«دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» اثری است از شهرام رحیمیان (نویسنده زادهی تهران، متولد ۱۳۳۸) که در سال ۱۳۸۰ منتشر شده است. این کتاب در بستر داستانی جذاب، اتفاقات مرتبط با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را مورد بررسی قرار میدهد.
دربارهی دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد نوشتهی شهرام رحیمیان است. این کتاب قبل از انتشار در ایران، در آمریکا و به زبان فرانسه منتشر شد. نویسنده با تمرکز بر وقایع بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این رمان اجتماعی را به رشتهی تحریر درآورده است.
در این کتاب با شخصیتهایی واقعی همچون دکتر مصدق، دکتر فاطمی و سرلشگر زاهدی مواجهیم؛ اما دکتر نون شخصیتی خیالی و ساخته و پرداختهی ذهن نویسنده است که میتوان او را نمادی از روشنفکران آن برههی زمانی دانست. دکتر محسن نون یکی از بستگان مصدق است که نقش مهمی در نخستوزیر شدن او دارد.
او با مقالات و حمایتهای خود مصدق را به قدرت رسانده و اکنون هم یکی از اعضای مؤثر کابینهی اوست. ارادت او به مصدق طوری است که هیچگاه هیچچیز نمیتواند در این ارادت خالصانه خدشهای وارد کند. دکتر نون در جریان کودتا به زندان میافتد و تحت زندان و شکنجههای سنگین قرار میگیرد و در ادامهی داستان سر یک دوراهی سرگردانکننده مجبور به گرفتن تصمیمی تعیینکننده میشود.
دوراهی بین عشق و رسالت اجتماعیاش. کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد بهشدت خوشخوان است و نوع روایت و رفت و برگشتهای آن طوری است که نهتنها مخاطب را حیران رها نمیکند، بلکه به درک بیشتر او از شخصیت اصلی داستان میانجامد.
کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۷۰ با بیش از ۲۲۰۰ رای و ۳۴۰ نقد و نظر است.
داستان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
دکتر نون مشاور و معاون معتمد دکتر مصدق است. او در نخستوزیر شدن مصدق نقش پررنگی ایفا کرد و به همین دلیل به عنوان چهرهی محبوب مردمی شناخته شد. دکتر نون در جریان کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ دستگیر شد و شکنجههای سخت زندان را تحمل کرد تا وفاداری خود را به مصدق نشان دهد.
زمانی که موضوع عشقش ملکتاج مطرح شد خود را باخت و علیه دکتر مصدق سخنرانی کرد. این کار باعث شد عذاب وجدان بگیرد؛ عذابی ذهنی که عاقبت خوشی برایش ندارد و جدال تلخ دکتر نون تا پایان داستان با خودش و شخصیتهای دیگر از جمله همسرش ملکتاج ادامه دارد.
بخشی از دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
پشت همین میز چوبی شهادت میدهم که دکتر نون مُرد، مُرد، مُرد. وقتی او میمُرد، برگهای زرد و سرخ از شاخههای تنومند فرزندانش فرو میبارید، و صدای گوشنواز خواننده محبوبش، دلکش، با جیک جیک صدها گنجشک و عطر صابونی که دوای درد بوی بد پیری نبود، درهم آمیخته بود.
بله، وقتی او میمرد، غروب بود و اگر پاسبانها آن صدای آرامشبخش و آن دم وهمزدا را نمیآشفتند، چه نیازی بود مردهای که او باشد، یا دکتر نون باشد، یا کسی باشد که با هیچکس، حتی با من، آشنا نیست، با آن تن سرد و لرزان، با این پتوی نازک و کهنهای که روی دوشش انداختهاند تا تن عریانش را بپوشاند، مرگش را هم آلوده به وحشت حیاتش کند و جلوی میز افسر شهربانی بایستد و شهادت به مرگی بدهد که با بوی خوش عشق و حس دلانگیز فراموشی و خیرهسری آقای مصدق همراه بود.
گفتم: «سرکار، از جون من چی میخواین؟» افسر شهربانی گفت: «شما حق نداشتین جنازه رو از سردخونه بیمارستان بدزدین. شما مرتکب جرم بزرگی شدین. امیدوارم از عواقب کاری که کردین خبر داشته باشی.»
گفتم: «سرکار، آدم غریبه رو که ندزدیدم. زن قانونیمو بردم خونه. زنی رو که سالهای سال باهاش زندگی کردم و برگردوندم پیش خودم. این کار جُرمه؟» افسر شهربانی گفت: «بله که جُرمه. زنتون تا وقتی نمرده بود زنتون بود، وقتی مرد که دیگه زنتون نیست. تازه، آدم عاقل، خودت بگو، آدم لخت میشه و بغل زن مردهاش میخوابه و باهاش عشقبازی میکنه؟»
پرسیدم: « جناب، زنم مگه مرده؟» جناب سرش را با عصبانیت تکان داد و گفت: «انگار شما میخواین اوقات منو تلخ کنین؟»
گفتم: «سرکار، زنم نمرده. چرا شما نمیخواین قبول کنین که زنم نمرده؟ زنم وقتی میمیره که منم مرده باشم. اگه یه کم بهم وقت داده بودین و به زور وارد خونه و اتاق خوابمون نمیشدین، الان من مرده بودم و خدمتتون نبودم. بعد میتونستین بگین زنم مرده. اما الان نمیتونین این حرفو بزنین»
چنانچه به کتاب «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» علاقه دارید، میتوانید با دیگر کتابهای دارای موضوعات مرتبط در بخشهای معرفی برترین کتابهای سیاسی و معرفی بهترین داستانهای تاریخی در وبسایت هر روز یک کتاب آشنا شوید.
1 مهر 1401
دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
«دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» اثری است از شهرام رحیمیان (نویسنده زادهی تهران، متولد ۱۳۳۸) که در سال ۱۳۸۰ منتشر شده است. این کتاب در بستر داستانی جذاب، اتفاقات مرتبط با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را مورد بررسی قرار میدهد.
دربارهی دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد نوشتهی شهرام رحیمیان است. این کتاب قبل از انتشار در ایران، در آمریکا و به زبان فرانسه منتشر شد. نویسنده با تمرکز بر وقایع بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این رمان اجتماعی را به رشتهی تحریر درآورده است.
در این کتاب با شخصیتهایی واقعی همچون دکتر مصدق، دکتر فاطمی و سرلشگر زاهدی مواجهیم؛ اما دکتر نون شخصیتی خیالی و ساخته و پرداختهی ذهن نویسنده است که میتوان او را نمادی از روشنفکران آن برههی زمانی دانست. دکتر محسن نون یکی از بستگان مصدق است که نقش مهمی در نخستوزیر شدن او دارد.
او با مقالات و حمایتهای خود مصدق را به قدرت رسانده و اکنون هم یکی از اعضای مؤثر کابینهی اوست. ارادت او به مصدق طوری است که هیچگاه هیچچیز نمیتواند در این ارادت خالصانه خدشهای وارد کند. دکتر نون در جریان کودتا به زندان میافتد و تحت زندان و شکنجههای سنگین قرار میگیرد و در ادامهی داستان سر یک دوراهی سرگردانکننده مجبور به گرفتن تصمیمی تعیینکننده میشود.
دوراهی بین عشق و رسالت اجتماعیاش. کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد بهشدت خوشخوان است و نوع روایت و رفت و برگشتهای آن طوری است که نهتنها مخاطب را حیران رها نمیکند، بلکه به درک بیشتر او از شخصیت اصلی داستان میانجامد.
کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۷۰ با بیش از ۲۲۰۰ رای و ۳۴۰ نقد و نظر است.
داستان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
دکتر نون مشاور و معاون معتمد دکتر مصدق است. او در نخستوزیر شدن مصدق نقش پررنگی ایفا کرد و به همین دلیل به عنوان چهرهی محبوب مردمی شناخته شد. دکتر نون در جریان کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ دستگیر شد و شکنجههای سخت زندان را تحمل کرد تا وفاداری خود را به مصدق نشان دهد.
زمانی که موضوع عشقش ملکتاج مطرح شد خود را باخت و علیه دکتر مصدق سخنرانی کرد. این کار باعث شد عذاب وجدان بگیرد؛ عذابی ذهنی که عاقبت خوشی برایش ندارد و جدال تلخ دکتر نون تا پایان داستان با خودش و شخصیتهای دیگر از جمله همسرش ملکتاج ادامه دارد.
بخشی از دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
پشت همین میز چوبی شهادت میدهم که دکتر نون مُرد، مُرد، مُرد. وقتی او میمُرد، برگهای زرد و سرخ از شاخههای تنومند فرزندانش فرو میبارید، و صدای گوشنواز خواننده محبوبش، دلکش، با جیک جیک صدها گنجشک و عطر صابونی که دوای درد بوی بد پیری نبود، درهم آمیخته بود.
بله، وقتی او میمرد، غروب بود و اگر پاسبانها آن صدای آرامشبخش و آن دم وهمزدا را نمیآشفتند، چه نیازی بود مردهای که او باشد، یا دکتر نون باشد، یا کسی باشد که با هیچکس، حتی با من، آشنا نیست، با آن تن سرد و لرزان، با این پتوی نازک و کهنهای که روی دوشش انداختهاند تا تن عریانش را بپوشاند، مرگش را هم آلوده به وحشت حیاتش کند و جلوی میز افسر شهربانی بایستد و شهادت به مرگی بدهد که با بوی خوش عشق و حس دلانگیز فراموشی و خیرهسری آقای مصدق همراه بود.
گفتم: «سرکار، از جون من چی میخواین؟» افسر شهربانی گفت: «شما حق نداشتین جنازه رو از سردخونه بیمارستان بدزدین. شما مرتکب جرم بزرگی شدین. امیدوارم از عواقب کاری که کردین خبر داشته باشی.»
گفتم: «سرکار، آدم غریبه رو که ندزدیدم. زن قانونیمو بردم خونه. زنی رو که سالهای سال باهاش زندگی کردم و برگردوندم پیش خودم. این کار جُرمه؟» افسر شهربانی گفت: «بله که جُرمه. زنتون تا وقتی نمرده بود زنتون بود، وقتی مرد که دیگه زنتون نیست. تازه، آدم عاقل، خودت بگو، آدم لخت میشه و بغل زن مردهاش میخوابه و باهاش عشقبازی میکنه؟»
پرسیدم: « جناب، زنم مگه مرده؟» جناب سرش را با عصبانیت تکان داد و گفت: «انگار شما میخواین اوقات منو تلخ کنین؟»
گفتم: «سرکار، زنم نمرده. چرا شما نمیخواین قبول کنین که زنم نمرده؟ زنم وقتی میمیره که منم مرده باشم. اگه یه کم بهم وقت داده بودین و به زور وارد خونه و اتاق خوابمون نمیشدین، الان من مرده بودم و خدمتتون نبودم. بعد میتونستین بگین زنم مرده. اما الان نمیتونین این حرفو بزنین»
چنانچه به کتاب «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» علاقه دارید، میتوانید با دیگر کتابهای دارای موضوعات مرتبط در بخشهای معرفی برترین کتابهای سیاسی و معرفی بهترین داستانهای تاریخی در وبسایت هر روز یک کتاب آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، داستان ایرانی، داستان تاریخی، رمان، سیاسی
۰ برچسبها: ادبیات ایران، شهرام رحیمیان، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب