سیاوش خوانی

«سیاوش خوانی» اثری است از بهرام بیضایی (نویسنده و کارگردان زاده‌ی تهران، متولد ۱۳۱۷) که در سال ۱۳۷۵ منتشر شده است. این کتاب در قالب یک فیلم‌نامه/نمایش‌نامه به داستان اساطیری سیاوش پرداخته است.

درباره‌ی سیاوش خوانی

سیاوش‌ خوانی از نیمه‌ی آبان تا نیمه‌ی آذرِ سالِ ۱۳۷۲ نوشته و در سال ۱۳۷۵ به وسیله‌ی انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده است. باید اشاره کرد، بیضایی این متن را نه به نمایش درآورده است و نه به فیلم. البته تابستان سال ۱۳۷۸ بیضایی اجازه‌ی ساختِ این فیلم را از دولت گرفت  ولی به خاطر اختلاف نظرش با تهیه‌کننده، ساخت فیلم سیاوش‌ خوانی در نخستین مراحل متوقف شد.

در حقیقتف سیاوش خوانی نمایشی آیینی در دل یک فیلمنامه. بهرام بیضائی در فیلمنامه «سیاوش ‌خوانی» اسطوره سیاوش و مراسم آیینی کهن سوگواری برای سیاوش را که در روستاها برای فراوانی محصول و باروری زمین برگزار می‌شده دستمایه قرار داده است. «سیاوش‌ خوانی» اگرچه نام فیلمنامه را بر پیشانی دارد، اما چنانکه ذیل عنوان آن در کتاب توضیح داده شده است این متن می‌تواند «در توسِ فردوسی و میدان‌های بزرگ همه‌ی روستاها و پهنه‌ی میان چادرهای همه‌ی ایل‌ها» به صورت زنده اجرا شود.

«سیاوش‌خوانی» درباره گروهی است که در روستایی نمایش آیینیِ سوگ سیاوش را برگزار می‌کنند. این فیلمنامه هم شرح حواشیِ اجرای نمایش را در بر دارد و هم خود اجرا را. این‌گونه است که در دل داستان این اجرا داستان سیاوش از نگاه بیضائی، که همواره نگاهی نو و خلاقانه به اسطوره‌ها و آیین‌های کهن دارد، روایت می‌شود. بنا بر این در «سیاو‌ش‌خوانی» به نحوی با شیوه هزار و یک شبیِ قصه در قصه مواجهیم و نیز با روایتی نمایشی از اسطوره و آیینی کهن.

این کتاب در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۳ با بیش از ۳۴۰ رای و ۳۰ نقد و نظر است.

داستان سیاوش خوانی

داستان سیاوش خوانی به قلم بهرام بیضایی در واقع داستان نبرد بی پایان بین خیر و شر است. مهمترین قسمت این کتاب مربوط به طرح آن است که بیضایی به گونه ای متفاوت یکی از داستان های شاهنامه،که زمانی کارکرد آیینی داشته، را در بطن زندگی معاصر قرار می دهد و به زیبایی تمام همه ی این موارد را در هم می تند تا چنین شاهکاری را خلق کند.

در این نمایش‌نامه می خوانیم که گروهی از جوانان برای اجرای نمایش سیاوش خوانی به روستایی می روند و در طول این اجرا درگیری هایی پیرامون انتخاب نقش های خوب و بد بین آن ها رخ می دهد. گویی این نبرد بین خیر و شر از دیر باز تا کنون ادامه داشته و خواهد داشت. در این اثر بیضایی داستانی از شاهنامه را برگزیده تا در کنار بازسازی این داستان از هنر عامه، برخورد مردم با هنر، پندارهای مردمی دربارۀ آیین های ملی و هنر، و برداشتهایی شخصی از داستان را بازگو کند.

بخشی از سیاوش خوانی

سیاوش: نه! بی‌گمان جایی هست

که نخواهند بر خیره پنجه در خون کنم!

آه سیاوش چه بایدت؟

ایستاده‌ای دودل میان دو جهان؟

نه! آشتی نخواهم شکست و خون نخواهم ریخت!

دو گیتی از کف نخواهم داد

و به کام اهرِمن نخواهم شد!

همینم بس که در جهان جایی ناشناس بجویم

و نشان از خویش گُم کنم…

……………………..

فرنگیس: سیاوش چرا نمی خوابد؟

سیاوش: زیرا که زندگی بیدار است! کی دیگر این ستاره را که تابید و گذشت دوباره می بینم؟

فرنگیس: سیاوش از چه پریشانی؟ از نیزه های تورانی؟

سیاوش: درد سیاوش از خویش است! چون همه خوابند و زندگی می گذرد، چرا بیدار نباشم، کش از دست ندهم؟ چون چشم می بندم و ترا نمی بینم، چرا به دیدنت چشم نوازش نکنم؟ کی دیگر ترا دوباره خواهم دید؟

فرنگیس: از چه می گویی؟ از چه می ترسی و مرا می ترسانی؟

سیاوش: ترسم این است که جهان را ندیده از آن بگذرم. کاش مرا میراندی فرنگیس! چرا چنین نکردی؟ اکنون تو نیز بهره ای از سرنوشت مرا داری!

فرنگیس: از آن پشیمان نیستم!

سیاوش: خوابی دیدم؛ تو پسری خواهی داشت!

فرنگیس: نیک است.

سیاوش: من او را نمی بینم.

فرنگیس (هراسان پس می کشد): نه! به این کوتاهی؟

سیاوش: برای همین است که نمی خوابم!

فرنگیس: پس خواب از فرنگیس دور!

سیاوش: تو که ایرانیان را به هیچ نشمردی؛ بر تو نوشته اند که مادر پادشاه ایران باشی.

فرنگیس (غرّان): من آن کودک را می کشم که تیغ به روی توران کشد.

سیاوش: نه، نمی کشی؛ چون پدرش را پیش چشمت سر از تن جدا کنند! (فرنگیس هراسان جیغ می کشد.)

 

اگر به کتاب سیاوش خوانی علاقمند هستید، احتمالاً از خواندن کتاب سووشون نیز لذت خواهید برد. به علاوه، برای آشنایی با سایر شاهکارهای ادبیات ایران، بخش معرفی برترین کتاب‌های ایرانی را در وب‌سایت هر روز یک کتاب دنبال کنید.