«داستان دو شهر» اثری است از چارلز دیکنز (نویسندهی انگلیسی، از ۱۸۱۲ تا ۱۸۷۰) که در سال ۱۸۵۹ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجراهای دوران پرآشوب انقلاب فرانسه میپردازد.
دربارهی داستان دو شهر
داستان دو شهر رمانی نوشته چارلز دیکنز است که در سال ۱۸۵۹ منتشر شده و داستانش در لندن و پاریس، قبل و در طول انقلاب فرانسه رخ میدهد. این رمان با فروش ۲۰۰ میلیون نسخه در جهان، به همراه کتاب شازده کوچولو پرفروشترین کتابهای تکجلدی جهان در تمام دورانها است. همچنین این کتاب پرفروشترین کتاب تکجلدی انگلیسیزبان دنیا و یکی از مشهورترین عناوین در ادبیات داستانی است.
این داستان جوانی کشاورززاده را تحت تعالیم اشرافیگرائیهای فرانسوی در سالهای منتهی به انقلاب، و خشونتهای انقلابیون را نسبت به اشراف سابق، در سالهای اول انقلاب فرانسه به تصویر میکشد. در این جریانات ماجرای چند نفر دنبال میشود، از همه مهمتر چارلز دارنه، اشرافی فرانسوی سابق که علیرغم ذات خوبش، قربانی هیجانات ضد تبعیض انقلاب میشود و سیدنی کارتن، وکیلی بریتانیایی که فراری است و تلاش میکند زندگی ناخوشایندش را با عشق به همسر دارنه، لوسی مانه نجات دهد. این رمان در چاپهای هفتگی و به تدریج منتشر شد.
رمان داستان دو شهر، به شرح حال چند نفر متفاوت میپردازد که مهمترین آنها چارلز دارنه و سیدنی کارتن هستند. دارنه یک اشرافیزاده است که در جریان انقلاب فرانسه به نوعی قربانی میشود و سیدنی کارتن نیز فردی است که پس از تحمل رنج فراوان، در تلاش است تا زخمهای خود را با عشق به همسر دارنه التیام بخشد.
داستان دو شهر به عنوان نمونهاى از کارهاى ادبى چارلز دیکنز، اسمى است بامسما و اثرى است که در آن نویسنده به شیوه خاص خود با ایدآلهاى اروپا تماس پیدا مىکند. سایر داستانهاى دیکنز همه داستان یک شهرند، زیرا دیکنز روحآ و معنآ یک کاکنى بود هرچند این عنوان امروزه به نحو نامعقولى از مفهوم اولیه خود دور شده و معناى لوطى و آدم بىسر و پا را یافته است.
چارلز دیکنز بیشتر به خاطر سهم زیادش در ادبیات کلاسیک انگلیسی مشهور است. دیکنز نویسنده عصر ویکتوریایی است و داستانهایش رزمی و حماسی است و شخصیتهای داستانهایش شرح دقیق و روشنی از زمانهای که وی در آن میزیسته میدهند. از مشهورترین داستانهای او میتوان از آرزوهای بزرگ و دیوید کاپرفیلد نام برد.
داستان دو شهر بیشتر آلوده به رنگ دوران آخر عمر دیکنز است.
شاید گفته شود که دیکنز همچنان که پا به سن مىگذاشت بیش از پیش به افسردگى مىگرایید، ولى این ادعا به دو دلیل نادرست خواهد بود. اول آنکه آدم هیچ وقت پا به پاى گذشت عمر به افسردگى نمىگراید، برعکس بسیارى از عشاق جوان و افسرده را مىتوان یافت که چهل سال بعد دلزنده و شادمانند. ثانیآ دیکنز حتى از لحاظ جسمى هم هیچ وقت پیر نشد. آن خستگى و ملالتى هم که در او ظاهر شد در عنفوان شباب بود و علت آن هم نه گذشت عمر، بلکه کار زیاد و طبعآزمایى در زمینههاى متعدد بود.
کتاب داستان دو شهر در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۶ با بیش از ۹۱۷ هزار رای و ۲۲ هزار نقد و نظر است. همچنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران با ترجمههایی از مهرداد نبیلی، ابراهیم یونسی، فریبا غلامی، فریدون رضوانیه، نوشین ابراهیمی، فروزان صاعدی، جلیل شاهری لنگرودی، پروین ادیب، مهدی سحابی ومحمدرضا سحابی به بازار عرضه شده است.
داستان داستان دو شهر
اولین کتاب این رمان در سال ۱۷۷۵ اتفاق میافتد. جارویس لری کارمند بانک تلسون به پاریس سفر میکند که دکتر الکساندر مانت را در سفر بازگشت به خود به لندن بیاورد. او لوسی مانت ۱۷ ساله را ملاقات میکند و برای او فاش میسازد که پدر او نمردهاست در عوض ۱۸ سال است که در زندان باستیل زندانی میباشد. آنها به مناطق سطح پایین پاریس میروند و موسیو دفارژ را ملاقات میکنند که پیش از بازداشت دکتر مانت خدمتکار او بود. در ابتدای ملاقات آنها با مانت، وی دختر خود را نمیشناسد.
پنج سال بعد دو جاسوس انگلیسی ادعا کردند که چارلز دارنی نجیبزاده ی فرانسوی اطلاعاتی را در مورد نیروهای انگلیسی در شمال آمریکا به دولت فرانسه دادهاست. دارنی توسط شاهدی که ادعا میکرد هر جا که دارنی را ببیند او را میشناسد و فردی مشابه او را شناسایی کرد تبرئه شد. در پاریس عموی دارنی (مارکیس اورموند) پسر یک دهقان را میکُشد و درشکهی او پرت میکند. گاسپارد در همان شب، مارکیس را تعقیب میکند و او را به قتل میرساند.
در لندن چارلز دارنی از مانت اجازه میگیرد که با دختر او لوسی ازدواج کند. در چهارده ژوئیه ۱۷۸۹ دفارژ به دنبال یورش به باستیل وارد سلول سابق مانت میشود. خواننده در کتاب سوم در مییابد که او به دنبال اعلامیهای است که در آن مانت دلیل زندانی شدن خود را اعلام کردهاست. در تابستان ۱۷۹۲ نامهای به بانک تلسون میرسد. لری که آمادهی رفتن به پاریس است تا شعبهی آن جا را نگه دارد اعلام میکند که این نامه به شخصی به نام اورموند نوشته شده اما کسی نمیداند که این نامه به چه کسی اشاره دارد چرا که دارنی نام حقیقی خود را مخفی نگه داشتهاست.
دارنی نامه را به این بهانه که اورموند یکی از آشنایان اوست دریافت میکند. این نامه از طرف گابل، خدمتکار سابق مارکیس است که اکنون زندانی شدهاست و از ولی نعمت جدید خود درخواست کمک دارد. دارنی احساس گناه میکند و برای کمک به گابل آمادهٔ سفر به پاریس میشود.
در فرانسه دارنی از مهاجرت بازداری شده و در زندان لا فورس در پاریس زندانی میشود. دکتر مانت و لوسی به پاریس سفر میکنند تا بتوانند دارنی را آزاد کنند. یک سال و سهماه میگذرد و در آخر دارنی محاکمه میشود. دکتر مانت موفق میشود که دارنی را از زندان آزاد کند اما در بعد از ظهر همان روز وی دوباره دستگیر میشود.
او دوباره با مسئولیت دفارژ و شخص دیگری که در واقع همان دکتر مانت است دوباره محاکمه میشود. بعدها دفارژ نامهای را که در سلول دکتر مانت یافته بود را برای دارنی میخواند و در آن مشخص شدهاست که چگونه دکتر مانت توسط عمو و پدر دارنی زندانی شدهاست زیرا که وی تلاش کرده بود جنایات آنها علیه یک خانوادهی دهقان را برملا کند. عموی دارنی شیفتهی یک دختری میشود و او را میدزدد و به او تجاوز میکند و سپس شوهر او را به قتل میرساند. نامه عمل اورموند را با جملهی (آنها و نسلشان تا آخرین نفر) محکوم میکند.
دکتر مانت وحشت میکند و اعتراض میکند ولی به اعتراض او اعتنایی نمیشود و حق پس گرفتن این جمله را به او نمیدهند و دارنی محکوم به اعدام با گیوتین میشود. کارتن که به مغازهی شراب فروشی دفارژ میرود، در میابد که خانم دفارژ آخرین بازماندهی خانوادهی دهقان است که توسط برادرش در کودکی نجات یافته بود. خانم دفارژ دارای نام خانوادگی شخصی نیست و دفارژ نام خانوادگی او بعد از ازدواج میباشد.
کارتن دارنی را در زندان ملاقات میکند و به او داروی بیهوشی میدهد و بارساد او را به خارج از زندان حمل میکند. کارتن به خاطر عشقی که به لوسی داشت، تصمیم میگیرد که خود را به جای دارنی جا زده و به جای او کشته شود. رمان با اعدام کارتن توسط گیوتین خاتمه مییابد. آخرین تفکرات ناگفتهی کارتن پیامبر گونه است. کارتن اعدام انقلابیونی چون دفارژ و دیگران را پیشبینی میکند و دارنی و لوسی را همراه فرزندی که نام او را کارتن گذاشتهاند از پیش میگوید.
بخشهایی از داستان دو شهر
بهترین روزگار و بدترین ایام بود. دوران عقل و زمان جهل بود. روزگار اعتقاد و عصر بی باوری بود. موسم نور و ایام ظلمت بود. بهار امید بود و زمستان ناامیدی. همه چیز در پیش روی گسترده بود و چیزی در پیش روی نبود، همه به سوی بهشت می شتافتیم و همه در جهت عکس ره می سپردیم. الغرض، آن دوره چنان به عصر حاضر شبیه بود که بعضی مقامات جنجالی آن، اصرار داشتند در اینکه مردم باید این وضع را، خوب یا بد، در سلسله مراتب قیاسات، فقط با درجه عالی بپذیرند.
………………….
فرانسه به سرعت در سراشیبی سقوط می غلتید، فرانسوی ها پول های کاغذی می ساختند و خرج می کردند. به علاوه، با رهبری روحانیان مسیحی شان به چنان مرتبه ای از انسانیت رسیده بودند که دستان جوانی را می بریدند، زبانش را با گازانبر بیرون می کشیدند و او را زنده زنده می سوزاندند فقط به این گناه که در روزی بارانی در مقابل دسته ای راهب چرک، زانو نزده و به آن ها احترام نگذاشته است.
……………………
به احتمال زیاد، هم زمان با قتل این رنج کش، در جنگل های فرانسه و نروژ درختانی می روییدند که چشم هیزم شکن سرنوشت، آن ها را نشان کرده بود تا بیفتند و اره شوند و از تخته های شان چهارچوب ویژه ی قابل حملی با تیغه و کیسه بسازند که دستگاه ترسناک تاریخ باشد. هم چنین به احتمال زیاد، برزگر مرگ گاری های زمختی را از قبل انتخاب کرده بود و برای محافظت از هوای آن روز، در انبارهای کشاورزان زمین های سخت اطراف پاریس جا می داد تا ارابه های انقلابش باشند.
……………………
هوا تاریکتر شد، درختانی که عمارت اربابی قدیمی را در برگرفته و آن را از مناطق اطراف جدا کرده بودند با وزش باد میجنبیدند، گویی در تاریکی، ساختمان تیره و بزرگ را تهدید میکردند. بر دو پلکان مقابل ایوان عمارت، باران شدیدی میبارید و چون پیک چابکی که ساکنان را بیدار کند بر دروازه میکوبید.
باد سرکش درون تالار میوزید، مویه کشان از پلهها بالا میرفت و پردههای تخت آخرین مارکی را میآشفت. از شرق، غرب، شمال، جنوب، چهار جثهی درهم و آشفته به سختی ره میسپردند و در حالی که علفهای بلند را زیر پا میگذاشتند و شاخهها را میشکاندند از میان جنگلها پیش میآمدند تا در حیاط عمارت به هم بپیوندند. برای لحظهای چهار روشنایی در چهار جهت مختلف حرکت کردند و دوباره همه جا تاریک شد.
چنانچه به کتاب داستان دو شهر علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار چارلز دیکنز در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید. همچنین بخش معرفی برترین داستانهای تاریخی شما را با دیگر نمونههای مشابه آشنا میسازد.
18 تیر 1402
داستان دو شهر
«داستان دو شهر» اثری است از چارلز دیکنز (نویسندهی انگلیسی، از ۱۸۱۲ تا ۱۸۷۰) که در سال ۱۸۵۹ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجراهای دوران پرآشوب انقلاب فرانسه میپردازد.
دربارهی داستان دو شهر
داستان دو شهر رمانی نوشته چارلز دیکنز است که در سال ۱۸۵۹ منتشر شده و داستانش در لندن و پاریس، قبل و در طول انقلاب فرانسه رخ میدهد. این رمان با فروش ۲۰۰ میلیون نسخه در جهان، به همراه کتاب شازده کوچولو پرفروشترین کتابهای تکجلدی جهان در تمام دورانها است. همچنین این کتاب پرفروشترین کتاب تکجلدی انگلیسیزبان دنیا و یکی از مشهورترین عناوین در ادبیات داستانی است.
این داستان جوانی کشاورززاده را تحت تعالیم اشرافیگرائیهای فرانسوی در سالهای منتهی به انقلاب، و خشونتهای انقلابیون را نسبت به اشراف سابق، در سالهای اول انقلاب فرانسه به تصویر میکشد. در این جریانات ماجرای چند نفر دنبال میشود، از همه مهمتر چارلز دارنه، اشرافی فرانسوی سابق که علیرغم ذات خوبش، قربانی هیجانات ضد تبعیض انقلاب میشود و سیدنی کارتن، وکیلی بریتانیایی که فراری است و تلاش میکند زندگی ناخوشایندش را با عشق به همسر دارنه، لوسی مانه نجات دهد. این رمان در چاپهای هفتگی و به تدریج منتشر شد.
رمان داستان دو شهر، به شرح حال چند نفر متفاوت میپردازد که مهمترین آنها چارلز دارنه و سیدنی کارتن هستند. دارنه یک اشرافیزاده است که در جریان انقلاب فرانسه به نوعی قربانی میشود و سیدنی کارتن نیز فردی است که پس از تحمل رنج فراوان، در تلاش است تا زخمهای خود را با عشق به همسر دارنه التیام بخشد.
داستان دو شهر به عنوان نمونهاى از کارهاى ادبى چارلز دیکنز، اسمى است بامسما و اثرى است که در آن نویسنده به شیوه خاص خود با ایدآلهاى اروپا تماس پیدا مىکند. سایر داستانهاى دیکنز همه داستان یک شهرند، زیرا دیکنز روحآ و معنآ یک کاکنى بود هرچند این عنوان امروزه به نحو نامعقولى از مفهوم اولیه خود دور شده و معناى لوطى و آدم بىسر و پا را یافته است.
چارلز دیکنز بیشتر به خاطر سهم زیادش در ادبیات کلاسیک انگلیسی مشهور است. دیکنز نویسنده عصر ویکتوریایی است و داستانهایش رزمی و حماسی است و شخصیتهای داستانهایش شرح دقیق و روشنی از زمانهای که وی در آن میزیسته میدهند. از مشهورترین داستانهای او میتوان از آرزوهای بزرگ و دیوید کاپرفیلد نام برد.
داستان دو شهر بیشتر آلوده به رنگ دوران آخر عمر دیکنز است.
شاید گفته شود که دیکنز همچنان که پا به سن مىگذاشت بیش از پیش به افسردگى مىگرایید، ولى این ادعا به دو دلیل نادرست خواهد بود. اول آنکه آدم هیچ وقت پا به پاى گذشت عمر به افسردگى نمىگراید، برعکس بسیارى از عشاق جوان و افسرده را مىتوان یافت که چهل سال بعد دلزنده و شادمانند. ثانیآ دیکنز حتى از لحاظ جسمى هم هیچ وقت پیر نشد. آن خستگى و ملالتى هم که در او ظاهر شد در عنفوان شباب بود و علت آن هم نه گذشت عمر، بلکه کار زیاد و طبعآزمایى در زمینههاى متعدد بود.
کتاب داستان دو شهر در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۶ با بیش از ۹۱۷ هزار رای و ۲۲ هزار نقد و نظر است. همچنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران با ترجمههایی از مهرداد نبیلی، ابراهیم یونسی، فریبا غلامی، فریدون رضوانیه، نوشین ابراهیمی، فروزان صاعدی، جلیل شاهری لنگرودی، پروین ادیب، مهدی سحابی ومحمدرضا سحابی به بازار عرضه شده است.
داستان داستان دو شهر
اولین کتاب این رمان در سال ۱۷۷۵ اتفاق میافتد. جارویس لری کارمند بانک تلسون به پاریس سفر میکند که دکتر الکساندر مانت را در سفر بازگشت به خود به لندن بیاورد. او لوسی مانت ۱۷ ساله را ملاقات میکند و برای او فاش میسازد که پدر او نمردهاست در عوض ۱۸ سال است که در زندان باستیل زندانی میباشد. آنها به مناطق سطح پایین پاریس میروند و موسیو دفارژ را ملاقات میکنند که پیش از بازداشت دکتر مانت خدمتکار او بود. در ابتدای ملاقات آنها با مانت، وی دختر خود را نمیشناسد.
پنج سال بعد دو جاسوس انگلیسی ادعا کردند که چارلز دارنی نجیبزاده ی فرانسوی اطلاعاتی را در مورد نیروهای انگلیسی در شمال آمریکا به دولت فرانسه دادهاست. دارنی توسط شاهدی که ادعا میکرد هر جا که دارنی را ببیند او را میشناسد و فردی مشابه او را شناسایی کرد تبرئه شد. در پاریس عموی دارنی (مارکیس اورموند) پسر یک دهقان را میکُشد و درشکهی او پرت میکند. گاسپارد در همان شب، مارکیس را تعقیب میکند و او را به قتل میرساند.
در لندن چارلز دارنی از مانت اجازه میگیرد که با دختر او لوسی ازدواج کند. در چهارده ژوئیه ۱۷۸۹ دفارژ به دنبال یورش به باستیل وارد سلول سابق مانت میشود. خواننده در کتاب سوم در مییابد که او به دنبال اعلامیهای است که در آن مانت دلیل زندانی شدن خود را اعلام کردهاست. در تابستان ۱۷۹۲ نامهای به بانک تلسون میرسد. لری که آمادهی رفتن به پاریس است تا شعبهی آن جا را نگه دارد اعلام میکند که این نامه به شخصی به نام اورموند نوشته شده اما کسی نمیداند که این نامه به چه کسی اشاره دارد چرا که دارنی نام حقیقی خود را مخفی نگه داشتهاست.
دارنی نامه را به این بهانه که اورموند یکی از آشنایان اوست دریافت میکند. این نامه از طرف گابل، خدمتکار سابق مارکیس است که اکنون زندانی شدهاست و از ولی نعمت جدید خود درخواست کمک دارد. دارنی احساس گناه میکند و برای کمک به گابل آمادهٔ سفر به پاریس میشود.
در فرانسه دارنی از مهاجرت بازداری شده و در زندان لا فورس در پاریس زندانی میشود. دکتر مانت و لوسی به پاریس سفر میکنند تا بتوانند دارنی را آزاد کنند. یک سال و سهماه میگذرد و در آخر دارنی محاکمه میشود. دکتر مانت موفق میشود که دارنی را از زندان آزاد کند اما در بعد از ظهر همان روز وی دوباره دستگیر میشود.
او دوباره با مسئولیت دفارژ و شخص دیگری که در واقع همان دکتر مانت است دوباره محاکمه میشود. بعدها دفارژ نامهای را که در سلول دکتر مانت یافته بود را برای دارنی میخواند و در آن مشخص شدهاست که چگونه دکتر مانت توسط عمو و پدر دارنی زندانی شدهاست زیرا که وی تلاش کرده بود جنایات آنها علیه یک خانوادهی دهقان را برملا کند. عموی دارنی شیفتهی یک دختری میشود و او را میدزدد و به او تجاوز میکند و سپس شوهر او را به قتل میرساند. نامه عمل اورموند را با جملهی (آنها و نسلشان تا آخرین نفر) محکوم میکند.
دکتر مانت وحشت میکند و اعتراض میکند ولی به اعتراض او اعتنایی نمیشود و حق پس گرفتن این جمله را به او نمیدهند و دارنی محکوم به اعدام با گیوتین میشود. کارتن که به مغازهی شراب فروشی دفارژ میرود، در میابد که خانم دفارژ آخرین بازماندهی خانوادهی دهقان است که توسط برادرش در کودکی نجات یافته بود. خانم دفارژ دارای نام خانوادگی شخصی نیست و دفارژ نام خانوادگی او بعد از ازدواج میباشد.
کارتن دارنی را در زندان ملاقات میکند و به او داروی بیهوشی میدهد و بارساد او را به خارج از زندان حمل میکند. کارتن به خاطر عشقی که به لوسی داشت، تصمیم میگیرد که خود را به جای دارنی جا زده و به جای او کشته شود. رمان با اعدام کارتن توسط گیوتین خاتمه مییابد. آخرین تفکرات ناگفتهی کارتن پیامبر گونه است. کارتن اعدام انقلابیونی چون دفارژ و دیگران را پیشبینی میکند و دارنی و لوسی را همراه فرزندی که نام او را کارتن گذاشتهاند از پیش میگوید.
بخشهایی از داستان دو شهر
بهترین روزگار و بدترین ایام بود. دوران عقل و زمان جهل بود. روزگار اعتقاد و عصر بی باوری بود. موسم نور و ایام ظلمت بود. بهار امید بود و زمستان ناامیدی. همه چیز در پیش روی گسترده بود و چیزی در پیش روی نبود، همه به سوی بهشت می شتافتیم و همه در جهت عکس ره می سپردیم. الغرض، آن دوره چنان به عصر حاضر شبیه بود که بعضی مقامات جنجالی آن، اصرار داشتند در اینکه مردم باید این وضع را، خوب یا بد، در سلسله مراتب قیاسات، فقط با درجه عالی بپذیرند.
………………….
فرانسه به سرعت در سراشیبی سقوط می غلتید، فرانسوی ها پول های کاغذی می ساختند و خرج می کردند. به علاوه، با رهبری روحانیان مسیحی شان به چنان مرتبه ای از انسانیت رسیده بودند که دستان جوانی را می بریدند، زبانش را با گازانبر بیرون می کشیدند و او را زنده زنده می سوزاندند فقط به این گناه که در روزی بارانی در مقابل دسته ای راهب چرک، زانو نزده و به آن ها احترام نگذاشته است.
……………………
به احتمال زیاد، هم زمان با قتل این رنج کش، در جنگل های فرانسه و نروژ درختانی می روییدند که چشم هیزم شکن سرنوشت، آن ها را نشان کرده بود تا بیفتند و اره شوند و از تخته های شان چهارچوب ویژه ی قابل حملی با تیغه و کیسه بسازند که دستگاه ترسناک تاریخ باشد. هم چنین به احتمال زیاد، برزگر مرگ گاری های زمختی را از قبل انتخاب کرده بود و برای محافظت از هوای آن روز، در انبارهای کشاورزان زمین های سخت اطراف پاریس جا می داد تا ارابه های انقلابش باشند.
……………………
هوا تاریکتر شد، درختانی که عمارت اربابی قدیمی را در برگرفته و آن را از مناطق اطراف جدا کرده بودند با وزش باد میجنبیدند، گویی در تاریکی، ساختمان تیره و بزرگ را تهدید میکردند. بر دو پلکان مقابل ایوان عمارت، باران شدیدی میبارید و چون پیک چابکی که ساکنان را بیدار کند بر دروازه میکوبید.
باد سرکش درون تالار میوزید، مویه کشان از پلهها بالا میرفت و پردههای تخت آخرین مارکی را میآشفت. از شرق، غرب، شمال، جنوب، چهار جثهی درهم و آشفته به سختی ره میسپردند و در حالی که علفهای بلند را زیر پا میگذاشتند و شاخهها را میشکاندند از میان جنگلها پیش میآمدند تا در حیاط عمارت به هم بپیوندند. برای لحظهای چهار روشنایی در چهار جهت مختلف حرکت کردند و دوباره همه جا تاریک شد.
چنانچه به کتاب داستان دو شهر علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار چارلز دیکنز در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید. همچنین بخش معرفی برترین داستانهای تاریخی شما را با دیگر نمونههای مشابه آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان تاریخی، داستان خارجی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات جهان، چارلز دیکنز، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب