«دزد کتاب» اثری است از مارکوس زوساک (نویسندهی استرالیایی، متولد ۱۹۷۵) که در سال ۲۰۰۵ منتشر شده و به دلیل استقبال زیاد، تا کنون به ۶۳ زبان دنیا ترجمه و بیش از ۱۶ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است.
داستان دزد کتاب
راوی داستان دزد کتاب، مرگ است که با صدایی مردانه و با لحنی دلهرهآور با ما صحبت میکند. ماجرای دزد کتاب نیز در آلمان نازی و در طول جنگ جهانی دوم رخ میدهد. لیزل ممینگر پس از مرگ برادرش با قطار به شهری خیالی به نام مولچ سفر میکند. زمانی که لیزل به خانه رزا و هانس هامبرمن میرسد، مضطرب است. در طول مدت حضورش در آنجا توسط نیروهای نازی مورد تعرض قرار گرفته و معصومیت و سادگی کودکیش را آنها به تاراج بردند.
با بدتر شدن اوضاع سیاسی در آلمان مادرخوانده و پدرخواندهاش یعنی رزا و هانس فردی به اسم ماکس وندنبرگ را آنجا مخفی میکنند. هانس که با لیزل رابطهای صمیمانه برقرار کرده به او یاد میدهد که بخواند، اول در اتاق خواب و بعد در زیر زمین. وقتی که لیزل قدرت کلمات و انتقال مفاهیم از طریق آنها را متوجه شد، تصمیم گرفت کتابهایی را که نازیها قصد داشتند از بین ببرند، بدزدد و علاوه بر این تصمیم گرفت داستان خودش را هم بنویسد و قدرت زبان را با ماکس به اشتراک بگذارد.
او با کمک کردن به مادرخواندهاش در استفاده از ماشین لباسشویی توانست با همسر شهردار، ایلسا هرمان آشنا شود و از طریق او کتابهای کتابخانه خانهی شهردار را بخواند و بعد هم بدزدد!
یک روز وقتی گروهی از زندانیان از مسیر شهر آنها به اردوگاه کار اجباری داخائو برده میشوند، هانس یک تکه نان به مردی ضعیف میدهد و باعث برانگیختن خشم مردم شهر میشود. ماکس پس از این ماجرا و از ترس اینکه مردم به خانه هوبرمنها حمله کنند و او را آنجا پیدا کنند، به سرعت آنجا را ترک میکند. بعدها هانس به خاطر دادن یک تکه نان به آن مرد ضعیف محکوم میشود و به ارتش فرستاده میشود.
چند وقت بعد لیزل ماکس را میان زندانیان میبیند و علیرغم هشدار سربازها به ماکس نزدیک میشود و این کار باعث میشود لیزل تنبیه شود.
زمانی که هانس به خانه بازگشت، محلهشان بمباران شده و میبیند که همه دوستان و خانوادهاش مردهاند. لیزل که روی نسخه دستنویس داستانش در زیرزمین کار میکرده، از این بمباران جان سالم به در بردهاست. کارگرانی که مشغول تمیز کردن شهر و پیدا کردن افراد زنده بودند، دست نوشته لیزل را میان آوار پیدا میکنند، اما مرگ آن را نگه میدارد.
برای این که بدانید چه بر سر این افراد خواهد آمد، باید داستان جذاب «دزد کتاب» را مطالعه فرمایید.
جوایز و افتخارات دزد کتاب
- ۲۰۰۶: جایزه نویسندگان مشترک المنافع برای بهترین کتاب (آسیای جنوب شرقی و جنوب اقیانوس آرام)
- ۲۰۰۶: مجله کتابخانه مدرسه بهترین کتاب سال
- ۲۰۰۶: جایزه صلح دانیل الیوت
- ۲۰۰۶: بهترین کتاب کودک سال
- ۲۰۰۶: جایزه ملی کتاب برای ادبیات کودکان و نوجوانان
- ۲۰۰۶: کتاب روبان آبی بولتن
- ۲۰۰۷: کتاب افتخاری جایزه پرینتز
- ۲۰۰۷: جایزه کتاب سال کتاب حس کتاب برای ادبیات کودک
- ۲۰۰۷: جایزه کتاب سیدنی تیلور برای بهترین در ادبیات کودکان
- ۲۰۰۷: بهترین کتابها برای نوجوانان (انجمن کتابخانههای آمریکا)
«دزد کتاب» در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۳۸ با بیش از ۲.۱ میلیون رای و بیش از ۱۲۶ هزار نقد و نظر است. در ضمن باید اشاره کرد که در سال ۲۰۱۳ فیلمی به نام «دزد کتاب» و با اقتباس از این کتاب ساخته شده است.
بخشی از دزد کتاب
کتاب دخترک بارها و بارها در میانۀ عملیات پاکسازی لگدمال شد و هرچند فقط دستور داده بودند تودۀ بتونها را پاکسازی کنند، اما باارزشترین دارایی او داخل کامیون زباله انداخته شد و در آن لحظه مجبور شدم کاری کنم. داخل کامیون پریدم و کتاب را برداشتم، بیآنکه بدانم داستان دخترک را طی سالیان متعدد و در طول سفرهایم، بارها و بارها خواهم خواند.
جاهایی را که با همدیگر مواجه شدهایم خواهم دید و از اینکه دختر چه چیزهایی دیده و چطور جان سالم به در برده شگفتزده خواهم شد. تنها کاری که از دستم برمیآید این است که اتفاقاتی را که بر دختر گذشته در کنار سایر حوادثی که طی آن دوران شاهدشان بودهام، بگذارم.
…..
میتوانم خودم را کاملاً معرفی کنم اما واقعاً نیازی به این کار نیست. در هر حال در گیرودار اتفاقات متنوعی که روی خواهد داد، خیلی خوب و خیلی زود مرا خواهید شناخت. فقط کافی است بگویم روزی، تا آنجا که بتوانم با مهربانی تمام برابرتان خواهم ایستاد. روحتان در آغوش من خواهد بود و مثل رنگی روی شانهام جای خواهد گرفت. شما را به آرامی به دور دستها خواهم برد.
در آن لحظه شما آنجا درازکشیدهاید (به ندرت پیدا میشوند افرادی که وقتی سراغشان میروم سر پا ایستاده باشند.) گرفتار قالب جسمتان خواهید بود. شاید در آن دم آخر متوجه شوید و فریادی کوتاه هوا را بشکافد. از آن پس تنها صدایی که خواهم شنید صدای نفسهایم و صدای رایحه، و صدای قدمهایم خواهد بود.
مسئله اینجاست که وقتی سراغتان میآیم دنیا چه رنگی خواهد داشت؟ آسمان چه خواهد گفت؟
خود من، آسمان شکلاتی رنگ را میپسندم. شکلات تلخِ تلخ. آدمها میگویند این رنگ خیلی به من میآید. با این حال سعی میکنم هر رنگی را که میبینم دوست داشته باشم. تمام طیفهای رنگی را. میلیونها یا بیشتر از آن رنگ، که هیچکدام شبیه دیگری نیستند و آسمانی که به آرامی درون خودم فرو میبرم. این کار باعث کاهش اضطرابم میشود. کمکم میکند آرامش بیایم.
برای آشنایی با کتابهای دیگری مانند «دزد کتاب» و سایر کتابهای نوجوانان، بخش معرفی کتابهای نوجوانان در وبسایت هر روز یک کتاب را ببینید. همچنین در بخش معرفی رمانهای خارجی و بخش معرفی داستانهای تاریخی میتوانید نمونههای بیشتری از این کتابها را مشاهده فرمایید.
3 خرداد 1401
دزد کتاب
«دزد کتاب» اثری است از مارکوس زوساک (نویسندهی استرالیایی، متولد ۱۹۷۵) که در سال ۲۰۰۵ منتشر شده و به دلیل استقبال زیاد، تا کنون به ۶۳ زبان دنیا ترجمه و بیش از ۱۶ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است.
داستان دزد کتاب
راوی داستان دزد کتاب، مرگ است که با صدایی مردانه و با لحنی دلهرهآور با ما صحبت میکند. ماجرای دزد کتاب نیز در آلمان نازی و در طول جنگ جهانی دوم رخ میدهد. لیزل ممینگر پس از مرگ برادرش با قطار به شهری خیالی به نام مولچ سفر میکند. زمانی که لیزل به خانه رزا و هانس هامبرمن میرسد، مضطرب است. در طول مدت حضورش در آنجا توسط نیروهای نازی مورد تعرض قرار گرفته و معصومیت و سادگی کودکیش را آنها به تاراج بردند.
با بدتر شدن اوضاع سیاسی در آلمان مادرخوانده و پدرخواندهاش یعنی رزا و هانس فردی به اسم ماکس وندنبرگ را آنجا مخفی میکنند. هانس که با لیزل رابطهای صمیمانه برقرار کرده به او یاد میدهد که بخواند، اول در اتاق خواب و بعد در زیر زمین. وقتی که لیزل قدرت کلمات و انتقال مفاهیم از طریق آنها را متوجه شد، تصمیم گرفت کتابهایی را که نازیها قصد داشتند از بین ببرند، بدزدد و علاوه بر این تصمیم گرفت داستان خودش را هم بنویسد و قدرت زبان را با ماکس به اشتراک بگذارد.
او با کمک کردن به مادرخواندهاش در استفاده از ماشین لباسشویی توانست با همسر شهردار، ایلسا هرمان آشنا شود و از طریق او کتابهای کتابخانه خانهی شهردار را بخواند و بعد هم بدزدد!
یک روز وقتی گروهی از زندانیان از مسیر شهر آنها به اردوگاه کار اجباری داخائو برده میشوند، هانس یک تکه نان به مردی ضعیف میدهد و باعث برانگیختن خشم مردم شهر میشود. ماکس پس از این ماجرا و از ترس اینکه مردم به خانه هوبرمنها حمله کنند و او را آنجا پیدا کنند، به سرعت آنجا را ترک میکند. بعدها هانس به خاطر دادن یک تکه نان به آن مرد ضعیف محکوم میشود و به ارتش فرستاده میشود.
چند وقت بعد لیزل ماکس را میان زندانیان میبیند و علیرغم هشدار سربازها به ماکس نزدیک میشود و این کار باعث میشود لیزل تنبیه شود.
زمانی که هانس به خانه بازگشت، محلهشان بمباران شده و میبیند که همه دوستان و خانوادهاش مردهاند. لیزل که روی نسخه دستنویس داستانش در زیرزمین کار میکرده، از این بمباران جان سالم به در بردهاست. کارگرانی که مشغول تمیز کردن شهر و پیدا کردن افراد زنده بودند، دست نوشته لیزل را میان آوار پیدا میکنند، اما مرگ آن را نگه میدارد.
برای این که بدانید چه بر سر این افراد خواهد آمد، باید داستان جذاب «دزد کتاب» را مطالعه فرمایید.
جوایز و افتخارات دزد کتاب
«دزد کتاب» در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۳۸ با بیش از ۲.۱ میلیون رای و بیش از ۱۲۶ هزار نقد و نظر است. در ضمن باید اشاره کرد که در سال ۲۰۱۳ فیلمی به نام «دزد کتاب» و با اقتباس از این کتاب ساخته شده است.
بخشی از دزد کتاب
کتاب دخترک بارها و بارها در میانۀ عملیات پاکسازی لگدمال شد و هرچند فقط دستور داده بودند تودۀ بتونها را پاکسازی کنند، اما باارزشترین دارایی او داخل کامیون زباله انداخته شد و در آن لحظه مجبور شدم کاری کنم. داخل کامیون پریدم و کتاب را برداشتم، بیآنکه بدانم داستان دخترک را طی سالیان متعدد و در طول سفرهایم، بارها و بارها خواهم خواند.
جاهایی را که با همدیگر مواجه شدهایم خواهم دید و از اینکه دختر چه چیزهایی دیده و چطور جان سالم به در برده شگفتزده خواهم شد. تنها کاری که از دستم برمیآید این است که اتفاقاتی را که بر دختر گذشته در کنار سایر حوادثی که طی آن دوران شاهدشان بودهام، بگذارم.
…..
میتوانم خودم را کاملاً معرفی کنم اما واقعاً نیازی به این کار نیست. در هر حال در گیرودار اتفاقات متنوعی که روی خواهد داد، خیلی خوب و خیلی زود مرا خواهید شناخت. فقط کافی است بگویم روزی، تا آنجا که بتوانم با مهربانی تمام برابرتان خواهم ایستاد. روحتان در آغوش من خواهد بود و مثل رنگی روی شانهام جای خواهد گرفت. شما را به آرامی به دور دستها خواهم برد.
در آن لحظه شما آنجا درازکشیدهاید (به ندرت پیدا میشوند افرادی که وقتی سراغشان میروم سر پا ایستاده باشند.) گرفتار قالب جسمتان خواهید بود. شاید در آن دم آخر متوجه شوید و فریادی کوتاه هوا را بشکافد. از آن پس تنها صدایی که خواهم شنید صدای نفسهایم و صدای رایحه، و صدای قدمهایم خواهد بود.
مسئله اینجاست که وقتی سراغتان میآیم دنیا چه رنگی خواهد داشت؟ آسمان چه خواهد گفت؟
خود من، آسمان شکلاتی رنگ را میپسندم. شکلات تلخِ تلخ. آدمها میگویند این رنگ خیلی به من میآید. با این حال سعی میکنم هر رنگی را که میبینم دوست داشته باشم. تمام طیفهای رنگی را. میلیونها یا بیشتر از آن رنگ، که هیچکدام شبیه دیگری نیستند و آسمانی که به آرامی درون خودم فرو میبرم. این کار باعث کاهش اضطرابم میشود. کمکم میکند آرامش بیایم.
برای آشنایی با کتابهای دیگری مانند «دزد کتاب» و سایر کتابهای نوجوانان، بخش معرفی کتابهای نوجوانان در وبسایت هر روز یک کتاب را ببینید. همچنین در بخش معرفی رمانهای خارجی و بخش معرفی داستانهای تاریخی میتوانید نمونههای بیشتری از این کتابها را مشاهده فرمایید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان تاریخی، داستان خارجی، رمان، نوجوانان
۰ برچسبها: ادبیات جهان، مارکوس زوساک، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب