کرم ابریشم

«کرم ابریشم» اثری است از جی. کی. رولینگ (نویسنده‌ی بریتانیایی، متولد ۱۹۶۵) که در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای مفقود شدن یک نویسنده و تلاش کارآگاه، کورموران استرایک، برای پیدا کردن او می‌پردازد.

درباره‌ی کرم ابریشم

کتاب «کرم ابریشم» نوشته جی. کی. رولینگ، با نام مستعار رابرت گالبریث، دومین کتاب از مجموعه‌ی کارآگاه خصوصی کورموران استرایک است. این اثر، یک رمان جنایی و معمایی است که به دنبال موفقیت اولین کتاب این مجموعه، «آوای فاخته» منتشر شد و جایگاه ویژه‌ای در بین علاقه‌مندان به ادبیات جنایی پیدا کرد.

کرم ابریشم حول محور کورموران استرایک، کارآگاه خصوصی و بازرس سابق نظامی می‌چرخد. او در این داستان درگیر پرونده‌ای جدید می‌شود که به دنبال گم شدن نویسنده‌ای به نام اوون کواین است. داستان با پیچیدگی‌های فراوان و درهم‌تنیدگی‌هایی که شاخصه‌ی سبک نگارشی رولینگ است، پیش می‌رود.

کورموران استرایک، به عنوان شخصیت اصلی داستان، یک کارآگاه خصوصی با شخصیتی پیچیده و منحصر به فرد است. او با وجود گذشته‌ای سخت و چالش‌های زندگی شخصی، توانسته به یک کارآگاه موفق تبدیل شود. این شخصیت به خوبی توانسته از مشکلات زندگی خود به عنوان منبعی برای تقویت قدرت تجزیه و تحلیل در حل پرونده‌ها استفاده کند.

در کنار کورموران، رابین الاکوت، دستیار او، نقش پررنگی دارد. او نیز با هوش و دقت بالای خود کمک شایانی به پیشرفت پرونده می‌کند. رابطه کاری این دو شخصیت و پویایی میان آن‌ها به جذابیت داستان افزوده و خواننده را بیشتر درگیر ماجراها می‌کند.

اوون کواین، نویسنده‌ای بحث‌برانگیز و عجیب‌غریب، به طرز مرموزی ناپدید می‌شود. داستان در مورد تلاش‌های استرایک و رابین برای پیدا کردن او و کشف حقایق زندگی شخصی و حرفه‌ای اوست. کواین، که سبک خاصی در نوشتن دارد، به خاطر خلق داستان‌های جنجالی و نامتعارف در میان نویسندگان و خوانندگان شناخته شده است.

رولینگ در «کرم ابریشم» توانسته فضایی تاریک و رازآلود ایجاد کند که خواننده را به دنیای پیچیده و پر از ابهام داستان می‌کشاند. توصیف دقیق جزئیات و شخصیت‌پردازی‌های قوی از ویژگی‌های بارز سبک نگارشی او در این کتاب است. هر صحنه با دقت و جزئیات بالا توصیف شده و همین موضوع به ایجاد حس واقع‌گرایی کمک کرده است.

کتاب «کرم ابریشم» پر از نمادهای مختلف است. خود عنوان کتاب اشاره‌ای به نوعی از زندگی دارد که مانند کرم ابریشم، پیچیده و چندلایه است و در نهایت به شکلی جدید و متفاوت تبدیل می‌شود. این مفهوم در شخصیت‌های داستان نیز دیده می‌شود؛ کسانی که در طول روایت تغییر می‌کنند و به نوعی از پیله خود بیرون می‌آیند.

یکی از موضوعات اصلی کتاب، تقابل میان واقعیت و داستان است. کواین به عنوان نویسنده‌ای که با داستان‌های خود به دنیای تخیلی وارد می‌شود، در زندگی واقعی نیز با مشکلات و درگیری‌های متعددی روبه‌روست. این تقابل به شکل‌های مختلف در سراسر کتاب تکرار می‌شود.

ادبیات و نویسندگی به عنوان یکی از مضامین اصلی کتاب، نه تنها در محتوای داستان‌های کواین بلکه در ساختار کلی رمان نقش مهمی دارد. رولینگ با استفاده از تکنیک‌های روایی گوناگون، به بررسی تأثیرات نویسندگی بر زندگی نویسندگان و دنیای اطراف آن‌ها پرداخته است.

پرونده گم شدن اوون کواین پیچیدگی‌های بسیاری دارد. همانند یک پازل که هر قطعه باید به دقت در جای خود قرار گیرد، استرایک و رابین با بررسی سرنخ‌های مختلف و مصاحبه با اطرافیان کواین، تلاش می‌کنند تا به حقیقت دست یابند. هر سرنخ جدید، پیچیدگی‌های بیشتری به داستان اضافه می‌کند.

یکی از جذابیت‌های «کرم ابریشم»، روابط پیچیده میان شخصیت‌هاست. از روابط کاری استرایک و رابین گرفته تا تعاملات با افراد مرتبط با کواین، همه به شکلی عمیق و چندلایه توصیف شده‌اند. این روابط باعث می‌شود که خواننده نه تنها درگیر معمای اصلی داستان شود، بلکه به درک عمیق‌تری از شخصیت‌ها و دنیای درونی آن‌ها برسد.

«کرم ابریشم» نه تنها یک رمان جنایی است، بلکه پیام‌های عمیق‌تری نیز دارد. یکی از این پیام‌ها، تأثیرات قدرت، شهرت و موفقیت بر افراد و روابط آن‌هاست. کواین به عنوان نویسنده‌ای که به دنبال موفقیت بیشتر است، با دنیای بیرون خود فاصله گرفته و همین موضوع به فاجعه ختم می‌شود.

در مجموع، «کرم ابریشم» یک رمان جنایی هیجان‌انگیز است که با داستانی پیچیده و شخصیت‌های عمیق توانسته توجه خوانندگان بسیاری را جلب کند. جی. کی. رولینگ با قلم توانای خود بار دیگر اثری خلق کرده که نه تنها علاقه‌مندان به ادبیات جنایی را راضی می‌کند، بلکه خوانندگان عمومی نیز از آن لذت خواهند برد.

کتاب کرم ابریشم در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۵ با بیش از ۲۷۶ هزار رای و ۱۹۵۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌ای از ویدا اسلامیه به به بازار عرضه شده است.

داستان کرم ابریشم

چند ماه پس از حل پرونده لولا لندری، لئونورا کواین از کورموران استرایک می‌خواهد تا همسر رمان‌نویسش اوون را پیدا کند، شخصیتی بحث‌برانگیز که تلاش‌هایش برای بازسازی موفقیت رمان اولش شکست خورده است.

اوون تقریباً در همان زمانی ناپدید شد که آخرین کتابش، بمبکیس موری، لو رفت. این کتاب به دلیل ترکیبی از تجاوز جنسی، شکنجه، و آدم خواری و همچنین به تصویر کشیدن تهمت آمیز آن از افراد زندگی اوون، غیرقابل انتشار تلقی شده است.

استرایک شروع به مصاحبه با دیگرانی می کند که در دست نوشته به تصویر کشیده شده اند: معشوق اوون، کاترین کنت و بند او فیلیپ «پیپا» میگلی، هر دو نویسنده مشتاق، الیزابت تاسل، نماینده کواین، جری والدگریو ویراستار، دانیل چارد، ناشر و دوست سابق کواین، مایکل فانکور، نویسنده مشهور. با این حال، مظنونان به زودی با یکدیگر مخالفت می‌کنند و یکدیگر را به کشتن اوون و روح‌نویس بمبکیس موری متهم می‌کنند.

همانطور که تحقیقات ادامه می یابد، رابطه استرایک با دستیارش رابین الکات تیره می شود، زیرا او احساس می کند از سوی او نادیده گرفته شده است و او نمی خواهد او را در موقعیتی قرار دهد که مجبور شود بین شغلش و نامزدش متیو یکی را انتخاب کند. زمانی که استرایک جسد اوون را که مثله شده، آغشته به اسید و شبیه به قتل قهرمان داستان در پایان بمبکیس موری می شود، می یابد، خصومت کاهش می یابد.

پلیس متروپولیتن بعداً لئونورا را به خاطر قتل دستگیر کرد و باعث شد استرایک برای پاک کردن نام او تصمیم بگیرد. رابطه رابین با متیو زمانی تحت فشار قرار می گیرد که مادرش می میرد و عروسی آنها به تعویق می افتد و او تقریباً مراسم تشییع جنازه را برای کمک به استرایک از دست می دهد.

او بعداً با استرایک در مورد نیاتش روبرو می شود و فقط به او هشدار داده می شود که در صورت تبدیل شدن به یک بازپرس، از او خواسته می شود کارهایی را انجام دهد که متیو دوست ندارد.

استرایک با شواهدی علیه نصب لئونورا بر روی فانکورت تمرکز می‌کند که شخصیت او در دست‌نوشته متناقض است و برخلاف رابطه‌اش با اوون به نظر می‌رسد. چندین سال قبل، پس از اینکه السپث همسر فانکورت رمانی نوشت که توسط منتقدان مورد بررسی قرار گرفت، انتشار یک تقلید ناشناس باعث شد که او خودکشی کند.

فانکورت اوون را به نوشتن تقلید و تاسل را متهم کرد که او را قادر ساخته است. استرایک به زودی استنباط می‌کند که بمبکیس موری استعاره‌ای از زندگی شخص دیگری است، نویسنده آن وانمود می‌کند که اوون است و او نقشه‌ای برای دستگیری قاتل طراحی می‌کند. او با کمک برادر ناتنی خود الکساندر در یک مهمانی به فانکورت نزدیک می شود و از او می خواهد که در خلوت با او صحبت کند.

وقتی تاسل به آنها می‌پیوندد، استرایک نشان می‌دهد که می‌داند تاسل بمبکیس موری جعلی را نوشته و اوون را کشته است.

اوون بیست سال بود که از تاسل، نویسنده ای شکست خورده، به خاطر نویسندگی اش در رمان هجو رمان السپث، باج گرفته بود. هنگامی که او با مفهوم اصلی برای بمبکیس موری به او نزدیک شد، تاسل نقشه مفصلی ساخت.

او با اوون توطئه کرد تا ناپدید شدن او را به نمایش بگذارد، بمبکیس موری را بازنویسی کرد، اوون را کشت و لئونورا را به قتل متهم کرد. تاسل تلاش می کند تا فرار کند، اما در نقشه ای که توسط استرایک با رابین و الکساندر طراحی شده بود گرفتار شد و دستگیر شد.

هفته بعد، لئونورا از زندان آزاد می شود، فانکورت ارزش ادبی نسخه خطی اصلی بمبکیس موری را تصدیق می کند و قصد دارد مقدمه ای برای انتشار آن بنویسد، و استرایک به رابین می گوید که او را در دوره های آموزشی تحقیقاتی به عنوان هدیه کریسمس ثبت نام کرده است.

بخش‌هایی از کرم ابریشم

استرایک از جیب پالتویش پاکت نامه یی را در آورد و روی میز، به سوی او لغزاند. کالپپر کاغذهای داخل پاکت را در آورد و شروع به خواندن کرد. اندکی بعد، آهسته گفت: ـ عجب بابا! با شور و هیجان، کاغذهایی را ورق زد که روی برخی شان دستخط خود استرایک به چشم می خورد و به آرامی گفت:

ـ اینا رو از کدوم گوری آوردی؟ استرایک سرانجام پس از فرو دادن لقمه اش گفت: ـ از خود دستیار شخصیش. مرتیکه هم با این سر و سر داشته هم با اون دو نفری که خودت می دونی. خانمه تازه شستش خبردار شده که هرگز بانو پارکر آینده نمی شه.

…………………

 کالپپر خنده ی خرناس مانندی کرد و گفت: ـ این خانم باید قبلا فکرهاشو می کرد، قبل از این که بخواد چیزی کش بره و استرایک با حرکت سریع و فرزی، کاغذها را از دست روزنامه نگار گرفت و کشید و گفت:

ـ اون اینا رو کش نرفته. رئیسش بهش گفته بوده امروز بعد از ظهر پرینت اینا رو براش بگیره. تنها اشتباهش این بود که مدرکا رو نشونم داد. اما اگه بخوای زندگی خصوصی شو تو روزنامه ها جار بزنی و به گند بکشی، ازت پسشون می گیرم، کالپپر.

……………………

استرایک از جیب پالتویش پاکت نامه یی را در آورد و روی میز، به سوی او لغزاند. کالپپر کاغذهای داخل پاکت را در آورد و شروع به خواندن کرد. اندکی بعد، آهسته گفت:

ـ عجب بابا!

با شور و هیجان، کاغذهایی را ورق زد که روی برخی شان دستخط خود استرایک به چشم می خورد و به آرامی گفت:
ـ اینا رو از کدوم گوری آوردی؟

استرایک سرانجام پس از فرو دادن لقمه اش گفت:

ـ از خود دستیار شخصیش. مرتیکه هم با این سَر و سِر داشته هم با اون دو نفری که خودت می دونی. خانمه تازه شستش خبردار شده که هرگز بانو پارکر آینده نمی شه.

کالپپر سرش را بلند کرد و از بالای کاغذهای لرزان در دست هیجان زده اش، به استرایک خیره شد و پرسید:
ـ اینو دیگه از کجا فهمیدی؟

استرایک که تکه ی سوسیس دیگری در دهان داشت، با صدای نامفهومی گفت:

ـ کارآگاه بازی کردم. ببینم مگه شما خبرنگارها پیش از متوسل شدن به امثال من، از همین جور کارها نمی کردین؟ ولی کالپپر، این خانم باید به فکر آینده ی شغلیش هم باشه، برای همین نمی خواد اسمش تو روزنامه ها پخش بشه، حالیت شد؟

کالپپر خنده ی خرناس مانندی کرد و گفت:

ـ این خانم باید قبلاً فکرهاشو می کرد، قبل از این که بخواد چیزی کش بره و استرایک با حرکت سریع و فرزی، کاغذها را از دست روزنامه نگار گرفت و کشید و گفت:

ـ اون اینا رو کش نرفته. رئیسش بهش گفته بوده امروز بعد از ظهر پرینت اینا رو براش بگیره. تنها اشتباهش این بود که مدرکا رو نشونم داد. اما اگه بخوای زندگی خصوصی شو تو روزنامه ها جار بزنی و به گند بکشی، ازت پسشون می گیرم، کالپپر.

روزنامه نگار که می کوشید مدارک فرار از پرداخت بخش عمده ی مالیات را از دست پرموی استرایک بقاپد، در همان حال به او گفت:

ـ جوش نیار بابا، باشه، خانمه رو وارد قضیه نمی کنیم. ولی اون مردک که خودش می فهمه مدارکو از کجا آوردیم. اُسکُل که نیست.

 

اگر به کتاب کرم ابریشم علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین آثار جی.‌ کی. رولینگ در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.