«ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور» اثری است از اشکان نیّری (نویسندهی زادهی تهران، متولد ۱۳۶۰) که در سال ۱۴۰۱ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجراها و مشکلات یک خانواده به زبانی طنز میپردازد.
دربارهی ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور
کتاب «ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور» اثری است از اشکان نیّری که در سال ۱۴۰۱ منتشر شده است. این رمان به فراخور تعدد شخصیتها، شاخههای روایی بسیاری دارد که تاریخچهی خانوادگی در یک نقطه آنها را به هم متصل نگه میدارد. در چشماندازی کلی، هیچ یک از شخصیتها نقشی بیش از سایرین ندارد و همه با هم در ساختن بدنهی روایت به شکلی یکسان پیش میروند.
در کنار داستانهای اصلی، اشاراتی به رویدادهای تاریخی و تحولات اجتماعی هر عصر از زندگی خاندان نیز میشود که از جنگ جهانی اول تا زمان حاضر را در بر میگیرد. راوی دانای کل در چرخشهای مدام و به تناسب حوادث به ذهن یکی از شخصیتها نزدیک میشود و از منظری نزدیک به ذهن او جهان پیرامون را مینگرد و حکایت خویش را بازگو میکند.
مناسبات آدمها اغلب با طنز موقعیت نیز درآمیخته است که خصلتهای شخصیتیشان بر کمیک بودن شرایط میافزاید. بهطور نمونه طی داستان به ویژگیهایی از بهزاد، پسر کوچک خانوادهی شایقپور، اشاره میشود که گاهی در داشتن خصوصیات تیپیک کمدی از باقی افراد خانواده پیشی میگیرد. بهزاد در انظار کمهوش و غریب به نظر میآید که تلاشهای زیادش برای ازدواج به هیچ نتیجهی روشنی ختم نشده است؛ سه بار نامزد کرده که هر سه بار از طرف دخترها به هم خورده و با چهارده دختر دیگر به قصد ازدواج آشنا شده که دو تایشان تا پای نامزدی آمده و برگشتهاند.
چهار تا بعد از قرار پنجم و پنج تا بعد از قرار دوم با او به هم زده بودند و سه تای باقیمانده در همان قرار اول او را نپسندیدهاند. به همین نسبت سایر اعضای خانوادهی شایقپور نیز کارنامههایی سرشار از کمدی دارند.
رمان ساختاری معمایی نیز دارد و هر واقعه به پرسشی ختم میشود که کلیدهای حل آن بهتدریج در اختیار مخاطب قرار میگیرد. برخی از معماها بنیادیترند و به فلسفهی وجودی اعضای خاندان یا سرنوشتی که بر سرشان آمده ارتباط مییابند و بعضی دیگر به روشن شدن چهرهی شخصیتها یا گشایش گره تعدادی از ماجراهای فرعی کتاب میانجامند.
رئالیسم جادویی از دیگر مؤلفههای ساختاری این رمان است و در دل ماجراهایش همواره جریان دارد. یکی از مثالهای آن ماهی خاکستری است که نریمان نام گرفته و طی سالها زندگی در آبانبار خانهی شایقپورها، به قاعدهی یک انسان درشت هیکل رشد میکند و گویی به عضوی از خانواده تبدیل میشود. در بخشهای دیگری از کتاب نیز به احضار روح یا مکالمه با حیواناتی از قبیل کلاغ اشاره میشود که سرنخهایی برای کشف برخی معماها به شخصیتهای داستان میدهند.
داستان ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور
کتاب «ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور» روایتگر سیر تحول خانوادهای است که طی برهههای مختلف تاریخی بهوسعت یک قرن، افتوخیزهای بسیاری را از سر میگذراند. دامنهی تجارب این خانواده به تناسب تعداد اعضاء و تنوع روحیاتی که هر یک از آنها دارند، گسترده و گوناگون است و نویسنده با زبان طنز به شرح حال این آدمها میپردازد. نقطهی مبدأ این مسیر تکاملی را واسیلی الکساندرویچ اسمیرنف با ورودش به خانوادهای ایرانی میسازد.
او که از افسران سابق قشون روسیه در جنگ جهانی اول بوده است، در تبریز با دختری بهنام فتحالملوک که همراه خانوادهاش از سمنان برای سفر به این شهر آمده دیدار میکند. پس از انقلاب اکتبر و بازگشت نظامیان روس به کشورشان، این افسرِ دلبسته به دختر ایرانی، در موطن معشوقش میماند و با او ازدواج میکند. تنها ثمرهی این پیوند دختری بهنام ثریاست که ازدواجش با پسری از خانوادهی اسماعیلخان شایق که از اربابان بهنام سمنان است، خانوادهی شایقپوری را تشکیل میدهد که داستانهای کتاب عمدتاً حول محور آن پیش میروند.
محل زندگی این خانواده خانهباغی است که اتفاقات تاریخی فراوانی را به خود دیده است. ثریا ازمیری در همین خانه است که پایان جنگ دوم جهانی و آمدورفت متفقین را شاهد بوده و مورد تجاوز سربازی روس قرار گرفته و این مسأله با تولد فرزند اولش، سیروس و شبهات و شایعاتی که با آن همراه است، گره میخورد. در کنار سیروس، فرزندان بعدی، مرتضی، ژوپی (که بعدها اسم خود را فرنگیس میگذارد)، بابک و بهزاد نیز هر یک با ازدواج و روابط خود، حجمی بر مناسبات این خانواده میافزایند.
اکنونِ داستان با مرگ ثریا و گرد هم آمدن فرزندانش به همراه خانوادههایشان در خانهباغ آغاز میشود. غیاب مادر موجبات وقایعی را فراهم میآورد که در آنها پروندهی هر یک از اعضای خانواده به شکلی مجزا گشوده میشود. آدمها به منزلهی شاخ و برگ این درخت خانوادگی با خود ویژگیهای شخصیتی منحصربهفرد و ماجراهایی دارند که در مجموع پیکرهی این رمان را میسازند.
آنها با زنجیرهی قصههایشان به هم متصل میشوند و هرکسی سهمی از روایت در این میان دارد و بهنوبهی خود پای آدمها و رویدادهای تازهای را به داستان باز میکند که خط سیر آنها به شکل مجزا و مستقل از باقی تحولات رمان قابل پیگیری است.
بخشهایی از ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور
ثریا از بابک که آن زمان تازه کار جراحی داخلی را در مشهد شروع کرده بود خواست ماهی را از بین ببرد البته بدون این که چیزی به بهزاد .بگوید با خودش گفت: «مرگ یک بار، شیون هم یک بار بابک تمام دانش و تجربهی داروشناسی اش را جمع کرد و با ترکیب چند نوع اسید شیمیایی و عصاره ی چند گیاه سمی سفید و لزج درست کرد و در تعطیلات عید نوروز که به سمنان آمده بود آن را داخل مخزن آب انبار ریخت.
چند ساعت که گذشت ماهی خاکستری کوچولو بیحال شد و به تاریکی آبهای ته مخزن فرورفت اما بعد از سه روز درست دم غروب سیزده به در، دوباره به روی آب و به حال طبیعی اش برگشت با این تفاوت که روی پوست بدون فلس یک دست خاکستری اش رگه های سرخ پررنگی پیدا شده بود و یکی از دندانهای بلندش از وسط شکسته بود.
…………………..
سیروس بعد از چند ثانیه پرسید: «میتونید شماره کارت بانک سپهتون رو به ما بگید؟» استکان به سرعت سمت استکان راه افتاده بود که بهزاد آرام دماغش را بالا کشید و گفت: «از حفظ نبود.اون دنیا فرق داره.»
اگر به کتاب ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای طنز در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.
16 آبان 1402
ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور
«ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور» اثری است از اشکان نیّری (نویسندهی زادهی تهران، متولد ۱۳۶۰) که در سال ۱۴۰۱ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجراها و مشکلات یک خانواده به زبانی طنز میپردازد.
دربارهی ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور
کتاب «ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور» اثری است از اشکان نیّری که در سال ۱۴۰۱ منتشر شده است. این رمان به فراخور تعدد شخصیتها، شاخههای روایی بسیاری دارد که تاریخچهی خانوادگی در یک نقطه آنها را به هم متصل نگه میدارد. در چشماندازی کلی، هیچ یک از شخصیتها نقشی بیش از سایرین ندارد و همه با هم در ساختن بدنهی روایت به شکلی یکسان پیش میروند.
در کنار داستانهای اصلی، اشاراتی به رویدادهای تاریخی و تحولات اجتماعی هر عصر از زندگی خاندان نیز میشود که از جنگ جهانی اول تا زمان حاضر را در بر میگیرد. راوی دانای کل در چرخشهای مدام و به تناسب حوادث به ذهن یکی از شخصیتها نزدیک میشود و از منظری نزدیک به ذهن او جهان پیرامون را مینگرد و حکایت خویش را بازگو میکند.
مناسبات آدمها اغلب با طنز موقعیت نیز درآمیخته است که خصلتهای شخصیتیشان بر کمیک بودن شرایط میافزاید. بهطور نمونه طی داستان به ویژگیهایی از بهزاد، پسر کوچک خانوادهی شایقپور، اشاره میشود که گاهی در داشتن خصوصیات تیپیک کمدی از باقی افراد خانواده پیشی میگیرد. بهزاد در انظار کمهوش و غریب به نظر میآید که تلاشهای زیادش برای ازدواج به هیچ نتیجهی روشنی ختم نشده است؛ سه بار نامزد کرده که هر سه بار از طرف دخترها به هم خورده و با چهارده دختر دیگر به قصد ازدواج آشنا شده که دو تایشان تا پای نامزدی آمده و برگشتهاند.
چهار تا بعد از قرار پنجم و پنج تا بعد از قرار دوم با او به هم زده بودند و سه تای باقیمانده در همان قرار اول او را نپسندیدهاند. به همین نسبت سایر اعضای خانوادهی شایقپور نیز کارنامههایی سرشار از کمدی دارند.
رمان ساختاری معمایی نیز دارد و هر واقعه به پرسشی ختم میشود که کلیدهای حل آن بهتدریج در اختیار مخاطب قرار میگیرد. برخی از معماها بنیادیترند و به فلسفهی وجودی اعضای خاندان یا سرنوشتی که بر سرشان آمده ارتباط مییابند و بعضی دیگر به روشن شدن چهرهی شخصیتها یا گشایش گره تعدادی از ماجراهای فرعی کتاب میانجامند.
رئالیسم جادویی از دیگر مؤلفههای ساختاری این رمان است و در دل ماجراهایش همواره جریان دارد. یکی از مثالهای آن ماهی خاکستری است که نریمان نام گرفته و طی سالها زندگی در آبانبار خانهی شایقپورها، به قاعدهی یک انسان درشت هیکل رشد میکند و گویی به عضوی از خانواده تبدیل میشود. در بخشهای دیگری از کتاب نیز به احضار روح یا مکالمه با حیواناتی از قبیل کلاغ اشاره میشود که سرنخهایی برای کشف برخی معماها به شخصیتهای داستان میدهند.
داستان ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور
کتاب «ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور» روایتگر سیر تحول خانوادهای است که طی برهههای مختلف تاریخی بهوسعت یک قرن، افتوخیزهای بسیاری را از سر میگذراند. دامنهی تجارب این خانواده به تناسب تعداد اعضاء و تنوع روحیاتی که هر یک از آنها دارند، گسترده و گوناگون است و نویسنده با زبان طنز به شرح حال این آدمها میپردازد. نقطهی مبدأ این مسیر تکاملی را واسیلی الکساندرویچ اسمیرنف با ورودش به خانوادهای ایرانی میسازد.
او که از افسران سابق قشون روسیه در جنگ جهانی اول بوده است، در تبریز با دختری بهنام فتحالملوک که همراه خانوادهاش از سمنان برای سفر به این شهر آمده دیدار میکند. پس از انقلاب اکتبر و بازگشت نظامیان روس به کشورشان، این افسرِ دلبسته به دختر ایرانی، در موطن معشوقش میماند و با او ازدواج میکند. تنها ثمرهی این پیوند دختری بهنام ثریاست که ازدواجش با پسری از خانوادهی اسماعیلخان شایق که از اربابان بهنام سمنان است، خانوادهی شایقپوری را تشکیل میدهد که داستانهای کتاب عمدتاً حول محور آن پیش میروند.
محل زندگی این خانواده خانهباغی است که اتفاقات تاریخی فراوانی را به خود دیده است. ثریا ازمیری در همین خانه است که پایان جنگ دوم جهانی و آمدورفت متفقین را شاهد بوده و مورد تجاوز سربازی روس قرار گرفته و این مسأله با تولد فرزند اولش، سیروس و شبهات و شایعاتی که با آن همراه است، گره میخورد. در کنار سیروس، فرزندان بعدی، مرتضی، ژوپی (که بعدها اسم خود را فرنگیس میگذارد)، بابک و بهزاد نیز هر یک با ازدواج و روابط خود، حجمی بر مناسبات این خانواده میافزایند.
اکنونِ داستان با مرگ ثریا و گرد هم آمدن فرزندانش به همراه خانوادههایشان در خانهباغ آغاز میشود. غیاب مادر موجبات وقایعی را فراهم میآورد که در آنها پروندهی هر یک از اعضای خانواده به شکلی مجزا گشوده میشود. آدمها به منزلهی شاخ و برگ این درخت خانوادگی با خود ویژگیهای شخصیتی منحصربهفرد و ماجراهایی دارند که در مجموع پیکرهی این رمان را میسازند.
آنها با زنجیرهی قصههایشان به هم متصل میشوند و هرکسی سهمی از روایت در این میان دارد و بهنوبهی خود پای آدمها و رویدادهای تازهای را به داستان باز میکند که خط سیر آنها به شکل مجزا و مستقل از باقی تحولات رمان قابل پیگیری است.
بخشهایی از ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور
ثریا از بابک که آن زمان تازه کار جراحی داخلی را در مشهد شروع کرده بود خواست ماهی را از بین ببرد البته بدون این که چیزی به بهزاد .بگوید با خودش گفت: «مرگ یک بار، شیون هم یک بار بابک تمام دانش و تجربهی داروشناسی اش را جمع کرد و با ترکیب چند نوع اسید شیمیایی و عصاره ی چند گیاه سمی سفید و لزج درست کرد و در تعطیلات عید نوروز که به سمنان آمده بود آن را داخل مخزن آب انبار ریخت.
چند ساعت که گذشت ماهی خاکستری کوچولو بیحال شد و به تاریکی آبهای ته مخزن فرورفت اما بعد از سه روز درست دم غروب سیزده به در، دوباره به روی آب و به حال طبیعی اش برگشت با این تفاوت که روی پوست بدون فلس یک دست خاکستری اش رگه های سرخ پررنگی پیدا شده بود و یکی از دندانهای بلندش از وسط شکسته بود.
…………………..
سیروس بعد از چند ثانیه پرسید: «میتونید شماره کارت بانک سپهتون رو به ما بگید؟» استکان به سرعت سمت استکان راه افتاده بود که بهزاد آرام دماغش را بالا کشید و گفت: «از حفظ نبود.اون دنیا فرق داره.»
اگر به کتاب ظهور و سقوط خانوادهی شایقپور علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای طنز در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، داستان ایرانی، رمان، طنز
۰ برچسبها: ادبیات ایران، اشکان نیّری، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب