باشگاه ۵ صبحی‌ها

«باشگاه ۵ صبحی‌ها» اثر رابین شارما (نویسنده و سخنران انگیزشی کانادایی، متولد ۱۹۶۵) اولین بار در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است و سعی دارد به خواننده کمک کند تا در مدیریت فردی خود موفق‌تر عمل کند.

درباره‌ی باشگاه ۵ صبحی‌ها

این کتاب روایت داستان دو غریبه است که با یک فرد بسیار پولدار آشنا می‌شوند. آن‌ها از آموزه‌ها و دستورالعمل‌های فرد پولدار استفاده می‌کنند تا مسیر موفقیت را بپیمایند. نویسنده در این اثر از اهمیت پنج صبح بیدار شدن می‌گوید، او از این زمان به‌عنوان ضربان تپنده‌ی جهان یاد می‌کند و به همه‌ی افرادی که به‌دنبال موفقیت هستند پیشنهاد می‌کند سحرخیز باشند.

او معتقد است در این زمان افراد از هوشمندتر هستند و بدنشان نسبت به زمان‌های دیگر روز از انرژی بیشتری برخوردار است. هدف اصلی این کتاب از نامش مشخص است، شامل آموزه‌هایی است که به شما کمک می‌کند تا میزان بهره‌وری‌تان با برنامه‌ی صبحگاهی افزایش یابد. با داشتن برنامه‌ی منظم و سحرخیزی افراد می‌توانند در کار، زندگی شخصی و روابطشان موفق‌تر عمل کنند و از زمانشان به نحو احسن استفاده کنند. نکات ارائه شده در این اثر ساده و آسان است و هر فرد می‌تواند آن‌ها را عملی کند.

این کتاب در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۱ با حدود ۵۰ هزار رای و ۵ هزار نقد و نظر است.

محتوای باشگاه ۵ صبحی‌ها

این کتاب شامل فصل‌های متعددی است و خواننده را به سحرخیزی و استفاده‌ی درست از زمان راهنمایی می‌کند:

«اقدام خطرناک»، «برخوردی غیرمنتظره با یک غریبه‌ی عجیب»،«رها کردن حد متوسط و هر آنچه معمولی است»،«ماجرایی عجیب در رابطه با به دست گرفتن کنترل صبح»،«پرواز به قله‌های بهره‌وری، مهارت و شکست‌ناپذیری»،«آماده‌سازی برای دگرگونی در بهشت آغاز می‌شود»،«روش ۵ صبح: برنامه‌ی صبحگاهی سازندگان دنیا»،«چهارچوبی برای نمایان کردن عظمت»،«چهار زمینه‌ی تمرکز افراد تاریخ‌ساز»عناوین برخی از فصل‌های کتاب هستند.

«هدایت کشتی زندگی در امواج خروشان روزگار»،«اعضای باشگاه پنج صبحی‌ها، تشریفات عادت‌سازی را کشف می‌کنند»،«اعضای باشگاه پنج صبحی‌ها فرمول ۲۰/۲۰/۲۰ را می‌آموزند»،«اعضای باشگاه پنج صبحی‌ها ضرورت خواب را درک می‌کنند»،«اعضای باشگاه پنج صبحی‌ها درباره‌ی ده تاکتیک نبوغ مادام‌العمر آموزش می‌بینند»،«اعضای باشگاه پنج صبحی‌ها چرخه‌ی دوگانه‌ی عملکرد نخبگان را می‌آموزند» و «اعضای باشگاه پنج صبحی‌ها به قهرمان زندگی خودشان تبدیل می‌شوند» عناوین برخی از دیگر فصل‌های کتاب هستند.

جملاتی از کتاب باشگاه ۵ صبحی‌ها

  • چونان یک قهرمان زندگی کنید. این مطلبی است که خردمندان به ما می‌گویند. شخصیت اصلی داستان شوید، وگرنه زندگی به چه دردی می‌خورد؟
  • تا وقتی آزادی، کتاب، گل و ماه هست، چه کسی می‌تواند شاد نباشد؟
  • اگر می‌دانستید برای رسیدن به نبوغ چه اندازه کار و تلاش موردنیاز است، دیگر نامش را بلوغ نمی‌گذاشتید.
  • اول صبح که از روی تنبلی اکراه دارید رختخوابتان را ترک کنید، به خودتان بگویید: من بلند می‌شوم تا کار یک انسان را انجام دهم.
  • من از هر لحظۀ تمرین بیزار بودم، اما به خودم گفتم: دست برندار؛ حالا به خودت فشار بیاور تا باقی عمرت را چونان یک قهرمان زندگی کنی.
  • بهترین و زیباترین چیزهای این جهان را نه می‌توان دید و نه حتی می‌توان شنید، بلکه باید آن‌ها را با دل احساس کرد.
  • زندگی‌ای که طبیعت به ما داده، کوتاه و کم‌دوام است، اما خاطرۀ زندگی خوب‌زیسته‌شده ابدی است.
  • مردان بزرگ با آنچه ذاتی است زندگی می‌کنند، با آنچه سطحی است نمی‌مانند، به واقعیت‌ها توجه دارند و با آنچه نمایشی است باقی نمی‌مانند. یکی را رها می‌کنند و دیگری را نگه می‌دارند.
  • بیدار شدن قبل از روشن شدن هوا بسیار خوب است؛ زیرا این عادت به سلامتی، ثروت و درایت اشخاص می‌افزاید.
  • کودک برای باور کردن آنچه باورنکردنی است، مشکلی ندارد. نابغه و دیوانه هم مشکلی ندارند. تنها من و تو هستیم که با مغزهای بزرگ و دل‌های کوچکمان تردید می‌کنیم؛ بیش از اندازه می‌اندیشیم و در شک فرومی‌رویم.

بخشی از کتاب باشگاه ۵ صبحی‌ها

میلیاردر گفت: «بگذارید شما دو نفر را در آغوش بگیرم» و بعد دست‌هایش را یکجا به دور کارآفرین و هنرمند حلقه کرد، بی‌آنکه انتظار داشته باشد آن‌ها هم همین کار را بکنند.

بعد گفت: «خدایا! شما دو نفر خیلی شهامت دارید. شما به یک پیرمرد غریبه اعتماد کردید. می‌دانم که پریروز شکل و شمایل یک ولگرد را داشتم. البته این‌طور نیست که به لباس و سرووضعم بی‌توجهم، اما آن‌قدرها به وضع ظاهرم بها نمی‌دهم». این را گفت و تبسمی بر لبانش نشست. او ادامه داد: «من دوست دارم همه چیز حقیقی باشد؛ زیبا و ساده؛ کاملاً اصیل». مرا به یاد آن گفتۀ خردمندانۀ گذشته‌ها می‌اندازد: «داشتن پول زیاد از شما آدم متفاوتی نمی‌سازد، بلکه بیشتر به شخصیتی شبیه می‌شوید که قبل از پول‌دار شدن بوده‌اید».

میلیاردر به اقیانوس نگاه کرد و گذاشت تا اشعۀ صبحگاهی روی تنش پخش شود تا او را شست‌وشو دهد. بعد چشمانش را بست و نفس عمیقی کشید. عضلات ناحیۀ شکمش از پشت پیراهنش دیده می‌شدند. بعد از جیب پشتی شلوارکش گلی بیرون آورد. کارآفرین و هنرمند قبلاً چنین گلی ندیده بودند. گل از اینکه در جیب میلیاردر بوده باشد آسیبی ندیده بود. عجیب به نظر می‌رسید.

«گل‌ها برای هرکس که بخواهد معجزه‌ای در زندگی خصوصی‌اش ایفا کند، نقش مهمی بازی می‌کنند.» میلیاردر این را گفت و گلبرگ‌های گل را بویید. راستی خواستم بگویم که پدرم یک کشاورز بوده است. من در مزارع بزرگ شده‌ام و بعد به کالیفرنیای جنوبی آمده‌ایم. ما ساده فکر می‌کردیم، ساده حرف می‌زدیم، غذاهای ساده می‌خوردیم و ساده زندگی می‌کردیم. شما می‌توانید پسری را از مزرعه بیرون بکشید، اما نمی‌توانید مزرعه را از پسر بیرون ببرید.»

برای آشنا شدن با سایر کتاب‌های مشابه، بخش‌های معرفی کتاب‌های روان‌شناسی و معرفی کتاب‌های انگیزشی و موفقیت و معرفی کتاب‌های خودشناسی و خودسازی در وب‌سایت هر روز یک کتاب را ببینید.