25 فروردین 1401
بلندیهای بادگیر
«بلندیهای بادگیر» یا «عشق هرگز نمیمیرد» تنها اثر امیلی برونته (نویسنده و شاعر انگلیسی و یکی از سه خواهر معروف برونته که هر سه شاعر و نویسنده بودند، از ۱۸۱۸ تا ۱۸۴۸) است که در سال ۱۸۴۷ با نام مستعار «آلیس بل» منتشر شده است. ویژگی متمایزکننده این رمان در زمان انتشارش لحن شاعرانه و دراماتیک بیان آن، عدم تفسیر نویسنده و ساختار غیرمعمولش بود. این اثر بارها و توسط مترجمین مختلف به زبان فارسی ترجمه و منتشر شدهاست.
نام اصلی این کتاب «واترینگ هایتس» (Wuthering Heights)، نام مکانی که داستان در آن رخ میدهد، است.اما به دلیل این که این ساختمان بر روی تپهای و در معرض وزش باد شدید قرار گرفته است، در ایران تحت عنوان «بلندیهای بادگیری» شناخته میشود.
این رمان در سبک رئالیسم نگاشته شده و دارای ۲۰ فصل است و شخصیتها و حوادث زیادی را شامل میشود. در کل داستان رمان «بلندیهای بادگیر» از زبان کارگری به نام «نلی» روایت میشود و دیدهها و شنیدههای اوست که خواننده را به قضاوت و شناخت شخصیتها دعوت میکند و هرجایی از داستان که نلی در آن حضور نداشته روایت را از زبان شخصیتهای دیگر نقل میشود. در واقع امیلی برونته از نگاه نلی، کارها و اعمال شخصیتهای دیگر داستان را بررسی میکند.
این کتاب علاقمندان بسیاری در سرتاسر دنیا داشته و یکی از عاشقانهترین داستانهای ادبیات انگلیسی شمرده میشود. همچنین فیلمها و آثار نمایشی متعددی نیز بر مبنای این رمان ساخته شده است.
داستان «بلندیهای بادگیر»
در سال ۱۸۰۱، آقای «لاکوود»، مستأجر جدید «تراشکراس گرانج» در یورکشایر، به ملاقات صاحبخانهی خود، هیثکلیف، در مزرعهی دورافتادهی واترینگ هایتس می رود. او در آنجا با یک زن جوان محتاط (که بعداً به نام «کتی لینتون» شناخته شد)، «ژوزف»، خدمتکاری بداخلاق؛ و «هاریتون»، یک جوان بی سواد که مانند یک خدمتکار صحبت می کند، ملاقات میکند. همهی این افراد عبوس بوده و آنچنان مهماننواز نیستند.
لاکوود که به علت بارش برف شب را در آنجا میماند، دفتر خاطرات ساکن سابق اتاقش، «کاترین ارنشاو» را میخواند و کابوسی میبیند که در آن کاترین شبحوار التماس میکند که از پنجره وارد شود. هیثکلیف با فریادهای ترسناک لاکوود از خواب بیدار شده و مضطرب میشود.
لاکوود بعداً در برف سنگین به تراشکراس گرانج برمیگردد و از سرما بیمار میشود در بستر میافتد. در حالی که او دوران نقاهتش را میگذراند، «الن دین» (که به نام «نلی» شناخته میشود و خدمتکار لاکوود است) داستان این خانوادهی عجیب و غریب را برای او تعریف میکند.
برای این بدانید نلی چه چیزهایی را برای لاکوود تعریف میکند و سرانجام شخصیتهای این داستان چه خواهد شد، باید کتاب «بلندیهای بادگیر» را مطالعه کنید.
این کتاب در وبسایت معتبر goodreads دارای امتیاز ۳.۸۸ با بیش از ۱.۵ میلیون رای و بیش از ۴۶ هزار نقد و نظر است.
بخشهایی از کتاب «بلندیهای بادگیر»
زیر آسمان دلپذیر کمی ماندم و آن جا پرسه زدم. نگاه کردم به پروانهها که لابهلای بوتهها و سنبلهها بال میزدند. گوش سپردم به صدای ملایم باد که لابهلای سبزه و علفها میوزید و فکر کردم که چطور میشود تصور کرد که خفتههای این خاک آرام، خواب زدههایی بیقرار باشند.
با خود میاندیشم: ای مرد بدبخت! تو نیز مانند سایر همنوعانت قلبی در سینهات میتپد و اعصابی داری که در برابر غمها و شادیها حساسیت نشان میدهد. چرا بیهوده سعی میکنی عکس العمل قلب اعصابت را از شنیدن خبر این فاجعه پنهان داری؟ چرا میخواهی وانمود کنی که خونسردی و آرامش خود را از دست ندادهای؟ این کبر و غرور تو نمیتواند خدا را فریب دهد!
روح از هر چه ساخته شده باشد، جنس روح او و من از یک جنس است.
می گفت بهترین کار در یک روز گرم ماه ژوئیه این است که آدم از صبح تا شب برود روی یک تکه چمن وسط بوته زار دراز بکشد، زنبورها لابهلای گل ها با وِزوِزشان برای آدم لالایی بگویند، چکاوکها بالای سر آدم آواز بخوانند، آسمان آبی و بی ابر باشد و خورشید هم مدام بتابد. این کل تصور او بود از سعادت بهشتی.
اما چیزی که من دلم میخواست تاب خوردن از یک درخت سبز بود که برگهایش خش خش کنند، باد غرب بوزد و ابرهای سفیدِ سفید به سرعت از بالای سر ما رد بشوند. تازه، نه فقط چکاوکها، بلکه باسترک ها و توکاهای سیاه و سِهره های سینه سرخ و فاختهها هم از چهار طرف نغمه سرایی کنند. بوته زار از دوردست پیدا باشد، با فرو رفتگیهای سایه دار و خنک، اما نزدیک ما موجهای بلند علفزار که در نسیم تاب بخورند، همین طور جنگل و صدای آب، و کل دنیا بیدار و سرشار از شادی.
حالت یک سگ ولگرد را نداشته باش که هر لگدی که میخورد، حقش است و از تمام دنیا به اندازه کسی که لگدش میزند، متنفر است!
من از قیافهاش میخواندم که خصوصیاتی بهتر از پدرش دارد. البته حسنها در میان علفهای وحشی ازنظر پنهان میمانند، زیرا پرپشتی علفها باعث میشود ما ریشههای سالم را نبینیم. با اینحال خاک سالم در شرایطی مناسب حتما محصول بهتری پرورش میدهد.
برای آشنا شدن با سایر داستانهای عاشقانهی معروف ایران و دنیا، میتوانید از بخش کتابهای عاشقانه در وبسایت هر روز یک کتاب بازدید کنید.
زیبا بود.