«سفرهای گالیور» اثری است از جاناتان سوئیفت (نویسندهی اهل ایرلند، از ۱۶۶۷ تا ۱۷۴۵) که در سال ۱۷۲۶ منتشر شده است. این کتاب به شرح سفر یک پزشک به چهار منطقهی عجیب در دنیا و اتفاقات مربوط به آن میپردازد.
دربارهی سفرهای گالیور
«سفرهای گالیور» منتشرشده در ۱۷۲۶ و تجدیدنظر شده به سال ۱۷۳۵، با عنوان کاملِ «سفرهایی به برخی ممالک دورافتادهی جهان در چهار بخش، نوشتهی لموئل گالیور، نخست در نقش پزشک کشتی و سپس بهعنوان ناخدا» داستانی تخیلی نوشتهی جاناتان سوئیفت به زبان انگلیسی است. این کتاب یکی از آثار ماندگار و کلاسیک ادبیات انگلیسی و همچنین اثری هزل بر طبیعت انسان و هجو داستانهای ماجراجویانهی آن روزگار است.
کتاب از زمان نخستین چاپ آن بسیار محبوب شد (جان گِی در نامهای که در ۱۷۲۶ به سوییفت نوشتهاست میگوید: «[کتاب] همه جا خوانده میشود؛ از جلسات کابینه بگیر تا مهدکودکها») و همچنان هم به صورتهای مختلف چاپ میشود.
«سفرهای گالیور» نوشته جاناتان سوئیفت، که در سال ۱۷۲۶ منتشر شد، به عنوان نشانه ای از ادبیات انگلیسی، شاهکاری طنزآمیز است که از زمان و مرزهای اجتماعی فراتر می رود. سوئیفت از طریق لنز سفرهای خارقالعاده لموئل گالیور به سرزمینهای دورافتاده، نقدی کوبنده از طبیعت انسان، سیاست، جامعه و حماقتهای دوران روشنگری ارائه میکند.
داستان با لموئل گالیور، جراح کشتی و یک انگلیسی معمولی آغاز میشود که در سفرهای متعددی به راه میافتد که او را به برخوردها و ماجراجوییهای شگفتانگیز میکشاند. سوئیفت از سفرهای گالیور به عنوان وسیلهای برای تفسیر اجتماعی استفاده میکند و از عناصر خارقالعاده هر سفر برای افشای پوچها و رذیلتهای بشریت استفاده میکند.
قسمت اول رمان، کشتی غرق شده گالیور و ورود متعاقب آن به لیلیپوت را بازگو می کند، سرزمینی که ساکنان آن افراد کوچکی، لیلیپوتی ها هستند. در اینجا، سوئیفت از تفاوتهای اغراقآمیز در اندازه استفاده میکند تا آداب و رسوم سیاسی و اجتماعی زمان خود را هجو کند و درگیریهای کوچک و پوچهای زندگی درباری را به تصویر بکشد.
در لیلیپوت، گالیور درگیر دسیسههای سیاسی دربار میشود و به عنوان یک پیاده در جنگ قدرت بین دو جناح رقیب، پاشنههای بلند و پاشنهپایین، عمل میکند. از طریق مشاهدات گالیور، سوئیفت ماهیت خودسرانه وفاداری سیاسی و حماقت جاه طلبی انسان را افشا می کند.
سفر دوم گالیور را به بروبدینگ ناگ می برد، سرزمینی که غول ها در آن زندگی می کنند، جایی که او در چشمان ساکنان سر به فلک کشیده به یک کنجکاوی کوچک تبدیل می شود. در اینجا، سوئیفت چشم انداز را معکوس می کند، با گالیور که اکنون بیرونی به درون نگاه می کند، زیرا او با معایب و فضائل بزرگ انسانی روبرو می شود.
در بروبدینگ ناگ، گالیور به عنوان ورقهای برای رذیلتهای جامعه انگلیسی عمل میکند، زیرا او جنبههای نفرتانگیز آناتومی و رفتار انسان را با جزئیات دقیق توصیف میکند. سوئیفت از این معکوس برای نقد غرور، طمع و بی رحمی طبیعت انسان استفاده می کند و زشتی اخلاقی و فیزیکی را که در زیر سطح نهفته است برجسته می کند.
سفر سوم گالیور را به جزیره پرنده لاپوتا می برد، جایی که او با جامعه ای از روشنفکران مواجه می شود که وسواس با دانش انتزاعی آنها را غیرعملی کرده و از واقعیت جدا کرده است. سوئیفت از این طنز برای نقد حماقت فعالیتهای فکری جدا از عملی بودن و خطرات عقلگرایی کنترل نشده استفاده میکند.
در لاپوتا، گالیور همچنین با پوچ بودن علم و فناوری مدرن روبرو میشود، زیرا ساکنان آن دست به آزمایشهای بیهوده و اختراعات غیرعملی میزنند. تصویر سوئیفت از لاپوتی ها به عنوان هشداری در برابر اثرات غیرانسانی پیشرفت علمی و غرور کسانی است که به دنبال دستکاری طبیعت برای اهداف خود هستند.
چهارمین و آخرین سفر گالیور را به سرزمین هوئیهِنِم می برد، نژادی از اسب های باهوش که بر نژادی از انسان های بی رحم به نام یاهو حکومت می کنند. در اینجا، سوئیفت تضاد فاحشی را بین عقل و غریزه ارائه میکند، زیرا هویهنهنمهای منطقی و با فضیلت به شدت با یاهوهای پست و وحشی در تضاد هستند.
در جامعه هوئیهِنِم ، گالیور با دید ایده آلی از عقل و فضیلت مواجه می شود، جایی که خودخواهی، طمع و فریب ناشناخته است. با این حال، سوئیفت در نهایت این دیدگاه اتوپیایی را تضعیف می کند و محدودیت های ذاتی عقل و عدم امکان دستیابی به کمال را در جامعه بشری آشکار می کند.
گالیور در طول سفرهایش بهعنوان دریچهای عمل میکند که از طریق آن سوئیفت کاستیها و حماقتهای طبیعت انسان را بررسی میکند و کیفرخواستی شدید از جامعهای که در آن زندگی میکرد ارائه میکند. «سفرهای گالیور» به همان اندازه که در زمان سوئیفت بود، امروز نیز مرتبط است، طنزی جاودانه که همچنان خوانندگان را با شوخ طبعی و بینش عمیق خود در مورد شرایط انسانی به چالش می کشد و تحریک می کند.
کتاب سفرهای گالیور در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵۸ با بیش از ۲۷۴ هزار رای و ۷۶۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از محمود گودرزی، منوچهر امیری و غیره به بازار عرضه شده است.
داستان سفرهای گالیور
داستان سفرهای گالیور که در چهار بخش نوشته شدهاست، بهصورت سفرنامهی دریانوردی به نام ناخدا لموئل گالیور و از زبان خود وی بیان میشود. نسخههای مختلف، تفاوتهای چندی با هم دارند اما همهی نسخهها در مواردی مشترک هستند که بنیان نسخههای امروزیِ اثر هستند. کتاب بهشیوهی کتابهای آن روزگار با شرح مختصری از زندگی شخصیت و معرفی او آغاز میشود و با شرح سفرهای او ادامه مییابد.
سفر به لیلیپوت
در یکی از سفرها، کشتی توفانزدهی گالیور میشکند و امواج او را به ساحل میبرند. گالیور بیهوش میشود و وقتی به هوش میآید خود را اسیر مردمی کوچک (با متوسط قامتی حدود ۱۵ سانتیمتر) که ساکن لیلیپوت هستند، مییابد.
او مدتی در سرزمین لیلیپوت میمانَد. لیلیپوتیها سالهاست بر سرِ شکستن تخممرغ از سر یا ته با یکی از کشورهای همسایه اختلاف و جنگ دارند. پادشاه لیلیپوتیها تصمیم میگیرد در جنگی با کمک گالیور مملکت همسایه را شکست بدهد، و چون گالیور مخالفت میکند، پادشاه دستور کور کردن او را میدهد. گالیور میگریزد و خود را به مملکت همسایه میرسانَد و با کمک این مردم کشتیای میسازد و از راه دریا فرار میکند.
سفر به براب دینگ نَگ
سفر بعدی گالیور، او را که بازهم کشتیاش شکسته، به سواحل براب دینگ نَگ میاندازد. مردمان براب دینگ نَگ غولپیکرند و گالیور پس از دستبهدستگشتن و به نمایش درآمدن، سر از قصر پادشاه درمیآورَد.
پادشاه دستور میدهد جعبهای کوچک برای زندگی گالیور بسازند. گالیور بههمراه پادشاه راهی سفری دریایی میشود؛ اما عقابی غولپیکر جعبهی گالیور را میدزدد و آن را به دریا میاندازد.
سفر به لاپوتا
گالیور دوباره در دریا سرگردان میشود، تا اینکه جزیرهای را در حال پرواز بر بالای سرش میبیند. مردمان جزیرهی پرنده، موسوم به لاپوتاییها، گالیور را بالا میکشند و نجات میدهند.
لاپوتاییها مردمانی علمزده هستند که همه چیز را در قالب علم میبینند. آنها تمام وقت بر روی موضوعات مضحک و بیفایدهای همچون تولید نور از خیار، ساخت بالش از سنگ مرمر، و تشخیص مخالفان نظام با آزمایش مدفوع افراد مشکوک، تحقیق میکنند.
بااینهمه، آنها به گالیور امکاناتی برای ادامهی سفر میدهند. گالیور هم مدت کوتاهی در بال نیب رابی، لوگ ناگ و گلوب دوب دریب به سیاحت میپردازد، و با اشباحی سخنگو و مردمانی نامیرا ملاقات میکند.
سفر به هوئیهِنِم
سرانجام، گالیور به سرزمین هوئیهِنِمها میرسد. در این سرزمین، اسبهایی باهوش بر انسانهایی وحشی حکمرانی میکنند. گالیور، بهعنوان انسانی با درجهای از فهم و هوش، ازنظر اسبها برای حکمرانیشان بر انسانهای وحشی، خطرناک ارزیابی میشود؛ بنابراین، او را بیرون میرانند.
بخشهایی از سفرهای گالیور
هنگامی که در صحرای این دنیا قدم میزدم، بر مکانی روشن کردم که در آن لانهای بود، و مرا در آن مکان خواباندم تا بخوابم: و چون میخوابیدم، خوابی دیدم. مردی را دیدم که لباس پوشیده در جایی ایستاده بود و صورتش از خانه خودش بود و کتابی در دست داشت و بار بزرگی بر پشتش بود، نگاه کردم و دیدم کتاب را باز کرد و در آن کتاب خواند.
و در حین خواندن، گریه کرد و به خود لرزید و چون دیگر نتوانست خود را مهار کند، با فریاد غم انگیزی بلند شد و گفت: “چه کنم؟” پس در این مصیبت به خانه رفت و تا جایی که میتوانست خودداری کرد تا زن و بچههایش ناراحتی او را درک نکنند، اما نمیتوانست مدت زیادی سکوت کند، زیرا بار او سنگینتر از تحمل او بود آیا او میتوانست بیشتر از این تحمل کند، زیرا قلبش آماده شکستن بود. و شروع به غلتیدن کرد و همین کار را ادامه داد تا اینکه به دهانه گلچ رسید و در آنجا افتاد و من دیگر آن را ندیدم.
……………….
نمیتوانستم فکر کنم که هر یک از ما انسانها در چه وضعیت مخاطرهای قرار داریم، و چقدر در معرض حوادث ظاهری خارج از دسترس ماست. در غیر این صورت من می ترسیدم که برخی از ساکنان بتوانند محل سقوط من را تشخیص دهند، و آنها ممکن است متوجه شوند که من یک موجودی شبیه به آن حیوانات وحشتناک هستم.
من تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانستم از آن استفاده کنم، موضوع گفتگوی من بود من به زودی می توانستم با هر یک از بومیان صحبت کنم و در واقع، مزیت آن را بسیار بیشتر از آن چیزی که تصور می کردم، یافتم که ساکنان آن، که غالباً دام های خود را بر اثر سردی هوا از دست داده بودند، مجبور به تامین آن بودند. حیوانات اهلی از نوع خودشان آنها را می خواهند.
……………………
خانههای آنها بسیار بدساخت، دیوارهای اریب، بدون یک زاویه قائم در هر آپارتمانی است؛ و این نقص ناشی از تحقیر هندسه عملی است، که آنها به عنوان مبتذل و مکانیکی آن را تحقیر میکنند؛ دستورالعملهایی که میدهند بسیار دقیق است. شعور کارگرانشان که اشتباهات همیشگی را رقم می زند، و اگر چه آنها به اندازه کافی زبردستند، اما در مدیریت قاعده، مداد و تقسیم کننده، من در اعمال و رفتار رایج زندگی دارم.
افراد دست و پا چلفتی تر، بی دست و پا و بی دست و پا دیده نمی شوند، و نه در تصوراتشان نسبت به سایر دروس آهسته و گیج هستند، به جز موضوعات ریاضی و موسیقی از نظر درست، که به ندرت مورد تخیل، تخیل و اختراع است، آنها کاملاً غریبه هستند، و هیچ کلمه ای در زبان خود ندارند که بتوان با آن تمام افکار و ذهنشان را بیان کرد در دو علم مذکور.
……………………..
آنها کلاهبرداری را جرمی بزرگتر از دزدی می دانند، و بنابراین به ندرت آن را با مرگ مجازات نمی کنند؛ زیرا آنها ادعا می کنند که مراقبت و هوشیاری، با درک بسیار رایج، ممکن است کالاهای یک مرد را از دزدان حفظ کند، اما صداقت هیچ دفاعی ندارد. در برابر حیله گری برتر و از آنجایی که لازم است معامله دائمی در خرید و فروش و معامله نسیه صورت گیرد، در جایی که تقلب در آن جایز است و فریب داده می شود یا قانونی برای مجازات آن وجود ندارد، فروشنده صادق همیشه لغو می شود.
به یاد دارم زمانی که یک بار نزد شاه برای جنایتکاری که به ارباب خود ظلم کرده بود، این مزیت را به دست می آورد. به طور جدی با شورای او مشورت کرد و به من گفت که فکرش این بود که آن شخص بسیار بد توصیه شده بود که به یک خدمتکار دروغین اعتماد کند کیفیت او و خدماتی که به من کرده بود، با توجه به سختی شرایط و تأثیر بد مثالی که اگر به آن دقت نمی شد، به یک مفسدهی ملی تبدیل می شد، مجازاتش را تخفیف می داد.
اگر به کتاب سفرهای گالیور علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی بهترین کتابهای ماجراجویی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
23 اردیبهشت 1403
سفرهای گالیور
«سفرهای گالیور» اثری است از جاناتان سوئیفت (نویسندهی اهل ایرلند، از ۱۶۶۷ تا ۱۷۴۵) که در سال ۱۷۲۶ منتشر شده است. این کتاب به شرح سفر یک پزشک به چهار منطقهی عجیب در دنیا و اتفاقات مربوط به آن میپردازد.
دربارهی سفرهای گالیور
«سفرهای گالیور» منتشرشده در ۱۷۲۶ و تجدیدنظر شده به سال ۱۷۳۵، با عنوان کاملِ «سفرهایی به برخی ممالک دورافتادهی جهان در چهار بخش، نوشتهی لموئل گالیور، نخست در نقش پزشک کشتی و سپس بهعنوان ناخدا» داستانی تخیلی نوشتهی جاناتان سوئیفت به زبان انگلیسی است. این کتاب یکی از آثار ماندگار و کلاسیک ادبیات انگلیسی و همچنین اثری هزل بر طبیعت انسان و هجو داستانهای ماجراجویانهی آن روزگار است.
کتاب از زمان نخستین چاپ آن بسیار محبوب شد (جان گِی در نامهای که در ۱۷۲۶ به سوییفت نوشتهاست میگوید: «[کتاب] همه جا خوانده میشود؛ از جلسات کابینه بگیر تا مهدکودکها») و همچنان هم به صورتهای مختلف چاپ میشود.
«سفرهای گالیور» نوشته جاناتان سوئیفت، که در سال ۱۷۲۶ منتشر شد، به عنوان نشانه ای از ادبیات انگلیسی، شاهکاری طنزآمیز است که از زمان و مرزهای اجتماعی فراتر می رود. سوئیفت از طریق لنز سفرهای خارقالعاده لموئل گالیور به سرزمینهای دورافتاده، نقدی کوبنده از طبیعت انسان، سیاست، جامعه و حماقتهای دوران روشنگری ارائه میکند.
داستان با لموئل گالیور، جراح کشتی و یک انگلیسی معمولی آغاز میشود که در سفرهای متعددی به راه میافتد که او را به برخوردها و ماجراجوییهای شگفتانگیز میکشاند. سوئیفت از سفرهای گالیور به عنوان وسیلهای برای تفسیر اجتماعی استفاده میکند و از عناصر خارقالعاده هر سفر برای افشای پوچها و رذیلتهای بشریت استفاده میکند.
قسمت اول رمان، کشتی غرق شده گالیور و ورود متعاقب آن به لیلیپوت را بازگو می کند، سرزمینی که ساکنان آن افراد کوچکی، لیلیپوتی ها هستند. در اینجا، سوئیفت از تفاوتهای اغراقآمیز در اندازه استفاده میکند تا آداب و رسوم سیاسی و اجتماعی زمان خود را هجو کند و درگیریهای کوچک و پوچهای زندگی درباری را به تصویر بکشد.
در لیلیپوت، گالیور درگیر دسیسههای سیاسی دربار میشود و به عنوان یک پیاده در جنگ قدرت بین دو جناح رقیب، پاشنههای بلند و پاشنهپایین، عمل میکند. از طریق مشاهدات گالیور، سوئیفت ماهیت خودسرانه وفاداری سیاسی و حماقت جاه طلبی انسان را افشا می کند.
سفر دوم گالیور را به بروبدینگ ناگ می برد، سرزمینی که غول ها در آن زندگی می کنند، جایی که او در چشمان ساکنان سر به فلک کشیده به یک کنجکاوی کوچک تبدیل می شود. در اینجا، سوئیفت چشم انداز را معکوس می کند، با گالیور که اکنون بیرونی به درون نگاه می کند، زیرا او با معایب و فضائل بزرگ انسانی روبرو می شود.
در بروبدینگ ناگ، گالیور به عنوان ورقهای برای رذیلتهای جامعه انگلیسی عمل میکند، زیرا او جنبههای نفرتانگیز آناتومی و رفتار انسان را با جزئیات دقیق توصیف میکند. سوئیفت از این معکوس برای نقد غرور، طمع و بی رحمی طبیعت انسان استفاده می کند و زشتی اخلاقی و فیزیکی را که در زیر سطح نهفته است برجسته می کند.
سفر سوم گالیور را به جزیره پرنده لاپوتا می برد، جایی که او با جامعه ای از روشنفکران مواجه می شود که وسواس با دانش انتزاعی آنها را غیرعملی کرده و از واقعیت جدا کرده است. سوئیفت از این طنز برای نقد حماقت فعالیتهای فکری جدا از عملی بودن و خطرات عقلگرایی کنترل نشده استفاده میکند.
در لاپوتا، گالیور همچنین با پوچ بودن علم و فناوری مدرن روبرو میشود، زیرا ساکنان آن دست به آزمایشهای بیهوده و اختراعات غیرعملی میزنند. تصویر سوئیفت از لاپوتی ها به عنوان هشداری در برابر اثرات غیرانسانی پیشرفت علمی و غرور کسانی است که به دنبال دستکاری طبیعت برای اهداف خود هستند.
چهارمین و آخرین سفر گالیور را به سرزمین هوئیهِنِم می برد، نژادی از اسب های باهوش که بر نژادی از انسان های بی رحم به نام یاهو حکومت می کنند. در اینجا، سوئیفت تضاد فاحشی را بین عقل و غریزه ارائه میکند، زیرا هویهنهنمهای منطقی و با فضیلت به شدت با یاهوهای پست و وحشی در تضاد هستند.
در جامعه هوئیهِنِم ، گالیور با دید ایده آلی از عقل و فضیلت مواجه می شود، جایی که خودخواهی، طمع و فریب ناشناخته است. با این حال، سوئیفت در نهایت این دیدگاه اتوپیایی را تضعیف می کند و محدودیت های ذاتی عقل و عدم امکان دستیابی به کمال را در جامعه بشری آشکار می کند.
گالیور در طول سفرهایش بهعنوان دریچهای عمل میکند که از طریق آن سوئیفت کاستیها و حماقتهای طبیعت انسان را بررسی میکند و کیفرخواستی شدید از جامعهای که در آن زندگی میکرد ارائه میکند. «سفرهای گالیور» به همان اندازه که در زمان سوئیفت بود، امروز نیز مرتبط است، طنزی جاودانه که همچنان خوانندگان را با شوخ طبعی و بینش عمیق خود در مورد شرایط انسانی به چالش می کشد و تحریک می کند.
کتاب سفرهای گالیور در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵۸ با بیش از ۲۷۴ هزار رای و ۷۶۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از محمود گودرزی، منوچهر امیری و غیره به بازار عرضه شده است.
داستان سفرهای گالیور
داستان سفرهای گالیور که در چهار بخش نوشته شدهاست، بهصورت سفرنامهی دریانوردی به نام ناخدا لموئل گالیور و از زبان خود وی بیان میشود. نسخههای مختلف، تفاوتهای چندی با هم دارند اما همهی نسخهها در مواردی مشترک هستند که بنیان نسخههای امروزیِ اثر هستند. کتاب بهشیوهی کتابهای آن روزگار با شرح مختصری از زندگی شخصیت و معرفی او آغاز میشود و با شرح سفرهای او ادامه مییابد.
سفر به لیلیپوت
در یکی از سفرها، کشتی توفانزدهی گالیور میشکند و امواج او را به ساحل میبرند. گالیور بیهوش میشود و وقتی به هوش میآید خود را اسیر مردمی کوچک (با متوسط قامتی حدود ۱۵ سانتیمتر) که ساکن لیلیپوت هستند، مییابد.
او مدتی در سرزمین لیلیپوت میمانَد. لیلیپوتیها سالهاست بر سرِ شکستن تخممرغ از سر یا ته با یکی از کشورهای همسایه اختلاف و جنگ دارند. پادشاه لیلیپوتیها تصمیم میگیرد در جنگی با کمک گالیور مملکت همسایه را شکست بدهد، و چون گالیور مخالفت میکند، پادشاه دستور کور کردن او را میدهد. گالیور میگریزد و خود را به مملکت همسایه میرسانَد و با کمک این مردم کشتیای میسازد و از راه دریا فرار میکند.
سفر به براب دینگ نَگ
سفر بعدی گالیور، او را که بازهم کشتیاش شکسته، به سواحل براب دینگ نَگ میاندازد. مردمان براب دینگ نَگ غولپیکرند و گالیور پس از دستبهدستگشتن و به نمایش درآمدن، سر از قصر پادشاه درمیآورَد.
پادشاه دستور میدهد جعبهای کوچک برای زندگی گالیور بسازند. گالیور بههمراه پادشاه راهی سفری دریایی میشود؛ اما عقابی غولپیکر جعبهی گالیور را میدزدد و آن را به دریا میاندازد.
سفر به لاپوتا
گالیور دوباره در دریا سرگردان میشود، تا اینکه جزیرهای را در حال پرواز بر بالای سرش میبیند. مردمان جزیرهی پرنده، موسوم به لاپوتاییها، گالیور را بالا میکشند و نجات میدهند.
لاپوتاییها مردمانی علمزده هستند که همه چیز را در قالب علم میبینند. آنها تمام وقت بر روی موضوعات مضحک و بیفایدهای همچون تولید نور از خیار، ساخت بالش از سنگ مرمر، و تشخیص مخالفان نظام با آزمایش مدفوع افراد مشکوک، تحقیق میکنند.
بااینهمه، آنها به گالیور امکاناتی برای ادامهی سفر میدهند. گالیور هم مدت کوتاهی در بال نیب رابی، لوگ ناگ و گلوب دوب دریب به سیاحت میپردازد، و با اشباحی سخنگو و مردمانی نامیرا ملاقات میکند.
سفر به هوئیهِنِم
سرانجام، گالیور به سرزمین هوئیهِنِمها میرسد. در این سرزمین، اسبهایی باهوش بر انسانهایی وحشی حکمرانی میکنند. گالیور، بهعنوان انسانی با درجهای از فهم و هوش، ازنظر اسبها برای حکمرانیشان بر انسانهای وحشی، خطرناک ارزیابی میشود؛ بنابراین، او را بیرون میرانند.
بخشهایی از سفرهای گالیور
هنگامی که در صحرای این دنیا قدم میزدم، بر مکانی روشن کردم که در آن لانهای بود، و مرا در آن مکان خواباندم تا بخوابم: و چون میخوابیدم، خوابی دیدم. مردی را دیدم که لباس پوشیده در جایی ایستاده بود و صورتش از خانه خودش بود و کتابی در دست داشت و بار بزرگی بر پشتش بود، نگاه کردم و دیدم کتاب را باز کرد و در آن کتاب خواند.
و در حین خواندن، گریه کرد و به خود لرزید و چون دیگر نتوانست خود را مهار کند، با فریاد غم انگیزی بلند شد و گفت: “چه کنم؟” پس در این مصیبت به خانه رفت و تا جایی که میتوانست خودداری کرد تا زن و بچههایش ناراحتی او را درک نکنند، اما نمیتوانست مدت زیادی سکوت کند، زیرا بار او سنگینتر از تحمل او بود آیا او میتوانست بیشتر از این تحمل کند، زیرا قلبش آماده شکستن بود. و شروع به غلتیدن کرد و همین کار را ادامه داد تا اینکه به دهانه گلچ رسید و در آنجا افتاد و من دیگر آن را ندیدم.
……………….
نمیتوانستم فکر کنم که هر یک از ما انسانها در چه وضعیت مخاطرهای قرار داریم، و چقدر در معرض حوادث ظاهری خارج از دسترس ماست. در غیر این صورت من می ترسیدم که برخی از ساکنان بتوانند محل سقوط من را تشخیص دهند، و آنها ممکن است متوجه شوند که من یک موجودی شبیه به آن حیوانات وحشتناک هستم.
من تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانستم از آن استفاده کنم، موضوع گفتگوی من بود من به زودی می توانستم با هر یک از بومیان صحبت کنم و در واقع، مزیت آن را بسیار بیشتر از آن چیزی که تصور می کردم، یافتم که ساکنان آن، که غالباً دام های خود را بر اثر سردی هوا از دست داده بودند، مجبور به تامین آن بودند. حیوانات اهلی از نوع خودشان آنها را می خواهند.
……………………
خانههای آنها بسیار بدساخت، دیوارهای اریب، بدون یک زاویه قائم در هر آپارتمانی است؛ و این نقص ناشی از تحقیر هندسه عملی است، که آنها به عنوان مبتذل و مکانیکی آن را تحقیر میکنند؛ دستورالعملهایی که میدهند بسیار دقیق است. شعور کارگرانشان که اشتباهات همیشگی را رقم می زند، و اگر چه آنها به اندازه کافی زبردستند، اما در مدیریت قاعده، مداد و تقسیم کننده، من در اعمال و رفتار رایج زندگی دارم.
افراد دست و پا چلفتی تر، بی دست و پا و بی دست و پا دیده نمی شوند، و نه در تصوراتشان نسبت به سایر دروس آهسته و گیج هستند، به جز موضوعات ریاضی و موسیقی از نظر درست، که به ندرت مورد تخیل، تخیل و اختراع است، آنها کاملاً غریبه هستند، و هیچ کلمه ای در زبان خود ندارند که بتوان با آن تمام افکار و ذهنشان را بیان کرد در دو علم مذکور.
……………………..
آنها کلاهبرداری را جرمی بزرگتر از دزدی می دانند، و بنابراین به ندرت آن را با مرگ مجازات نمی کنند؛ زیرا آنها ادعا می کنند که مراقبت و هوشیاری، با درک بسیار رایج، ممکن است کالاهای یک مرد را از دزدان حفظ کند، اما صداقت هیچ دفاعی ندارد. در برابر حیله گری برتر و از آنجایی که لازم است معامله دائمی در خرید و فروش و معامله نسیه صورت گیرد، در جایی که تقلب در آن جایز است و فریب داده می شود یا قانونی برای مجازات آن وجود ندارد، فروشنده صادق همیشه لغو می شود.
به یاد دارم زمانی که یک بار نزد شاه برای جنایتکاری که به ارباب خود ظلم کرده بود، این مزیت را به دست می آورد. به طور جدی با شورای او مشورت کرد و به من گفت که فکرش این بود که آن شخص بسیار بد توصیه شده بود که به یک خدمتکار دروغین اعتماد کند کیفیت او و خدماتی که به من کرده بود، با توجه به سختی شرایط و تأثیر بد مثالی که اگر به آن دقت نمی شد، به یک مفسدهی ملی تبدیل می شد، مجازاتش را تخفیف می داد.
اگر به کتاب سفرهای گالیور علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی بهترین کتابهای ماجراجویی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان خارجی، رمان، ماجراجویی، نوجوانان
۰ برچسبها: ادبیات جهان، جاناتان سوئیفت، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب