«دنیای آشنا» اثری است از ادوارد پی. جونز (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۵۰) که در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است. این رمان روایتی چندلایه از بردهداری در ویرجینیا است که تضادها و تناقضهای قدرت، آزادی و انسانیت را از خلال زندگی بردهداران و بردگان، بهویژه یک بردهدار سیاهپوست، بازمینمایاند.
دربارهی دنیای آشنا
کتاب دنیای آشنا اثر ادوارد پی. جونز یکی از رمانهای برجسته ادبیات معاصر آمریکا است که توانسته جایگاه ویژهای در میان خوانندگان و منتقدان پیدا کند. این رمان در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و به سرعت توجه محافل ادبی را به خود جلب کرد و همان سال جایزه پولیتزر برای داستان را از آن خود ساخت. موضوع اصلی آن به بردهداری در آمریکا، بهویژه در ایالت ویرجینیا، بازمیگردد و نویسنده با نگاهی تازه و خلاقانه به بازنمایی تاریخ و روابط پیچیده انسانی در این دوران میپردازد.
رمان دنیای آشنا پس از انتشار در سال ۲۰۰۳ با استقبال گستردهای روبهرو شد و جوایز مهمی را به دست آورد. مهمترین جایزهای که این اثر دریافت کرد جایزه پولیتزر برای داستان (۲۰۰۴) بود که آن را در مرکز توجه محافل ادبی قرار داد. علاوه بر این، کتاب برنده جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب (National Book Critics Circle Award) شد و به فهرست نهایی جایزه پن/فاکنر نیز راه یافت.
همچنین در همان سالها در فهرست برترین کتابهای نشریات معتبر چون The New York Times، The Washington Post و Time قرار گرفت. این موفقیتها باعث شد دنیای آشنا بهعنوان یکی از برجستهترین رمانهای آغاز قرن بیستویکم شناخته شود.
این رمان از بسیاری جهات متفاوت از روایتهای معمولی درباره بردهداری است. برخلاف انتظار، شخصیت محوری داستان یک بردهدار سیاهپوست است که خود زمانی برده بوده و اکنون بردگانی را در اختیار دارد. همین تضاد بنیادین، محور اصلی پرسشهای اخلاقی، انسانی و اجتماعی کتاب را میسازد. خواننده با جهانی روبهرو میشود که ساده و تکبعدی نیست، بلکه آمیختهای از تناقضها، تضادها و پیچیدگیهای وجودی انسان است.
جونز با دقت و حوصله، تصویری چندلایه از جامعهای ارائه میدهد که در آن مرزهای آزادی و اسارت، اخلاق و منفعت، عدالت و بیرحمی همواره در حال جابهجاییاند. او بهجای روایت خطی و ساده، شبکهای گسترده از شخصیتها و داستانها را خلق میکند که همچون رشتههای یک قالی به هم بافته شدهاند. هر شخصیت در این رمان صدایی دارد و سهمی در بازنمایی تاریخ ویرجینیا و نظام بردهداری.
زبان رمان ترکیبی از نثر شاعرانه و روایت تاریخی است. جونز از سبک توصیفی بهره میگیرد تا جهان شخصیتهایش را ملموس کند و در عین حال، نگاهش از سطح جزئیات فراتر میرود تا تصویری کلی و عمیق از جامعهای بیمار و متناقض ارائه دهد. به همین دلیل است که دنیای آشنا نه تنها یک اثر داستانی، بلکه سندی ادبی از تاریخ و روانشناسی اجتماعی آمریکا به شمار میآید.
از مهمترین ویژگیهای این رمان، گستردگی شخصیتها و زاویههای دید است. جونز از روایتهای محدودکننده پرهیز کرده و اجازه میدهد چندین صدا در متن شنیده شوند. این تنوع باعث میشود خواننده همدلی یا قضاوت خود را درباره شخصیتها بهراحتی قطعی نکند، بلکه در میانه تعارضها و ابهامها باقی بماند.
کتاب به بررسی این پرسش مهم میپردازد که چگونه قدرت، حتی در دست کسانی که خود قربانی بودهاند، میتواند به ظلم و بیرحمی بینجامد. این رویکرد به داستان، لایهای فلسفی و اخلاقی به رمان میدهد و آن را از یک روایت صرفاً تاریخی فراتر میبرد. جونز نشان میدهد که بردهداری تنها یک نظام اجتماعی نبوده، بلکه به شکلی پیچیده در ذهنیتها و روابط انسانی ریشه دوانده است.
دنیای آشنا پر از تضادهای دردناک است: آزادیخواهانِ وابسته به ظلم، خانوادههایی که به دست خودشان از هم پاشیدهاند، و مردمانی که میان میل به بقا و آرزوی عدالت گرفتار شدهاند. این تضادها نه تنها فضای داستان را شکل میدهند، بلکه به پرسشهایی جهانشمول درباره طبیعت انسان و ماهیت قدرت دامن میزنند.
این رمان در عین تاریخی بودن، امروزی و زنده است. مضامینی که جونز در آن میکاود، فراتر از محدوده زمانی و مکانی آمریکا هستند. مسائلی چون تبعیض، بهرهکشی، و کشمکش میان اخلاق و منفعت شخصی در هر جامعهای قابل بازخوانی و بازاندیشیاند. از این رو، دنیای آشنا تنها یک روایت درباره گذشته نیست، بلکه آیینهای است که حال و آینده بشر را نیز به ما نشان میدهد.
شیوه روایت جونز به گونهای است که خواننده احساس میکند وارد یک جهان کامل و مستقل شده است. جهان او پر از جزئیات فرهنگی، اجتماعی و تاریخی است که در عین تخیلی بودن، به شدت واقعی و ملموساند. خواننده در این جهان با مردمان، سرگذشتها و مکانهایی روبهرو میشود که تا مدتها در ذهن باقی میمانند.
یکی از نقاط قوت کتاب، توانایی نویسنده در ترسیم موقعیتهای اخلاقی پیچیده است. هیچکدام از شخصیتها سیاه یا سفید مطلق نیستند؛ همه در مرزهای خاکستری حرکت میکنند. این امر باعث میشود خواننده به جای قضاوت سریع، به تأمل و پرسشگری واداشته شود.
موفقیت بزرگ دنیای آشنا در این است که توانسته ادبیات و تاریخ را درهم آمیزد و داستانی بیافریند که هم به لحاظ روایی جذاب و گیراست و هم به لحاظ فکری و اخلاقی چالشبرانگیز. این ترکیب همان چیزی است که آن را به یکی از مهمترین رمانهای آغاز قرن بیستویکم تبدیل کرده است.
خواندن این رمان سفری است به دل تاریکیها و روشناییهای تاریخ، سفری که آسان نیست اما ارزش آن را دارد. ادوارد پی. جونز با این کتاب نه تنها داستانی بهیادماندنی خلق کرده، بلکه آینهای در برابر جامعه بشری گذاشته است تا بار دیگر به چهره واقعی قدرت، بردگی و انسانیت نگاه کند.
رمان دنیای آشنا در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۴ با بیش از ۴۴۰۰۰ رای و ۳۹۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از شیرین معتمدی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان دنیای آشنا
رمان با مرگ ناگهانی «هنری تاونسند»، یک بردهدار سیاهپوست در ایالت ویرجینیای قرن نوزدهم آغاز میشود. هنری، که روزگاری خود برده بوده، پس از آزادی به یکی از زمینداران و بردهداران معتبر منطقه تبدیل میشود. مرگ او در آغاز داستان، محرکی است برای آشکار شدن لایههای پنهان زندگی او و اطرافیانش، و در عین حال فرصتی برای واکاوی تناقضات جهان اجتماعی ویرجینیا.
هنری در دوران بردگی توسط «ویلیام رابینز»، یکی از ثروتمندترین بردهداران سفیدپوست منطقه، پرورش یافته بود. رابطه میان هنری و رابینز پیچیده است: از یک سو رابطهای ارباب-بردهای و از سوی دیگر رابطهای پدرانه و حمایتی. همین رابطه زمینهساز آن میشود که هنری پس از آزادی، خود به تقلید از سفیدپوستان، زمین بخرد و بردهدار شود.
پس از مرگ هنری، همسرش «کالدونیا» باید با مشکلات مالکیت زمین و بردگان دستوپنجه نرم کند. او زنی تحصیلکرده و حساس است که در عین وابستگی به نظام بردهداری، در درون خود دچار تردید و کشمکشهای اخلاقی است. کالدونیا باید تصمیم بگیرد آیا راه شوهرش را ادامه دهد یا از این چرخه بیرون برود، اما فشارهای اجتماعی و مالی انتخابهای او را محدود میکنند.
رمان در ادامه به بردگان هنری میپردازد، از جمله «آگوستوس»، پدر هنری، که خود زمانی برده بوده و توانسته آزادی بخرد. او مردی شریف و آزاده است که از اینکه پسرش به بردهداری روی آورده، عمیقاً آزرده است. آگوستوس یکی از مهمترین صداهای اخلاقی رمان است که تضاد میان آزادی و اسارت را با گوشت و پوست خود تجربه کرده است.
شخصیتهای دیگر، هر کدام سرگذشتی مستقل دارند که به داستان کلی گره میخورد. برخی از بردگان با امید به آزادی، زندگی میکنند، برخی دیگر میکوشند با شرایط کنار بیایند، و برخی دست به شورشهای کوچک یا فرار میزنند. این تنوع روایتها، تصویری جامع از زندگی روزمره در نظام بردهداری ارائه میدهد.
یکی از خطهای مهم داستان، سرگذشت «موس»، بردهای وفادار به هنری است که در نبود اربابش تلاش میکند نظم زمین را حفظ کند. اما وفاداری او گاهی با جاهطلبی و میل به قدرت درمیآمیزد و نشان میدهد که حتی در میان بردگان نیز روابط قدرت و سلسلهمراتب پیچیدهای وجود دارد.
جونز با جابهجایی میان زمانها و روایتهای مختلف، به خواننده نشان میدهد که نظام بردهداری تنها محدود به ارباب و برده نیست، بلکه بهطور عمیق در ذهنیت و روابط همه افراد جامعه نفوذ کرده است. داستانهای فرعی از همسایگان سفیدپوست، مأموران قانون، و حتی بردگان فراری، همگی بر این موضوع تأکید میکنند.
در پایان رمان، خواننده با شبکهای از سرنوشتها روبهرو میشود که بسیاری از آنها غمانگیز و تلخاند. مرگ، خیانت، فرار و فروپاشی خانوادهها از نتایج اجتنابناپذیر این نظام هستند. دنیای آشنا نتیجهگیری روشنی ارائه نمیدهد، بلکه خواننده را در میانه این جهان متناقض رها میکند تا خود درباره عدالت، قدرت و انسانیت بیندیشد.
بخشهایی از دنیای آشنا
غروبی که اربابش مرد، بعد از این که پایان روز را برای بقیه ی بزرگ ترها اعلام کرد خودش باز هم حسابی کار کرد، بقیه را گرسنه و خسته به کلبه ها ی شان فرستاد، زنش هم بین آن ها بود. بچه ها، از جمله پسرش را حدودا یک ساعتی زودتر از بزرگ ترها از مزرعه مرخص کرده بود، تا شام را آماده کنند، و اگر وقت شد، در چند دقیقه ی مانده به غروب بازی کنند.
……………….
تنها مرد ناحیه بود، برده یا آزاد، که خاک می خورد، زنان برده، به خصوص حامله ها، بنا به نیاز غیرقابل درکی خاک می خوردند، چون نان زغالی، سیب و چربی نمک سود به بدن شان نمی ساخت، اما او می خورد تا نه فقط قوت و ضعف زمین را پیدا کند، بلکه چون خوردنش، او را به تنها چیزی که در دنیای کوچکش به اندازه ی جانش برایش با ارزش بود، پیوند می داد.
………………..
موسا از جنگل بیرون آمد و توی تاریکی به طرف مسیر خوابگاه راه افتاد، بی آن که نیاز داشته باشد مهتاب راهش را روشن کند. سی وپنج سال داشت و تمام لحظه های این سال ها همیشه برده ی کسی بود، برده ی مرد سفیدپوستی و بعد سفیدپوست دیگری و حالا، نزدیک ده سال، برده ی مباشر اربابی سیاه پوست بود.
………………….
هنری تاونسند، درست پیش از مرگش، به زمینهایش نگاه میکرد و در دل خود اندیشید که همهچیز بهای سنگینی داشته است. او که روزگاری برده بود، اکنون ارباب مردانی شده بود که مانند خودش نفس میکشیدند، امید داشتند و رنج میبردند. تناقضی بود که هرگز نمیتوانست بهروشنی برای خود توضیح دهد.
…………………..
کالدونیا شبها با خود میگفت آیا عشق به هنری کافی است تا بار گناهان او را بر دوش نکشد؟ او در میان زمین و خانهای که پر از صدای بردگان بود قدم میزد و نمیدانست به کدامسو تعلق دارد: به دنیای آزادان یا به دنیای اسیران.
…………………..
در ویرجینیا همهچیز در هم آمیخته بود: سفیدپوست و سیاهپوست، آزاد و برده، ارباب و فرزند. مرزها آنقدر سیال بودند که گاهی نمیدانستی چه کسی آزاد است و چه کسی در زنجیر. اما زنجیرها همیشه بودند، حتی اگر نامرئی.
اگر به کتاب دنیای آشنا علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای تاریخی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میکند.
8 شهریور 1404
دنیای آشنا
«دنیای آشنا» اثری است از ادوارد پی. جونز (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۵۰) که در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است. این رمان روایتی چندلایه از بردهداری در ویرجینیا است که تضادها و تناقضهای قدرت، آزادی و انسانیت را از خلال زندگی بردهداران و بردگان، بهویژه یک بردهدار سیاهپوست، بازمینمایاند.
دربارهی دنیای آشنا
کتاب دنیای آشنا اثر ادوارد پی. جونز یکی از رمانهای برجسته ادبیات معاصر آمریکا است که توانسته جایگاه ویژهای در میان خوانندگان و منتقدان پیدا کند. این رمان در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و به سرعت توجه محافل ادبی را به خود جلب کرد و همان سال جایزه پولیتزر برای داستان را از آن خود ساخت. موضوع اصلی آن به بردهداری در آمریکا، بهویژه در ایالت ویرجینیا، بازمیگردد و نویسنده با نگاهی تازه و خلاقانه به بازنمایی تاریخ و روابط پیچیده انسانی در این دوران میپردازد.
رمان دنیای آشنا پس از انتشار در سال ۲۰۰۳ با استقبال گستردهای روبهرو شد و جوایز مهمی را به دست آورد. مهمترین جایزهای که این اثر دریافت کرد جایزه پولیتزر برای داستان (۲۰۰۴) بود که آن را در مرکز توجه محافل ادبی قرار داد. علاوه بر این، کتاب برنده جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب (National Book Critics Circle Award) شد و به فهرست نهایی جایزه پن/فاکنر نیز راه یافت.
همچنین در همان سالها در فهرست برترین کتابهای نشریات معتبر چون The New York Times، The Washington Post و Time قرار گرفت. این موفقیتها باعث شد دنیای آشنا بهعنوان یکی از برجستهترین رمانهای آغاز قرن بیستویکم شناخته شود.
این رمان از بسیاری جهات متفاوت از روایتهای معمولی درباره بردهداری است. برخلاف انتظار، شخصیت محوری داستان یک بردهدار سیاهپوست است که خود زمانی برده بوده و اکنون بردگانی را در اختیار دارد. همین تضاد بنیادین، محور اصلی پرسشهای اخلاقی، انسانی و اجتماعی کتاب را میسازد. خواننده با جهانی روبهرو میشود که ساده و تکبعدی نیست، بلکه آمیختهای از تناقضها، تضادها و پیچیدگیهای وجودی انسان است.
جونز با دقت و حوصله، تصویری چندلایه از جامعهای ارائه میدهد که در آن مرزهای آزادی و اسارت، اخلاق و منفعت، عدالت و بیرحمی همواره در حال جابهجاییاند. او بهجای روایت خطی و ساده، شبکهای گسترده از شخصیتها و داستانها را خلق میکند که همچون رشتههای یک قالی به هم بافته شدهاند. هر شخصیت در این رمان صدایی دارد و سهمی در بازنمایی تاریخ ویرجینیا و نظام بردهداری.
زبان رمان ترکیبی از نثر شاعرانه و روایت تاریخی است. جونز از سبک توصیفی بهره میگیرد تا جهان شخصیتهایش را ملموس کند و در عین حال، نگاهش از سطح جزئیات فراتر میرود تا تصویری کلی و عمیق از جامعهای بیمار و متناقض ارائه دهد. به همین دلیل است که دنیای آشنا نه تنها یک اثر داستانی، بلکه سندی ادبی از تاریخ و روانشناسی اجتماعی آمریکا به شمار میآید.
از مهمترین ویژگیهای این رمان، گستردگی شخصیتها و زاویههای دید است. جونز از روایتهای محدودکننده پرهیز کرده و اجازه میدهد چندین صدا در متن شنیده شوند. این تنوع باعث میشود خواننده همدلی یا قضاوت خود را درباره شخصیتها بهراحتی قطعی نکند، بلکه در میانه تعارضها و ابهامها باقی بماند.
کتاب به بررسی این پرسش مهم میپردازد که چگونه قدرت، حتی در دست کسانی که خود قربانی بودهاند، میتواند به ظلم و بیرحمی بینجامد. این رویکرد به داستان، لایهای فلسفی و اخلاقی به رمان میدهد و آن را از یک روایت صرفاً تاریخی فراتر میبرد. جونز نشان میدهد که بردهداری تنها یک نظام اجتماعی نبوده، بلکه به شکلی پیچیده در ذهنیتها و روابط انسانی ریشه دوانده است.
دنیای آشنا پر از تضادهای دردناک است: آزادیخواهانِ وابسته به ظلم، خانوادههایی که به دست خودشان از هم پاشیدهاند، و مردمانی که میان میل به بقا و آرزوی عدالت گرفتار شدهاند. این تضادها نه تنها فضای داستان را شکل میدهند، بلکه به پرسشهایی جهانشمول درباره طبیعت انسان و ماهیت قدرت دامن میزنند.
این رمان در عین تاریخی بودن، امروزی و زنده است. مضامینی که جونز در آن میکاود، فراتر از محدوده زمانی و مکانی آمریکا هستند. مسائلی چون تبعیض، بهرهکشی، و کشمکش میان اخلاق و منفعت شخصی در هر جامعهای قابل بازخوانی و بازاندیشیاند. از این رو، دنیای آشنا تنها یک روایت درباره گذشته نیست، بلکه آیینهای است که حال و آینده بشر را نیز به ما نشان میدهد.
شیوه روایت جونز به گونهای است که خواننده احساس میکند وارد یک جهان کامل و مستقل شده است. جهان او پر از جزئیات فرهنگی، اجتماعی و تاریخی است که در عین تخیلی بودن، به شدت واقعی و ملموساند. خواننده در این جهان با مردمان، سرگذشتها و مکانهایی روبهرو میشود که تا مدتها در ذهن باقی میمانند.
یکی از نقاط قوت کتاب، توانایی نویسنده در ترسیم موقعیتهای اخلاقی پیچیده است. هیچکدام از شخصیتها سیاه یا سفید مطلق نیستند؛ همه در مرزهای خاکستری حرکت میکنند. این امر باعث میشود خواننده به جای قضاوت سریع، به تأمل و پرسشگری واداشته شود.
موفقیت بزرگ دنیای آشنا در این است که توانسته ادبیات و تاریخ را درهم آمیزد و داستانی بیافریند که هم به لحاظ روایی جذاب و گیراست و هم به لحاظ فکری و اخلاقی چالشبرانگیز. این ترکیب همان چیزی است که آن را به یکی از مهمترین رمانهای آغاز قرن بیستویکم تبدیل کرده است.
خواندن این رمان سفری است به دل تاریکیها و روشناییهای تاریخ، سفری که آسان نیست اما ارزش آن را دارد. ادوارد پی. جونز با این کتاب نه تنها داستانی بهیادماندنی خلق کرده، بلکه آینهای در برابر جامعه بشری گذاشته است تا بار دیگر به چهره واقعی قدرت، بردگی و انسانیت نگاه کند.
رمان دنیای آشنا در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۴ با بیش از ۴۴۰۰۰ رای و ۳۹۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از شیرین معتمدی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان دنیای آشنا
رمان با مرگ ناگهانی «هنری تاونسند»، یک بردهدار سیاهپوست در ایالت ویرجینیای قرن نوزدهم آغاز میشود. هنری، که روزگاری خود برده بوده، پس از آزادی به یکی از زمینداران و بردهداران معتبر منطقه تبدیل میشود. مرگ او در آغاز داستان، محرکی است برای آشکار شدن لایههای پنهان زندگی او و اطرافیانش، و در عین حال فرصتی برای واکاوی تناقضات جهان اجتماعی ویرجینیا.
هنری در دوران بردگی توسط «ویلیام رابینز»، یکی از ثروتمندترین بردهداران سفیدپوست منطقه، پرورش یافته بود. رابطه میان هنری و رابینز پیچیده است: از یک سو رابطهای ارباب-بردهای و از سوی دیگر رابطهای پدرانه و حمایتی. همین رابطه زمینهساز آن میشود که هنری پس از آزادی، خود به تقلید از سفیدپوستان، زمین بخرد و بردهدار شود.
پس از مرگ هنری، همسرش «کالدونیا» باید با مشکلات مالکیت زمین و بردگان دستوپنجه نرم کند. او زنی تحصیلکرده و حساس است که در عین وابستگی به نظام بردهداری، در درون خود دچار تردید و کشمکشهای اخلاقی است. کالدونیا باید تصمیم بگیرد آیا راه شوهرش را ادامه دهد یا از این چرخه بیرون برود، اما فشارهای اجتماعی و مالی انتخابهای او را محدود میکنند.
رمان در ادامه به بردگان هنری میپردازد، از جمله «آگوستوس»، پدر هنری، که خود زمانی برده بوده و توانسته آزادی بخرد. او مردی شریف و آزاده است که از اینکه پسرش به بردهداری روی آورده، عمیقاً آزرده است. آگوستوس یکی از مهمترین صداهای اخلاقی رمان است که تضاد میان آزادی و اسارت را با گوشت و پوست خود تجربه کرده است.
شخصیتهای دیگر، هر کدام سرگذشتی مستقل دارند که به داستان کلی گره میخورد. برخی از بردگان با امید به آزادی، زندگی میکنند، برخی دیگر میکوشند با شرایط کنار بیایند، و برخی دست به شورشهای کوچک یا فرار میزنند. این تنوع روایتها، تصویری جامع از زندگی روزمره در نظام بردهداری ارائه میدهد.
یکی از خطهای مهم داستان، سرگذشت «موس»، بردهای وفادار به هنری است که در نبود اربابش تلاش میکند نظم زمین را حفظ کند. اما وفاداری او گاهی با جاهطلبی و میل به قدرت درمیآمیزد و نشان میدهد که حتی در میان بردگان نیز روابط قدرت و سلسلهمراتب پیچیدهای وجود دارد.
جونز با جابهجایی میان زمانها و روایتهای مختلف، به خواننده نشان میدهد که نظام بردهداری تنها محدود به ارباب و برده نیست، بلکه بهطور عمیق در ذهنیت و روابط همه افراد جامعه نفوذ کرده است. داستانهای فرعی از همسایگان سفیدپوست، مأموران قانون، و حتی بردگان فراری، همگی بر این موضوع تأکید میکنند.
در پایان رمان، خواننده با شبکهای از سرنوشتها روبهرو میشود که بسیاری از آنها غمانگیز و تلخاند. مرگ، خیانت، فرار و فروپاشی خانوادهها از نتایج اجتنابناپذیر این نظام هستند. دنیای آشنا نتیجهگیری روشنی ارائه نمیدهد، بلکه خواننده را در میانه این جهان متناقض رها میکند تا خود درباره عدالت، قدرت و انسانیت بیندیشد.
بخشهایی از دنیای آشنا
غروبی که اربابش مرد، بعد از این که پایان روز را برای بقیه ی بزرگ ترها اعلام کرد خودش باز هم حسابی کار کرد، بقیه را گرسنه و خسته به کلبه ها ی شان فرستاد، زنش هم بین آن ها بود. بچه ها، از جمله پسرش را حدودا یک ساعتی زودتر از بزرگ ترها از مزرعه مرخص کرده بود، تا شام را آماده کنند، و اگر وقت شد، در چند دقیقه ی مانده به غروب بازی کنند.
……………….
تنها مرد ناحیه بود، برده یا آزاد، که خاک می خورد، زنان برده، به خصوص حامله ها، بنا به نیاز غیرقابل درکی خاک می خوردند، چون نان زغالی، سیب و چربی نمک سود به بدن شان نمی ساخت، اما او می خورد تا نه فقط قوت و ضعف زمین را پیدا کند، بلکه چون خوردنش، او را به تنها چیزی که در دنیای کوچکش به اندازه ی جانش برایش با ارزش بود، پیوند می داد.
………………..
موسا از جنگل بیرون آمد و توی تاریکی به طرف مسیر خوابگاه راه افتاد، بی آن که نیاز داشته باشد مهتاب راهش را روشن کند. سی وپنج سال داشت و تمام لحظه های این سال ها همیشه برده ی کسی بود، برده ی مرد سفیدپوستی و بعد سفیدپوست دیگری و حالا، نزدیک ده سال، برده ی مباشر اربابی سیاه پوست بود.
………………….
هنری تاونسند، درست پیش از مرگش، به زمینهایش نگاه میکرد و در دل خود اندیشید که همهچیز بهای سنگینی داشته است. او که روزگاری برده بود، اکنون ارباب مردانی شده بود که مانند خودش نفس میکشیدند، امید داشتند و رنج میبردند. تناقضی بود که هرگز نمیتوانست بهروشنی برای خود توضیح دهد.
…………………..
کالدونیا شبها با خود میگفت آیا عشق به هنری کافی است تا بار گناهان او را بر دوش نکشد؟ او در میان زمین و خانهای که پر از صدای بردگان بود قدم میزد و نمیدانست به کدامسو تعلق دارد: به دنیای آزادان یا به دنیای اسیران.
…………………..
در ویرجینیا همهچیز در هم آمیخته بود: سفیدپوست و سیاهپوست، آزاد و برده، ارباب و فرزند. مرزها آنقدر سیال بودند که گاهی نمیدانستی چه کسی آزاد است و چه کسی در زنجیر. اما زنجیرها همیشه بودند، حتی اگر نامرئی.
اگر به کتاب دنیای آشنا علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای تاریخی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میکند.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان تاریخی، داستان خارجی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات آمریکا، ادبیات جهان، ادوارد پی. جونز، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب