«مرگ ایوان ایلیچ» اثری است از لئو تولستوی (نویسندهی روسی، از ۱۸۲۸ تا ۱۹۱۰) که در سال ۱۸۸۶ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی، بیماری و سرانجام مرگ فردی به نام ایوان ایلیچ میپردازد.
دربارهی مرگ ایوان ایلیچ
مرگ ایوان ایلیچ نام رمانی به زبان روسی نوشتهی لئو تولستوی، در سال ۱۸۸۶ است. این رمان به زبان روسی نوشته شدهاست و داستان آن در روسیهی سده ۱۹ میلادی اتفاق میافتد.
کتاب مرگ ایوان ایلیچ یکی از تاثیرگذارترین آثار تولستوی، نویسندهی بزرگ روسیه، است که عمدهی شهرت او بهخاطر رمانهای جنگ و صلح و آنا کارنینا است. این داستان دربارهی مرگ است و مفهوم تمامشدن زندگی، حس واماندگی انسان و تنهایی را هنرمندانه به تصویر میکشد.
تولستوی سه سال پس از مرگ دوست قدیمیاش، ایوان تورگِنیِف، کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» را به چاپ رساند که در ابتدا قدغن شد اما پس از ملاقات وی با تزار با دستور مستقیم آلکساندر سوم، تزار روسیه، به چاپ رسید.
کتاب مرگ ایوان ایلیچ در ایران با ترجمهی سروش حبیبی، صالح حسینی مهرداد یوسفی منتشر شده است. این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۲ با بیش از ۱۲۷ هزار رای و ۸ هزار نقد و نظر است.
داستان مرگ ایوان ایلیچ
ایوان ایلیچ، شخصیت اصلی داستان تولستوی، شخصی موفق در زندگی روزمره و کاری است، ولی در زندگی شخصی دچار مشکلاتی است. البته این مشکلات به نوعی متأثر از موفقیتهای کاری وی است. او بنا به دلایلی که در کتاب ذکر شده، دچار یک بیماری سختدرمان میشود.
تولستوی در این کتاب از تمام قدرت خود برای به تصویر کشیدن روحیات و احساسات یک بیمار سختدرمان استفاده میکند. او روحیات چنین بیماری را از لحظهی آگاه شدنش از بیماری تا لحظهی خاموشی یا مرگ به پنج مرحله تقسیم میکند. این مراحل پنجگانه عبارتند از: ۱-عدم پذیرش یا انکار ۲-خشم ۳-معامله ۴ -افسردگی و ۵-پذیرش.
تولستوی همهی این مراحل را بهدقت مورد بررسی قرار میدهد. از جمله توضیحات مختصری که در این ۵ مرحله ذکر شده، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
- مرحلهی انکار: تنها به مراحل اولیه یا رویارویی با بیماری محدود نمیشود، این مرحله با حرفهای پزشک معالج آغاز میشود. او از انکار یا عدم پذیرش به عنوان نوعی تسکین یا درمان استفاده میکند.
- مرحلهی خشم: در این مرحله، بیمار دیگران را مقصر بیماری خود میداند. در داستان، ایوان ایلیچ ناراحتی خود را با آزار همسر و دیگر اطرافیان تسکین میدهد. او چنین میاندیشد که گویی او بیمار شده تا دیگران سالم بمانند.
- مرحلهی معامله: از بین مراحل پنجگانه این مرحله کوتاهترین مرحلهاست. بیماربا خود صحبتهایی مانند: «ای خدا اگر فقط یک سال به من مهلت بدهی قول میدهم که مسیحی بشوم» و غیره سعی در به تأخیر انداختن زمان مرگ دارد.
- مرحلهیافسردگی: در این مرحله بیمار به عزای فرصتهای از دست رفته مینشیند، در این مرحله بیمار نیاز به تاریکی و تنهایی دارد و در این تاریکی و تنهایی، خیال همه چیز را در سر میپروراند.
- مرحلهی پذیرش: مرحلهی پذیرش، آخرین مرحلهی یکبیمار که تهی از احساسات میشود، است. در این مرحله گویی درد از میان رفتهاست. در این مرحله، سکوت پرمعناترین شکل ارتباط است. در این مرحله، فشار دادن دست دوست، نگاهی سنگین و غیره پرمعناترین معانی را از ژرفای یک بیمار در حال مرگ بهخواننده منتقل میکند.
بخشی از مرگ ایوان ایلیچ
در عمارت بزرگ دادگستری، هنگام رسیدگی به دعوای خانواده ملوینسکی دادستان و اعضای دادگاه طی زمان تعطیل جلسه برای تنفس در اتاق ایوان یگورویچ شبک گرد آمده بودند و بحث به پرونده پر سر و صدای کراسوسکی کشیده بود. فیودور واسیلی یویچ با حرارت بسیاری میکوشید ثابت کند که دادگاه صلاحیت رسیدگی به این پروند را ندارد و ایوان یگورویچ سر حرف خود پافشاری میکرد که دارد. اما پیوتر ایوانویچ که از ابتدا به بحث وارد نشده بود توجهی به آن چه میگفتند نداشت و سر خود را به خبرنامهای که تازه آورده بودند گرم کرده بود. گفت آقایان ایوان ایلیچ هم مرد.
در مدرسه کارهایی کرده بود که قبلاً به نظرش بسیار ننگآلود میآمد و سبب میشد پس از انجام این کارها از خودش منزجر شود. اما بعدها همین که دید آدمهای اسمورسمدار هم دست به چنین اعمالی میزنند و به چشم خطا به آنها نگاه نمیکنند، نه اینکه بگوییم این توانایی را یافت آنها را درست تلقی کند، بلکه یکسره از یاد ببرد یا از یادآوری آنها ذرهای هم خاطرش پریش نشود.
چنانچه به کتاب مرگ ایوان ایلیچ علاقه دارید، برای آشنا شدن با سایر آثار نویسندهی شهیر این کتاب، به بخش معرفی آثار لئو تولستوی در وبسایت هر روز یک کتاب مراجعه کنید.
16 آبان 1401
مرگ ایوان ایلیچ
«مرگ ایوان ایلیچ» اثری است از لئو تولستوی (نویسندهی روسی، از ۱۸۲۸ تا ۱۹۱۰) که در سال ۱۸۸۶ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی، بیماری و سرانجام مرگ فردی به نام ایوان ایلیچ میپردازد.
دربارهی مرگ ایوان ایلیچ
مرگ ایوان ایلیچ نام رمانی به زبان روسی نوشتهی لئو تولستوی، در سال ۱۸۸۶ است. این رمان به زبان روسی نوشته شدهاست و داستان آن در روسیهی سده ۱۹ میلادی اتفاق میافتد.
کتاب مرگ ایوان ایلیچ یکی از تاثیرگذارترین آثار تولستوی، نویسندهی بزرگ روسیه، است که عمدهی شهرت او بهخاطر رمانهای جنگ و صلح و آنا کارنینا است. این داستان دربارهی مرگ است و مفهوم تمامشدن زندگی، حس واماندگی انسان و تنهایی را هنرمندانه به تصویر میکشد.
تولستوی سه سال پس از مرگ دوست قدیمیاش، ایوان تورگِنیِف، کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» را به چاپ رساند که در ابتدا قدغن شد اما پس از ملاقات وی با تزار با دستور مستقیم آلکساندر سوم، تزار روسیه، به چاپ رسید.
کتاب مرگ ایوان ایلیچ در ایران با ترجمهی سروش حبیبی، صالح حسینی مهرداد یوسفی منتشر شده است. این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۲ با بیش از ۱۲۷ هزار رای و ۸ هزار نقد و نظر است.
داستان مرگ ایوان ایلیچ
ایوان ایلیچ، شخصیت اصلی داستان تولستوی، شخصی موفق در زندگی روزمره و کاری است، ولی در زندگی شخصی دچار مشکلاتی است. البته این مشکلات به نوعی متأثر از موفقیتهای کاری وی است. او بنا به دلایلی که در کتاب ذکر شده، دچار یک بیماری سختدرمان میشود.
تولستوی در این کتاب از تمام قدرت خود برای به تصویر کشیدن روحیات و احساسات یک بیمار سختدرمان استفاده میکند. او روحیات چنین بیماری را از لحظهی آگاه شدنش از بیماری تا لحظهی خاموشی یا مرگ به پنج مرحله تقسیم میکند. این مراحل پنجگانه عبارتند از: ۱-عدم پذیرش یا انکار ۲-خشم ۳-معامله ۴ -افسردگی و ۵-پذیرش.
تولستوی همهی این مراحل را بهدقت مورد بررسی قرار میدهد. از جمله توضیحات مختصری که در این ۵ مرحله ذکر شده، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
بخشی از مرگ ایوان ایلیچ
در عمارت بزرگ دادگستری، هنگام رسیدگی به دعوای خانواده ملوینسکی دادستان و اعضای دادگاه طی زمان تعطیل جلسه برای تنفس در اتاق ایوان یگورویچ شبک گرد آمده بودند و بحث به پرونده پر سر و صدای کراسوسکی کشیده بود. فیودور واسیلی یویچ با حرارت بسیاری میکوشید ثابت کند که دادگاه صلاحیت رسیدگی به این پروند را ندارد و ایوان یگورویچ سر حرف خود پافشاری میکرد که دارد. اما پیوتر ایوانویچ که از ابتدا به بحث وارد نشده بود توجهی به آن چه میگفتند نداشت و سر خود را به خبرنامهای که تازه آورده بودند گرم کرده بود. گفت آقایان ایوان ایلیچ هم مرد.
در مدرسه کارهایی کرده بود که قبلاً به نظرش بسیار ننگآلود میآمد و سبب میشد پس از انجام این کارها از خودش منزجر شود. اما بعدها همین که دید آدمهای اسمورسمدار هم دست به چنین اعمالی میزنند و به چشم خطا به آنها نگاه نمیکنند، نه اینکه بگوییم این توانایی را یافت آنها را درست تلقی کند، بلکه یکسره از یاد ببرد یا از یادآوری آنها ذرهای هم خاطرش پریش نشود.
چنانچه به کتاب مرگ ایوان ایلیچ علاقه دارید، برای آشنا شدن با سایر آثار نویسندهی شهیر این کتاب، به بخش معرفی آثار لئو تولستوی در وبسایت هر روز یک کتاب مراجعه کنید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان خارجی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات جهان، لئو تولستوی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب