«کولی کنار آتش» اثری است از منیرو روانیپور (نویسندهی زادهی بوشهر، متولد ۱۳۳۱) که در سال ۱۳۷۸ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای سفر دختری کولی از جنوب به پایتخت میپردازد.
دربارهی کولی کنار آتش
کولی کنار آتش نام رمانی از منیرو روانیپور است. این کتاب را نشر مرکز نخستین بار در سال ۱۳۷۸ در تهران در ۲۸۰ صفحه چاپ و منتشر کرده است. کولی کنار آتش داستان دختری کولی بهنام «آینه» است که طی سفری اودیسهوار از جنوب ایران به پایتخت میرود.
کولی کنار آتش داستان زنان است و شهرها. شخصیت اصلی داستان آینه از قوم کولی مهاجر روایت خود را شروع میکند، به بوشهر، شیراز و در نهایت تهران میرود. در طول روند داستان، خواننده از تجربه زیستن در این شهرها بینیاز میشود چرا که نویسنده او را به جزئیات زیست هر یک از آن شهرها متصل کردهاست.
جزئیات جغرافیایی، وقایع اجتماعی و سیاسی، باورهای شخصی همه و همه در توصیف او از قوم کولی مهاجر، کوچههای بوشهر، باغهای شیراز و خیابانهای تهران؛ خواننده را به لمس وقایع معاصر، حضور اندیشهها و رنجهای تمامی زنان حاضر در کتاب واقف میکند.
در ابتدا، داستان با فقدان مادر و رنج زیستن در چادر پدر و زن جوانش شروع میشود که از دوستان آینه بوده است. آینه میرقصد. او دختری کولیست که رقصش میتواند برای پدر درآمد خوبی داشتهباشد. روایت با ورود نویسندهی جوان و اشتیاق آینه به روایت سرگذشت قوم کولی شروع میشود. او عاشق این مرد شدهاست.
آینه تن به سرگذشت قوم نمیدهد و تصمیم میگیرد به جای آنکه ویترین پدر باشد؛ برای عشق دست به عمل بزند. اما تصمیم پیرزن قدرتمند قافله است که آینه را مطرود بهجای میگذارد. پیرزن میکوشد جراحتهای نسلهای پیشین از تن نسل امروز پاک نشود و پدر تسلیم نگاه اوست.
کتاب کولی کنار آتش در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۱۹ با بیش از ۳۹۵ رای و ۴۵ نقد و نظر است.
داستان کولی کنار آتش
«کولی کنار آتش» رمانی است تحسین شده به قلم منیرو روانیپور، که داستان یک زن کولی به نام «آینه» را روایت می کند. «آینه» که پایش را آن سوی مرزهای سنت قبلیه اش گذاشته و با مردی نویسنده ارتباط برقرار می کند، با خشم قبیله اش رو به رو می شود اما با وجود تمام شکنجه ها و بلاهایی که بر سرش می آورند، حاضر نمی شود بگوید با چه کسی بوده است.
در نتیجه قبیله او را طرد می کند و او را که نیمه جان است همانجا رها می کند. پدرش که توان سرپیچی از قوانین قافله شان را ندارد، تنها کاری که می تواند بکند باقی گذاشتن کوزه ای پول برای «آینه» است. «آینه» با بهبود زخم هایش تصمیم می گیرد نزد مرد نویسنده بازگردد اما متوجه می شود که او مهمانی نوروزی بوده و حالا از شهر رفته است.«آینه» مدتی را به سرگردانی سپری می کند تا دست سرنوشت او را به شیراز و زنی سوخته می رساند.
زن سوخته قربانی دیگری از تعصبات پوسیده است و زمانی که خودداری کرد تا گیسوان بلندش را به عنوان نذر بچینند، سزای سرکشی اش سوختن در آتش تعصب بود. دو زن در کنار هم کار می کنند تا زندگی بگذرانند اما این پایان سرگردانی های «آینه» نیست.
او باز هم با زنان دیگری آشنا می شود و به جاهای دیگری می رود و در این میان، مبارزات سیاسی و فضاهای مبارزه ای نیز در کشور وجود دارد که در پس زمینه ی داستان پیش می رود. منیرو روانی پور در کولی کنار آتش ماجراهای زیادی را پیرامون فقر فرهنگی جامعه و ظلم هایی که در حق زنان صورت گرفته به همراه اعتراضاتی که علیه تبعیض و بی عدالتی انجام می گرفت، در زمینه ای از مبارزات سیاسی و دانشجویی آن دوره به تصویر کشیده است.
بخشهایی از کولی کنار آتش
مشکی برداشت. از میان چادر ها گذشت ، به نخلستان رسید. در پس و پناه نخلی تنومند لباس هایش را درآورد. بند دهانه ی مشک را شل کرد و با دو دست آن را بالا گرفت، گلوی مشک را رها کرد، با دهان باز زیر خنکای آب نفس کشید.
گرمای نگاهی از پشت نخل ها! مردی بود از مردان تشنه ی قافله که چشم پدر را دور دیده بود. کاری از دستش بر نمی آمد. حتی سخنی نمی گفت. فقط نگاه می کرد از دور و اگر آری نمی گفت، نه به این خاطر بود که خود را گرانسنگ می دانست…. ….گذاشت تا چشمان سیاه از آن هر کسی که بود سیراب شود.
شیطنت، شرمساری را از یادش برد… بگذار تا لذت ربودن تصاویر را با خود ببرد، هر کسی که هست، هر کسی که بود. چنان نمود که انگار چیزی نمی داند، کسی را ندیده است…. حالا می روی و در گوش مردان دیگر قصه ها می گویی و چه خوش تر که بدانید آینه نه تنها خوش می رقصد، بلکه….بلکه…. چه می خواهی بگویی؟ شیطان به جانت آشیان کرده آینه؟؟
اگر به کتاب کولی کنار آتش علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین رمانهای ایرانی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
16 اسفند 1402
کولی کنار آتش
«کولی کنار آتش» اثری است از منیرو روانیپور (نویسندهی زادهی بوشهر، متولد ۱۳۳۱) که در سال ۱۳۷۸ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای سفر دختری کولی از جنوب به پایتخت میپردازد.
دربارهی کولی کنار آتش
کولی کنار آتش نام رمانی از منیرو روانیپور است. این کتاب را نشر مرکز نخستین بار در سال ۱۳۷۸ در تهران در ۲۸۰ صفحه چاپ و منتشر کرده است. کولی کنار آتش داستان دختری کولی بهنام «آینه» است که طی سفری اودیسهوار از جنوب ایران به پایتخت میرود.
کولی کنار آتش داستان زنان است و شهرها. شخصیت اصلی داستان آینه از قوم کولی مهاجر روایت خود را شروع میکند، به بوشهر، شیراز و در نهایت تهران میرود. در طول روند داستان، خواننده از تجربه زیستن در این شهرها بینیاز میشود چرا که نویسنده او را به جزئیات زیست هر یک از آن شهرها متصل کردهاست.
جزئیات جغرافیایی، وقایع اجتماعی و سیاسی، باورهای شخصی همه و همه در توصیف او از قوم کولی مهاجر، کوچههای بوشهر، باغهای شیراز و خیابانهای تهران؛ خواننده را به لمس وقایع معاصر، حضور اندیشهها و رنجهای تمامی زنان حاضر در کتاب واقف میکند.
در ابتدا، داستان با فقدان مادر و رنج زیستن در چادر پدر و زن جوانش شروع میشود که از دوستان آینه بوده است. آینه میرقصد. او دختری کولیست که رقصش میتواند برای پدر درآمد خوبی داشتهباشد. روایت با ورود نویسندهی جوان و اشتیاق آینه به روایت سرگذشت قوم کولی شروع میشود. او عاشق این مرد شدهاست.
آینه تن به سرگذشت قوم نمیدهد و تصمیم میگیرد به جای آنکه ویترین پدر باشد؛ برای عشق دست به عمل بزند. اما تصمیم پیرزن قدرتمند قافله است که آینه را مطرود بهجای میگذارد. پیرزن میکوشد جراحتهای نسلهای پیشین از تن نسل امروز پاک نشود و پدر تسلیم نگاه اوست.
کتاب کولی کنار آتش در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۱۹ با بیش از ۳۹۵ رای و ۴۵ نقد و نظر است.
داستان کولی کنار آتش
«کولی کنار آتش» رمانی است تحسین شده به قلم منیرو روانیپور، که داستان یک زن کولی به نام «آینه» را روایت می کند. «آینه» که پایش را آن سوی مرزهای سنت قبلیه اش گذاشته و با مردی نویسنده ارتباط برقرار می کند، با خشم قبیله اش رو به رو می شود اما با وجود تمام شکنجه ها و بلاهایی که بر سرش می آورند، حاضر نمی شود بگوید با چه کسی بوده است.
در نتیجه قبیله او را طرد می کند و او را که نیمه جان است همانجا رها می کند. پدرش که توان سرپیچی از قوانین قافله شان را ندارد، تنها کاری که می تواند بکند باقی گذاشتن کوزه ای پول برای «آینه» است. «آینه» با بهبود زخم هایش تصمیم می گیرد نزد مرد نویسنده بازگردد اما متوجه می شود که او مهمانی نوروزی بوده و حالا از شهر رفته است.«آینه» مدتی را به سرگردانی سپری می کند تا دست سرنوشت او را به شیراز و زنی سوخته می رساند.
زن سوخته قربانی دیگری از تعصبات پوسیده است و زمانی که خودداری کرد تا گیسوان بلندش را به عنوان نذر بچینند، سزای سرکشی اش سوختن در آتش تعصب بود. دو زن در کنار هم کار می کنند تا زندگی بگذرانند اما این پایان سرگردانی های «آینه» نیست.
او باز هم با زنان دیگری آشنا می شود و به جاهای دیگری می رود و در این میان، مبارزات سیاسی و فضاهای مبارزه ای نیز در کشور وجود دارد که در پس زمینه ی داستان پیش می رود. منیرو روانی پور در کولی کنار آتش ماجراهای زیادی را پیرامون فقر فرهنگی جامعه و ظلم هایی که در حق زنان صورت گرفته به همراه اعتراضاتی که علیه تبعیض و بی عدالتی انجام می گرفت، در زمینه ای از مبارزات سیاسی و دانشجویی آن دوره به تصویر کشیده است.
بخشهایی از کولی کنار آتش
مشکی برداشت. از میان چادر ها گذشت ، به نخلستان رسید. در پس و پناه نخلی تنومند لباس هایش را درآورد. بند دهانه ی مشک را شل کرد و با دو دست آن را بالا گرفت، گلوی مشک را رها کرد، با دهان باز زیر خنکای آب نفس کشید.
گرمای نگاهی از پشت نخل ها! مردی بود از مردان تشنه ی قافله که چشم پدر را دور دیده بود. کاری از دستش بر نمی آمد. حتی سخنی نمی گفت. فقط نگاه می کرد از دور و اگر آری نمی گفت، نه به این خاطر بود که خود را گرانسنگ می دانست…. ….گذاشت تا چشمان سیاه از آن هر کسی که بود سیراب شود.
شیطنت، شرمساری را از یادش برد… بگذار تا لذت ربودن تصاویر را با خود ببرد، هر کسی که هست، هر کسی که بود. چنان نمود که انگار چیزی نمی داند، کسی را ندیده است…. حالا می روی و در گوش مردان دیگر قصه ها می گویی و چه خوش تر که بدانید آینه نه تنها خوش می رقصد، بلکه….بلکه…. چه می خواهی بگویی؟ شیطان به جانت آشیان کرده آینه؟؟
اگر به کتاب کولی کنار آتش علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین رمانهای ایرانی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات ایران، داستان ایرانی، داستان معاصر، رمان
۰ برچسبها: ادبیات ایران، معرفی کتاب، منیرو روانیپور، هر روز یک کتاب