«آخرین وسوسهی مسیح» اثری است از نیکوس کازانتزاکیس (نویسنده و شاعر یونانی، از ۱۸۸۳ تا ۱۹۵۷) که در سال ۱۹۵۱منتشر شده و به روایتی جدید از زندگی این پیامبر خداوند میپردازد.
دربارهی کتاب
این کتاب دارای دیدگاهی «انسانی» و «زمینی شده» به شخصیت حضرت عیسی (ع) است که پس از انتشار کتاب به شدت مورد اعتراض دستگاه کلیسا و همچنین مسیحیان قرار گرفت. دیدگاه زمینی کازانتزاکیس به عیسی(ع) به گونهای است که برای وی احتمال فریب خوردن از شیطان و اسیر وسوسههای نفسانی شدن را قائل شده بود. این دیدگاه به فردی که تمامی پیروانش وی را «خدای مجسم» میدانند به شدت کفرآمیز تلقی شد.
این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۷ با بیش از ۱۳ هزار رای و حدود ۱۰۰۰ نقد و نظر است.
خلاصهی آخرین وسوسهی مسیح
این کتاب در مورد زندگی حضرت عیسی (ع)، پیش از آشکار شدن رسالت او تا زمان به دار آویخته شدن او میباشد. کازانتزاکیس در این کتاب عیسی (ع) را یک پیامبر و یک شخصیت معصوم در نظر نگرفته است. بلکه او را به چشم یک انسان عادی نگاه کرده است. انسانی مبارز و آزاد که گاه دچار وسوسه میشود و برای رهایی از آن تلاش میکند. او در آزادی مردم و خود از بند اسارت میکوشد و با ترک خانواده و چشمپوشی از شادیهای کوچک بر وسوسهها پیروز میشود.
او نمونه یک انسان متعال است که برای رسیدن به آرمانهای خود از همهچیز عبور میکند. در این کتاب وقتی عیسی (ع) به رسالت خود پی میبرد دچار وحشت شده و سعی میکند خود را انسان بدی جلوه دهد. برای مثال برای به صلیب کشیدن آزادی خواهان صلیب میسازد و دائم دچار شک و تردید میشود. حتی مردم و حواریون نیز مطمئن نیستند که او مسیح موجود است و فکر میکنند شخصی است که مقدمات را برای ورود عیسی (ع) آماده میکند.
مهمترین قسمتهای کتاب، همان کشمکش دائمی و روبهرو شدن با وسوسهها است. عیسی (ع) بهمحض اینکه از دست یک وسوسه خلاص میشود خود را گرفتار در وسوسه دیگری میبیند، بنابراین هرلحظه باید هشیار و آگاه باشد. از وسوسه نزدیک شدن به مریم مجدلیه تا احساس خستگی و دنبال نکردن راهی که میداند باید آن را دنبال کند.
ترجمه در ایران
در ایران صالح حسینی این کتاب را به فارسی برگرداند و انتشارات نیلوفر برای اولین بار آن را در سال ۱۳۶۰ منتشر کرد.
بخشی از کتاب
«لحظه لحظهی زندگی عیسی (ع) جدال و پیروزی است. او جادوی شکست ناپذیر لذتهای سادهی انسانی را تسخیر کرد. او بر وسوسهها چیره شد و با تبدیل کردن ذره ذرهی «گوشت تن» «به خون جان» عروج کرد. عیسی (ع) با فراز آمدن به «گولگوتا» از صلیب بالا رفت.
اما آنجا، در فراز گولگوتا و بر بالای صلیب هم، مبارزهی او پایان نپذیرفت: «آخرین وسوسه» بالای صلیب در انتظارش نشسته بود. در پیش دیدگان بی فروغ مصلوب، روح ابلیس در یک لمحه، چشمانداز فریب آلود زندگی آرام و دلنوازی را بر او گشود. عیسی (ع) پنداشت که جادهی راحت و نرم انسانها را در پیش گرفتهاست: عیالمند شده و مردم دوستش میدارند و احترامش مینهند.
و اینک که پیرمردی گشته، در آستانهی در خانهاش نشستهاست، و همچنانکه تمناهای دوران جوانی خویش را به یاد میآورد، لبخندی از سر رضایت بر لبانش نقش میبندد. او، در گزینش جادهی انسانها چه باشکوه و عاقلانه عمل کرده بود!
راستی را که نجات دنیا دیوانگی بودهاست و فرار از محرومیتها و شکنجهها و صلیب چه لذتبخش! این «آخرین وسوسه» ای بود که در لمحهای کوتاه به سراغ منجی آمد تا لحظات واپسین را بر او پریشان سازد. اما به ناگاه عیسی (ع) سرش را با شدّت تکان داد، چشمانش را گشود و دید: نه!… سپاس خدای را که خائن نبود، که پیمانشکن نبود. او از عهدهی انجام مأموریتی که خداوند خدا، بار امانتش را بر دوش وی نهاده بود، برآمده بود. او عزب مانده و شهد گوارای زن و زندگی را نچشیده بود. او به اوج ایثار رسیده بود: به صلیب چهارمیخ شده بود.
با رضامندی دیدگانش را فروبست.
پس آنگاه نغمهی بزرگ پیروزی سر داده شد: «وظیفه به انجام رسیدهاست!»
و گفت: وظیفهام را به انجام رسانیدهام، به صلیب کشیده شدهام. و در دام وسوسه نیفتادهام!»
برای آشنا شدن با سایر آثار این نویسنده، به بخش معرفی آثار نیکوس کازانتزاکیس در وبسایت هر روز یک کتاب مراجعه کنید.
30 اردیبهشت 1401
آخرین وسوسهی مسیح
«آخرین وسوسهی مسیح» اثری است از نیکوس کازانتزاکیس (نویسنده و شاعر یونانی، از ۱۸۸۳ تا ۱۹۵۷) که در سال ۱۹۵۱منتشر شده و به روایتی جدید از زندگی این پیامبر خداوند میپردازد.
دربارهی کتاب
این کتاب دارای دیدگاهی «انسانی» و «زمینی شده» به شخصیت حضرت عیسی (ع) است که پس از انتشار کتاب به شدت مورد اعتراض دستگاه کلیسا و همچنین مسیحیان قرار گرفت. دیدگاه زمینی کازانتزاکیس به عیسی(ع) به گونهای است که برای وی احتمال فریب خوردن از شیطان و اسیر وسوسههای نفسانی شدن را قائل شده بود. این دیدگاه به فردی که تمامی پیروانش وی را «خدای مجسم» میدانند به شدت کفرآمیز تلقی شد.
این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۷ با بیش از ۱۳ هزار رای و حدود ۱۰۰۰ نقد و نظر است.
خلاصهی آخرین وسوسهی مسیح
این کتاب در مورد زندگی حضرت عیسی (ع)، پیش از آشکار شدن رسالت او تا زمان به دار آویخته شدن او میباشد. کازانتزاکیس در این کتاب عیسی (ع) را یک پیامبر و یک شخصیت معصوم در نظر نگرفته است. بلکه او را به چشم یک انسان عادی نگاه کرده است. انسانی مبارز و آزاد که گاه دچار وسوسه میشود و برای رهایی از آن تلاش میکند. او در آزادی مردم و خود از بند اسارت میکوشد و با ترک خانواده و چشمپوشی از شادیهای کوچک بر وسوسهها پیروز میشود.
او نمونه یک انسان متعال است که برای رسیدن به آرمانهای خود از همهچیز عبور میکند. در این کتاب وقتی عیسی (ع) به رسالت خود پی میبرد دچار وحشت شده و سعی میکند خود را انسان بدی جلوه دهد. برای مثال برای به صلیب کشیدن آزادی خواهان صلیب میسازد و دائم دچار شک و تردید میشود. حتی مردم و حواریون نیز مطمئن نیستند که او مسیح موجود است و فکر میکنند شخصی است که مقدمات را برای ورود عیسی (ع) آماده میکند.
مهمترین قسمتهای کتاب، همان کشمکش دائمی و روبهرو شدن با وسوسهها است. عیسی (ع) بهمحض اینکه از دست یک وسوسه خلاص میشود خود را گرفتار در وسوسه دیگری میبیند، بنابراین هرلحظه باید هشیار و آگاه باشد. از وسوسه نزدیک شدن به مریم مجدلیه تا احساس خستگی و دنبال نکردن راهی که میداند باید آن را دنبال کند.
ترجمه در ایران
در ایران صالح حسینی این کتاب را به فارسی برگرداند و انتشارات نیلوفر برای اولین بار آن را در سال ۱۳۶۰ منتشر کرد.
بخشی از کتاب
«لحظه لحظهی زندگی عیسی (ع) جدال و پیروزی است. او جادوی شکست ناپذیر لذتهای سادهی انسانی را تسخیر کرد. او بر وسوسهها چیره شد و با تبدیل کردن ذره ذرهی «گوشت تن» «به خون جان» عروج کرد. عیسی (ع) با فراز آمدن به «گولگوتا» از صلیب بالا رفت.
اما آنجا، در فراز گولگوتا و بر بالای صلیب هم، مبارزهی او پایان نپذیرفت: «آخرین وسوسه» بالای صلیب در انتظارش نشسته بود. در پیش دیدگان بی فروغ مصلوب، روح ابلیس در یک لمحه، چشمانداز فریب آلود زندگی آرام و دلنوازی را بر او گشود. عیسی (ع) پنداشت که جادهی راحت و نرم انسانها را در پیش گرفتهاست: عیالمند شده و مردم دوستش میدارند و احترامش مینهند.
و اینک که پیرمردی گشته، در آستانهی در خانهاش نشستهاست، و همچنانکه تمناهای دوران جوانی خویش را به یاد میآورد، لبخندی از سر رضایت بر لبانش نقش میبندد. او، در گزینش جادهی انسانها چه باشکوه و عاقلانه عمل کرده بود!
راستی را که نجات دنیا دیوانگی بودهاست و فرار از محرومیتها و شکنجهها و صلیب چه لذتبخش! این «آخرین وسوسه» ای بود که در لمحهای کوتاه به سراغ منجی آمد تا لحظات واپسین را بر او پریشان سازد. اما به ناگاه عیسی (ع) سرش را با شدّت تکان داد، چشمانش را گشود و دید: نه!… سپاس خدای را که خائن نبود، که پیمانشکن نبود. او از عهدهی انجام مأموریتی که خداوند خدا، بار امانتش را بر دوش وی نهاده بود، برآمده بود. او عزب مانده و شهد گوارای زن و زندگی را نچشیده بود. او به اوج ایثار رسیده بود: به صلیب چهارمیخ شده بود.
با رضامندی دیدگانش را فروبست.
پس آنگاه نغمهی بزرگ پیروزی سر داده شد: «وظیفه به انجام رسیدهاست!»
و گفت: وظیفهام را به انجام رسانیدهام، به صلیب کشیده شدهام. و در دام وسوسه نیفتادهام!»
برای آشنا شدن با سایر آثار این نویسنده، به بخش معرفی آثار نیکوس کازانتزاکیس در وبسایت هر روز یک کتاب مراجعه کنید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان خارجی، رمان، زندگینامه
۰ برچسبها: ادبیات جهان، معرفی کتاب، نیکوس کازانتزاکیس، هر روز یک کتاب