشاید. صبا، بیآنکه خود را قهرمان بداند، تبدیل به جرقهای برای تحول در یک تمدن میشود.
داستان در ادامه نشان میدهد که این تغییر تدریجی، چه اثراتی بر جامعهی اوراک میگذارد. آنها که سالها در دنیایی بدون احساس زیسته بودند، حالا باید با مفهومی تازه کنار بیایند. صبا، با پایانی امیدبخش، سیاره را ترک میکند، اما بذرهای مهر و همدلی را در دل آنها کاشته است.
در پایان، هوشمندان سیارهی اوراک تنها قصهی دختری در میان بیگانگان نیست؛ بلکه داستان تلاقی دو دنیای متفاوت است: یکی متکی بر منطق خشک، و دیگری سرشار از احساس. صبا در این سفر، نهفقط به کشف تازهای برای ساکنان اوراک، بلکه به یادآوری ارزش احساس برای خوانندگان نوجوان تبدیل میشود.
بخشهایی از هوشمندان سیارهی اوراک
آن روزها صبا تنهایی را به معنای واقعی تجربه می کرد. هوشمندان هرچند با او حرف می زدند و جواب سوالهایش را دقیقا و با صبر و حوصله می دادند، اما صبا بین خودش و آنها فاصله ای را حس می کرد. فاصله ای که ناشی از زمینی بودن او یا اوراکی بودن آنها نبود. هرچه بود فاصله ای عمیق بود که با هیچ چیز پر نمی شد.
صبا مطمئن بود که اگر فقط یک روز پیش چند آدم زمینی اما غریبه بماند آن قدر با آنها خودمانی می شود که می تواند به راحتی از دلتنگیها و غصه هایش بگوید. می توانست از پنج لاک پشت حیاط و یا از نوازنده نابینایی که دو چشم همیشه بسته اش حالتی غم انگیز اما آسمانی به او داده بود، حرف بزند. بله یک روز فقط یک روز کافی بود که او با بدخلق ترین آدم زمینی دوست بشود، دوستش بدارد و کاری کند که دوست داشته شود.
………………..
هوا کم کم تاریک می شد. صبا از دلهره ی اینکه آداپا در آن اتاق چه می-کند روی پایش بند نبود. … صبا حرفی نزد. به آسمان نگاه کرد. به یاد خانواده اش افتاد. نمی توانست باور کند که می تواند بار دیگر آنها را ببیند.
………………
صبا آرام روی تخت مخصوص اوراکیها نشست. همهچیز سرد و بیروح بود؛ نه رنگی، نه صدایی، نه حتی نوری که دلش را گرم کند. موجودی بلندبالا با چشمانی بیاحساس به او نزدیک شد و گفت: «تو را برای مطالعهی پدیدهای به نام احساس آوردهایم. آیا میتوانی توضیح بدهی شادی چیست؟»
صبا لبخندی زد. دلش برای صدای مادر، برای بوی نان داغ، برای بازی با خواهر کوچکش تنگ شده بود. با صدایی آرام گفت: «شادی یعنی وقتی دلت پر میکشد، بیدلیل میخندی، یا وقتی کسی را بغل میکنی و دنیا برای لحظهای بهتر میشود.»
موجود اوراکی کمی مکث کرد. برای اولین بار، پلکهایش بهآرامی برهم آمد. شاید برای نخستین بار چیزی را – هرچند اندک – حس کرده بود.
…………………..
نور آبیرنگی اتاق را پر کرده بود. صبا به دیوارهای صاف و سرد خیره ماند. هیچ پنجرهای نبود. هیچ بادی نمیوزید. همهچیز انگار ایستاده بود، بیهیچ نشانی از زندگی. صدایی از جایی پنهان در فضا پرسید: «در زمین وقتی گریه میکنید، چه اتفاقی میافتد؟»
صبا لبهایش را جمع کرد. بغضی در گلویش نشست. «گریه میکنیم… چون دلمان تنگ میشود، چون میترسیم، یا حتی وقتی خیلی خوشحالیم. گریهکردن یعنی زندهایم.»
…………………….
در آزمایشگاه اصلی، هیئت مشاوران اوراک دور هم نشسته بودند. آنها میخواستند بفهمند چرا موجودی چون صبا گاهی بیهیچ دلیل میخندد یا اشک میریزد. یکی از آنها گفت: «اگر بتوانیم این پدیده را مهار کنیم، شاید بتوان آن را در سطح کنترلشدهای در جوامع ما گسترش داد.»
دیگری پاسخ داد: «اما او میگوید احساس را نمیتوان مهار کرد، باید آن را فهمید و پذیرفت…»
………………….
صبا در راهرویی قدم زد که با نور مهتابی روشن بود. ناگهان موجودی کوچک با چشمان درخشان و صداهایی لرزان به او نزدیک شد. «من چیزی در درون خود حس میکنم که نمیفهمم. وقتی به تو فکر میکنم، این حس بیشتر میشود. این همان چیزی است که به آن میگویید… دلتنگی؟»
صبا با مهربانی به او نگاه کرد. «شاید، شاید این آغاز یک احساس باشد.»
اگر به کتاب هوشمندان سیارهی اوراک علاقه دارید، بخش معرفی برترین کتابهای ویژهی نوجوانان در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میسازد.
26 فروردین 1404
هوشمندان سیارهی اوراک
«هوشمندان سیارهی اوراک» اثری است از فریبا کلهر (نویسندهی اهل تهران، متولد ۱۳۴۰) که در سال ۱۳۷۱ منتشر شده است. این رمان داستان دختری زمینی به نام صبا را روایت میکند که به سیارهای بیاحساس و پیشرفته برده میشود و میکوشد مفهوم عشق و احساس را به موجودات آنجا بیاموزد.
دربارهی هوشمندان سیارهی اوراک
فریبا کلهر، نویسندهای برجسته در حوزه ادبیات کودک و نوجوان، با آثار متعدد و گوناگون خود جایگاه ویژهای در دل خوانندگان جوان یافته است. او با خلق جهانهایی خیالانگیز و شخصیتهایی ماندگار، توانسته است ذهن و دل مخاطبانش را تسخیر کند. یکی از مهمترین نمونههای این توانایی، رمان هوشمندان سیارهی اوراک است؛ داستانی که نهتنها بر پایهی تخیل علمی بنا شده، بلکه عواطف انسانی را نیز در کانون روایت خود قرار داده است.
این کتاب در بستری میانستارهای شکل میگیرد، جایی در حوالی زمین، اما پنهان از چشم انسانها. سیارهای به نام اوراک، که بر خلاف زمین، از نظر فناوری و دانش بسیار فراتر رفته است، ولی ساکنان آن درک و تجربهای از احساسات انسانی ندارند. ساکنان این جهان، عقلگرایانی تمامعیار هستند که در دنیایی سرد و محاسبهگر زندگی میکنند.
در این داستان، صبا، دخترکی از زمین، بهعنوان نمایندهای از تمدنی عاطفی و فرهنگی، وارد سیارهای میشود که چیزی از مهر، دلسوزی یا حتی غم نمیفهمد. او ناخواسته به دنیایی کشانده میشود که در آن پیشرفت علمی، جای احساسات را گرفته است. این تضاد، در دل روایت، به بستری برای پرسشهایی بنیادین درباره انسان بودن، معنا میبخشد.
داستان صبا، ماجرای سفری فکری و احساسی است. او نهتنها از زمین جدا میشود، بلکه در جهانی تازه به سفری درونی نیز میرود؛ جایی که باید با بیگانگانی سخن بگوید که زبان عاطفه را نمیشناسند. تلاشی که صبا برای بیدار کردن حس در دل این موجودات انجام میدهد، بهنوعی بازتاب تلاش انسان برای معنا بخشیدن به زندگی است.
هوشمندان سیارهی اوراک را میتوان جزو اولین آثار ادبیات علمیتخیلی ایران دانست که به طور خاص برای نوجوانان نوشته شدهاند. این رمان، سبکی خاص از علمیتخیلی بهنام «اپرای فضایی» را وارد ادبیات کودک و نوجوان ایرانی میکند؛ سبکی که علم در آن بیشتر پسزمینه است تا محور اصلی، و تمرکز آن بر درام، احساسات و روابط میانفردی است.
ویژگی متمایز این کتاب، پیوند میان دنیای سرد علم با گرمای عشق و انسانیت است. در جهانی که منطق همهچیز را توضیح میدهد، صبا میکوشد تا تجربهای از لبخند، اشک، ترحم و همدلی را به ساکنان آن منتقل کند. این تجربه، نه فقط برای آن موجودات، بلکه برای خوانندگان نیز مسیری به درک اهمیت احساسات میگشاید.
شخصیتپردازی در این داستان با دقت و نرمی انجام شده است. صبا، نه فقط نمایندهی انسانیت، بلکه نمادی از فرهنگ و هویت ایرانی نیز هست. او با رفتارش، با کلمات و واکنشهایش، نماینده دنیایی است که در آن مهربانی و همدلی ارزش محسوب میشود.
تأثیرگذاری این اثر به اندازهای است که حتی سالها پس از نخستین انتشارش، همچنان در ذهن نوجوانانی که آن را خواندهاند، زنده مانده است. بسیاری از آنها از صحنههایی سخن میگویند که در حافظهشان حک شده و همچنان احساسی گرم به همراه دارد.
این کتاب فقط یک روایت خیالی از برخورد دو جهان متفاوت نیست؛ بلکه دعوتی است به تأمل دربارهی اینکه انسانیت، فراتر از پیشرفت و قدرت، در احساسات مشترک ما معنا پیدا میکند. صبا، با جسارت و دلرحمیاش، یادآور میشود که عشق میتواند حتی سردترین دلها را به تپش درآورد.
در کنار جذابیتهای داستانی، این اثر زمینهای مناسب برای رشد ذهنی نوجوانان فراهم میکند. تخیل علمی، بستری مناسب برای تحریک کنجکاوی فکری است، و وقتی با محتوایی احساسی همراه میشود، میتواند تاثیری ژرف بر رشد شخصیت خواننده بگذارد.
اقتباس سینمایی این اثر نیز نشان از اهمیت و محبوبیت آن دارد. کارگردانی که داستان را به تصویر کشیده، از ظرفیت احساسی و روایی آن بهره برده تا فیلمی برای نوجوانان بسازد که با زبان خیال، مفاهیم انسانی را منتقل میکند.
در مجموع، هوشمندان سیارهی اوراک یکی از آثار درخشان ادبیات نوجوان در ایران است. اثری که به واسطهی خیالپردازی منسجم، مضمون عمیق و شخصیتهایی بهیادماندنی، توانسته است جایگاهی پایدار در دل مخاطبان جوان پیدا کند و همچنان خوانده شود.
رمان هوشمندان سیارهی اوراک در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۱ با بیش از ۵۱۹ رای و ۵۵ نقد و نظر است.
داستان هوشمندان سیارهی اوراک
صبا، دختر نوجوانی است با قلبی پر از مهر و ذهنی کنجکاو، که زندگی آرام و شادی در کنار خانوادهاش روی زمین دارد. او نمادی از فرهنگ و روحیه انسانی است؛ کسی که شادی، غم، دلسوزی و محبت را به خوبی میشناسد و در روابط روزمرهاش نیز این احساسات را بروز میدهد. اما روزی اتفاقی عجیب مسیر زندگیاش را تغییر میدهد.
موجوداتی ناآشنا از سیارهای پنهان به نام اوراک، صبا را برای انجام پژوهشی خاص میربایند و به دنیای خود میبرند. اوراک، سیارهای پیشرفته در فناوری و علم است، اما ساکنانش هیچ احساسی ندارند. در این سیاره، واژههایی مانند شادی، اندوه یا عشق بیمعناست و همه چیز بر اساس منطق و محاسبه پیش میرود.
هدف آنها از دزدیدن صبا، مطالعه روی پدیدهای به نام «احساس» است. آنها که از وجود چنین مفهومی تنها آگاهی سطحی دارند، میخواهند بفهمند چرا موجودات زمینی از چیزی نامرئی به نام عاطفه، تا این حد تأثیر میپذیرند. صبا در ابتدا گیج و ترسان است، اما رفتهرفته تصمیم میگیرد با زبان دل و احساسات انسانی، به ساکنان اوراک چیزی بیاموزد که تاکنون در جهان آنها وجود نداشته است.
صبا با رفتارش، با واکنشهایش در برابر موقعیتهای مختلف، و با واژههایی که به کار میبرد، کمکم توجه برخی از اوراکیها را جلب میکند. یکی از آنها که بیش از دیگران کنجکاو است، شروع به درک چیزهایی مبهم از درون خود میکند؛ احساسی که برایش ناشناخته است ولی او را به تأمل وامیدارد.
در این مسیر، صبا با چالشهای زیادی روبهرو میشود. نهتنها باید با بیگانگی فرهنگی و ذهنی اوراکیها کنار بیاید، بلکه باید راهی برای برقراری ارتباط عاطفی با موجوداتی بیاحساس پیدا کند. او بارها با سردی و بیتفاوتی مواجه میشود، اما دست از تلاش برنمیدارد و به انسانیت خود باور دارد.
نقطهی اوج داستان زمانی است که نخستین جرقههای احساس در ذهن و دل یکی از اوراکیها شعلهور میشود. این تجربه برای ساکنان سیاره بیسابقه و شوکهکننده است، اما در عین حال، دروازهای به دنیایی نو برایشان میگشاید. صبا، بیآنکه خود را قهرمان بداند، تبدیل به جرقهای برای تحول در یک تمدن میشود.
داستان در ادامه نشان میدهد که این تغییر تدریجی، چه اثراتی بر جامعهی اوراک میگذارد. آنها که سالها در دنیایی بدون احساس زیسته بودند، حالا باید با مفهومی تازه کنار بیایند. صبا، با پایانی امیدبخش، سیاره را ترک میکند، اما بذرهای مهر و همدلی را در دل آنها کاشته است.
در پایان، هوشمندان سیارهی اوراک تنها قصهی دختری در میان بیگانگان نیست؛ بلکه داستان تلاقی دو دنیای متفاوت است: یکی متکی بر منطق خشک، و دیگری سرشار از احساس. صبا در این سفر، نهفقط به کشف تازهای برای ساکنان اوراک، بلکه به یادآوری ارزش احساس برای خوانندگان نوجوان تبدیل میشود.
بخشهایی از هوشمندان سیارهی اوراک
آن روزها صبا تنهایی را به معنای واقعی تجربه می کرد. هوشمندان هرچند با او حرف می زدند و جواب سوالهایش را دقیقا و با صبر و حوصله می دادند، اما صبا بین خودش و آنها فاصله ای را حس می کرد. فاصله ای که ناشی از زمینی بودن او یا اوراکی بودن آنها نبود. هرچه بود فاصله ای عمیق بود که با هیچ چیز پر نمی شد.
صبا مطمئن بود که اگر فقط یک روز پیش چند آدم زمینی اما غریبه بماند آن قدر با آنها خودمانی می شود که می تواند به راحتی از دلتنگیها و غصه هایش بگوید. می توانست از پنج لاک پشت حیاط و یا از نوازنده نابینایی که دو چشم همیشه بسته اش حالتی غم انگیز اما آسمانی به او داده بود، حرف بزند. بله یک روز فقط یک روز کافی بود که او با بدخلق ترین آدم زمینی دوست بشود، دوستش بدارد و کاری کند که دوست داشته شود.
………………..
هوا کم کم تاریک می شد. صبا از دلهره ی اینکه آداپا در آن اتاق چه می-کند روی پایش بند نبود. … صبا حرفی نزد. به آسمان نگاه کرد. به یاد خانواده اش افتاد. نمی توانست باور کند که می تواند بار دیگر آنها را ببیند.
………………
صبا آرام روی تخت مخصوص اوراکیها نشست. همهچیز سرد و بیروح بود؛ نه رنگی، نه صدایی، نه حتی نوری که دلش را گرم کند. موجودی بلندبالا با چشمانی بیاحساس به او نزدیک شد و گفت: «تو را برای مطالعهی پدیدهای به نام احساس آوردهایم. آیا میتوانی توضیح بدهی شادی چیست؟»
صبا لبخندی زد. دلش برای صدای مادر، برای بوی نان داغ، برای بازی با خواهر کوچکش تنگ شده بود. با صدایی آرام گفت: «شادی یعنی وقتی دلت پر میکشد، بیدلیل میخندی، یا وقتی کسی را بغل میکنی و دنیا برای لحظهای بهتر میشود.»
موجود اوراکی کمی مکث کرد. برای اولین بار، پلکهایش بهآرامی برهم آمد. شاید برای نخستین بار چیزی را – هرچند اندک – حس کرده بود.
…………………..
نور آبیرنگی اتاق را پر کرده بود. صبا به دیوارهای صاف و سرد خیره ماند. هیچ پنجرهای نبود. هیچ بادی نمیوزید. همهچیز انگار ایستاده بود، بیهیچ نشانی از زندگی. صدایی از جایی پنهان در فضا پرسید: «در زمین وقتی گریه میکنید، چه اتفاقی میافتد؟»
صبا لبهایش را جمع کرد. بغضی در گلویش نشست. «گریه میکنیم… چون دلمان تنگ میشود، چون میترسیم، یا حتی وقتی خیلی خوشحالیم. گریهکردن یعنی زندهایم.»
…………………….
در آزمایشگاه اصلی، هیئت مشاوران اوراک دور هم نشسته بودند. آنها میخواستند بفهمند چرا موجودی چون صبا گاهی بیهیچ دلیل میخندد یا اشک میریزد. یکی از آنها گفت: «اگر بتوانیم این پدیده را مهار کنیم، شاید بتوان آن را در سطح کنترلشدهای در جوامع ما گسترش داد.»
دیگری پاسخ داد: «اما او میگوید احساس را نمیتوان مهار کرد، باید آن را فهمید و پذیرفت…»
………………….
صبا در راهرویی قدم زد که با نور مهتابی روشن بود. ناگهان موجودی کوچک با چشمان درخشان و صداهایی لرزان به او نزدیک شد. «من چیزی در درون خود حس میکنم که نمیفهمم. وقتی به تو فکر میکنم، این حس بیشتر میشود. این همان چیزی است که به آن میگویید… دلتنگی؟»
صبا با مهربانی به او نگاه کرد. «شاید، شاید این آغاز یک احساس باشد.»
اگر به کتاب هوشمندان سیارهی اوراک علاقه دارید، بخش معرفی برترین کتابهای ویژهی نوجوانان در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، تخیلی، داستان ایرانی، رمان، نوجوانان
۰ برچسبها: ادبیات جهان، فریبا کلهر، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب